بیانیه ی آخر آقای موسوی بقدری از تناقض فزون است که اگر بخواهیم جمله جمله ی ایشان را مورد نقد مو شکافانه قرار دهیم، خود کتابی می شود که برای خواننده حوصله سوز است.
در این نوشته سعی می شود محورهای کلیدی این بیانیه مورد بازبینی قرار گیرد تا ملت ایران با خواندن بیانیه و این نوشته خود بتوانند تفاوت ها و نگاهها را تشخیص دهند.
می دانیم که ” انقلاب شکوهمند اسلامی ” مورد علاقه ی آقای موسوی در همان آغاز و حتا پیش از به ثمر رسیدن آن بر بستری از اقیانوس خون ایرانی بر پا شده است.
یک نمونه ی بارز و فجیع آن، کشتار مردم بیگناه در سیمنا رکس آبادان است که همین دین رحمانی آقای موسوی و مراجع و امام مورد علاقه ی ایشان این کشتار بربر منشانه را مجاز دانسته بودند و هم اکنون آنانی که در قید حیات هستند، مجاز می دانند.
آیا آقای موسوی می تواند این عمل جنایتکارانه اسلام و اسلامیون را تائید و یا رد کند؟
اگر تائید می کند باید با صدای بلند از پیشگاه ملت ایران به خاطر این جنایت اسلامی پوزش بخواهد.
و یا اگر تائید نمی کند باید با سند و ادله کافی ثابت کند که اسلام چنین کاری را مجاز نمی شمارد و اسلامیون و آیات عظام و آخوندهای مورد علاقه ی ایشان با چنین کشتاری مخالف هستد.
اما اگر نیک بنگریم و اسلام رحمانی و همچنین عملکرد بنیانگذار همین اسلام و جانشینان ِ شیعه و سنی اش و یا آیات عظام و آخوندهای مورد علاقه آقای موسوی را مورد بررسی قرار دهیم خواهیم دید که اسلام رحمانی آقای موسوی در همان آغاز نطفه بستنش در خون متولد شد، در خون تغذیه کرد و هم اکنون در خون ادامه ی حیات می دهد.
حال با این مقدمه نگاهی به محورهای بیانیه ی ایشان می پردازیم.
آقای موسوی می نویسد:
“به یقین فجایع کهریزک و آدم کشی های روزهای ۲۵ و ۳۰ خرداد و عاشورای حسینی از خاطره جمعی ملت پاک نخواهد شد و نباید هم پاک شود که خیانت به خون شهدا و بی گناهان است. ما چگونه می توانیم تیرهای مستقیم به مردم و زیر کردن آنها توسط ماشین پلیس را از یاد ببریم”
بسیار خوب چنین فجایع و جنایت و یا خیانتی از اسلام و اسلامیون و یا هرکس دیگری هیچگاه از خاطره ی جمعی ایرانیان پاک نخواهد شد و جای بسی خوشحالی است که شما حداقل این مورد را ازنگاه ِ وجدان خود دور نداشتید. اما مگر جنایت حکومت اسلامی در طی این سی و یکسال فقط شامل 25 و 30 خرداد و عاشورای سینه زنان حسین هاشمی بعد از انتصابات سال هشتاد و هشت می شود که شما سخاتمندانه از کیسه ی خلیفه همه ی جنایت و خیانت و کشتار ایرانی در این سی و یکسال را نا جوانمردانه و غیر منصافانه چشم می پوشید و فقط جنایت حکومت اسلامی و اسلامیون در همه رنگش را به این روزها فرو می کاهید؟
شما اگر وجدانی برایتان مانده باشد چطور می توانید کشتار وحشیانه ی پایوران و نظامیان ِ نظام پادشاهی را در همان شروع انقلاب منحوس شکوهمند شما چشم بپوشید یا کشتار سبُعانه ی جوانان ایرانی را در مقطع 30 خردا سال شصت به بعد را از دیده و نگاه خود برگیرید و یا کشتار وحشیانه ی اسیران زندانی در تابستان سال شصت و هفت را که در تاریخ بشریت همتا ندارد و در زمان نخست وزیری شما چنین جنایت ضد بشری انجام گرفت، سخنی به لب تر نکنید و فقط جنایت حکومت اسلامی و اسلامیون را به این چند روز ِ بعد از انتصابات خرداد سال هشتاد و هشت کاهش دهید؟
خیر آقای موسوی
شما در همین آغاز نشان دادید که وجدانی در شما نمانده است و گرنه برای رهایی از این آدمخواران که در فردای نزدیک گردن شما هم زیر تیغ همین اسلام رحمانی خواهد رفت، می توانستید و هم اکنون می توانید بی پروا و با حمایت همه جانبه ی ایرانیان، جنایات ِ به طول و عرض تاریخ اسلام و اسلامیون در همه رنگش، علیه ایران و ایرانی را با صدای بلند فریاد می کردید و فریاد کنید. اما تا کنون نکردید. زیرا از جنس خودشان هستید.
