بیانیه در خصوص حمایت از کارگران نیشکر هفت تپه

“گذار”، “عبور” یا سرنگونی؟

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

بیانیه در خصوص حمایت از کارگران نیشکر هفت تپه

در رابطه با بیانیه ۱۴ نفر در ایران

م- پروین

دو بیانیه ۱۴ نفر از افراد درون مرز در برخورد به خامنه ای و رژیم اسلامی واکنش های متفاوتی را در برون مرز ایجاد کرده است [۱]. صرفنظر از میزان اَشنائی افراد و گروهها با افکار وکردار امضا کننده گان بیانه ها و اینکه تا چه حدی این شناخت معیار قضاوت ها بوده است، اَنچه نقطه مشترک اکثر این ارزیابیهاست اینستکه بیشتر بر اساس همان راه و روش چند ده ساله ای که برون مرزیان در پیش داشته اند انجام گرفته است. بتنگ اَمده از حرف و شعار و پس از مدتها سکوت ناشی از اَن شاید لازم باشد که ارزیابی متفاوتی را ارائه دهم.

برخوردهای اکثریتی از برون مرزیان به این بیانیه ها بر اساس همان روشهای شعار گونه همیشگیست. این عکس العمل ها و ارزیابیهای اگر مثبت باشد به اینجا پایان میابد که گروهها ، سازمانها، افراد و “صاحب نامان” اعلامیه و بیانیه های مکرر در تائید اَن صادر کنند، پتیشن جمع کرده و خبر رسانی کنند. مخاطبین یا خود رژیم است، یا مردم دنیا هستند و یا اکثرا روشن نیست که روی سخن با کیست، از چه منبعی طلب کمک میشود و از همه مهمتر چه چیزی طلب میشود.

از سوی دیگر برخورد ها ی منفی نیز بیشتر در افشا ی ماهیت امضا کنندگان بیانیه و رد این کارها و مردود شناختن اَنهاست و راه حل عملی دیگری نشان داده نمیشود.

بیانیه اول ۱۴ نفردر نتیجه گیری خود میگوید:

“به باور ما امضا کنندگان بیانیه، وقت آن رسیده که مردم، فعالان، و اندیشمندان دلسوز با کنار گذاردن تمایلات مصلحت جویانه ای که اسباب نابودی فرهنگ و تمدن و ثروت کشور را فراهم آورده، با صراحت تمام پای به میدان گذارده و با درخواست تغییر بنیادین قانون اساسی و استعفای رهبری که هر روز بر حدود اختیارات به ناحق خود می افزاید، پیشقراول این حرکت ملی باشند.”

از سرنگونی رژیم اسلامی سخنی در میان نیست. روشن نیست که منظور از “با صراحت پای به میدان گذاشتن” مردم چیست. بنظر میرسد که درخواست. بیانیه ۱۴ نفر بیشتر دورانی را طلب میکند که خامنه ای استعفا داده است و جانشینانش تغییرات بنیادی قانون اساسی را پذیرفته اند. این چیزی جز بقای رژیم اسلامی در پوششی کاذب نیست.

بیانیه دوم خود را چنین “اصلاح” کرده است:

“ما ۱۴ تن، در پی “گذار کامل” و مسالمت‌آمیز از این رژیم «ایران ویران کن» و در پی برپایی انتخاباتی آزاد هستیم.

ما نیز در آرزوی برخورداری حکومتی دموکراتیک و سکولار بوده که اعلامیه جهانی حقوق بشر سر لوحه مجلس آینده‌اش برای تدوین و تبیین مدرنترین قانون اساسی عصر حاضر باشد!

پس آنچه که ما ۱۴ تن با انتشار نخستین بیانیه‌ خویش در پی آن بوده و هستیم، یک مطالبه فراجناحی برای «عبور کامل» از نظام جمهوری اسلامی بوده و متعلق به همه آزادی‌خواهان راستین با هر گرایش سیاسی و عقیدتی است.”

