در ارتباط با نظر شما سعی میکنم چند نکته را واضحتر بیان کنم: ۱- در مورد یک یا دو ملیتی: این بحث، یک بحث بی پایه و اساس هست. از همان بدو پیدایش این رژیم این قانون یک ملیتی وجود داشته است، مربوط به دوران احمدینژاد یا خاتمی یا هیچ فرد دیگری از مقامات این رژیم نیست. اما رژیم ایران با توجه به اوضاع و شرایط گوناگون داخلی و خارجی همیشه از این مساله سؤ استفاده و بهره برداریهای خودش رو انجام داده است، و همچنین دولتهای میزبان. به عنوان مثال اگر فردی با این شرایط در ایران دستگیر شده است، دولت میزبان به نوعی از زیر بار مسئولیت دفاع و حمایت از فرد دستگیر شده، شانه خالی کرده است، با بیان این بهانه که این فرد با پاسپورت ایرانی به ایران سفر نموده و ما قدرت آنچنانی برای آزاد سازی این فرد نداریم. در صورتی که هم رژیم ایران و هم دولت هلند بخوبی میتوانند با یک قرارداد رسمی مانع از این مشکل شوند. کاری که به نفع هیچکدام از دولتهای مزبور نبوده و نیست. چون از این خلع به بهترین شکلی سود میبرند. (در مقاله توضیح داده ام). و اما در مورد قاچاق مواد مخدر اگر صحت داشته باشد: به اعتقاد من، ما ایرانیان باید چندین نکته و سوال را بدقت مورد ارزیابی قرار دهیم. ۱- این یک مورد شخصی فرد مزبور میباشد.۲- مربوط به گذشته فرد میباشد.۳- این فرد طبق قوانین هلند محکومیت خود را به اتمام رسانده است.۴- ضمن اینکه من یا شما قاضی یا دادستان دولت هلند برای محاکمه ایشان بخاطر این امر نبوده و نیستیم.۵-آیا اگر فردی در زمان گذشته مرتکب اشتباهی شد، ما باید این فرد را تا آخر عمر محکوم و طرد کنیم و از حقوق انسانی این فرد بخاطر این اشتباه گذشته دفاع نکنیم؟ ۶- آیا اصلا رژیمی که در زندانها به صورت رسمی و دولتی به زندانیان تجاوز میکند صلاحیت قضاوت در مورد زهرا بهرامی، من، شما یا هر فرد دیگری را در آن کشور دارا میباشد؟ ۷- آیا زهرا بهرامی در اعتراضات خیابانی دستگیر نشد؟ ۸- آیا جرم ایشان در ابتدا فعالیت سیاسی علیه رژیم نبود و بعدا تبدیل به قاچاق مواد مخدر نشد؟ ۹- آیا سناریوهای رژیم اسلامی در تخریب شخصیت معترضین را فراموش کردهاید؟(سریال سراب که در ایران پخش میشد). ۱۰- آیا با بیان این مورد گذشته در زندگی این فرد، دقیقا سیاست تخریب شخصیتی و اخلاقی رژیم اسلامی را تکرار نکرده ایم؟ ۱۱- آیا با بیان این حرف، مهر تأییدی به خیمه شب بازیهای پخش شده در تلویزیون رسمی رژیم ایران نزده ایم؟ ۱۲- آیا ما به عنوان انسان از نظر اخلاقی – انسانی در مقابل اعدامها، سنگسارها، قطع کردن دست و پا باید عکسالعمل نشان دهیم یا نه؟ و اما هدف اصلی من در این مقاله یادآوری نکات مهمی دیگری هم بود نه صرفاً فرد زهرا بهرامی. در درجه اول سعی کردم به نوعی این زد و بند پنهان بین رژیم ایران و دولتهای میزبان را تحت عنوان اجبار نامرئی به نمایش بگذارم. در درجه دوم تلاش کردم که به نوعی ضعف ما ایرانیان در انجام کار مشترک چه در دفاع از ابتدایترین حقوق انسانی خود، و چه در دفاع از کسانی که در انتظار حکم اعدام هستند را به تصویر بکشم. و در نهایت به این نکته مهم اشاره کنم که ما به عنوان فعالین سیاسی، تحصیل کرده ها، روشنفکران(به صورت کلی) حتی در مورد کسانی که در انتظار جوخههای مرگ این رژیم هستند تبعیض قائل میشویم. آیا این نکات را شما مشاهده نکرده اید؟ میتوانید مقایسه کنید بین تلاشهایی که برای سکینه آشتیانی و زنده یاد شهلا جاهد انجام گرفت. در نهایت به شما پیشنهاد میکنم که اگر امکان و فرصت داشتید حتما آثار افرادی مثل جان لاک یا امانوئل کانت را مطالعه کنید، افرادی که ارزش انسان و ارزشهای اخلاقی انسانی را به بهترین شکل ممکن در قرنهای گذشته تعریف کرده اند.مفاهیم ارزشمندی که متاسفانه رژیم اسلامی – فاشیستی حاکم بر ایران آنها را به رسمیت نشناخته و نمیشناسد. و باز هم متاسفانه، بخش عظیمی از ما ملت ایران با وجود دهها هزار نفر قربانی هنوز به اهمیت و ضرورت آنها پی نبرده ایم. با سپاس م. سیرانی
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو