منوچهر تقوی بیات
همراه با مادران داغدیده در پارک لاله
خامنه ای و اربابانش همیشه در برابر خواست مردمان آزاده، ناچار پس می نشینند. تا دیروز خامنه ای و گماشتگانش به دستور اربابانشان چهار شنبه سوری را جشن آتش پرستان و کافران می نامیدند. ناگهان چهارشنبه سوری ۱۴۰۰ خورشیدی ( ۱۴۴۳ هجری قمری ) با کمک دست هایی پنهانی در ایران و در شهرهای گوناگونِ جهان جشنی باستانی و ایرانی شده و با شکوه برگزار می شود و ایرانیان آزاده هم همیشه این آئین را گرامی می داشتند در همه جا ناخواسته با این بازی همراه شدند. این هجری و قمری را آخوندها جا انداخته اند و خوب است که از آن پرهیز کنیم.
درباره ی تاریخ هجری قمری و خورشیدی باید به یاد بیاوریم که تاریخ میهن باستانی ما هزاران سال پیش از هجرت آغاز شده است. هجرت نشانگر فرار محمد از مدینه؛ شهر و دیار خانوادگی خودش است. تازی های بیابان گرد پس از هجرت محمد، غارت، چپاول و کشتار مردمان سرزمین های دیگر مانند کشور ما را آغاز کردند. مدینه پیش از هجرت محمد یَثرِب نام داشت. مهران اسماعیلی استادیار دانشگاه شهید بهشتی تهران در مقاله ای( در شماره ی یک دوره ی ۱۴ نیمسال نامه ی تاریخ و تمدن اسلامی در بهار سال ۱۳۹۷) می نویسد: « …کلیه شواهد به دست آمده در لایههای متقدم، حاکی از آن است که یثرب مجموعهای از روستاهای خرد و پراکنده در حاشیه وادیهای یثرب بوده و تبدّل دهستان یثرب به شهر مدینه به تدریج در طی سدههای اول تا سوم هجری صورت گرفته است….».
تاریخ گواهی می دهد که هجرت آغاز تاریخ ما نیست. آغاز تاریخ در کشور ما به دوران پارینه سنگی میانی باز می گردد ( از سیصد هزار سال تا سی هزار سال پیش). یافته هایی در کرمان نشان می دهد که ایران چند هزار سال پیش از تاریخ میلادی، یعنی پیش از فرمانروایی ایلام، اشنان و کورش بزرگ، شهر نشینی را آغاز کرده است. سنجاق ها و فلز هایی که در کرمان به دست آمده است نشان دهنده ی فلزکاری و افزار سازی در ایران باستان است. شهر سوخته در سیستان ۵۰۰۰ سال و یافته های جیرفت چهار هزار و سیصد سال پیشینه ی تاریخی دارد.
چهارشنبه سوری ریشه در فرهنگ ایران دارد. از هزاران سال پیش که در ایران آتش افروختن آغاز شده است، پدران ما این آیین های آتش افروزی را پاسداری کرده اند. امسال برای دهن کجی به حکومت اسلامی، چهارشنبه سوری در بیشتر شهرهای ایران با شکوه بی مانندی برگزار شد. اینگونه همبستگی ها و همسازی ها،آغاز جنبش تازه ای در ایران خواهد شد. در هزار و چهار صد سال گذشته تازی ها و بیگانه پرستان پیرو آنان تلاش های بسیاری کرده اند تا آتش را زشت بنمایانند و ایرانیان را آتش پرست و گبر بنامند. اما آیین های ایرانی در داستان ها و سروده های فرهیختگان ایران و جهان همچنان زنده مانده اند.
چهارشنبه سوری ۱۴۰۰ هجری(۲۵۷۲ هخامنشی) مژده ی آزادی و رهایی از یوغ حکومت اسلامی را به ارمغان آورد. در ایران و شهرهای بزرگ جهان کاروان های شادمانی به راه افتاد. در پاریس، لندن، لوس آنجلس، هوستون، آستین، دالاس، سانفرانسیسکو و … میلیون ها ایرانی از روی آتش پریدند. گروهی از هنرمندان از کالیفرنیا به استکهلم آمدند، یکی از پارک های گران قیمت استکهلم برای چهارشنبه سوری بلیط فروخت، رادیو و تلویزیون سوئد هم از این خوان بی دریغ بهره مند شد و برنامه های چهارشنبه سوری را پخش کرد.
درباره ی چهارشنبه سوری زنده یاد منوچهر جمالی در تارنمای خود می نویسد: «… سال، در ایران دوازده ماه ِ سی روزه داشت، و پنج روز پایانی، جزو این دوازده ماه، بشمار نمی آمد، و این پنج روز، تخم ِ پیدایش زمان و زندگی از نو، بشمار میآمد. ازاین رو، این پنجه، در فلسفه زندگی ایران و در دین او، فوق العاده اهمیت داشت. این خدا نبود که گیتی را از نو خلق میکرد و میآفرید، بلکه این انبازی پنج خدا باهم بود که اصل پیدایش و رویش یا زایش زمان و گیتی از نو بود .
خدائی، زندگی را در گیتی و زمان، خلق نمیکرد، بلکه خودِ خدایان درانبازی باهم، زندگی درگیتی میشدند. زندگی در زمان درگیتی، جشن عروسی و زایش خدا درزمان میشد، … البته این اندیشه پیدایش جهان ازاین همبغی یا انبازی خدایان پنجگانه، در چهارچوبه معتقدات « میترائیسم » و خود ِ زرتشت و یزدانشناسی زرتشتی نمیگنجید، وبا مفهوم آفرینش هر دوی آنها در تضاد بود. دراین تصویر ِآفرینش ، زمان وزندگی ، استوار براندیشه « خود زائی ِ خود ِ گیتی و زمان، ازخودش» بود. ( خود زائی، با خود زدائی فرق دارد ). خـدایـان، پدیده های فرا- زمانی و فرا جهانی نبودند ، بلکه خودِ زمان وهستی بودند…
بادا مبارک درجهان ، سوروعروسیهای ما
سور وعروسی را خدا ، بـبـُریـد بر بالای ما
زُهره، قرین شد با قمر، طوطی، قرین شد با شکر
هرشب، عروسی دگـر، از« شاه خوش سیمای ما»
مولوی
« سوروعروسی وشادی »، جامه ایست که خدا برای وجود ما بریده و دوخته است. به عبارت دیگر، غایتِ گوهری ِزندگی درگیتی، جشن عروسی انسان، یا انبازی و آمیزش او، با طبیعت و انسانها و خدا و معنا و گوهر چیزها در زمانست….
در تبری، به پنجه مسترقه، « پـیـتـک » گفته میشود… ابوریحان بیرونی، نامهای گوناگونی را که در ایران برای این پنج روز رایج بوده است، در آثارالباقیه آورده است که به کلی با نامهائی که زرتشتیان بدان میدهند، فرق دارد، …
من این نام ها را از برهان قاطع و سایر لغت نامه ها، یافته ام. نامهای این پنج روز، که گوهر و طبیعت زندگی در زمان و غایت زندگی در زمان را در فرهنگ ایران معین میسازند، عبارتند از :
۱ – نخستین روز ِ پنجه را ، « آفرین » مینامیده اند
۲ – دومین روز پنجه را ، « فرّخ »
۳ – سومین روز پنجه را ، فیروز ( پیروز= هما = سیمرغ )
۴ – چهارمین روز پنجه را که چهارشنبه سوری شده است ،« رامِـشت» مینامیدند ، که به معنای « رامشگر، خنیاگر» است، و اهل فارس بنا بر ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه ، او را « وَنـا زن » مینامیده اند، که « رام » باشد که در باختر ، ونوس ، و در عربی، زُهره نامیده میشود.
۵ – روز پنجم پنجه را « درود » مینامیدند
مردم، در عصر روز سوّم (عصر= سرشب = شاهین= سئنا= سیمرغ ) که« روز پیروز » باشد، آتش میافروختند، و بر آتش میگذشتند. پیروز که در کردی نام « هما » یعنی سیمرغ است، « آذرفروز» هست. آذرفروز، معنای مبدع و نوآور و آفریننده را داشته است. بهمن و سیمرغ (= عنقا، هما، سمندر و ققنس)، آذرفروزند. آتش، اصل روشنی (= بینش ) و گرمی (= مهر) است. گذر کردن از درون آتش از روز ِ« فیروز» به « روزهای رام و بهرام » که در پی میآیند، چه معنائی داشت؟ گذشتن از آتش، معنای تحول یافتن، آتش، به روشنی ( بینش و راستی ) و گرمی (مهر) را دارد…»
چهار شنبه سوری در پارک لاله گونه ای دیگر از برگزاری این آیین است. مادران داغدیده و پارک لاله داغی است که از میهن ما زدوده نخواهدشد. آنچه در چهار شنبه سوری در پارک لاله و دیگر جاها در ایران و جهان گذشت اگر هربار در هر جشنی به گونه ای انبوه انجام شود، خامنه ای، اربابانش و گماشتگانش هیچ کاری نمی توانند انجام دهند. جشن و پایکوبی در همه ی شهرهای ایران حکومت آخوندها را به لرزه در خواهد آورد و در پایان سرنگون خواهد کرد. به این بیاندیشیم اگر یک میلیون نفر در تهران یا تبریز یا اصفهان در خیابان بمانند و به خانه هاشان نروند چه پیش خواهد آمد؟ میلیون ها نفر از هم میهنان ما با نان و پنیر و خوراکی و آب به خیابان ها خواهند آمد تا از مردمان سرکش و معترض پشتیبانی کنند و به آن ها خوردنی و نوشیدنی و پتو و زیرانداز بدهند. کدام نیرو می تواند جلو چنین کاری ایستادگی کند؟
مبارزه با آخوندها و اربابانشان و گماشتگانشان به تفنگ و مسلسل نیاز ندارد. برای مبارزه باید از خرد و هوش بهره گرفت. در این چهل و چند سال گذشته زنان و مردان کشور ما جانفشانی های فراوانی کرده اند و راه کارهای تازه و هوشمندانه ای به کار برده اند و بهای فراوانی نیز پرداخته اند. جنبش یک میلیون امضاء بانوان یکی از ارزنده ترین و آگاهانه گر ترین جنبش های تاریخ کشور ما است. جوانان ما با گوشی های خود خواب را از چشم سران حکومت و سپاه ربوده اند. خردورزی و رایزنی راه مبارزه را هموار خواهد کرد. این جوانان با این تلفن های همراه یا به گفته خودشان با این گوشی ها می توانند جنبش رهایی بخش ملی را در ایران رهبری کنند. به گفته ی سیاوش کسرایی:«… این ذره ذره گرمی خاموش وار ما، یک روز بی گمان سر می زند ز جایی و خورشید می شود …».
از حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منوچهر تقوی بیات
فروردین ۱۴۰۱ خورشیدی برابر با ۲۰۲۲ میلادی