منظور از “گذار کامل” و “عبور کامل” چیست؟ اَیا منظور سرنگونی رژیم اسلامی است؟

بر اساس چه ملاحظه ای این واژه بکار نرفته است. من هرگز هیچ جای دیگری نخوانده و نشنیده ام که بجای “سرنگونی” از واژه های گذار و عبور استفاده شده باشد. نتیجتا تا زمانیکه بیانیه سومی این مسئله را روشن سازد بر اَنم که بکار نبردن واژه سرنگونی جز اَن نمیتواند باشد که این امر مورد نظر این افراد نیست.

اینجاست که نه از زاویه منفی نگری بلکه برای اَنکه قضاوتی درست بشود، بررسی و مرور مواضع گذشته این امضا کنندگان در مورد رژیم، اصلاح اَن ، نامه ها و التماس های اَنها برای اینکه رژیم در رفتار خود تجدید نظر کند و بسیاری نکات دیگر کاملا لازم بنظر میاید. بعنوان اشاره ای کوتاه میتواند سئوالاتی اینچنین پیش بیاید که بعنوان مثال چگونه است که نسرین ستوده وکیل حقوق بشر که به جرم دفاع از زنانی که رعایت حجاب اسلامی را نکرده اند قبلا نیز به زندان افتاده بود در ماه مارس ۲۰۱۹ به ۳۸ سال زندان و ۱۴۸ ضربه شلاق‌ محکوم میشود ولی مشتاقان “عبور کامل” از جمهوری اسلامی هنوز در امان هستند؟

این را به بحث دیگری واگذار میکنم. شما هم در موردش بیاندیشید و از مراجعی که داده خواهد شد برای قضاوت دقیق تر کمک بگیرید [۲]. پس فعلا از همه این برداشتها میگذرم و به چند سئوال دیگر بسنده میکنم.

اگر فرض را بر این بگذاریم که منظور از “عبور کامل” همان سرنگونی است، چگونه قرار است توسط مردم صورت بگیرد؟ اَزادی “انتخابات اَزاد” و “تبیین مدرنترین قانون اساسی” که طلب شده است چگونه تضمین خواهد شد؟

رژیم با به زندان افکندن، شکنجه و اعدام فعالان و معترضان اجازه وجود هیچ گروه و سازمانی را نداده است. بدون سازمان و تشکیلاتی که بتواند اعتراضات مردم را سازمان دهد و با روش نافرمانی [۳] که میلیونها نفر را در بر گرفته است، امکان سرکوب کامل را از رژیم بگیرد چگونه میتوان این رژیم را سرنگون کرد؟

و از همه مهمتر، چگونه میتوان میلیونها مردمی را که ناراضیان خانه نشینند، به خیابان کشانید؟ اَیا تنها صدور بیانیه ای درمان این درد بزرگ است؟

احتیاج به ارزیابی و تجزیه و تحلیل نیست که اگر کسانی واقعا با برنامه و هدف بدنبال براندازی رژیم باشند، در قدم اول این هدف و نامهای خود را نباید علنی کنند. مخاطب قراردادن رژیم با ذکر اسامی و در خواست عبورکامل هنگامیکه هنوز کوچکترین سازمان و تشکیلاتی در میان مردم ایجاد نشده است، اَیا کاری منطقی است؟ فکر میکنید اگر رژیم منافعش را در خطر میدید به زندان انداختن و شکنجه و اعدام همه این امضا کنندگان برایش کار مشکلی بود و هست و این امرموانعی بر سر راهش ایجاد میکرد؟

بسیاری گفته و یا خواهند گفت که هدف اَگاه کردن مردم دنیا از عدم رضایت مردم ایران و خواست اَنها برای تغییر رژیم است. میگویند که مردم ناراضی ایران نیز با استفاده از افکار عمومی دنیا به خیابانها خواهند ریخت و براندازی رژیم ممکن خواهد شد.

همچنانکه سالها گفته و نوشته ام بگذارید یکبار دیگر هم بگویم! فرض کنیم که همه مردم دنیا را اَگاه کرده ایم. این امر به خودی خود چه اثراتی را در بر خواهد داشت؟ چگونه مردم ناراضی را به خیابانها خواهد کشاند؟ از مردم اَگاه دنیا چه میخواهیم که بتواند اَزادی خواهان ایران را توانمند سازد ؟

بعنوان مثال از مردم اَگاه شده امریکا چه میخواهیم؟ میخواهیم که از رئیس جمهورشان بخواهند که به ایران حمله کند و رژیم را به زیر بکشاند؟

بگذاریم فرض کنیم که که این فردی که من در مانده ام که چگونه بتوانم بطور توهین اَمیز خطابش کنم و بسیاری رئیس جمهور امریکا خطابش میکنند به ایران حمله کرد، مردم بسیاری را کشت و بمبها ریخت تا رژیم را سرنگون کند. سرنگون کند که چه رژیمی جانشینش شود؟

آیا ماجرا به همان سادگی خواهد بود که بنا به توصیه ۱۴ نفر انتخاباتی اَزاد بگذارند که از رژیم اسلامی “عبور” کنند، انتخاباتی اَزاد بگذارند و دموکراسی حاکم بر ایران شود؟

البته همه میدانیم که در برون مرز مدعیان جانشینی به اشکال مختلف اَرزومندند! میتوان خواند و شنید که یکی دو گروه از مدعیان احتمالا به این دلبسته اند که موجودی بی همه چیز با حمله به ایران اَنها را بقدرت برساند و از این زاویه است که با هم در رقابتند و در خراب کردن همدیگر فعال!

از این مقوله هم فعلا بگذریم!

اَیا هرگز شنیده و یا خوانده اید که امریکا و اروپا جز قبول شرطهای اتمی و عدم دخالت رژیم در منطقه خواست دیگری داشته باشند؟

امریکا و هیچ دولت اروپائی خواستار سرنگونی رژیم اسلامی نیست. نیستند برای اینکه حق انتخاب دیگر و بهتری برای خود نمیبینند. سازمان و تشکیلاتی را درون مرز نمیبینند. در برون مرز هم یا شاهد افراد و گروههائی هستند که بیشتر به نفی دیگران اشتغال دارند و یا اینکه پایه ای در دروم مرز ندارند.

بوده و هست که برای حفظ ظاهر، به پاره ای از افراد و بخش هائی از این یا اَن “اپوزیسیون” قدرت طلب برون مرز روی خوش نشان دهند. منتها نهایتا اَنچه که اَنها را راضی و منافعشان را تامین خواهد کرد، یکی یا بخشی از شاخه های مختلف خود رژیم است که در پرتو دروغین تغییر رژیم با فرمی کودتا مانند و یا بدنبال حمله به ایران قدرت را از دست خامنه ای و طرفدارنش بگیرد و تحت عنوان “گذار” با قبول شرایط اتمی و دیگر شرط هائی که به ارتقای منافع ایرانیان کوچکترین ربطی ندارد به رژیم اسلامی ثبات ببخشد.

تهدید های میزنیم و میکشیم و تحریم های ترامپ، جز توانمند کردن این رژیم نتیجه ای نداشته و نخواهد داشت. فقر و فلاکت زحمت کشان ایرانی که سالهاست حاصل دزدیهای رژیم و مخارج سنگینش برای حمایت از تروریست ها در منطقه و دیگر سیاست های اَن بوده است، حالا تحت شعار قدرتمندتر شده مرگ بر امریکا، تماما به گردن امریکا و متفقانش افتاده است. سرکوب ها و در هم کوبیدن اعتراضات توجیه پیدا کرده است. قدرت و نفوذ رژیم اسلامی در میان مخالفان امریکا در منطقه بسیار افزایش یافته است. و همچنانکه رژیم با فرمی تهدید اَمیز اعلام کرده است ، فعالیتهای اتمی و تولید اورانیوم غنی شده خود را نیز افزایش داده است و به اَن ادامه خواهد داد.

ترامپ و هوادارانش با تهدید های خود برای حمله نظامی به ایران، تمامی مخالفان جنگ را عملا به هواداری از رژیم جنایتکار اسلامی کشانده اند. این هواداری در این واقعیت درد ناک مستتر است که دیگر کوچکترین اشاره ای در رسانه ها و مجلات و روزنامه ها به نقض روزانه حقوق بشر در ایران نمیشود. لابی گرانی هم که برای شناخت بدون قید و شرط رژیم سالهاست در تلاشند بهانه بسیار خوبی پیدا کرده اند تا بیشتر از همیشه تحت عنوان ضدیت با جنگ عملا پذیرش رژیم اسلامی را ارتقا دهند.

سئوالات بسیاری زیادی در مورد گذشته و حال امضا کنندگان این بیانیه وجود دارد. اگر این سئوالات هم وجود نداشت اَنانی که خواستار سرنگونی واقعی رژیم اسلامی هستند با این گونه بیانیه ها توانمند نمیشدند. مردم نارضی و خانه نشین نیز هشیار تر از اَنند که با بیانیه ای، حتی اگر از جانب خوش نام ترین افراد صادر شده بود به خیابانها بریزند.

راه کار دیگری همیشه بوده و هنوز هم وجود دارد که همواره از طرف اپوزیسیون برون مرز نادیده گرفته شده است چرا که بسیار مشکل تر از صدور بیانه، جمع امضا و ارزیابیهای مختلف است و احتیاج به سازمان دهی دارد.

برای اَنکه فعالان سیاسی ( نه بیانیه نویسان!) بتوانند مردم درون مرز را برای شرکت در یک نبرد گسترده و دراز مدت نافرمانی مدنی اَمده کرده و سازمان دهند، به فعالیتی بسیار سازمان یافته از طرف برون مرزیان احتیاج است. این حمایت با اَگاه کردن مردم دنیا از جنایات رژیم اسلامی اَغاز میشود. از اَنانکه اَگاه میشوند باید بتوان چیزی در راستای توانمند تر کردن مبارزان درون ایران طلب کرد. تنها اَگاه شدن مردم دنیا از جنایات روزمره این رژیم دردی را دوا نخواهد کرد.

مردم ایران سالهاست که نه تنها خود را با رژیمی جنایتکار روبرو میبینند، بلکه با همه دنیائی مواجه بوده و هستند که عملا حامی این رژیم بوده و میتوانند دراَینده هم باشند. تنها چیزی که دنیا از رژیم اسلامی خواسته و میخواهد کنترل غنی سازی اورانیوم و دخالت در منطقه است. حقوق بشر همیشه در حرف مطرح بوده ولی جایگاه عملی هرگز نداشته است. حقوق بشر در هر گفتگو و مذاکره ای مانند گلدانی بر روی میز بوده است و در بیانیه ها و گزارشات رسمی نیز گزارشات سالیانه وزارت خارجه امریکا و یا اتحادیه اروپا منعکس شده ولی هرگز از این محدوده تجاوز نکرده است. در امریکا صرفنظر از اینکه چه حزبی حاکم باشد، نوع درخواست متفاوت بوده ولی خواستها همیشه مشترک بوده است. جمهوری خواهان با روش تهدید و ارعاب و دموکراتها از طریق مذاکره بدنبال همان خواست مشترک بوده اند.

همچنانکه سالها گفته و نوشته ام، تلاش فعالان برون مرز باید بحول سلب مشروعیت جهانی از رژیم اسلامی باشد. در راه طولانی دستیابی به این هدف باید در تلاش اَن بود تا رژیم اسلامی تحت تحریمی هوشمندانه قرار بگیرد. تحریمی که فشارهایش تنها بر رژیم است و نه مردم و شرط برداشتن اَن که توقف نقض حقوق بشر و در قدم اول اَزادی همه زندانیان سیاسی- عقیدتی است در کنار شرطهای اتمی قرار گرفته است.

در خواست چنین چیزی ساده است ولی تحقق بخشیدن به اَن کاری مشکل ولی ممکن است. دولتهای اروپا و امریکا فقط بدنبال منافع خود هستند. از اینروست که برای طلب کردن چیزی از اَنها باید توانست روی منافع اَنها اثر گذار بود. در واقع بده و بستانی پیچیده در پیش رو خواهد بود.

ایرانیان برون مرز با توجه به تعداد وسیع خود میتوانند با اَگاه کردن مردم دنیا و جلب حمایت اَنها به تشکیلاتی با قدرتی دست بیابند و با شرکت در پروسه سیاسی و انتخابات نقش تعیین کننده ای برای خود پیدا کنند.

باید بحول خواستی بسیار ساده سازمان دهی را اَغاز کرد. حرف ما در هر انتخاباتی محلی، شهری، استانی، و سراسری و خواست ما از نمایندگان مجلس و سنا و مشابه آنها در کشورهای اروپائی این خواهد بود که اگر رای ما را میخواهید باید در جهت اینکه شرط حقوق بشر در کنار شرطهای دیگر تحریم قرار گیرد موضع بگیرید و سعی در رسمیت بخشیدن به اَن کنید. در ابتدا غیر جانبدار خواهیم بود. جدا از اینکه دموکرات، جمهوری خواه، سبز و یا سوسیالیست هستیم، به اَنی رای خواهیم داد که به این خواست ما تن در دهد.

روزی که توانستیم سرنوشت یکی از انتخابات را تعیین کنیم، بین همه برای گرفتن رای ما رقابت در خواهد گرفت و اَنگاه قادر خواهیم بود که به اَنی رای دهیم که هم در مورد توقف نقض حقوق بشر در ایران همنظر ماست و هم در مورد سایر زمینه هائی که برای ما اهمیت دارند.

با تحقیقاتی که مکررا انجام شده است، اَمار مستند در امریکا نشان میدهد که در مناطقی نمایندگان مجلس با اختلاف رای هائی در حدود چند صد و یا چند هزار نفر انتخاب شده اند. بسیج کردن ایرانیان در این مناطق و سپس پیوند دادن امریکائیان اَگاه به این حرکت میتواند سرنوشت بسیاری از انتخابات را در جهتی که خواست مشخص ما را تامین خواهد کرد سوق دهد.

کسب موفقیت نهائی با در پیش گرفتن چنین روشی ساده نیست. احتیاج به سازمان دهی و هماهنگی دارد. احتیاج به منابع مالی بسیار دارد. احتیاج به این دارد که گروه های سیاسی- اجتماعی و حقوق بشری اختلافات خود را موقتا هم که شده کنار بگذارند و متفقا تلاشهای خود را در راه این هدف متمرکز کنند. احتیاج به هست که بتوان سازمانهای بین المللی حقوق بشر را هم به این تلاش پیوند داد.

تلاش هائی که از پایه در جهت تحقق این خواستها صورت میگیرد نهایتا بخش های رهبری کننده خود را پیدا خواهد کرد.

هنگامیکه چند نفربرای پرداختن به نوعی بازی هم دور هم مینشینند پس از مدتی فردی که اَشنائی بیشتری با اَن بازی دارد و استعداد رهبری نیز در او هست، هدایت اَن بازی را بدست خواهد گرفت. اَنانیکه صاحب تفکرند، دور اندیشند و اَگاه از مسائل ایران و با انگیزه بر اندازی رژیم اسلامی و بدون چشم داشتن به رهبری به این تلاش فراگیر پیوسته اند نیز نهایتا بطور طبیعی هدایت، سازماندهی و رهبری این تلاشها بعهده اَنها گذاشته خواهند شد.

تلاش متحد ایرانیان برون مرز برای افزودن شرط توقف نقض حقوق بشر به شرایط موجود تحریم، همراه کردن مردم دنیا در جهت تحقق این خواست و شرکت فعال در پروسه سیاسی کشورهائی که مقیم اَن هستند صرفنظر از اینکه تا چه اندازه به هدف خود دست بیابد، ناراضیان درون مرز را برای شرکت در فراخوانهای مربوط به نافرمانی مدنی برانگیخته و کلیت جنبش نافرمانی را توانمند خواهد کرد.

ایرانیان اَزادی خواه درون مرز میبینند و میشنوند که اکثریت ایرانیان برون مرز در گوشه و کنار دنیا در حمایت از حقوق اَنها بدنبال بسیج مردم هستند. اَنها شاهد این پدیده نو خواهند بود که اَزادی خواهان دنیا نیز با پیوستن و همراه شدن با ایرانیان به این پرداخته اند که با استفاده از قدرت رای خود از قانون گذران خود بخواهند که خواست توقف نقض حقوق بشر در ایران را از حرف به عمل در اَرند. خواستی که با تجمعات گسترده، کنفرانس ها و نوشتجات ارتقا خواهد یافت. هیچ چیزی بیشتر از این نمیتواند به آزادی خواهان ایران نشان دهد که در نبرد خود با جنایتکاران تنها نیستند و ایرانیان برون مرز و مردم دنیا را نیزعملا در کنار خود دارند.

خواستها را میتوان از اینهم فراتر برد و طالب این شد که تا توقف نقض حقوق بشر در ایران ادامی دارد رژیم اسلامی نباید از طرف جامعه جهانی به رسمیت شناخته شود. فشار بر سازمان ملل و سایر جوامع بین المللی در جهت تحقق این خواست نیز به توانمندتر کردن مبارزان ایران کمک بسیاری خواهد کرد.

برای روشنی این نوع تلاش باید این واژه های سئوال برانگیز “عبور” و “گذار” و غیره را به کنار گذاشت. رژیم اسلامی باید با استفاده از شیوه های نافرمانی سرنگون گردد. این سرنگونی اگر قرار است منجر به اَغاز پروسه ای دموکراتیک در ایران بشود باید تنها از طریق مردم ایران و از طریق نافرمانی مدنی صورت گیرد.

تجسم کنید روزی را که میلیونها زنان ایرانی بدون هیچ حجابی به رژیم اسلامی و قوانین عقب مانده اش “نه” بگویند و در دورانی که دنیای بسیج شده به ایران مینگرد به خیابانها بریزند. این پایان عمر این رژیم عقب مانده جنایتکار خواهد بود.

این برخورد نگرشی دیگر به راه کاری بود که ما در گروه مهر ایران سالهاست مطرح کرده ا یم. طلب کرده ایم که افراد، گروه ها و سازمانهای برون مرز یا به حول این حرکت جمع شوند و یا اگر راه کار دیگری را بهتر و موثر تر میدانند مطرح کنند.

پاسخشان را حتما میدانید!

منابع و نوشته های بسیاری در موراد مورد بحث این نوشته در سایت مهر [۴] قابل دسترسی هستند. این نوشته ها الزاما جدید نیستند. منتها با تاسف فراوان این گفته ها و پیشنهادات هنوز صادق اند. به امید روزی که بتوان حرفهای تازه ای زد.

به امید روزهائی بهتر

منابع

۱ – بیانیه های ۱۴ نفر در ایران و نظرات و دیدگاها

http://mehr.org/statements_14.htm

۲- نجواهای نجیبانه- ویرایش و تدوین عباس خسروی http://www.pezhvakeiran.com/pfiles/Najvahayenajibane2.pdf

۳- نافرمانی مدنی، راهکاری برای سرنگونی رژیم اسلامی

http://mehr.org/civil_disobedience.htm

۴- مقالات فارسی

http://mehr.org/index_articles_persian.htm


مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.