جناب آقای م. سحر من تعارف نکردم که برای شما احترام قائل هستم. واقعاً برای شما احترام قائل هستم چون شما شاعر توانایی هستید. بحث من این است که با فرض اینکه زبان فارسی تاکنون تمام این نقشها را که در متنی که فرستاده اید داشته است، نمی توان با استدلال از این موارد حقی را از کسی سلب کرد. تا دیروز اینگونه بوده است، از امروز عده ای تصمیم گرفته اند که زبانشان دارای همان نقشی باشد که تا امروز زبان فارسی داشته است. کردها و ترکهای زیادی را می شناسم که از اینکه نمی توانند به زبان ترکی یا کردی بخوانند و بنویسند احساس شرمساری می کنند. آنها نمی خواهند دیگر با زبان فارسی درس ریاضی را بخوانند. تمام حرف رضا براهنی هم همین بود. او می گوید که بان ترکی در آذربایجان به زبان انسانهای عقب افتاده تبدیل شده بوده است و امروزه در عصر جهانی شدن که عرصه ای است برای برابری فرصتها برای تمام فرهنگها که خود را عرضه کنند، آنها هم همین خواسته را دارند. آنها اصلاً نمی خواهند که با کسانی که از ملیت ایرانی و زبان فارسی به عنوان عامل وحدت ساز از آن نام می برند، ک ملت یکپارچه باشند. با استدلالات تاریخی، با استدلالاتی زبانی و از این قبیل نمی توان حقی را از کسی دریغ کرد. پرسش یک پرسش ساده است. آیا ترکها حق دارند که انتظار داشته باشند زبانشان دقیقاً در تمام شئون زندگی شان همان نقشی را بازی که که زبان فارسی امروزه ایفا می کند؟ مخالفت با خواسته ترکها و کردها به این معناست که آنها حق ندارند که بخواهند زبانشان همان نقشی را در تمام شئون زندگی شان ایفا کند که زبان فارسی امروزه دارد می کند. این حرف در هر قالبی که ریخته شود نژادپرستانه است. مهم نیست که کسی که دارد استدلال می کند، فرم استدلال خود را در چه قالبی می ریزد. دریغ کردن کردها و ترکها و بلوچها و دیگران از اینکه زبانشان هم شدن زبان فارسی باشد نژاد پرستانه است. اینکه زبان فارسی ادبیات غنی ای دارد حقی را از ترکها سلب نمی کند. چنانکه، این حقیقت که زبان علم امروزین جهان زبان انگلیسی است حقی را از هیچ زبانی دریغ نکرده است که خود را عرضه کند. استدلال بسیار ساده است. برابر فرصتها برای زبانهای مختلف امری است که امروزه در عصه سیاسی تنها در دو قالب قابلیت براورده شدن دارد. یا فدرالیسم به معنای خودمختاری تمام. یا جدایی کامل. من جدایی کامل اینان را حق طبیعی آنان می دانم.
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو