کاظم کردوانی
خیزش بزرگی که امروز با قافلهسالاری زنان دلیرِ ایران آغاز شده، ازجمله حاصلِ کوششهای بیش از یک قرن زنانی است که از آن روز تا به امروز، با همهی اُفتوخیزها و فرازونشیبها، ادامه داشته است.
یکی از پدیدههای مهمِ دوران مجلس اولِ مشروطیت تشکیل «انجمن» هاست. درخصوصِ این انجمنها و کارکرد و عملکرد آنان باآنکه نظریهپردازان و مورخان نامداری سخن گفتهاند، اما هنوز جای خالیِ یک کار جامعهشناختی و سیاسی و تاریخیِ همهجانبه و گسترده بهشدت احساس میشود بهخصوص در این روزگارِ پُرفرازونشیبِ امروز ما. این کار تنها کاری تاریخی و پژوهشی برای نور تافتن به یکی از لحظههایِ ناروشنِ تاریخمان نیست بلکه امری است امروزین؛ سِتُرگ و پُربَر.
اما، قصد ما در اینجا یادآوری یک انجمن است از میانِ همهی آن انجمنها. انجمن نسوان.
فریدون آدمیت دربارهی انجمنهایی که در زمان مجلس اول مشروطیت تشکیل شدند مینویسد:
«فکر تشکیل انجمن که گاه آن را «اتحادیه» نامیدهاند، ناشی از اصل آزادی اجتماعات در دموکراسی پارلمانی بود…
دستگاه انجمنهای سیاسی پدیدهی محیط آزادی بود، و انجمنسازی به هر انگیزهای بابِ روز شده بود. رقمهای انجمنهای پایتخت را از هفتاد تا یکصد و پنجاه نوشتهاند…. ترکیب انجمنها بههیچوجه یکدست نبود: برخی را اهالی ایالات و ولایات ساکن پایتخت تشکیل دادند – مانند انجمنهای جنوب، اصفهان، کرمان و آذربایجان (انجمن آذربایجان گروه پارسیان مقیم تهران را نیز دربرمیگرفت). برخی انجمنها نام محلههای تهران و حتی کوی و برزنی را برخود گذاردند…. برخی نمایندگان طبقات اجتماعی و ردههای بالای دولت را داشتند – مانند انجمن شاهزادگان و امرا…. مستوفیان و لشگرنویسان و محاسبان سه ناحیهی آشتیان و تفرش و گرگان جمعیت خود را انجمن انسانیت خواندند. پیشهوران و کاسبکاران و اصناف، انجمنهای صنفی خود را داشتند – مانند انجمنهای کفاشان، کلاهدوزان، اهلِ طرب، فراشان و درشگهچیها (بهنام انجمن منصور). انجمن مرکزی اصناف از بازاریان با اسمورسم تشکیل شد. انجمنهایی بودند با مرام اجتماعی و سیاسی اعلامشده – مانند انجمن هواداران مجلس، انجمن اجتماعیون، و انجمن فرهنگ. انجمن فرهنگ را گروهی از درسخواندگان جدید برپاکردند، مراماش مشروطهخواهی «ترویج معارف و نشر علوم» جدید و زبانهای خارجی بود. «اتحادیه نسوان» هم داشتیم….»
آدمیت معتقد است که «این انجمنها در قلمرو تفکر اجتماعی و سیاسی بهاطلاق مایه نداشتند. هیچ مقاله یا رسالهای دربارهی نظریهی انجمن و مسئولیت مدنی آن ازطرف هیچ انجمنی سراغ نداریم. آنچه در این موضوع نوشته شده بهقلم یکی، دو نویسندهی مستقل است، و هرچه گفته شده از جانب اهل دولت و نمایندگان مجلس.» اما، آدمیت دربارهی یکی از این انجمنها میگوید:
«تنها “اتحادیهٔ نسوان” همتی بهخرج داد و اندیشهی بدیعی آورد دایر بر اینکه: اگر رهبری سیاست به آن تفویض شود، با اجرای سریع نقشهی “چهل روزه”ی خود از عهدهی اصلاح امور این ملک بیسروسامان برخواهد آمد. مخدرات نوشتند:
اکابر دولت ما مردمان بیکارهای هستند، و مجلسیان هم زیاد وِرْ میزنند. «ما با شاه و وزرا کاری نداریم زیرا آنها همه وقت بوده اند» از وکلا میخواهیم که استعفا بدهند و بهمدت چهل روز ادارهی امور را بهدست ما بسپارند «بهشرط آنکه عار نداشته باشند.» در این مدت «ما وکلا انتخاب میکنیم، وزرا انتخاب میکنیم، ریشهی ظلم و استبداد را از بیخ میکنیم، ظالمین را قتل میکنیم، انبارهای جو و گندم متمولین را میشکنیم، کمپانی برای نان قرار میدهیم، خزانههای وزرا را که از خون خلق جمع و در سردابها گردآورندهاند بیرون میآوریم، بانک ملی برپا میکنیم، عثمانی را عقب مینشانیم… قنوات شهری را صحیح میکنیم و آب سالم به مردم میخورانیم، کمپانی برای [ادارهی] شهر معین میکنیم.» بعد از این اصلاحات، از خدمت استعفا کرده تا «بقیه را دیگران اصلاح کنند… زنها میتوانند آنچه را که میخواهند.» (۱)
آنچه در این سند تاریخی مهم است، نگاهِ خیالپردازانهی آن نیست. اهمیت این سند در سه نکتهی چشمگیر آن است.
• نخست اینکه نشان میدهد زنان ایران از ۱۱۶ سال پیش، از نخستین سالهای شکلگیریِ دوران معاصر ما که با انقلاب مشروطیت آغاز میشود، در پهنهیِ سیاسی ایران حضور داشته و دست به تأسیس انجمن زدهاند.
• دو دیگر اینکه با بیباکیِ بهحق خود را توانا به ادارهی مملکت میدانستهاند.
• و نکتهی سوم این جملهی طلایی است که گفتهاند «زنها میتوانند آنچه را که میخواهند.»
همین خیزش بزرگی که امروز با قافلهسالاری زنان دلیرِ ایران آغاز شده و زن ایرانی بهدرستی شده است نمادِ روشنِ زندگی و آزادی، ازجمله حاصلِ کوششهای بیش از یک قرن زنانی است که از آن روز تا به امروز، با همهی اُفتوخیزها و فرازونشیبها، ادامه داشته است.
——————
پانویس
۱: نامهی «اتحادیهٔ نسوان»، روزنامهٔ ندای وطن، ۲۳ شعبان ۱۳۲۵ /// (منبع: فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، جلد دوم، مجلس اول بحران آزادی، انتشارات روشنگران، چاپ اول، بیتا، ص. ۱۳۱ – ۱۳۵)