چرا اپوزیسیون خارج از کشور متحد نمی‌شود؟

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

تحلیلی بر نفوذ سازمان‌یافته، تفرقه‌افکنی سیستماتیک، و راهکارهای بازسازی اعتماد سیاسی
مقدمه:
در طول چهار دهه گذشته، مردم ایران بارها در قالب جنبش‌های گسترده و گاه تاریخی، خواهان تغییرات ساختاری در نظام حاکم شده‌اند. از اعتراضات دانشجویی دهه ۷۰ تا جنبش سبز، دی‌ماه ۹۶، آبان ۹۸ و آخرین نمونه‌اش، جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بارها جامعه داخلی ایران به نقطه جوش رسیده است. اما در تمامی این موقعیت‌ها، نبود یک نیروی سیاسی منسجم، قابل اعتماد و متحد در خارج از کشور که بتواند از خواسته‌های مردم پشتیبانی سیاسی مؤثر کند، به‌وضوح احساس شده است.
این مقاله با تمرکز بر دلایل عدم شکل‌گیری یک جبهه متحد اپوزیسیون، به‌ویژه نقش نفوذ امنیتی جمهوری اسلامی و تخریب ساختاری اتحادها می‌پردازد. در پایان نیز راهکارهایی برای بازسازی این سرمایه‌ی ازدست‌رفته ارائه می‌شود.
۱. تنوع اپوزیسیون خارج از کشور: فرصت یا تهدید؟
اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور در ظاهر، از تنوع فکری برخوردار است. دو جریان اصلی را می‌توان چنین دسته‌بندی کرد:
•پادشاهی‌خواهان: عمدتاً حامیان نظام مشروطه سلطنتی و خاندان پهلوی
•جمهوری‌خواهان: حامیان نظام جمهوری سکولار، مبتنی بر رأی مردم
این تنوع می‌توانست به غنای سیاسی و انعطاف‌پذیری بیشتر منجر شود، اما عملاً به دلیل نبود انسجام، سوء‌مدیریت، اختلاف‌های عقیدتی و مهم‌تر از همه نفوذ هدفمند امنیتی، به پراکندگی، بی‌اعتمادی و بی‌عملی انجامیده است.
۲. دوپایه‌ی مهندسی سرکوب جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی برای حفظ بقای خود، به دو استراتژی هم‌زمان متکی است:
داخل کشور:
•بازداشت، شکنجه، زندان و حتی اعدام فعالان مدنی و سیاسی
•تربیت یا کنترل برخی از زندانیان سیاسی با هدف بازتولید نیروهای وفادار یا نفوذی آینده
خارج از کشور:
•نفوذ هدفمند در نهادهای اپوزیسیون
•ایجاد نهادهای پوششی
•تأسیس رسانه‌ها یا تشکل‌های جعلی
•تزریق گفتمان‌های انحرافی برای سردرگمی مردم و فعالان
این ساختار امنیتی، به‌شکل پیچیده‌ای عمل می‌کند: با تزریق افراد ظاهراً هم‌سو و هم‌فکر، ابتدا اعتمادسازی می‌کند و سپس، در بزنگاه‌های حیاتی، موجب فروپاشی اعتماد، انشقاق و توقف روندهای اتحاد می‌شود.
۳. چهره‌ی پنهان نفوذ: ویژگی‌ها و الگوهای تکراری
بر اساس مشاهدات میدانی و تجربه‌ی سال‌ها فعالیت در فضای سیاسی اپوزیسیون، می‌توان برخی شناسه‌های رفتاری نیروهای نفوذی را چنین فهرست کرد:
۱. تاکید مفرط بر هویت ایدئولوژیک
این افراد در هر فرصت و گفت‌وگویی، تأکید می‌کنند که «جمهوری‌خواه» یا «پادشاهی‌خواه» هستند، به‌گونه‌ای که این هویت را به‌عنوان سپر دفاعی برای پوشاندن عملکردشان استفاده می‌کنند.
۲. تولید پی‌در‌پی نهادهای بی‌ثمر
با تشکیل ده‌ها انجمن، گروه و شبکه، ادعای ایجاد وحدت می‌کنند، اما هدف واقعی‌شان، اتلاف انرژی نیروهای فعال و تولید سردرگمی است. هیچ‌کدام از نهادهای آن‌ها ثبات و دستاورد مشخصی ندارد.
۳. نفوذ در نهادهای موجود و تضعیف از درون
هرگاه گروهی از فعالان (به‌ویژه جمهوری‌خواهان) به مرحله‌ای از همگرایی نزدیک می‌شوند، این افراد با جذب چند مهره دیگر، وارد نهاد شده، بحران‌سازی می‌کنند و سپس زمینه فروپاشی آن را فراهم می‌کنند.
۴. تحمیل افراد خاص و تهدید به ترک
در مواقعی که ساختار گروه مقاومت نشان می‌دهد، این نیروها تلاش می‌کنند افراد خاصی را به‌عنوان شرط بقا یا ادامه همکاری تحمیل کنند. اگر نپذیرفته شود، با تهدید به ترک یا ایجاد شکاف، گروه را در معرض فروپاشی قرار می‌دهند.
۵. پیوندهای پنهان و هماهنگ با سایر مهره‌ها
در ظاهر ممکن است رقیب یا بی‌ارتباط با یکدیگر باشند، اما در عمل، در لحظات کلیدی و بحرانی، هماهنگ عمل می‌کنند. این خود یکی از نشانه‌های اتصال پنهان آن‌ها به پروژه‌ای بزرگ‌تر است.
۴. نمونه‌ای روشن: شکست وحدت در جنبش «زن، زندگی، آزادی»
جنبش زن، زندگی، آزادی به‌سرعت به یک نقطه‌ی تاریخی در مبارزات مردمی تبدیل شد. همبستگی بی‌سابقه‌ای در خارج از کشور شکل گرفت، صدها هزار نفر در خیابان‌های شهرهای اروپایی و آمریکایی گرد آمدند، رسانه‌ها و پارلمان‌های غربی به حمایت برخاستند.
اما این اتحاد نوپا، به‌سرعت و درست در نقطه اوج، با طرح «من وکالت می‌دهم» از سوی جریان پادشاهی‌خواه با چالشی بزرگ مواجه شد. این طرح، با شعار شخص‌محور، ناگهان جنبش را از افقی عمومی و مردمی، به یک پروژه‌ی خانوادگی یا تک‌نفره تقلیل داد.
نتیجه؟ درگیری‌ها بالا گرفت، اختلاف‌ها احیا شد، و اتحاد شکننده به سرعت فرو ریخت.
۵. راهکارهایی برای عبور از تله نفوذ و شکست سیاسی
تجربه‌ها و شکست‌های پیاپی، حالا ما را به نقطه‌ای رسانده که باید واقع‌بینانه، عاقلانه و با احتیاط عمل کرد. چند پیشنهاد کلیدی:
۱. انتخاب همراهان، نه براساس شعار، بلکه براساس سابقه، تجربه و شناخت عملی
هم‌پیمانی باید از درون تعامل و اعتماد رشد کند، نه از طریق برچسب‌ها.
۲. بستن درهای تشکل‌ها به روی نیروهای بی‌سابقه یا دارای سابقه تخریبی
این یعنی ایجاد سازوکار عضویت، فیلتر تجربه و شفافیت عملکرد.
۳. اجتناب از ساختن پیاپی نهادهای جدید
تشکل‌سازی بی‌وقفه، به‌ویژه بدون پایش و ارزیابی، یک تله است.
۴. تمرکز بر کیفیت نیروها به جای کمیت
تشکل ۱۰ نفره‌ای که هماهنگ است، تأثیرگذارتر از ۱۰۰ نفر پراکنده و پر از تضاد است.
۵. مستندسازی، شفافیت و پاسخ‌گویی در نهادهای سیاسی
اطمینان مردم و فعالان زمانی بازمی‌گردد که شفافیت حاکم باشد و تصمیمات قابل پیگیری باشند.
نتیجه‌گیری:
اپوزیسیون خارج از کشور اگر می‌خواهد در آینده سیاسی ایران نقشی ایفا کند، باید از گذشته درس بگیرد. دیگر نمی‌توان چشم را بر نفوذهای امنیتی بست، یا انشقاق‌های مکرر را به حساب “اختلاف سلیقه” گذاشت. تفرقه امروز، بخشی از پروژه مهندسی‌شده جمهوری اسلامی است.
تنها راه مقابله با آن، هوشیاری، بازسازی اعتماد، حذف مهره‌های مشکوک و اتحاد بر پایه شناخت، نه شعار، است.
رحیم کاظمی سرشت

مطالب مرتبط با این موضوع :

2 پاسخ

  1. آقای رحیم کاظمی سرشت،
    خود شما بارها تولید تفرقه کرده اید. برای اولین بار شما به کسی نتاخته اید. و ایده های خوبی را ارائه میدهید. من در اینجا هم از سوی خودم و هم از سوی مجموعه ای از دانشجویان و اساتید داخل کشور نه از سر حزب گرائی و و خود محور بینی بلکه به خاطر تجربه های خود و دوستان و حتا غیر دوستان در جامعه ـ تهران و شهرستان و روستا به شما عرض میکنم که:
    یکم : امروز ما باید هر گفتمان و هر انجمن و هر شورا با هر اسمی را که تشکیل میدهیم ، با استواری و استحکام اعلام کنیم که نخستین دغدعه ی ما بی کم و کاست تمامیت ارضی ایران است بدون اما و اگر. برای چه ؟ برای اینکه اینجا ایران است و همسایه های ما طالبان و اردوغان و عربستان و عراق و روسیه و…هستند و نه کشورهای اروپائی ! دیگری پرچم شیرو خورشید بدون تاج است ! چرا ؟ برای اینکه صددرصد مردم ایران آنرا به عنوان پرچم ایرانی میشناسند، مثل خود ایران. و چون هنوز نه جمهوری ست و نه پادشاهی بنا بر این، این خنثی بودن بدون تاج برای انسجام نه مفید که لازم و واجب حیاتی است. و شاید لازم نباشد که از سابقه ی چندین هزار ساله ی شیروخورشید سخنی بگویم که همه میدانند. دیگری پافشاری مطلق بر لائیسیته و حقوق بشر و دموکراسی ست. برای چه ؟ برای اینکه ما با یک حکومت مذهبی از نوع جنایتکارش و با تشیع نوع جنایتکارترینش روبرو بوده ایم، بنا بر این پافشاری و کوتاه نیامدن در این مورد بسیار مهم و حیاتی و منطقی ست. و دیگری احترام به اقوام و رسم و رسوم و آئین و زبان آنها ست که ثروت عظیم ایرانند ( برای اینکار باید هر قوم در پایتخت یک مرکز فرهنگی داشته باشد). و البته تاکید بر زبان ملی که زبان پارسی ست و زبان پیوند است و نه زبان تحمیل که این زبان نیز از ترکیبات آذری لری عربی و پارسی و البته اروپائی ساخته شده. سپس خواست انحلال حکومت اسلامی ست و استقرار یک حکومت موقت چند ماهه تا یکساله با رای گیری تشکیل مجلس موسسان و رفراندوم در یک پارلمان…همه اینها با حضور سازمانهای حقوق بشری بین المللی برای نوع حکومت.
    دوم : خوشرفتاری با بدرفتاران و خوشگفتاری با بد زبانان و فحاشان برای خلع سلاح آنها و هر نفوذی از هر جا و هر Xاللهی. یعنی هر کسی که بر ترکیب و ساختمان این چهارچوب یاد شده ایراد گرفت باید با انسانیت و با درایت و خردمند و اخلاق و شکیبائی او را خلع سلاح کرد و نه اینکه اکوی او شد. یکی از راههای اساسی واقعا محل گذاشتن و احترام به جمهوریخواهان است از سوی پادشاهی خواهان با نامبردن آنها، و احترام پادشاهی خواهان است به جمهوریخواهان با نامبردن آنها. هممیهن گرامی این واقعا بسیار مهم است. شماها که در خارج هستید میتوانید تولید کننده ی و درانداز چنین طرحی باشید.
    یک ایراد مهم از سایت شما که دوستان دیگری نیز اشاره کرده اند، انزوای شما ست. باید هر طور شده شما وارد میدان شوید. من به شما پیشنهاد میکنم تا نام سایتتان را نوع دیگری بنویسید یاد گرفتن و حتا نوشتن rangin-kaman.net کار سختی ست نوشتنش سخت است. باور کنید من اینرا تجربه کرده ام در میان ایرانیان خصوصا با اینترنت ضغیف و کنترل شده و طول کشیدن و اشتباه کردن در مثلا گذاشتن یا نگذاشتن ــ کار سختی است ! خوب است از یک واژه بسیار ساده مثل مثلا :
    ayandeh.com
    یا net
    azadi.com
    یا org
    rah.com = راه
    یا
    zza.com = زن زندگی آزادی دات کام
    یا
    iran.com

    در هر حال شما توجه دارید که gooya.com چرا اینگونه نخستین سایتی شده که درصد بزرگی از ایرانیان آنرا می شناسند. چرا !؟ به خاطر سادگی و گویائیش است !
    با دوستی و احترام
    با احترام دانشجوئی از سوی بسیاری

  2. نظرتان نظر خوبی ست. من با آن موافقم. من دو سه بار به کسانی سفارش کردم تا به این سایت بیایند، اما انها به سایت همجنسگرایان رفته بودند. اصلا رنگین کمان به این سایت نمی آید اینان حتا یک بار از پادشاهی خواهان دعوت نکرده اند. خب این چه رنگین کمانی ست که دومین رنگ سیاسی ایران که پادشاهی خواهی ست در این سایت حضور ندارد !!! شاید بهتر است آنرا یکرنگکمان بنامیم ! حالا تازه رنگ سیاه تشیع سیاه علوی هم آمده با آن مردک «یا علی گو» و با آن عکس خشونت طلب یا مولا علی. واقعا حیرت آور است ! آن مردک خوش زبان با نام علی جلسه را به نجاست کشید. من در اینجا اعلام میکنم که اگر شماها درست عمل کرده بودید اصلا پادشاهی خواهی در جهان ایران بیدار نشده بود. شماها اصلا جرآت و شجاعت دعوت از پادشاهی خواهان را نداشتید. شما میتوانستید پادشاهی خواهی کاملا منزوی و حاشیه ای کنید، اما کو آن خرد لازم. واقعا متاسفم برای ایران عزیز که گرفتار فقط اسلام ضد بشر نیست، گرفتار شماها نیز هست. همه ی نشستهاتان در حال بدگوئی به خاندان پهلوی و رشا شاه و محمد رضا شاه و حالا رضا پهلوی هستید. در صورتی که اصلا لازم نبود نیست که شماها اینهمه بدگوئی آنها را بکنید، بهتر بود شماها خودتان یک تشکیلات سازنده و پیشرو و در دسترس پیشنهاد می کردید. اما کجاست این کاردانی !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.