سروده منوچهر برومند
صبا بگوی باین اردوغان تیره ضمیر
که ای به قید حقارت شریر گشته اسیر
ز ژاژ خائی ات ای نا بکار بیهوده گوی
گمان مبر بِشَوَد کس ز سادگی تحمیر
مگو، ز کور دلی گفته های بس بیجا
مخواه راه خطا طی کنند خلقِ بصیر
مشو مباشر اغفال خلق از ره آز
مپوی راه خبیثانِ پست معرکه گیر
مَبَر زِ یاد، نه اوزون حسن (۱) نه شیخ صفی
نه برقِ تیغِ سماعیل پادشاهِ شهیر
وزان سپس بنگر کرّ و فرّ شه عبّاس
که بود خشم و خروشش هماره دشمن گیر
بروزِ رزم ببین شاه نادرِ افشار
به قمعِ خصمِ دنی قهرمان با تدبیر
نِئی خبیرِ سیاست ، خموش لب مَگُشا
سکوت زینت هر یاوه گوست این بپذیر
اران ز مامِ وطن گشته گر ز کید جدا
هماره در غم دوری کشیده آه و نفیر
یکیست باکو و تبریز و زآنِ ایرانست
بفکر صائبِ هر واقفی که نیست اجیر
براه پاس وطن آذری به جان کوشد
که اوست پور زراتشت و یادگارِ زریر
همیشه در ره اعزاز ملک سینه سپر
بگاهِ جنگ، دلیران بی شبیه و نظیر
کهنسرای کیان آتشیست تا به ابد
شراره بار به بد خواه و یاغیان شریر
غمین مباش سها کاین سیاه چادر ِشب
فرو فتد زسرِ این سرای بی تاخیر
۱: اوزون حسن ( بلند حسن) که در سال ۸۸۲ هجری قمری به سن پنجاه و چهار سالگی در تبریز پایتخت سلسله بایندری در گذشت ، مقتدر ترین پادشاه از سلاله ترکمانان آققویونلو و بنیان گذار امپراتوری کوتاه مدت بایندری بود که ایران و عراق و شرق آناتولی و ارمنستان و اران و آذربایجان را به مدت بیست و پنج سال تحت حکومت مقتدر خود اداره کرد. افزون بر پیروزی های سیاسی نظامی و در هم شکستن قوای سلطان محمد فاتح خلیفه عثمانی منشاء ترویج نقاشی و نگار گری و تهیه و تدوین کتب مصور ترجمه کتابهای بسیار به ترکی شد. در عین حال او خود را پادشاه ایران می دانست و در مکاتبات رسمی با دولت عثمانی که بزبان فارسی می نوشت از خود با عنوان پادشاه ایران یاد میکرد. وی پدر بزرگ مادری شاه اسمعیل صفوی بود.
۲۳ آذر ماه ۱۳۹۹