و چون به تمام معنا ایرانی نیستید باز در انتخاب بین ایران و اسلام، جانب اسلام رحمانی را گرفتید و برای باز گرداندن تاریخ به دوره ی پر جور و جنایت وُ وحشت و کشتار امام رذلتان که خود در همه ی کشتارها در آن مقطع نخست وزیری تان شرکت داشتید، از هیچ کوششی فر گذار نمی کنید.
می گویید نه؟
می گویم به نوشته ی خودتان در زیر توجه کنید:
” جنبش سبز با پذیرش تکثر درون جنبش بر استمرار حضور دین رحمانی سرشار از رحمت، شفقت، معنویت، اخلاق و تکریم انسان تاکید دارد و راه تقویت ارزش های دینی در جامعه را تحکیم وجه اخلاقی و رحمانی دین مبین اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران می داند.”
حالا فهمیدید که چقدر انسان با ” وجدانی ” هستید و یا عمد دارید جنایت اسلام در طول تاریخ و بویژه در ایران را از نگاه خود فرو گیرید و همچنین جنایت همین حکومت اسلامی، در طی این سی و یکسال را فقط به دولت احمدی نژاد آنهم بعد از انتصابات خرداد سال هشتاد و هشت فرو بکاهید؟
آیا هنوز اسلام شما با این همه خونریزی از ایرانیان و ویران کردن سرای ایرانی سیراب نشده است که شما تازه این جنایت ها را ” رحمت، شفقت، معنویت و اخلاق ” ارزیابی می کنید؟
خیر آقای موسوی
ملت ایران دیر زمانی است که از حکومت اسلامی و اسلام شما در همه رنگش عبور کرده اند و می روند برای همیشه این اسلام رحمانی شما را به جای سزاوارش فرو کشند.
و این جنبش سبزی هم که شما دنبالش هستید، مطمئن باشید جنبشی نیست که ملت ایران دنبالش هستند و حتا رنگ سبز ِ جنبش شما با رنگ سبز جنبش ملت ایران متفاوت است.
زیرا رنگ سبز شما از جنس ” گنده واش *” است که ریشه ای در فرهنگ ایرانی ندارد. به عبارت ساده تر رنگ سبز شما چون رنگ ِ هرزه علف هایی است که قرنهاست شادابی باغ سرسبز ایرانی را کدر کرده است و ملت ایران اینبار عزمشان را جزم کردند تا این هرزه علف ها را از باغ شاداب ایران دور کنند و نشاط و سرسبزی ِ پرچم سه رنگ ِ شیر و خورشید نشان را برفراز خرابه های اسلام متجاوز، انسان کش و زندگی سوز اسلام بر افرازند.
فراموش نکنید اسلام برای تمدن و فرهنگ ایران و ایرانی، دینی است بیگانه و متجاوز که آمده است ایران را با همه ی جلال و شکوهمندی اش در فرهنگ و تمدن و تاریخ و خدمت به بشریت بر سر ایرانی خراب کند و ملت ایران را به امت تنزل دهد.
و بدانید که هیچگاه اسلام با هیچ تمدن و فرهنگی همزیستی نداشته است که شما مدعی می شوید که”
“- رمز بقای تمدن ایرانی- اسلامی همانا همزیستی و همگرایی ارزش های دینی و ملی در طول تاریخ این سرزمین است.”
بلکه این تمدن ها و فرهنگ های مادر بودند که اسلام را در طول تاریخ به عنوان بخشی از فرهنگ در خود ادغام کردند. اما همین اسلام شما به جای قدر دانی از فرهنگ مادر که آن را از خوار بودن بیرون کشید و با هنر خود جلایی به آن داد، تیشه بر دست گرفت تا ریشه ی تمدن و فرهنگ مادر را بزند که نمونه اش در همین سی و یکسال به فراوانی دیده شده است که چه بر سر تمدن و فرهنگ ایرانی آوردید.
گواه این سخنم نگاه مردم این گیتی به ایرانیان است که فکر می کنند همه ی ایرانیان تروریست، آدمکش، خرافه پرست و حامی جهاد و حماس و القاعده و حزب الله است.
در حالی که همین ایرانیان در نظام گذشته در همه ی کشورها با عزت و احترام مواجه بودند و جهانیان در مقابل فرهنگ و تمدن ایران سر تعظیم فرود می آوردند.
بنا براین بهتر است از این پس نام ایران را در کنار اسلام نگذارید. زیرا اسلام هیچ همزیستی با فرهنگ و تمدن و تاریخ ایرانی ندارد.
و مطمئن باشید یک ایران آباد و آزاد از گذرگاه جنبش اسلامی حاصل نمی شود که افاضه می فرمایید:
“جنبش سبز جنبشی ایرانی- اسلامی است که در جستجوی دستیابی به ایرانی آباد، آزاد و پیشرفته است. بر این اساس، هر فرد ایرانی که توسل به خرد جمعی توحیدی را به عنوان مبنای تلاش برای ایجاد فردای بهتر برای میهن خویش بپذیرد در زمره فعالان جنبش سبز به شمار می آید. جنبش “ایران را متعلق به همه ایرانیان می داند “
بلکه به گواهی تاریخ ِ هزار و چهارصد ساله ی ایران بعد از دوران طلایی ساسانیان همواره حضور اسلام در همه رنگش سبب ساز انحطاط فرهنگی، تاریخی و انسانی در همه سویش بوده است.
و بدانید که دیر زمانی است ملت ایران عطای این اسلام رحمانی شما را به لقایش بخشیده است و می رود با جنبشی ایرانی یک حکومت ایرانی با حاکمیت ملت ایران بر خاکروبه های همین اسلام رحمانی شما بنا کند.
زیرا شما با جملات و نگاهتان به آینده ی ایران صف خودتان را با ایران و ایرانی جدا کردید و می روید تا یک حکومت اسلامی با خرد جمعی توحیدی بنا کنید. اما غافل از این هستید که اسلام و توحید ِ اسلامی، خرد را بیگانه است. بر عکس هر چه در آن است جزء تعبد و ایمان گوسفندوار و کور نیست که به تبع آن امت اسلامی را چون و چرا، گناهی کبیره است.
اما در جملات بالا یک جمله ی درخشان وجود دارد که با اسلام و نگاه شما که به اسلام رحمانی معتقد هستید، بیگانه است و آن هم ” ایران متعلق به همه ی ایرانیان است “.
زیرا اسلام متعلق به همه ایرانیان نیست. به عبارت دیگر ما همه ایرانی هستیم اما اسلامی نه.
این را هم بدانید که اسلام هیچگاه در هیچ شرایط موافق آزادی و برابری نیست که هیچ حتا مروج تبعیض در شکلهای گوناگون و بویژه تبعض علیه زن و ضد زن و کرامت انسانی زن است و مطمئن باشید اهداف آزادی و برایری در واقع اهدافی هستند که اسلام را نفی می کنند نه اینکه شما معتقد باشید که آزادی و برابری از اهداف انقلاب اسلامی بوده است و بعد امروز بنویسید”
“برقراری آزادی و برابری از اهداف انکارناپذیر انقلاب اسلامی است که جنبش سبز نیز بر ضرورت دستیابی به آن تاکید دارد. نفی هرگونه انحصار فکری، رسانه ای و سیاسی و همچنین مبارزه با حذف فیزیکی هر اندیشه و دیدگاه در سرلوحه اهداف جنبش سبز قرار دارد. ضروری است در این جهت، برای رهایی مردم از هرگونه سلطه سیاسی (استبداد و انحصار طلبی)، اجتماعی (تبعیض و نابرابری های اجتماعی) و فرهنگی (وابستگیی و تقید فکری) تلاش شود. جنبش سبز بر حمایت از حقوق زنان، نفی هر گونه تبعیض جنسیتی و حمایت از حقوق اقلیتها و اقوام تاکید ویژه دارد”
معلوم نیست بر چه اساسی فکر می کنید اسلام رحمانی شما مخالف انحصار طلبی و یا حذف فیزیکی و اندیشه و دیدگاه مخالف است.
تا آنجا که تاریخ گواهی می دهد اسلام در تمامیت ِ موجودیتش مروج انحصار طلبی بوده است. زیرا در همان قرآن شما به صراحت گفته شده است که اسلام آخرین دین است که بر کاکل ادیان دیگر سوار شده است. یعنی اگر ادیان دیگر در بعضی عرصه ها از پاسخ و حل مسائل انسانی و اجتماعی چه در این دنیا و چه در آخرت عاجز بودند اسلام اما برای تمامی جزئیات دنیوی و اخروی پاسخی در آستین دارد.
از طرف دیگر فقه اسلامی تمامی انسانها را غیر از فقها نادان و یا گوسفند می داند که باید چوپانی چون امامان شما این گوسفندان را بچرانند.
آیا این عمل اسلامی از آغاز تاریخ اسلام تا امروز تبعیض نیست و نشان از انحصار گرایی ندارد؟
در کجای تاریخ اسلام سراغ دارید که اسلام با اندیشه مخالف همزیستی داشته باشد؟
در کجای تاریخ اسلام سراغ دارید که اسلام به اندیشیدن و فلسفه ی اندیشه اعتقاد داشته باشد؟
وقتی سنگ بنای نگاه اسلام به انسان، تعبد و ایمان ِ بی چون و چرا است. چطور از امتش می خواهید چون و چرا کنند؟
اسلام اساسن موجودیتش بر حذف فیزیکی انسانهایی است که با این دین هیچ سازگاری ندارند.
اسلام حتا کسانی را که در خانواده ی اسلامی متولد می شوند و پس از بلوغ آگاهی می خواهند این دین را ترک کنند طبق قانون قرآنی شما حکمش مرگ است. پس چطور معتقد هستید که اسلام رحمانی شما با اندیسیدن و انتخاب کردن مخالف نیست؟
معلوم نیست چگونه معتقد هستید که با جنبش سبز اسلامی تان بتوانید حقوق زن را رعایت کنید و تبعیض علیه زنان را از بین ببرید.
اگر شما به دین اسلام معتقد هستید باید بگویم این حرف و نگاهتان ضد اسلامی است. زیرا اسلام هیچ گاه در هیچ شرایطی عنوان نکرده است که زن برابر با مرد است تا شما بخواهید با این دین رحمانی این تبعیض علیه زنان را بردارید.
حتا این نگاه ضد زن در قانون اساسی حکومت اسلامی به صراحت اعلام می کند که زن نمی تواند قاضی بشود و شهادت دو زن برابر یک مرد است.
یعنی زن نصف مرد در اسلام ارزیابی می شود.
تازه حتا فراتر از این هم رفته است و به مردها اجازه داده است که چهار زن برگزینند. این هم یعنی چهار زن برابر یک یک مرد. آیا این تبعیض نیست؟
شما چطور می خواهید این تبعیض آشکار و به قول شماها محکمات قرآن را بردارید؟
بسیار شگفت انگیز است که در عصر آگاهی چنین نگاه ارزانی را تحویل ملت ایران می دهید و معتقد هستید که جنبش سبز ِ اسلام رحمانی شما مخالف تبعیض علیه اقلیت است.
وقتی که شما با این دینتان بطور عام و با این مذهبتان بطور خاص، همه ی قدرتهای کلیدی و حتا جزیی ترین مسئولیت ها را در همه ی عرصه ها در اختیار گرفتید، چگونه معتقد هستید که دین شما و جنبش سبز ِ اسلام رحمانی شما مخالف تبعیض ِ اقلیت ها نیست؟
اصلن چرا از اقلیت ها صحبت می کنید؟
ما همه شهروند ایران هستیم و همه باید از نظر قانونی برابر باشیم. چون همه ی ما ایرانی هستیم.
اقلیت فقط از نگاه ما ملت ایران موقعی است که در انتخابات پیش می آید که آن هم طبق قانون، اکثریت باید با در نظر گرفتن همه حقوق اقلیت در مجلس و یا نهادهای دیگر، نگاه و نظرشان را محترم بدارند و چه بسا برای پیشبرد اهداف آینده ی ایران از آنها استفاده کنند.
به عبارت دیگر همین اقلیت امروزی می تواند فردا با برنامه بهتر در انتخابات دیگر به اکثریت تبدیل شود.
بنا براین در تخالف با اسلام رحمانی شما ملت ایران پدیده ای بنام اقلیت نمی شناسد. زیرا اعتقاد داشتن به اقلیت و خودی و غیر خودی کردن ملت ایران، آغاز تبعیض است که اسلام رحمانی شما در همه ی عرصه ها مروج آن است. عجیب اینکه تازه از کرامت انسانی و حقوق بنیادین بشر صحبت می کنید و می نویسید:
“نخستین ارزش اجتماعی مدنظر جنبش سبز دفاع از کرامت انسانی وحقوق بنیادین بشر فارغ از ایدئولوژی، مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی است.”
آخر چگونه ممکن است با اسلام رحمانی که از بنیاد بر تبعیض و ضد بشر بنا شده است، بتوانید کرامت انسانی و حقوق بنیادین بشر را فارغ از ایدئولوژی، مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی را برای همه ی ایرانیان ایجاد کنید؟
مگر یادتان رفته است که در آن بالا چه گفتید؟
اگر یادتان رفته است، جمله بندی شما را که با این جمله بندی ارزان در تضاد است، یکبار دیگر با هم می خوانیم تا برایتان ثابت گردد که هیچ پرنسیبی را برای گفته هایتان قائل نیستید.
“جنبش سبز جنبشی ایرانی- اسلامی است که در جستجوی دستیابی به ایرانی آباد، آزاد و پیشرفته است. بر این اساس، هر فرد ایرانی که توسل به خرد جمعی توحیدی را به عنوان مبنای تلاش برای ایجاد فردای بهتر برای میهن خویش بپذیرد در زمره فعالان جنبش سبز به شمار می آید.”
پس معلوم می شود شما آن جملات ارزان بالا را بدون اینکه معنایش را فهم کنید از بخار معده بر روی کاغذ سیاه کردید زیرا معتقد هستید که این جنبش سبز مورد علاقه شما معیار سنجشش، اسلامی و توحیدی بودن افراد است و گرنه در زمره ی فعالان جنبش به شمار نمی آیند.
بگذریم که اسلام رحمانی شما، هم موافق تبعیض جنسیت است و هم مخالف حقوق بشر.
زیرا اگر چنین نباشد دیگر اسلام نیست بلکه می شود مثل مرام های انسانگرای دیگر که اساسن اسلام را با این مرام ها سنحیتی نیست.
تازه معتقد هستید که تمامی تلاشتان، برای به اجرا در آوردن تمامی ِ اصول پر از تبعیض و تناقض و ضد آزادی و ضد ایران و ایرانی ِ قانون اساسی حکومت اسلامی است و می نویسید:
“اجرای تمامی اصول قانون اساسی و به ویژه اصول ناظر بر حقوق ملت (فصل سوم) هدف و خواست تجدیدناپذیر و حتمی جنبش سبز است.”
یا در جای دیگر ادامه می دهید:
“در این راستا، “اجرای بدون تنازل قانون اساسی” راهکار اصلی و بنیادین جنبش سبز است”
مگر تا حال قانون اساسی حکومت اسلامی اجرا نمی شده است؟
آیا مگر این اجرای اصول قانون اساسی امروزی با دوران شما که در کنار امامتان فوج فوج انسانهای ایرانی را می کشتید و سران و پایوران نظام پادشاهی را به وحشی ترین شکل ممکن شم آجین می کردید، فرق دارد که امروز اجرای کامل آن را طلب می کنید؟
همیشه چنین بوده است که ولی فقیه به هیچکس جزء خدایش پاسخگو نبوده است و نیست.
همیشه چنین بوده است که شورای نگهبان بالای سر قانون خیمه زده بود تا هیچ اندیشه ی مخالف اسلام رحمانی شما در مصدر مسئولیت حتا در بعد بسیار کوچک قرار نگیرد.
همیشه چنین بوده است که فقهای ششگانه ی شورای نگهبان را ولی فقیه انتخاب می کرده و می کند و شش عضو حقوقدان را رئیس قوه قضاییه.
رئیس قوه ی قضاییه هم انتخابی نیست بلکه منتصب ولی فقیه است. پس همه ی اعضای شورای نگهبان منتصب ولی فقیه بودند و هستند.
همیشه چنین بوده است که زن نصف مرد ارزیابی می شده است و مرد می توانست چهار زن اختیار کند و زن نتواند قاضی بشود و همیشه ناقص العقل بوده است و شهادت دو زن برابر با یک مرد است.
همیشه چنین بوده است که ولی فقیه فرای قانون و رای مردم است و خمینی خود گفته بود که اگر در یک انتخابات 12 میلیون به یک نفر رای بدهند و او را انتخاب کنند اما ولی فقیه بگوید نه، آن رای ها باطل است.
همیشه چنین بوده است که ولی فقیه با سلاح حکم حکومتی هر قانونی را می توانست و می تواند وتو کند کما اینکه در دوران ریاست مجلس دوست شما وقتی حکم حکومتی خامنه ای مبنی بر وتو کردن قانون مطبوعات آمد، آقای کروبی دستش را بالا برد و گفت حکم حکم ولی فقیه است.
یادتان باشد شما وقتی که خودتان را برای ریاست جمهوری کاندید کردید اصلن کوچکترین اعتراضی به حذف فله ای کاندیداها نکردید که هیچ حتا بر این تبعیض و بی قانونی گردن نهادید.
و مطمئن باشید که اگر شما را از صندوق در می آوردند نه اعتراضی می کردید و نه به این قوانین تبعیض آمیز ایرادی می گرفتید. زیرا خودتان در بی قانونی و صحه گذاشتن بر بی قانونی و تبعض انتخاب شده بودید.
یعنی وقتی که پذیرفتید به رد و یا تائید صلاحیت های کاندید های مختلف از طرف شورای نگهبان گردن بگذارید و در این خیمه شب بازی انتصابات شرکت کنید، معنی اش این است که هم به همین قانون اساسی حکومت اسلامی سر فرود آوردید و هم اعمال ناپسند و ضد قانونی شورای نگهبان را تائید کردید.
دعوای شما امروز نه علیه بی قانونی حکومت اسلامی است بلکه دعوای شما این است چرا در این تقلبات انتخاباتی، شما را از صندوق بیرون نیاوردند.
البته بد نیست بدانید که در همه ی دوران این حکومت اسلامی در هر انتخاباتی تقلب بوده است و این در حکومت اسلامی چیز تازه ای نبوده است.
گواه این سخنم سخنان جنتی رئیس شورای نگهبان است که گفته بوده مگر چیز تازه ای اتفاق افتاده است که می گویید تقلب شده است؟
این تقلب همییشه و در همه ی انتخابات بوده است ( نقل به معنی ).
البته گفتنی در باره ی این بیانیه ی ارزان و سراسر تناقص بسیار است که امیدوارم دوستان و هموطنان ِ دیگرم ، گوشه های دیگر این بیانیه را مورد نقد مو شکافانه قرار دهند تا ملت ایران بتوانند سره را از ناسره و دوستان ایران را با دشمنان ایران تشخیص دهند.
* به علف های هرزه در گویش گیلکی بویژه در لنگرود می گویندگنده واش