انتخابات نمایشی آخوندها پس از یک جنگ و جدال چند ماهه میان باندهای درونی نظام ؛ سرانجام در روز جمعه 7 اسفند ماه برگزار شد . انتخاباتی که از ماهها پیش همه سران و سردمداران رژیم از هر باند و دسته ای نگران نتایج و پیامدهای آن بودند . بر اساس آمار اعلام شده خود رژیم ؛ 40 در صد رآی دهندگان در تهران و 60 در صد در شهرستانها به پای صندوقهای رأی رفته اند و ظاهرا” سران رژیم از این بابت راضی هستند .
اما اگر همین آمار ضزیب خورده و غیر واقعی رژیم را هم مبنا قرار دهیم ؛ کارگزاران و سردمداران این نمایش مسخره به درستی میدانند که بسیاری از 40 و 60 درصدی که در تهران و شهرستانها در انتخابات شرکت کرده اند ؛ هم نه با هدف لبیک به ولی فقیه بلکه برای بستن راه ورود نامزدهای وابسته به باند خامنه ای و تضعیف این باند و عمیق تر کردن شکاف باندی و کاستن از فشار و اختناق و …. به پای صندوقهای رأی رفته اند . بنابراین نه تنها هیچ جائی برای خرسندی و رضایت وجود ندارد بلکه نگرانی از سرنوشت و آینده تمامیت رژیم و باندهایش کماکان پا برجا ؛ باقی مانده است .
اگر چه هر کدام از باندهای رژیم در باره نتایج این نمایش مسخره ؛ تعابیر و تفاسیر خودشان را دارند و در چارچوب جنگ باندی ؛ باند خود را برنده و باند مقابل خود را بازنده این نمایش و زور آزمائی معرفی میکنند ؛ اما واقعیت این است که ولی فقیه و باند وابسته باو بخصوص در تهران شکست خوردند و بشدت خوار و مفتضح شدند . در تهران مهمترین آخوندهای حامی ولی فقیه و از پایه ها و ستونهای باند او ؛ یعنی یزدی ــ رئیس فعلی خبرگان ــ و مصباح پدر معنوی دلواپسان حذف شدند و آخوند جنتی با ضرب و زور و زد و بند در ته جدول خبرگان ــ نفر شانزدهم ــ باقی ماند .
انتخابات در این رژیم بر خلاف کشورهای آزاد و دمکراتیک ؛ در واقع ظرفی است برای تقسیم قدرت میان باندهای درونی نظام . یعنی انتخابات ؛ دعوا میان مافیای قدرت در درون نظام بر سر تقسم سهم است . برای مردم ایران هم پیشاپیش روشن است که ؛ چنین انتخاباتی که در واقع شرکت در رقابتی در زمین حریف ؛ تحت قوانین حریف و برای انتخاب گزینه های حریف است ؛ حامل هیچ تغییر و تحولی به نفع مردم نخواهد بود و معمولا” با بی اعتنائی مواجه میشود . در این 37 سال هم همواره شاهد بوده ایم که انتخابات در ایران ؛ جز جابجا شدن چهره هایی جنایتکار و خیانت پیشه از باندهای درونی رژیم ؛ نتیجه ای در بر نداشته است .
اکنون دیگر بیشتر مردم ایران میدانند که پاسخ گرفتاریهای شان در درون این نظام نیست و در خارج از آن یعنی در حکومتی دمکراتیک و غیر دینی ؛ آن را باید جستجو نمایند . آخر ولی فقیه و آخوندهای قرون وسطائی نه تنها هیچ قرابتی با دمکراسی ؛ انتخابات آزاد و حق و حقوق شهروندی ندارند بلکه بر عکس به گواهی تاریخ ایران و 37 سال حکومت آخوندها ؛ کاملا” در جهت مخالف و ضد آن قرار داشته اند . بنابراین انتظار هر تغییر و تحول و یا رسیدن به آزادی ؛ رفاه و حقوق شهروندی از طریق انتخابات در ایران ؛ تصور باطلی است .
در نمایش انتخاباتی این بار بر خلاف دفعات پیشین ولی فقیه از ترس تکرار قیام اعتراضی سال 88 از مهندسی کامل انتخابات محروم ماند و جرأت هم نکرد رفسنجانی و افراد دیگری از این باند را با اهرم شورای نگهبان از دور خارج کند . ولی هم با شیوه های مزورانه به ایادی اش حالی کرد که تائید شورای نگهبان ملاک نیست و مردم باید خودشان تشخیص دهند که بآنها ــ باند رفسنجانی ـ روحانی ــ رأی ندهند و هم خودش با تئوریزه کردن طرح ” نفوذ ” ؛ باند رفسنجانی و روحانی را که میخواستند با اتکاء به فرجام رساندن ” برجام ” در انتخابات وارد شوند ؛ زیر فشار قرار داد .
خامنه ای در 29 بهمن گفت ” رادیوی انگلیسی دارد به مردم تهران دستورالعمل میدهد ؛ به فلانی رأی بدهید و به فلانی رأی ندهید . معنای این چیست ؟! انگلیسی ها دلشان تنگ شده است برای دخالت کردن کردن در ایران ” .
