الهه امانی
موج اخیر سرکوب زنان در مورد پوشش اختیاری بار دیگر تاریخچهی ناامن کردن، سرکوب، اذیت و آزار، نفی و طرد حضور زنان در فضای عمومی، به ویژه خیابان را در خلال ۴۵ سال گذشته در اذهان زنده میکند. «طرح نور» که متجاوز از یک ماه است در راستای تحمیل حجاب اجباری و نادیده گرفتن سهم زنان از فضای عمومی و خیابانهای امن اجرا میشود، بار دیگر آزمودههای ناموفق قبل را میآزماید. طرح نور، طرحی امنیتی و سرکوبگرایانه در مورد خواست اکثریت جامعهی ایران در مورد پوشش اختیاری است.
داستان تحمیل حجاب اجباری و تقابل و مقاومت در برابر آن قدمتی به بلندای ۴۵ سال دارد. هنوز همهمههای اضطرابآور «یا روسری، یا توسری» از خاطرات نسلی که در سال ۵۷ در خیابان حضور داشت، زدوده نشده است. زنان نسل انقلاب در پروسهی حضور خود در خیابان تجربهی اذیت و آزارهای جنسی-جنسیتی را در اماکن عمومی چون زنان سایر کشورهای جهان داشتند اما پوشش زنان و آزادیهای فردی اگرچه محدود اما نه حرام شرعی بود و نه حرام سیاسی و در فضای خیابان امنیت زنان را دچار مخاطره نمیکرد.
تقابل زنستیزانه با پوشش اختیاری و استراتژیهای محدودکردن حضور زنان در فضای عمومی و تحمیل حجاب اجباری و مقابله با «بدحجابی» و «بیحجابی» و ممانعت از حضور زنان در ادارات، اماکن عمومی و سرویسهای رفت و آمد، در ۱۰ تیر ۱۳۵۹ با حکم حجتالاسلام ری شهری، رئیس وقت دادگاه انقلاب، کلید خورد و در آبان ماه ۱۳۶۲ با تصویب قانون مجازات اسلامی، رعایت نکردن حجاب اجباری در فضای عمومی و خیابان با مجازات تعزیز تا ۷۴ ضربه شلاق مواجه شد. در خلال سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۵، در حالیکه حجاب اجباری و عدم رعایت آن هزینهبر بود، اما با استفادهی ابزاری از حضور زنان در خیابان و پای صندوقهای رای پر رنگتر و کمرنگتر میگردید.
با روی کار آمدن محمود احمدینژاد در سال ۱۳۸۴، در تداوم سرکوب سیستماتیک، «طرح حجاب و عفاف» از سوی او ابلاغ گردید و ونهای سبز در خیابانها، فضای عمومی را برای زنان جنسیتزده، پر تنش و ناامن ساختند. در سال ۱۳۸۸ این طرح کمرنگ شد و یک سال بعد با رویکردی دیگر تحت عنوان «طرح امنیت اخلاقی» ادامه یافت. بار دیگر با وعدههای پوچ انتخاباتی و نیاز به حضور زنان در پای صندوقهای رأی ریاست جمهوری، پیاده کردن این طرح کمرنگ گردید. در سال ۱۳۹۲ گشت ارشاد برای پیشبرد این طرح و مقابله با مصادیق بدحجابی و بیحجابی، حضور آسیببار خود برای کنترل فضای عمومی را –اینبار با هفت هزار نیروی انتظامی— نه تنها در معابر بلکه در ماشینهای شخصی و حتی فضای راهپلههای اماکن شخصی و غیره نیز در پیش گرفت. این حجم عظیم از سرمایههایی که باید برای توانمندی و بهبود زندگی مردم هزینه گردد، صرف ایجاد فضایی ناامن و پر تنش که برای امنیت و آرامش روحی و جسمی نیمی از افراد جامعه –زنان و دختران— آسیببار است هزینه میشود تا حجاب اجباری که هویت گرهخورده با جمهوری اسلامی است، تحقق یابد.
تاریخ در تمام جوامع بشری یادآور آن است که هر جا ستم وجود دارد، مبارزه گریزناپذیر میگردد و لینگستون هیوز شاعر سیاه پوست آمریکایی چه رسا و روشن میگوید که «چه اتفاقی برای رویاهای معوق شده میافتد؟ آیا مثل کشمش در آفتاب خشک میشود؟ یا منفجر میشوند؟»
پوشش اختیاری یکی از کنشهای مستمر زنان و دختران ایران از آغاز استقرار جمهوری اسلامی و مقابله با تک جنسیتی کردن فضای عمومی و حذف و طرد حضور آنان است. نخستین حضور اعتراضی را زنان در خیابانهای شهرهای گوناگون در خلال هفتهی ۸ مارس ۱۳۵۷ کلید زدند.
خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی»، انفجار آرزوها و رویاهای معوق شده و خشم فروخفتهی چهار دههی زنان و دختران بود که پیرو خیزشهای پیش از آن و به طور مشخص علیه اقتدارگرایی در حوزهی خصوصی و عمومی برآمد کرد. این خیزش به ویژه پاسخ نسلهایی بود که حضورشان در فضاهای عمومی و خیابان با طرحها و گشتهای گوناگون نفی و حذف گردیده و به رانده شدن خود به فضای خصوصی نه گفته و خط بطلان بر «مرد بیرون و زن خانه» کشیده بودند. زنان جوان طعم شیرین داشتن سهم خود از خیابان را چشیدند، فضای عمومی و خیابان را از آن خود کردند و آرزوهایشان را با هزینهای گران در لحظاتی تاریخی و پرشور به واقعیت تبدیل کردند. در واقع خیزش «زن زندگی آزادی» عاملیت زنان و دختران را در جای جای ایران در تصرف فضای عمومی و خیابانها به نمایش گذاشت و زنان و دختران رویاهای معوق شدهی خود را هرچند کوتاه و پرهزینه اما تجربه کردند.
این بار نیز «طرح نور» در همان راستای سرکوب سیستماتیک خواستههای زنان و دختران برای حق انتخاب پوشش است و صاحبان قدرت از طرحها و گشتهای متجاوز از چهار دههی گذشته نیاموختند که این کار آب در هاون کوفتن است. طرح نور که حتی قبل از آنکه به قانون تبدیل شود در خیابانها به اجرا درآمده و به دلیل غیرقانونی بودن حتی مخالفت برخی از نمایندگان مجلس را نیز بر انگیخته، در تداوم امواج سرکوبهای سیستماتیک و نافرجام گذشته اما هزینهی کلانتر و نیروی بیشتر دارد تا امنیت زنان و دختران را در خیابانها به مخاطره انداخته و بر حجم گران تنشهای اجتماعی و بحرانهای موجود بیافزاید. اما «آن صبو بشکست و آن پیمانه ریخت.»
نه استقرار گستردهی نیروهای لباس شخصی و یگانهای ویژه در سطح شهرها، نه برخورد فیزیکی، ضرب و شتم و بازداشت زنان و دختران به بهانهی نوع پوشش، نه استفاده از شیوههای هوشمند مانند دوربینهای تشخیص چهره برای شناسایی مخالفان حجاب اجباری، نه پروندهسازی و اتهامات امنیتی علیه فعالان حقوق زنان، نه جریمه و خواباندن ماشین شخصی، نه پروندهسازی، دستگیری و محاکمهی افرادی که در فضای مجازی و رسانههای اجتماعی به آن معترض هستند، هیچکدام نمیتوانند ارادهی اکثریت مردم ایران را از پیگیری مبارزه برای پوشش اختیاری –که تنها یکی از مطالبات به حق اکثریت جامعه است— باز دارد. طرح نور با واکنشهای گستردهی داخلی و بینالمللی روبهرو شده و به عنوان نقض آشکار حقوق بشر و آزادیهای فردی محکوم شده است.
عباس عبدی، یکی از صاحبان قدرت با اشاره به هزینههای مادی، روانی، اجتماعی و سیاسی در مورد پوشش اختیاری زنان و دختران میگوید: «تا به حال چند بار دست در این حفره کرده و گزیده شدهاند و همچنان در حال تکرار آن هستند. توجه ندارند که نتایج منفی این سیاستها بسیار زیانبار است.»
طرح نور همچنین با مخالفت جامعهی زنان مذهبی نیز مواجه شده است. طاهره طالقانی، اسلام پژوه و دختر محمود طالقانی، با بیان اینکه حجاب حکم و دستور قرآن نیست و تنها یک توصیه است، گفت که حجاب اجباری «آزادی و کرامت» زن را پایمال میکند و حکومت باید به این «تحقیر و خشونت» پایان دهد.
واقعیت آن است که سرکوب و دستگیریهای این طرح –که به دستگیری پانصد زن و دختر در هفتهی اول انجامید— بیشتر از هر زمان شکاف بین مردم و حاکمیت را تعمیق بخشیده و طیفهای سیاسی و خانوادههایی که تا به حال سکوت برگزیده بودند نیز به مقاومت، مخالفت و انتقاد بر انگیخته است.
***
خیابان به صاحبان قدرت تعلق ندارد. خیابان از آن شهروندان است و زنان و دختران به مثابه نیمی از جامعهی ایران سهم خود را از خیابان و فضای عمومی امن و از آن خود میخواهند. فضای امنی که احترام به حقوق انسانی آنان از جمله پوشش اختیاری، برابری جنسیتی و عدالت اجتماعی خواست سیاسی دولت باشد.
امروز خیابان عرصهی نمایش عاملیت زنان گردیده و زنان و دختران با روشهای خلاق و ابتکاری و کنش مقاومت حضور خود را در فضای عمومی اعلام میکنند و شجاعت را تکثیر و بذر امید را در دلها مینشانند.
یک پاسخ
بله پوشش باید اختیاری باشد.
دوستان بنا بر توصیه ی دوستی که شده تبلیغاتچی شماها آمدم به سایتتان و ورق زدم. با خودم میگویم شماها کی هستید، چی هستید ؟ پاسخم به خودم مثبت است! اما برای که و چه مینویسید. چرا هیچکس شما را نمی شناسد ! چرا شماها خودمانی هستید ؟ چرا چراغ راهنما نیستید ؟! چرا مثلا در سایت گویا و یا گویا نیوز خبری ازتان نیست. من فکر میکنم شما عزلت طلب و انزوا خواه و خجالتی هستید. در صورتیکه میتوانستید و میتوانید بسیار مطرح باشید. کسی در ایران شماها را نمی شناسد، سایتتان را نمیشناسد ! خانمها و آقایان منتشر شوید.ما در ایران یه یک چراغ راهنما یک ائتلاف نیاز داریم. اینکار را بکنید. اینرا بدانید که اکثریت مردم جمهوریخواهند. اما این اکثریت را ول نکنید، ول کنید بزودی زود نسبت به مشروطه خواهان و سلطنت طلبان اقلیت خواهند شد. باید زیر یک پرچم و تمامیت ارضی ایران و حکومت مرکزی و رفع تبعیش از اقوام دوستداشتنی و ترکیبی ایران همانند آذربایجانی خوزستانی سیستانی بلوچستانی و کردستانی و پارسی و ترکمنی و…آزادی و دموکراسی و لائیسیته و مشروطه خواه و جمهوریخواه با یک هدف براندازی تا رفراندوم برای تعیین نوع حکومت مشروطه یا جمهوری زیر نظر سازمانهای حخقوق بشری. و بدون خشونت! بدبختانه شماها در حال وقت کشی هستید. اینرا دوستانه و همیهنانه عرض میکنم.