من عادت دارم همیشه وقتی مقاله ای را می خوانم، فورا واکنش خودم را بیان کنم. از این بابت اختراع انترنت واقعا برای من بوده است. با سپاس فراوان از انقلاب رایانه ای. نمی دانم، به طور مشخص، مدتی است که اساسا – گویا – مد شده است که یک عده ایرانی به شکل فردی و یا گروهی به ویژه برای مقامات آمریکایی نامه بنویسند. گویی که آنها دچار اشتباه شده اند، و ما حالا به اطلاع آنها می رسانیم…و یا نامه نگاری های از نوع حقوق بشری به سازمان ملل متحد، یعنی همان سازمانی که آلت دست سیاست های جنگ طلبانه ایالات متحدۀ آمریکا است و حالا تمام ملت ایران را گروگان گرفته اند..از این ها بخواهیم که فلان فرد را که در زندان جمهوری اسلامی اسیر شده ازاد کند…(همین مانده که بگویند به ایران لشکر کشی کنید – البته یک عده هم از این نوع در خواست ها داشته اند «بیایید کشور ما را بمباران کنید») باید اعتراف کنم که من اساسا به دیپلماسی اعتقادی ندارم و نگاه من تنها به نوع سلاح ها و آرایش نظامی و شناسایی مانورهای دشمن و به طور کلی مسائل استراتژیک است (یعنی تمام مسائلی که به ادامه حیات یک جامعه مربوط می شود – بخوانید جامعه جهانی – به عنوان مثال تغییر نام خلیج فارس که در این جا مطرح شده، ظاهرا شاید برای خشنودی شاهزاده شیخ نفتی باشد، ولی هدف آمریکایی ها چیز دیگری است. هدف آنها تیز کردن آتش اختلافات عرب و عجم است. اختلاف عرب و عجم هم برای غرب یک مقولۀ کاملا اقتصادی است و منافع سرشاری در بر دارد. زیرا که نه تنها از این طریق سلاح های بنجل و از دور خارج شده شان را به فروش می رسانند بلکه با ایجاد جنگ امکان رشد چنین کشورهایی را دائما تا قرن ها به تأخیر می اندازد.این یک موضوع کلی است و تنها به تغییر نام خلیج فارس منحصر نیست، عراق وقتی جنگ نیابتی را علیه ایران آغاز کرد یکی از بهانه هایش تسخیر خوزستان بود. در نتیجه باید دید که تغییر نام خلیج فارس با چه مفاهیم دیگری نسبت پیدا می کند : «بازی بزرگ». بازی بزرگ در پیکرۀ استراتژی مفهوم کاملا مشخصی دارد. بر این پایه، ما با آمریکایی ها هیچ حرفی نداریم. در این نامه می بینیم که نویسنده در عین حال دارد با آمریکا معامله می کند…که فردا که هند و وچین به میدان آمدند آمریکا به ایران نیاز خواهد داشت…نخیر ایران نسبت های تاریخی و فرهنگی و اجتماعی خیلی بیشتری با این کشورهادارد تا آمریکایی هایی که خودشان را آقای دنیا می دانند. آمریکا همیشه در همه جا همیشه در مداخلاتش در کشورهای گوناگون، یک محله ایجاد کرده، یک بهشت برای یک عده صاحب امتیاز، مثل زمان پهلوی، برای تاراندن بقیه در جهنم. اگر به فعالیت های اپوزیسیون های ایران در خارج از کشور نگاه کنیم، تقریبا می توانیم شبح یک قوم تافته و جدا بافته را در رسانه های «پرو-آمریکایی» مشاهده کنیم. ولی ایران پایگاه آمریکا نخواهد بود، یعنی ما کاری خواهیم کرد که دیگر چنین اتفاقی نیافتد. بلکه ایران با هند و چین هم پیمان بوده و هست و خواهد بود، و مردم آمریکا هم سرانجام باید کشف کنند که هیچ برتری نسبت به دیگران ندارند، و مثل بچۀ آدم، بی آن که دائما دنیا را به خاک خون بکشند و به خاک و خون تهدید کنند، و بی آن که ادعلی پیغمبری داشته باشند در کنار دیگران زندگی کنند. اگر هم کشف نکنند ما برایشان کشف خواهیم کرد.
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو