گزارش اختصاصی رنگینکمان
به بهانه پخش اعترافات احمدرضا جلالی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی
به تازگی تلویزیون جمهوری اسلامی فیلمی از احمدرضا جلالی، را پخش کرده که در آن ادعا شده او جاسوس اسرائیل بوده است. این فیلم را معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات ایران تهیه کرده است.
آقای جلالی، محقق مقیم سوئد که به دعوت دانشگاه تهران به ایران رفته بود، اردیبهشت پارسال بازداشت و به اعدام محکوم شد. او در دانشگاه پزشکی کارولینسکای استکهلم کار میکرد.
دو ماه پیش یک فایل صوتی از صدای آقای جلالی منتشر شد که در آن میگوید در زمان حبس انفرادی وادار شده دو بار با خواندن بیانیههایی که بازجوها از قبل آماده کرده بودند در برابر دوربین “اعتراف” کند.
احمدرضا اجلالی: اعترافات تلویزیونی من صحت ندارد
امروز در خبرها آمده است که احمدرضا جلالی در یک فایل صوتی که در زندان ضبط شده گفته است که اعترافات تلویزیونی که چند روز پیش از او در تلویزیون ایران پخش شد اعتبار ندارد.
نزدیکان آقای جلالی در گفتگو با بیبیسی فارسی اصالت این فایل صوتی را تأیید کرده و گفتهاند که آقای جلالی این فایل را داخل زندان ضبط کرده است.
این نخستین بار نیست که در ایران اعترافات تحت شکنجه پخش میشود
در این گزارش نگاهی داریم به برخی از این اعترافات
مازیار بهاری: بازجویم هر وقت به صورتم سیلی میزد میگفت حس میکند خامنهای به او لبخند میزند
مازیار بهاری روزنامهنگار، فیلمساز و فعال حقوق بشر ایرانی کانادایی از جمله افرادی است که در ایران زندانی شده و مجبور به اعترافات اجباری از صدا و سیمای ایران شده است.
بهاری از جمله افرادی بود که پس از دستگیری گسترده خبرنگاران و فعالان سیاسی در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ توسط دادستانی و وزارت اطلاعات در برابر دوربین قرار گرفت تا اعتراف و اقرار تلویزیونی انجام دهد. مازیار بهاری در مهر ۱۳۸۸ با قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی از زندان اوین آزاد و از ایران خارج شد.
او در ۲۱ بهمن ۱۳۸۸ در نامه سرگشاده ای به علی خامنهای عنوان کرد که در ۱۱۸ روزی که در ایران در زندان بسر میبرده، «تحت فشار و شکنجه» مجبور به اعتراف به «براندازی» شده است.
او در این نامه نوشته است: بارها و بارها بازجو و شکنجهگر من، مرا برای شادکامی شما لگد میزد. او به من میگفت: هر وقت با سیلی توی صورتت میزنم، حس میکنم که آقا دارد به من لبخند میزند.
بهاری پس از بازگشت به بریتانیا از شبکه پرستیوی به دلیل فرستادن خبرنگاری به زندان اوین برای پخش اعترافات اجباری او شکایت کرد. پس از محکوم شدن شبکه پرستیوی در دادگاه بریتانیا، «آفکام»، نهاد مسئول نظارت بر فعالیت تمام رسانههای الکترونیکی در بریتانیا، رأی به لغو پروانه فعالیت تولیدی و قطع فرکانس پخش شبکه خبری پرستیوی از طریق ماهواره شبکه اسکای را داد.
مهرانگیزکار: سیامک پورزند از ستم ستمگران به جان آمده بود
سیامک پورزند روزنامهنگار و فعال فرهنگی ایرانی از دیگر افرادی ست که مجبور به اعتراف تلویزیونی در دوران جمهوری اسلامی شده است. آقای پورزند در ۱۳۷۹ پس از ماجرای کنفرانس برلین، بازداشت و به یازده سال زندان محکوم شد. وی در اثر شکنجه و فشار بازجوییها ناچار به انجام اعتراف تلویزیونی شد.
آقای پورزند در طول دوران زندگی خود سالها در زندان بود. او در پایان عمر خود در حصر خانگی به سر میبرد و سرانجام در ۸۰ سالگی با پرت کردن خود از طبقه ششم ساختمانی که در آن حصر بود، به زندگی خود پایان داد.
مهرانگیزکار، همسر وی درباره آقای پورزند میگوید: صبح روز ۹ اردی بهشت، مردی در آستانه ۸۰ سالگی، خود را از ششمین طبقه ساختمانی که همه میپنداشتند خانه اش است، اما زندانش بود، به سقف خیابان سپرد. به جان آمده بود از ستم ستمگران و نمیتوانست مختصر راه باقیمانده تا مرگ طبیعی را در آن زندان انتظار بکشد. نامش سیامک پورزند بود و زندگی پر نشیب و فرازی را پشت سر داشت. جرمش این بود که «اسرار هویدا میکرد». بلند بلند فکر میکرد و بسیار کسان، حق او میدانستند که در چنگال مجانین تازه به دوران رسیده مچاله بشود.
فرج سرکوهی: در اتاق خواب من شنود گذاشته بودند
فرج سرکوهی نویسنده ایرانی مقیم آلمان و عضو کانون نویسندگان ایران از دیگر افرادی است که در ایران مجبور به اعتراف شده است.
او پیشتر سردبیر نشریه معتبر ادبی آدینه بود که در پی توقیف این نشریه، سالها پیش بازداشت شده و در زندان از او اعترافاتی گرفته شده بود.
آقای سرکوهی در گفتگو با رادیو فردا درباره اعترافات خود در زندان میگوید: ر آن زمان هنوز این اعترافات تا حد امروز رسوا نشده بود. من فکر میکنم اولین کسی بودم که از داخل ایران یک گزارش و نامه نوشتم و منتشر شد و گفتم که اعترافاتم تحت فشار و شکنجه روانی و جسمی بوده است. پس از آن بسیاری از بازداشتشدگان هم به این نکته اشاره کردند و این [شکل اعترافگیری] بیاعتبار شد.
در آن موقع من در یکی از مقرهای مخفی وزارت اطلاعات که در آن زمان آقای فلاحیان وزیرش بود و آقای سعید امامی هم معاونش، زندانی بودم. طبیعی بود که اینها مرا تحت شکنجههای جسمی و روانی زیادی قرار دادند.
مهمترین شکنجه جسمی شلاق زدن به کف پا بود. اما شکنجههای روانی هم به این شکل بود که اغلب مدتی قبل از بازداشت انسان را تعقیب کرده بودند و جزییات زندگی فرد مورد نظر را ضبط میکنند.
حتی در اتاق خواب بنده شنود کار گذاشته بودند. طبیعتاً در آن فضا بازجو به شکل خدایی است که همه چیز را در مورد تو میداند و شما کسی هستید که حتی چشمانتان هم بسته است و صورت او را هم نمیبینید.
تحت این شکنجههای جسمی و روانی مرا وادار کردند که یک مصاحبه تلویزیونی انجام دهم. اگر چه این مصاحبه هرگز پخش نشد. من شاید، تنها کسی هستم که مدعی هستم این کار انجام شده است. در آن مصاحبه باید میگفتم که من عامل سفارتخانههای انگلیس و فرانسه و عامل موساد اسرائیل و عامل سازمان جاسوسی امریکا هستم .
الان اسم برخی از این سازمانهای جاسوسی را که قرار بود مدعی همکاری با آنها باشم از یاد بردهام. در واقع باید میگفتم من یک جاسوس بینالمللی هزارجانبه هستم و فعالیتهای مجله آدینه و کانون نویسندگان و اصولاً طرح شعار آزادی بیان چیزی است که غرب به ما القا کرده و اعتراف کنیم که آنها میخواهند ارزشهای اسلامی را منتفی کنند و به اصطلاح با تهاجم فرهنگی به ایران نظام را براندازند.
