با سلام و تشکر از اطلاع؛ بنقل از صفحهء ف-ب ی مسعود علوی بحرینی: تفو بر تو ای چرخ گردوووووووون تفو …. به به خوب شد که دیدم …. کاش نمی دیدم …. جگرم کباب شد! …. پرویز ثابتی سه دهه سکووووووووت کرده است …. آخ نباشم! …. اوووووووونم نه هر کسی …. اووووونم نه یک آموزگار تبعیدی همچون من که …. در اثر این سال ها دوووووووری از وطن تبدیل به یک کارگر معلووووووووول شده است …. جناااااااااب آقای دکتر پرویز ثابتی …. مقام امنیتی دوران شاهنشاهی …. گردانندهء ش…وهای تلویزیونی ساواک! …. مسئول هماهنگی کمیتهء مشترک مبارزه با “خرابکاری” (متشکل از ساواک، آگاهی و رکن دوم ارتش)! …. مبتکر و مجری سیاست دست به ماشهء مسلسل های یوزی با …. فشنگ های “فول متال جاکت” نُه میلیمتری! …. بعله این همه کشته و شکنجه شده در دوران آن پدر و پسر از قرار حقیقت نداشته است! …. کابوسی بوده است که شبی بخواب من آمده است …. اصلا همهء سیاسیون این مملکت خورده اند زمین و مرده اند! …. من هم خواب دیده ام که پدرم محکوووووووم به اعدام بوده است …. اون نُه ستاره نیز اصلا در تپه های اوین بدستور آقای ثابتی و اربابان ینگه دنیایشان …. بوسیلهء مزدوران ساواک …. اصلا از پشت بقتل نرسیده اند …. این هم کابوسی بیش نیست …. اینجاست ما به ازای آن مثلی که می گوید: …. “شرم یک احساس انقلابی ست” …. آقا پرویز دیگر شما آن مسئول امنیتی نیستی که بهمراه نمایندگان گروه فیزیک و دکتر شیبانی برای آزادی دانشجویان زندانی در کمیتهء مشترک بدیدنت آمدیم و …. چنین و چنان می کردی و چنین و چنان همهء جهان را …. برای حفظ آرامش خواب اعلیحضرتت تهدید می کردی! …. بدان که هر چه بیشتر بگوووووووووئی بیشتر در دادگاه های فردای ایران …. چه زنده و چه مُرده و برای عبرت تاریخ …. مورد مواخذه قرار خواهی گرفت …. می گوئی نه؟ …. خواهیم دید
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو