پیام مهندس عباس امیرانتظام به ۱۳۶مین زادروز دکتر مصدق در کلن ـ آلمان

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

دشت ها آلوده ست در لجن زار ، گل لله نخواهد رویید

در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید ؟ فکر نان باید کرد و هوایی که در آن نفسی تازه کنیم

گل گندم خوب است گل خوبی زیباست ای دریغا که همه مزرعه ی دلها را علف هرزه ی کین پوشانده است

هیچ کس فکر نکرد که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست و همه مردم شهر بانگ برداشته اند که چرا سیمان نیست و کسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست

و زمانی شده است که به غیر از انسان هیچ چیز ارزان نیست

)زنده یاد حمید مصدق(

بنام حامی حق

یاران، یاوران،همفکران و هموطنان عزیزم و همه عزیزانی که دغدغه فردای ایران و ایرانی را دارید، سلم من، ایGن خGدمتگزار کوچGک وطGن را، از راه دور امGا برخاسGته از دلGی کGه پیGش تGک تGک شماست، بپذیرید.. از اینکه دعوت بعمل آوردیGد تGا در ایGن فرصGت مغتنGم کGه همانGا بزرگداشGت آموزگGار و اسGتاد فرهیخته مان دکتر محمد مصدق، من هم به گونه ای در کنار شما عزیزان قGرار گیGرم، صGمیمانه سپاسگزارم.. پیشاپیش و بدون اغراق اعتراف می کنم اگر مراسمی غیراز بزرگداشGت مصGدق بGزرگ بGود، از ارسال پیام عذرخواهی می کردم، چرا که در حال حاضر و با توجه به رویدادهای لحظه ای کGه در داخل و خارج از کشور، شاهدیم که هریک تلخ تر و نگران کننده تر از دیگری می باشGد، تلطمGی ناخوشایند تمامی دل و ذهنم را فرا گرفته است.. گو اینکه پزشکان معالجم قویا توصیه کرده اند که جهت جلوگیری از تشدید بیماری ها، در معرض اخبار تهییج کننده اعصاب و ناراحت کننده قرار نگیرم؛ اما تا این لحظه که برایGم مقGدور نبGوده و نتوانسته ام چشمان خود را ببندم و در عالم بیخبری به سر بGGرم.بنابراین بGه رغGم ضGعف شGدید جسمانی و روحیه ای به مراتب آسیب پذیرتر از گذشته در صدد برآمدم تا به تعهGد دیرینGه ام، در این وقت و زمان، عمل کرده و دقایقی مصدع اوقات شما عزیزان شوم.. بدیهی است وقتی نام دکتر مصدق ، و نیز نام مهندس بازرگان، بGه میGان مGی آیGد چنGان شGور و حالی در دلم پدید می آید که با توانی که از شرایط فعلی جسمی من بعید است، قGادر بGه انجGام امور می گردم. صمیمانه آرزو می کنم شما عزیزان بتوانید سالیان سال چنین فرصت ارزشمندی را میسر نموده و با زنده نگه داشتن نام و یاد و خاطره دکتر مصدق، بذر عشق به راه و مکتGب ایGن بزرگمGرد را در دل جوانان نسل های آینده کاشته و بارور نمایید تا خدمات قابل سGتایش ایشGان بGه ایGران در راستای سربلندی ایران و ایرانی هرگز از اذهان زدوده نشود.. شناساندن چهره واقعی این مرد بزرگ تاریخ ساز را به دور از هر گونه تعصGب بلکGه بطGور واقGع بینانه و همانطور که بوده است، رسالتی است انکارناپذیر و بر دوش همه ما، کGه بGه صGداقت او ایمان داریم و خدمات ارزنده اش به وطن را ارج می نهیم، وطGن دوسGتیش را بGاور داریGم و بGه کاریزمای شخصیتش با تمام نقاط قوت و ضعف پی برده ایم..

برخی از عزیزانی که به دیدن ما به منزل می آیند، بخصوص جوانان، از من و همسرم می پرسند که چگونه است که در جای جای کلبه ما عکسی از دکتر مصدق دیده مGی شGود؟! پاسGخ روشGن است: علقه ما به ایشان را نباید به بت پرستی و فرد پرستی تعبیر کرد، بلکه مصدق برای ما یک مکتب فکری است که نیازی به پیروی کورکورانه ندارد. دوستداران و هواداران ایGن مکتGب فقGط بوی عشق، وفا و یکرنگی، اعتماد و شجاعت اخلقی را از آن استشمام می کنند.بGرای هGواداران این مکتب،نام مصدق منشا اکسیژنی است که در آن تنفس می کنند، مصدق خود عشGGق اسGGت، عشق به وطن و هموطن از هر قوم و نژاد و مذهب، عشق به پرچم سGه رنGگ بGا نشGان شGیر و خورشید است، که همه اقوام ایرانی برای برافراشته ماندن آن از جان و مال خGود مGی گذرنGد و در ادامه توضیح می دهم که برای من، عباس امیرانتظام که از سالهای نوجوانی شGیفته طریقGت مصدق شدم، شنیدن دو نام همواره انگیزه بخش حیات بوده و چه بسا در برهGه هGایی دشGوار از گذر زمان بر صندلی چرخدار نشینی را کامل برای لحظاتی از ذهنم پGاک مGی نمایGد. ایGن دونGام، »ایران«و »مصدق« هستند.برای سربلندی اولی تا آخرین نفس و به هر طریق ممکGن تلش مGی کنم و از دومی انرژی و انگیزه جهت تداوم تلشهایم کسب می نمGایم و تGا هسGتم ایGن دو نGام »

دویٔت« حیات بخش من باقی خواهند ماند. چه در دوران طولنی حضور فیزیکی در زندان های کشور و چه در حGال حاضGر کGه در مرخصGی استعلجی به سر می بGرم و هGر بGار دوران درمGان را بGا ارایٔه گGواهی پزشGکان معالGج از سGوی مقامات امنیتی و دادگاه تمدید می کنم، بارها و بارهGا بGه وجGوه مشGترک شخصGیتی بیGن خGود و بزرگ آموزگارم ، دکتر مصدق ، اندیشیده ام. دستیابی به مشترکاتی ، که صد البته موجب افتخار من است، موجب خشنودی و آرامشم گردیده اند، بخصوص در این سالهای اخیر که مورد کم لطفی و کم مهری آن دسته از عزیزان و نهادهایی قرار گرفتم که بیشترین انتظار شاید از آنها می رفت.البته من و همسGرم، ایGن تیGم دونفGره مGا، آموخته ایم که نبایستی اجازه به رشد توقعات و انتظارات داد زیرا من آنچه کGرده ام، و مGا آنچGه می کنیم، حسب وظیفه ملی و در راه وطن کرده و می کنیم و هیچ منتی بر کسGی نبGوده و هیGچ دینی به گردن کسی نخواهد بود.. برآورده نشدن انتظارات، آدمی را رنج می دهد و مسیری که ما در زندگی انتخGاب کGرده ایGم در عین حلوت و شیرینی سراسر درد است و رنGج، پGس دیگGر گنجایشGی بGرای رنGج بیشGتر در دل نخواهد ماند.اما با واقعیت های تلخ می توان بیطرفانه مواجه شد و آنها را به تدریج پGGGذیرفت.اگر قصه زندگی دکتر مصدق و بخصوص دوره آخر آن را مرور کنیم، درس های آموزنده ای در پیشGGه کردن صبوری به ما می آموزد:چگونگی تحمل تبعید و ادامه زندگی ای بس سGاده در منزلگGاهش در روستای احمدآباد به رغم تمام امکانات بالقوه کGه مGی توانسGت زنGدگی مرفGه و دلپGذیری را برای ایشان رقم زند..

چقدر در فصل آخر کتاب زندگی ایGن رادمGرد، از ایشGان یGاد کردنGد، چGه تعGدادی بGرای دیGدنش شتافتند و چه گروهها و احزابی که برای اثبات حقانیتش تلش کردند، چه نهاد و سازمان های بین المللی برای وطن دوسGتی و تGوفیقش در ملGی کGردن صGنعت نفGت، جGوایز بیGن المللGی داده و هوراها کشیدند؛ البته به جز استثنایٔاتی همچون قضات دادگاه لهه؟ پاسخ این سوالت بیش و کم برای همه کسانی که با حماسه مصدق آشنایی دارند، روشن اسGGت.برای قGدرت هGای خGارجی و صاحبان زر و زور، تولد یک قهرمان وطن دوست، فارغ از وطنی که بGه آن تعلGق دارد، یGک خGط قرمز است مگر مستعد معامله باشد.این استعداد هم از قبل محک زده می شود و اگر سوسویی رؤیت نشود یک وطن دوست محکوم به نابودی است و باید سرش را زیرآب کرد. مخصوصا اگGGر سیاستمدار نباشد و صداقت مداری را پیشه کند.اما امید آنجا چشمک می زنGد کGه مGی بینیGم بGه رغم سرکوب و عدم حمایت داخلی و خGارجی، تاریGخ در زمGان خGودش قضGاوت کGرده و روشGن شدن حقیقت در مورد مبارزان ملی دیر و زود خواهد داشت امGا سGوخت و سGوزش خوشGبختانه میسر نخواهد گردید.احترام نسل های جدید به نام و یاد دکتر مصدق و بسیاری از قهرمانان ملGGی کشورمان شاهد این مدعاست.صد البته بنده هرگز اجازه مقایسه با این بزرگان تاریخ را بGه خGود نمی دهم اما متواضعانه و بعنوان درددل با عزیزانم بایستی اذعان نمایم که در حق مGن هGم، کGه شاید قدیمی ترین و طGولنی مGدت تریGن و مقGاوم تریGن زنGدانی سیاسGی کشGورمان در دوران معاصر بوده باشم که هرگز در برابر ظلم سر فرود نیاوردم، هم کم لطفی ها و بGی مهGری هGا و بی تفاوتی های بسیاری شد که متاسفانه از سوی آنانی مشاهده گردیGد کGه بیشGترین حمGایت از جمیع جهات از جانبشان انتظار می رفت.نیز از سوی نهادها و سازمان های حقGوق بشGری مGورد بی توجهی کامل قرار گرفته ام که ظاهرا وظیفه دارند پرونده ای را که عهده دار رسیدگی به آن شده اند از ابتدا تا انتها دنبال کرده و به آن رسیدگی نمایند.من پس از فوت وکلی از خود گذشته ام آقایان سفری، به منش و خیاط زاده که در دوران حساس و خطرآفرین نیمه دوم دهه هفتاد تا زمان فوتشان با همسرم بی وقفه در راستای اثبات بی گناهی و اعاده دادرسی من کوشیده و از هیچ تلشی، در زمانی که نزدیک شدن به امیرانتظام فی النفسه خطرناک بود، فروگذاری ننمودند در تداوم رسیدگی به پرونده ام کGه در قفسGه هGای دادگGاه انقلب روز بGه روز قطGورتر و خGاک گرفته شده است تنها بوده و فقط همسرم پیگیر قضایا بوده است. چنانکه پس از ۳۶ سال اجازه خروج مشروط یافته و موفق به دیدار فرزندانم شدم.در حGال حاضGر هیچیGک از آنهGایی کGه مGی توانند چه در درون و چه در برون مرز پیگیر سرنوشت این پرونده قطور و خاک گرفته در قفسGGه های دادگاه انقلب به لحاظ قانونی باشند هیچ اقدامی نکرده و انگار نه انگار که چنین پرونGGده ای باز مانده است. صد البته که نه من و نه همسرم هم در این باب دیگر از کسGی تقاضGا و تGوقعی نخواهیم داشت. در عین حالی که صورت مساله همچنان باقیست: سی و نه سال محکGومیت بGه

کجا خواهد انجامید؟

شاید هم برخی گمان کنند که من آزاد شده ام زیرا دوران درمان و مداوای بیماری ها را در منزل می گذرانم. روزی مرحوم مهندس بازرگان پیام مقامات امنیتی و قضایی وقت را مبنی بر آزادی بGدون قیGد و شرط بنده را پیرو بیش از دو دهه زندانی بودن در بیمارستان به من دادند. خدمت ایشان عGGرض کردم که من تا اثبات بی گناهی و اعاده دادرسی و تجدیGد محGاکمه بGه مبGارزه ادامGه خGواهم داد زیرا به جرم وطن دوستی و خدمت صادقانه به میهن سالها در سGیاه تریGن دوران، تحGت ظلGم و ستم و زجر قرار گرفتم و حال چه کسی پاسGخگوی چنیGن حجمGی از خسGارات جGانی، روحGی و مالی خواهد بود؟! من مGی مGانم و بGا سGربلندی و قانونمنGدانه آزادی ام را بدسGت خGواهم آورد.از آن روز دهGه هGا گذشته و شاید هدف این بوده باشد که خاطره این قدیمی تریGن زنGدانی سیاسGی بGه فراموشGی سپرده شود. اما بدانید که من هنوز زنده ام و علی رغم ابتل به بیمGاری هGای عدیGده هرگGز امیGد دیدن روزی که لبخند توام با آرامش را بر چهره غمزده هموطنانم نبینم و بتوانم درو نمGGایم آنچGGه را که با مشقت طی سالها کاشته ام را از دست نخواهم داد.. در اینجاست که از توان و اقتدار روحی دکتر محمد مصدق الهام گرفته و تجدید قوا می نمGایم تGا بتوانم به پیمودن راه دشوار آزادی ادامه دهم.عشق توام با افتخار وی به ایران و ایرانی بGودن تGا این حد بود که حتی هنگام بیماری و وخامت حال برای چند صباح بیشتر زیستن حاضر به پGGذیرش اطبای خارجی نگردید تا میزان خلوص علقه را به این آب و خاک بار دیگر به رخ روزگار بکشاند.. چه تعدادی از انسانها توانستند در آن زمان به عظمت این خصوصیات در وجود دکGتر مصGدق پGی برده،آنها را درک کرده و تقدیر و تجلیل در خور را به عمل آورند؟صد البته کGه بعGدها طبGع والی این راد مرد به درستی و آنگونه که شایسته وی بود پاسخ لزم را از قضاوت تاریGخ گرفGت. نبایGد فراموش کنیم که صاحبان بزرگ قدرت و صدرنشینان سفره جهانی اقتصاد که روزی امپریالیست و کولونیالیست بوده و امروزه کدخدایان دهکده جهانی هستند،حضور قهرمانGان ملGی غیروابسGته را تاب نمی آورند. بخصوص اگر مبارز ملی خواه و صداقت مدار بوده و از سیاست مداری بهGGره ای نبرده باشد! در منطقی ترین حالت حاکمان با درایت آنانی هسGتند کGه سGهم کدخGدایان را در نظر گرفته و در حفظ یک موازنه مطلوب قدرت مداری با پرداخت سهم آنهGا بیشGترین منGافع را نیز از آن ملت خود می نمایند.. متاسفانه در شرایط اسفبار فعلی ایران میدان از مبارزین دلسوزی کGه بGه دنبGال تغییGرات صGلح آمیز هستند، خالیست.یاران همه رفتند و آنانی کGه جوانترنGد یGا در زنGدان هسGتندو یGا مرعGوب و تهدید به سکوت شده اند.تعداد بسیاری از استعدادها هGم جلی وطGن کGرده انGGد.ملت ایGران بGه دنبال تغییر و تحول خشونت آمیز نیست چرا که دیگر ظرفیت ها پر شده است.آنچه نباید به سGGر این ملت آمده و بر اساس آخرین نظرسنجی ها مردم شاددل و سرزنده ما در صدر عصبی تریGن

مردم جهان رده بندی شده اند. مسیٔولین اجرایی هم اگر از عقلنیت پیروی نمایند با دادن استعفا و با انجام یGک همGه پرسGی بGه خواسته ملت احترام گذاشته و به آن تن می دهند.. کناره گیری و عذرخواهی از این ملت بزرگ و بخشنده از اینکGه نتوانسGتند بGه وعGده هGای پGوچ و توخالی خود عمل کنند می تواند تنها امتیاز مثبت را در طول دهه ها حاکمیت »فراموش نشدنی« را از آن آنها نماید.اما چون طعم زر و زور شیرینتر از آن است که آنهGا مسGندهای قGدرت را رهGا کنند حداقل از مغزهای متفکر دعوت به همکGاری کننGد و بجGای هزینGه کGردن امGوال عمGومی در سوریه و لبنان ، که دلسوزان و صاحبین خود را دارند،خریدار تفکرهای سازنده و عملGی از داخGل و خارج شوند تا بتوانند راهی را برای خروج از این بن بست خانمان برانداز بیابند و خود نیGز چنGد صباحی بیشتر بر مسند قدرت تکیه زنند.تشکیل اطاقهای فکر و بهره گیری از خرد جمعGی ضGمن دعوت از کاربلدانی که دلسوز بوده و مظلومانه در انزوا قرار داده شده اند شاید بتوانGد تGا حGدی گره گشای شرایط بغرنج فعلی باشد گو اینکه فاجعه عمیق تر از اینها بوده و خGانه از پGای بسGت ویران است. اما عزیزان من به نوبه خود به رغم تمامی نگرانیهGا و تشGویش هGایی کGه در حGال حاضGر از آنهGا رنجمی برم، شب سر آسوده بر بالین می گذارم چون وجدانم در برابر وظایفی که باید انجام می دادم تا حدی آسوده است.من هزینه های بسیاری داده و می دهم اما چون گفتنی ها را طی دهGGه ها گفته و نوشتنی ها را نوشته ام، اکنون فقط امید به روزی دارم که کاشته های نه تنها من بلکه بسیاری مانند من ، با آرامش و موفقیت برداشت شود و شاهد ساختن دوباره امGا اصGولی وطGن باشم. عزیزان بدانید و به یاد بسپارید که همواره تلش کرده ام در حد توان آنچه را که می توانسGGتم در راه وطن و هموطن طی سالهای متمادی و در سیاه ترین دوران سیاسی انجام دهم،هرگGز دریGغ نکرده ام و اگر کوتاهی ای صورت گرفته،تعمدی در کارنبوده است. . اگر بطور اختصار بخواهم به عملکرد کوچک خود اشاره کنم باید بگویم:

– طی دهه خوفناک ۶۰ و از داخل زنGدانهای غیرقابGل توصGیف صGدای مظلGومیت انسGانهای دربند را از طریق نماینده حقوق بشر سازمان ملل آقای گالین دوپل کتبا به گوش جهانیان رساندم گو اینکه بسیاری ناشنوا بوده و هستند.

– طی دهه ۷۰ از طریق نگارش مقالت و انجام مصاحبه های عدیده و نیز انجام مکاتبات بGا ریٔیس جمهور وقت و کمیسیون اصل ۹۰ مجلس ششGم بسGیاری از حقGایق تلGخ را بGازگو نمودم که جملگی موجب بازگشت مجدد من به زندان برای سالهای طولنی شد.

– طی دهه ۸۰ از درون زندان و نیز هنگام آمدن به مرخصی سلسله مقGالتی در بGاب لGزوم برگGزاری رفرانGدوم و حGاکمیت ملGی و برقGراری دموکراسGی در کشGور ، تهیGه و منتشGر نمودم.

همزمان برای دوران پسا-رفراندوم و در جهت شکل دهی به حکومت دموکراتیGک جزواتGی را بGه رشته تحریر درآوردم و در آن نکات زیر را به صورت مبسوط شرح دادم؛ ۱-استقرار حاکمیت ملی ۲-استقرار نظام پارلمانی ۳- برپایی دستگاه اجرایی پاسخگو و کارآمد ۴- استقرار دستگاه قضایی مستقل و بی طرف ۵- ضرورت الحاق به کنوانسیون های حقوق بشری ۶-تضمین آزادی بیان و عقیده و مذهب ۷-تضمین آزادی مطبوعات ۸- طرد خشونت و ترغیب به صلح طلبی و همزیستی مسالمت آمیز ۹- ابراز انزجار از تروریسم و همکاری با جامعه جهانی جهت ریشه کنی آن ۱۰-حمایت از محیط زیست ۱۱-پرهیز از انتقامجویی و حمایت از عدالت کیفری ۱۲-اتخاذ روش و شیوه عملی جهت انجام تغییرات و اصلحات بنیادی

در اینجا توجه همگان را به این نکته جلب می نمایم که بنده به بررسی ایGن موضGوعات ۱۷ سGال قبل پرداختم و چقدر یکایک آنها امروز معنادار گردیده اند.ای کاش گوش شGنوا و دسGت حمGایت کننده ای وجود داشت!

– از سوی دیگر در دهه ۹۰ به رغم کسالت و بیماری تلش نمودم به مناسبت های مختلف و هنگام وقوع حوادث، دلنوشته هایی تقدیم عزیزانم نمایم.بدیهی است که همGدل و همگGام با آنها در خوب و بد روزگار همواره خود را در کنار آنها می بینیGم گGو اینکGه بیمGاری هGای گوناگون ترمزی اجباری بر سرعت فعالیت هایم هرچند محدود که می توانست باشد،بوده

است.
هموطنان خوب و دلسوز من، در اینجا یادآوری می کنم که وطن عزیزمان ایGران در حGال حاضGر در شرایط بسیار حساس و آسیب پذیری قرار گرفته که شاید غیر قابل مقایسه با هر دوره دیگر، حتی دوران جنگ ۸ ساله با عراق باشد.

بنابراین بنده فرصت را غنیمت دانسته تا دو تقاضا را خدمت عزیزان مطرح نمایم: اول اینکه اخیرا در شبکه های خGبری سGخن از برگGزاری کنگGره هGا و تشGکیل جلسGاتی در بGاب موضوع ملیت های ایرانی شنیده می شود که این خود دغدغه ای دیگر برای من رقم زده است. علت این نگرانی نیز عدم درک کامل من از عبارت» ملیت های ایرانی« است.من همواره بر این باور بوده و هستم که کشور کهنسال و پهناور ایران، با تاریخی پرافتخار، از یک ملت واحد تشکیل یافته و این ملت بزرگ نیز متشکل از اقوام مختلف با فرهنگ ها و مذاهب متفاوت می باشد.ایGن واریته و تنوع در قومیت ها در واقع خود توانسته به منحصGر بGودن و جGذابیت ایGن ملGت شGناخته شده در جهان افزایش قابل تاملی بدهد. این اقGوام اصGیل جملگGی ریشGه تGاریخی در ایGن آب و خاک داشته و هریک تاریخچه منحصربفردی را داراست.اما این اقوام همگی زیGر یGک پرچGم سGه رنگ وطن منسجم و متحد شده و همواره آماده خدمت و ایثار در راه وطن خود بوده و به منظور حفظ و حراست از تمامیت ارضی، حیثیت تاریخی و استقلل آن از بذل هیچ کوششی دریGغ نمGی نمایند. آنها بارها این یکپارچگی دلها و تپش قلبهایشان برای سربلندی وطن را به دنیا نشGGان داده اند. مگر جهان همین اخیرا شاهد وقوع حوادث قابل توجهی در شهر کازرون نبود که نشان داد چگونه مردم این شهر در برابر پیشنهاد طرح تقسیم و جداسازی این شهر جانGانه ایسGتادگی و مقGاومت کردند؟ یادآور می شود کازرون شهر کوچکی در استان فارس است که شاید بسGیاری از هموطنGان آنجGا را ندیده باشند و اطلعات کافی در مورد موقعیت جغرافیایی و شرایط آن نداشته باشند! بنابراین طرح مباحثی از این دست در شرایط کنونی موجب ایجاد تشنج بیشتر و تفGرق افکGار در ملت گردیده و تنها باعث خشنودی آنانی خواهد بود که متاسفانه سودا و رویGای تبGدیل ایGران بGه ایرانستان در سر دارند.

در وضعیت کنونی که جامعه با خطر فروپاشی و اقتصاد کشور در آستانه سقوط است، پرهیGGز از جریحه دار کردن بیشتر احساسات وطن دوستانه عموم مردم و جلوگیری از بGروز تنGش و ایجGاد شکاف و پیچیدگی ها بیشتر در ذهن مشوش جامعه ای که پیکGره آن تمامGا بیمGار اسGت، مسGلما اقدامی قابل تحسین و هوشمندانه خواهد بود.البته این فقط پیشنهادی در قGالب تقاضGا از سGوی

بنده است و بس. و نهایتا با ارایٔه دومین تقاضایم سخن به پایان برده و بیش از این مصدع اوقات شما همفکGGران و همدلن گرامی ام نخواهم گردید. و آن اینکه؛

یکایک شما عزیزانی که در خارج از وطن بوده و در هر منصب و موقعیتی کGه قGرار داریGد بGدون شک نگران روزها و ماههای آتی کشور که شاید آبستن حوادثی باشد، هستید می توانید بGGه دلیGGل برخورداری از حاشیه مستحکم تر امنیتی و فراغت و آرامش نسبی بیشتر از فرصGت هGای پیGش رو استفاده موثرتری کرده و از طریق مطالعه، تشکیل اطاق های فکر ، پیگیری و تحلیل تنگاتنGگ اخبار مربوط به ایران، خواندن مابین خطوط این اخبار و خلصه نتیجه گیری از تحلیGل هایتGان بGه راه حل های عملی برای برون رفت از هزارتو و تنگناهای فعلی که بطور همه جانبه سایه نگGGران کننده خود را بر سر جامعه مان گسترده ، دست یابید.و نیز یافته هایتان را با دوستان فرهیخته به

تبادل گذاشته و نتایج نهایی را اگر لزم باشد کتبا حتی به مسیٔولن ناکارآمد فعلی اعلم فرمایید. تا در آینده حداقل “اماها و چراها ” به وجدان های بیدار و نگرانمان تلنگر بیشتری نزند.نسل های بعدی بایستی بدانند که ما گفتیم اما کسی گوش شنوایی نداشت.مطمیٔنم شما عزیزان بGا علقGه و اشتیاقی که در دل برای نجات ایران داریGد، مسGلما یGا راهGی خواهیGد یGافت یGا راهGی خواهیGد

ساخت. شما هرکجا که باشید ریشه در این کهن مرز و بوم دارید و نباید بگذارید صاحبان قدرت با فرصت طلبی از حضور حاکمانی که هیچ گونه دغدغه ای برای این کشور پهناور نداشته انGد بیGش از ایGن ضایعات جبران ناپذیر بر وطنمان وارد آورند. به یاد شعر ایرج میرزا می افتم که در آن روزگاران به درستی چنین گفت: گویند که انگلیس با روس کرده است عهدی تازه امسال

کاندر پلتیک هم در ایران زین پس نکند هیچ اهمال

افسوس که کافیان این ملک بنشسته و فارغند از این حال کز صلح میان گربه و موش بر باد رود دکان بقال

من نیز منتظر می مانم فارغ از هرگونه حس انتقامجویی و کینه ورزی صبوری پیشه خواهم کGGرد تا شاید آنها که به ناروا در حقم ظلم کرده اند سرانجام به خود آیند و اگر بخت یارم باشد خداوند به من فرصت می دهد که ناظرشان باشم.

با آرزوی سلمتی و توفیق برای همه شما عزیزان

عباس امیرانتظام
تهران
ششم تیرماه ۱۳۹۷ برابر با 27 جولی 2018

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.