رامین جهانبگو، فردی که به «انقلاب مخملی» متهم شد
رامین جهانبگلو فیلسوف ایرانی مقیم کانادا از دیگر افرادی است که در جمهوری اسلامی بازداشت و مجبور به اعتراف شده است. آقای جهانبگلو مدت چهار ماه از اردیبهشت تا شهریور ۱۳۸۵ را در زندان اوین گذراند و در نهایت با قرار وثیقه آزاد شد. در این دوران در زندان مجبور به اعتراف شد و فیلم آن از شبکه ۱ جمهوری اسلامی پخش شد.
پس از گذشت مدتی از دستگیری جهانبگلو، غلامحسین محسنی اژهای، وزیر اطلاعات ایران، اتهام وی را تلاش برای ایجاد «انقلاب مخملی» و نرم اعلام کرد. روزنامهٔ کیهان در ۱۱ مرداد با چاپ خبری، از قول یک مقام آگاه اعلام نمود که جهانبگلو به تازگی اعتراف کردهاست که با استفاده از اینترنت و وب در صدد اجرای طرح شبکهٔ جاسوسی سایبر با نام C.E.S بودهاست. در این گزارش نوشته شده: «وی (جهانبگلو) به تازگی اعتراف کرده که وظیفه راه اندازی یک شبکه وسیع تحت «وب» را برای جمعآوری اطلاعات طبقهبندی شده از جریانها، گروهها و عناصر فعال سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برعهده داشتهاست.»
محمد علی ابطحی، فردی که به یکباره در «اعترافات» تلویزیونی تغییر موضع شفاف داد
محمدعلی ابطحی که در دولت خاتمی ریاست دفتر رئیسجمهور، و معاون پارلمانی و حقوقی او بود نیز بعد از وقایع سال ۸۸ دستگیر و مجبور به اعترافات اجباری شد. در دهم مردادماه سال ۱۳۸۸، در دادگاهی که بدون حضور خبرنگاران مستقل، هیئت منصفه، وکیل متهمان (صالح نیکبخت) و خانواده متهمان برگزارشد و تنها خبرنگاران واحد مرکزی خبر، ایرنا و خبرگزاری فارس در دادگاه حضور داشتند ابطحی به همراه صد نفر دیگر محاکمه شد.
ابطحی همراه با محمد عطریانفر در کنفرانسی خبری حضور پیدا کرد و میرحسین موسوی را دچار توهم تقلب دانست و همراهی خاتمی را با موسوی خائنانه خواند. وی همچنین هاشمی را متهم به انتقام از احمدینژاد و علی خامنهای کرد. در آن زمان دفتر هاشمی رفسنجانی با صدور بیانیهای با رد سخنان ابطحی آن را «از اساس کذب محض» خوانده و گفت معلوم نیست در چه شرایط و ملاحظاتی این سخنان بیان شدهاست. این کنفرانس خبری پس از برکناری محسنی اژهای وزیر اطلاعات دولت نهم، از صدا سیمای جمهوری اسلامی تحت عنوان اعترافات اجباری به نمایش در آمد.
عطریانفر، قربانی تسویه حسابهای داخلی در جمهوری اسلامی
محمد عطریانفر روزنامهنگار و سیاستمدار ایرانی و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی است. عطریانفر از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ در دورهٔ وزارت عبدالله نوری، معاونت سیاسی وزارت کشور ایران را بر عهده داشته است.
عطریانفر پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ایران در خردادماه ۱۳۸۸ به اتفاق جمع کثیری از روزنامهنگاران و فعالان سیاسی جناح اصلاحطلب دستگیر شد. او پس از گذشت بیش از یکماه از بازداشتش و در پی تسویه حسابهای داخلی گروه حاکم با طرفداران رفسنجانی، در کنار محمدعلی ابطحی مجبور به اعترافات تلویزیونی شد و در موضعی متفاوت از فعالیتهای سیاسی خود اظهار ندامت نمود.
گزارشی از اعترافات اجباری در جمهوری اسلامی