1- گرچه در بیان مباحث اصلی خط درستی را نویسنده طی کرده،اما ورود مباحث جانبی و جزیی نیز سبب آشفتگی مطلب شده است. 2- بهتر این بود که پیش از همه برای واژه های (چپ سنتی و امثالهم)به کار رفته نویسنده تعریف مشخص خویش را ارائه میداد. 3- برنامه های احزاب که سنت آن در ایران با حزب توده ایران آغاز میشود، نگاهی کلان به اصول مبارزاتی دارند و از همین حیث مجبور به راعایت کلیات و بنیانهای ایدوئولژیک هستند. به همین خاطر اساس و عصاره تفکر کمونیستی (از جمله حکومت کارگری و نبرد طبقه کارگر بر بورژوازی) را مطرح میکنند. 4- اینکه چپ سنتی به لایه های دیگر اجتماعی بی توجه بوده، نمیتواند درست باشد، چرا که یکی از اشتباهاتی که بر حزب توده ایران، که نام چپ سنتی را بیشتر بر او منتسب مبکنند، مترتب میدانند که خود حزب هم در تاکتیک های سیاسی خویش بدان اذعان دارد، بهره گیری و فعال سازی و همراه کردن بخشهای دیگر جامعه است. اگر فراموش نکینم لنین نیز در این امر به دهقانان و کارگران به طور عمده و روشنفکران شهری تاکید بسیار داشت. 5- مقایسه لنین با مارکس هم نباید عین به عین صورت گیرد. چرا که لنین در درجه اول رهبر انقلابی و عملگرای تفکر مارکسیستی بوده است. ما نمیدانیم اگر مارکس هم در کار عملی یک انقلاب اجتماعی قرار میگرفت، چقدر به تعمق میپرداخت و چقدر به عمل. از همه مهمتر اینکه بدون داشتن یک تفکر عمیق و بازپرداخت آن در کار عملی، سخن از معرف امری ذهنی و روشنفکر مابانه است. بیشک اشراف معرفتی بر حوزه کاری، خطا را بسیار تقلیل میدهد اما تضمینی بر عدم آن نیست. چون کنش اجتماعی از متغیرهای بسیاری متاثر میشود که مدام و در هر کنش جزیی برایند دیگر دارند و نواندیشی تازه ای را میطلبند. 6- بیشک این ضعف که چپ در مجموع و در حرکت عمومی و به ویژه در کادرها و اعضای خویش از چگورا و مائو از سویی و از لنین و استالین از دیگر سو آموخت تا از مارکس و انگلس، حرف درستی ست، اما نباید فراموش کنیم که انسان تمایل به نتیجه و موفقیت دارد. این شخصیتها کسانی هستند، درست یا نادرست، آرزوهای انسان عدالت طلب و آزاد اندیش چپ را تحقق بخشیده اند. چپ در پی پیروزی انقلاب اجتماعی بود و ابنها یکبار امتحان کرده و “موفق” شده بودند. مارکس این امتیاز را برای آنها نداشت. 7- اگر ایرادی برای یک سویه نگری عدالت طلبی چپ سنتی، که البته شامل تمام چپ میشود و نه چپ سنتی، قائل شد که نمونه آن نتیجه فاجعه آمیز انقلاب بهمن است، ناشی از بنیانهای اصلی تفکر چپ است که به این دلیل به میدان آمده که طبقه کارگر را که مورد بهره کشی قرار گرفته، رها کند و نه اینکه او یا دیگر قشرهای جامعه از آزادی کمتری برخوردار هستند و به آزادی برسند! اصغر نصرتی
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو