پاس نوروز می شود نو روزگار، می آید، نوروزِ ماندگار، دست افشان، پایکوبان، می روید بهار. می شود، هستی نو، در دل ها عشق، در جان ها شور، در سرها ذوق، به در می کوبد، آن یار، آزادیِ در انتظار … نمی آید اما. ضحاکِ زمان، می ریزد خون، در این بوم کهن، می کند از ریشه ها، گل و چمن، می فروشد میهن، به اهرمن. آوخ، آوخ… نیست آهنگری. فرهنگ قاسمی 29 اسفند 1390
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو