چه بگویم؟ معمولا رایج است و ساده ترین روش آن است که برخی دوستان هنگامی که سخنی مستدل و استوار در دفاع از عقیده و دلبستگی های سیاسی و ایدئولوزیک ندارند به کلیشه ها و فرمولهای شناخته شده پناه می جویند و می کوشند با یک مارک یا اتهام فکری (نسبت امری به شخصی که روح او از آن امر بی خبر است) دیوار میان او و خود را چنان بالا ببرند که صدا به صدا نرسد. البته آنان در این ترفند بیشتر از آن که قصد «محکوم کردن و شکست دادن» طرف مقابل را داشته باشند ، هدفشان آن است که افکار و عقایدی را که خود به خدمت برخی جریانات سیاسی و ایدئولوژیک گماشته اند ، از تأثیر و «گزند»احتمالی مخالف و منتقد ، مصون بدارند و تا می توانند همچنان نگذارند که چارچوب پیش ساختهء نظری آنان درز بردارد و خدای نکرده آنان را از هدف جمعی و فرقه ای که معمولاً از سوی احزاب و گروههای متبوع به آنها دیکته می شود و به آن دلبستگی دارند و در برابر آن خود را متعهد می دانند باز دارد. یک اسم دیگر این شیوه «حفظ پرنسیپ تشکیلاتی یا فرقه ای» است. نام دیگرش تعصب فکری و سیاسی و ایدئولوژیک است. و کردم اشارتی و جای بحثش اینجا نیست. بنا بر این خانم باران ممنون از اظهار نظر شما اما بد نیست اندکی پیش از ان که به این آسانی مارک بزنید ، بیندیشید و ببینید این فرمول کلیشه وار و این مُهر پیش ساخته ای را که روی استامپ می گذارید با پیشانی طرف مقابل شما خوانایی دارد یاخیر! شما بر طبق کدام نوشته های م.سحر در اینجانب «پیش زمینه های نژادپرستانه » دیده اید؟ کدام نژاد پرستی در نوشته های من دیده اید که بی محابا و همراه با جسارت در اینجا عنوان می کنید؟ عیب کار در این است که شما تفاوت نژاد و زبان را ظاهراً نمی دانید. آیا زبان فارسی یک نژاد است؟ آیا آنها که در این جهان بی درو پیکر به فارسی تکلم می کنند همه برخاسته از یک نژاد و یک تبارند؟ آخر این چه حرفهایی ست برخی از شما هموطنان کرد ( شاید به تأثیر از برخی پان ترک ها) مطرح می کنید؟(آقای دکلان هم همین برچسب را به کار برده است ). دوستان عزیز من اگر نژاد پرست می بودم قاعدتاً می باید کرد پرست می بودم. زیرا کردها ایرانی هستند و از لحاظ تاریخی هم بر هخامنشیان و ساسانیان که شاخه های دیگری از اقوام پارسی بوده اند مقدمند. اصلا این تاریخ بازی و نژاد بازی چیست که در این بیست بیست و پنجسال وارد گفتمانهای سیاسی و ژورنالیستی و ایدئولوژیک خودتان کرده اید؟ واقعا جای تأسف دارد. نه دوستان من به دلیل الفت با ادبیات ایران و زبان فارسی و تاریخ این زبان و در پرتو تاریخ این کشور ، اعتقاد راسخ دارم که زبان فارسی در ایران همواره عامل وحدت بخش بوده است و می باید همواره این نقش تاریخساز و پیوند بخش خود را میان اقوامی که هزاره هاست با هم می زیند و همواره خود را ایرانی دانسته اند حفظ کند . اما متأسفانه در سدهء اخیر ،حضور و ترویج برخی ایدئولوژی های شبه مدرن مثل استالینیسم و تئوری مسئله ملی او و نیز عقایدی مثل پان ترکیسم و پان عربیسم و نیز افکار نئورژیونالیستی و نئو اتنوسانتریستی می کوشند تا این نقش تاریخ ساز زبان فارسی را (که تنها متعلق به فارسی زبانان نیست بلکه همه اقوام میراثدار آنند) مسخ کنند و زبان فارسی را در ایران ، نه عامل وحدت ، بلکه عامل تفرقه بنمایانند ، ازین رو می کوشند ، زبان فارسی را به یک «ملت » ساختگی و قلابی که وجود خارجی ندارد به نام « ملت فارس » نسبت دهند تا در نظریه پردازی های ایدئولوژیک خود بتوانند این ملت ساختگی را در جایگاه ظالم و استعمارگر و زبان کش و فرهنگ کش و غارتگر و انواع و اقسام برچسب های دیگری ـ(که به ویژه در دوران کبیر شیخ شاهی یعنی دوران ذلت سی و سه ساله ـ تولید کرده اند) بنشانند و از او طلبکار باشند. من این مسائل را درکتابی به نام« زبان فارسی و هویت ایرانیان» به صورت مشروح توضیح داده ام و این حاشیه جای پرداختن به آنها نیست. نکته آخر این که دوست گرامی آقای دکلان با سپاس از احترامی که برای من قائلید ، می خواهم بگویم با این افکار و عقایدی که شما به ترویج آنها کمر بسته اید ، برای من عجیب نیست که پس از خواندن سخنان انتقادی من در نقد افکار آقای براهنی ، شما جانب ایشان را بگیرید و حق را به آن عالیجناب بدهید. موفق باشید. نشانی اینترنتی کتاب «زبان فارسی و هویت ایرانیان» در اینجاست http://www.jebhemelli.info/ketab/Zaban_va_Hoveiyate_Iranian_Sahar.pdf
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو