چنانچه چنین دیالوگی بین شاه و کسروی صورت گرفته باشد، نشان از آن دارد که شاه، برغم اینکه شب در خواب می بیند که بهنگام افتادن از اسب توسط ابوالفضل بی دست نجات می یابد، آخوندیسم را می شناخته است و اختلافش با کسروی بر سر ارزیابی از موقعیت آخوندها بوده است. کسروی به سیاق رضاشاهی می اندیشیده برای مقابله با خرافات آخوندی(بی شک کسروی از شرکت رضا شاه با پای برهنه در مراسم مذهبی مطلع بوده است) و شاه به امید روشن شدن مردم از طریق با سواد شدن و آشنایی با دنیای مدرن، قصد مقابله گری با آخوندها داشته است. اینکه ارزیابی کدام یک از این دو، مبنای برخورد قرار می گیرد برای ریشه کردن خرافات و پس نشاندن شبکه آخوندها در حکومت (غیرمستقیم)، واضح است که ارزیابی شاه. دلیلش؛شاه در چه زمینه ای حرف دیگران را گوش کرد، که این بار حرف کسروی را گوش کند. ترس از « ارتجاع» سرخ، او را تسلیم ارتجاع سیاه کرد.
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو