شعر و متن: شادی سابُجی
گورکنِ ناگهانِ گورِ ناگوارِ و بی گرمای خویش است !
با دستانِ خونینِ خیس و خواب آلودِ خَز بسته ی خویشتن خویش اش،
در خمیازهای ناخواسته ی خمپارهای خسته ی خشم شهری شرجی،
در آسمان سرخی که سرد است و سرمای باران و بوران و دودش،
چشم ها را به کوری کذابه ایی کشان کشان، کشانده است !
جاهلی بود بر معبدی ایستاده نجوا کنان به فخری فاخر و پوچ !
از خاندانِ جهلِ جامد یک جمهوری جنازه وار سلیمانی پرجنون،
جاهلی با کلاهی سیاه و مخملی چنبر زده در معبری عقیم،
که نجوای خشمش دستی شد بر عبور بی حجاب پروانه ها !
بی آنکه بداند بهرام گور را ارباب پرارعاب گورکنانش کرد،
قصابی بود کار کشته، در سایه ی سرد تیغ های جیبش کمین کرده،
لوطی نامردی بود که هر غروب بر سینه های سفید قناری ها قمه کشی می کرد !
اما ناخواسته ! گورکنِ ناخواسته ی گورِ بی انتهای پرگدازه ی خویش شد !
اشتباه می کرد و نمی دانست که در بستری از ابریشم کودکی پروانه ها،
آشفته از شورِ عشق و پرواز، نباید خواب گل شکفتن گلوله های گر گرفته را ببیند !
اشتباه می کرد و نمی دانست که بر شیشه های شبنم گرفته ی تاریخ نباید پنجه کشید،
مکرر اشتباه می کرد و شاید در بزنگاهی درست اشتباه کرد، و گورکن گورِ گل آلود خویش شد !
فرانسه – 18 نوامبر 2019- برابر با 27 آبان ماه 1398
پا نوشت شعر :
———————————————————————————–
این شعر در سومین روز خیزش خونین مردم ایران در آبان 1398 در اعتراض به گرانی بنزین و بنزین پاشی بر فوران خشم مردم فقیر شده و غارت شده با فریادهای طنین افکنی در نقد ساختاری کل سیستم جمهوری اسلامی ایران در هزاران کیلومتر دور از مرز پرگهر نوشته شده است. این بار اما خشونت سیاسی اعمال شده از طرف رژیم جمهوری اسلامی در خلق صحنه های خونین و ترور مردم فقیر معترض به ویژه در شهر شیراز با هلیکوپتر مسلح و شلیک گلوله و گاز اشک آور از بالا به مردم در کل تاریخ 40 ساله ی تاسیس جمهوری اسلامی بی سابقه باشد. شدیدترین شدت خشونت به صورت ضربتی و ناگهانی و دفعتی از همان ابتدای جنبش اعمال شد. این بار از ماشین آب پاش خبری نبود از همان ابتدا گلوله ی واقعی نشانه به سمت مردم بود. نگارنده ی این سطور در تمام عمر سی و اندی ساله ی خود هرگز چنین “تئاتر قتلعام” گسترده در ملا عام با هلیکوپتر از بالای سر مردم در روز روشن را ندیده بود !
حتی شاید خود روح الله خمینی بنیانگذار “رژیم مستضعفان” ! هم در قبر خود از دیدن چنین صحنه هایی حیرت و تعجب بسیار کرده باشد. در چهلمین سال بنیانگذاری “عقرب شرّ رژیم مستضعفان ” بر سر ایران ، دستگاه اینگونه با توحشی شدید به قتلعام مستضعفان نایل گرده است. و اینگونه هرگز کسی فکر نمی کرد که ” انقلاب مستضعفان 57″ به “کشتار مستضعفان 98 ” دست بزند. متاسفانه بسیاری از ما ایرانیان از خارج از کشور ناخواسته و ناگهان با وجود شبکه های اجتماعی به دیدن “تئاتر قتلعام 98” دعوت شدیم، تئاتری که اصلا انتظار دیدنش را نداشتیم. به علت مسافت فیزیکی بسیار، ما ایرانیان خارج از کشور به عنوان یک تماشاگر به “صحنه ی تئاتر قتلعام ” داخل کشور از طریق پنجره های رسانه های اجتماعی با ابعاد کادر صفحه ی کامپیوتر با تلفن همراه نگاه می کنیم که هراس و نگرانی های خودش را دارد.
مسئولین نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی جدا از این که هم دروغگو هستند و هم انصاف ندارد، اما این بار نشان دادند که در تصمیم گران کردن بنزین، گویا از شعور و درک سیاسی و اجتماعی هم بهره ایی ندارند. حتی از یک دانشجوی سال اول علوم سیاسی دانشگاه های پاریس کمتر قدرت تحلیل و درک دارند. در حالی که منطقه ی خاورمیانه و دو کشور عراق و لبنان عملا در جنبش هستند، در چنین شرایطی خودشان جرقه ی قیام و جنبش را می زنند. این در حالی است که همزمان با جنبش اجتماعی این دو کشور منطقه که چند هفته هم است که در جریان است، می بینیم که مردم ایران ساکت نشسته بودند که باز هم به نوعی تعجب آور بود. اما جمهوری اسلامی مکرر در اشتباه است و از اشتباهات خود درس نمی گیرد. جمهوری اسلامی حتی از اشتباهات رژیم پهلوی در آستانه ی انقلاب و گرانی بنزین در دولت های قبلی رژیم پهلوی هم درس نمی گیرد. نظامی که نه سواد سیاسی دارد نه شعور اجتماعی دارد و نه از تاریخ می آموزد و نه حتی از اشتباهات خود درس می گیرد محکوم به خوابیدن در گور خویش با دستان خویش است.
در پایان در پانوشت این شعر یک گزارش میدانی مستند قرار دارد که مربوط به وضعیت شهر اصفهان پس از قیام خونین ملی و پس از وصل مجدد اینترنت در 23 نوامبر 1398 برابر با 2 آذر ماه 1398 می باشد که به درخواست نگارنده ی این سطور از شهر اصفهان از طرف یک دوست ارسال شده است. در این نوشته این طور آمده است :
“سلام، نت قطع بود شادی، حتما میدونی. امروز هم وای فای اونم مناطق صنعتی و اینا وصل شده و احتمالا دانشگاه ها. هنوز کامل وصل نیست یا دیتا موبایل ها هم وصل نیست. چی بگم والا. قشنگ عین این فیلم هایی که از سوریه نشون میدادن شده شهر. کلی بانک و پمپ بنزین آتیش زدند، المان های شهری و خراب کردن، گارد های وسط خیابون ها، دوربین و چراغ های راهنمایی رانندگی. شکستن و دزدیدن. آدم اشکش در میاد. کلی زخمی حتی بچه ها. وحشتناکه. آدم اشکش در میاد شهر و کشورش و اینجوری میبینه. اصفهان استاندار اجازه نداد گارد ویژه بیاد توی شهر. بسیج بود فقط. حتی نیروی انتظامی ها هیچکدوم نیومدن توی شهر. هنوز خیلی خرابی ها هنوز درست نشده. چراغ راهنمایی ها هنوز بعضی درست نشدن. البته بالاشهر خبری نبود، غیر از دم در دانشگاه. چهارباغ بالا فقط قفل شده بود، خرابی نداشته. ولی آتشگاه ،زینبیه،سه راه سیمین، شاهین شهر، دولت آباد و بهارستان و نجف آباد از همه جا شلوغ تر بود. کلی شیشه ماشین ها رو شکستن. “