آخوند محمدصدیقی امام جمعه نمره موقت تهران در خطبه های نماز جمعه 7 اسفند ( روز برگزاری انتخابات ) ؛ گفت ” …… اگر کسی خائنی را برگزیند ؛ نگوئید شورای نگهبان انتخاب کرده . شورای نگهبان در چارچوب قانون بوده و از زوایای آن اطلاع ندارد ” . اما علیرغم تمام تلاش و توطئه ها ؛ باند وابسته به ولی فقیه ؛ شکست سختی را متحمل شد . در این مقاله در باره این شکست و پیامدهای آن بر آینده نظام خواهم نوشت .
الف ــ موقعیت باندها و جناحهای رژیم بعد از انتخابات :
یکم ــ شکست خفت بار ولی فقیه و باند اصولگرایان :
خامنه ای که میخواست این بار در یک رویاروئی مستقیم با رفسنجانی ؛ با استفاده از اهرم قانونی ” شورای نگهبان ” و رأی جیره خواران و طرفدارانش رفسنجانی را بور و شکست خورده برای همیشه از میدان خارج کند و به چالش های او پایان دهد ؛ نه تنها ناکام ماند و نتوانست او را کنار بزند ؛ بلکه خود شکستی سخت خورد و خوار و ذلیل گردید .
بی اعتباری و نگرانی از موقعیت ولی فقیه بعد از انتخابات 7 اسفند ؛ خبرگان باصطلاح ناظر بر ولی فقیه را به وحشت انداخت ؛ بطوریکه در اجلاس بعد از اعلام نتایج انتخابات با اشاره تلویحی به موقعیت لرزان ولی فقیه ؛ بر حفظ جایگاه وی تأکید نمود و اعلام کرد ” خبرگان از مسئولان و بویژه شخصیت های تأثیر گذار بطور جدی میخواهد در موضعگیری های گفتاری و عملی خود ؛ دستورالعمل ها و هشدارهای رهبری را مورد توجه قرار دهند و خطوط قرمزی را که در رویدادهایی نظیر فتنه 88 ترسیم کرده اند و همچنین خطر نفوذ را ؛ همواره مورد نظر داشته باشند ” .
خامنه ای که میخواست ؛ با قلع و قمع کردن کاندیداهای باند رفسنجانی و روحانی از طریق شورای نگهبان و متهم کردن باقیمانده های آنان به نفوذی ؛ انگلیسی و ….. ؛ تعادل بر هم خورده ولایت بعد از برجام را بر قرار کند ؛ بسختی شکست خورد و مهمترین آخوندهای حامی ولایت یعنی یزدی ــ رئیس فعلی مجلس خبرگان ــ و مصباح ــ مراد عقیدتی دلواپسان ــ حذف شدند و آخوندجنتی مهره اصلی و چشم و گوش ولی فقیه برای حذف رقیبان ــ در شورای نگهبان ــ ؛ به ضرب و زور در ته جدول خبرگان ــ نفر شانزدهم ــ نگه داشته شد و در مجلس آخوندی هم ؛ حداد عادل که مهره ویژه خامنه ای و از اقوام و نزدیکان او بود و باند ولی فقیه قصد داشت او را به ریاست جدید مجلس برساند ؛ در کشاکش قدرت باندها بکلی جذف گردید .
آخوند احمد خاتمی عضو مجلس خبرگان و امام جمعه تهران با اشاره به حذف محمد یزدی و مصباح گفت ” نیامدن این دو فقیه ولایی مایه تأسف است . انتظار نداشتم برخی از افراد رقیب ؛ کمپانی بد اخلاقی شوند ” .
رئیس قوه قضائیه رژیم آخوند لاریجانی نیز با حمله به رفسنجانی گفت ” با کمال تأسف اصلاح طلبان داخلی و حتی برخی کسانی که علی القاعده باید در تشخیص مصالح نظام از دیگران پیشی بگیرند در حرکتی کاملا” هماهنگ با رسانه های امریکا و انگلیس و اذناب آنان سعی کردند در برخی از استانها ؛ خادمان ملت را از راهیابی به مجلس خبرگان مانع شوند ” .
احمدی نژاد برگزیدهِ ولی فقیه برای 8 سال ریاست جمهوری بر کشور ؛ بعد از اعلام نتایج انتخابات در باره شکست باند ولی فقیه ــ اصولگرایان ــ این شکست را ” سرنگونی پدر خوانده های اصولگرایان در تهران ” خواند ” و در سایت خود بنام ” دولت بهار ” نوشت ” اصولگرایی در تهران شکست نخوردند ؛ سرنگون شدند ….. باید متوجه بود ناکامی اصولگرایان در آوردگاه 7 اسفند صرفا” در سیاست ورزی رقم نخورده است ؛ آنچه شکست را تا سر حد سرنگونی ارتقاء میدهد ؛ رقم خوردن ناکامی در ساحت ایدئولوژژی سیاسی و فراتر از آن الهیات سیاسی است ” .
آخوند مرتضی روحانی عامل شکست اصولگرایان در انتخابات را ضعف نظری و ناکارآمد بودن آنان دانست و گفت ” اصولگرایان جریانی است که از جهت نظری ضعیف و از جهت عملی نا کارآمد است . خواسته های بزرگی دارد ولی شعورش کم است ” .
آخوند علم الهدی عضو خبرگان و امام جمعه مشهد گفت ” در یک فراز مردم ما با تمام وجود ؛ هستی خود را پای ولایت میریزند و در یک نشیب همین مردم بر اثر عوامل پیش آمده ؛ اطراف رهبری را قیچی میکنند ” .
آخوند محبیان از باند خامنه ای به خبرگزاری فرانسه گفت ” نتیجه انتخابات ؛ واکنشی علیه این باند بود ” .
آخوند شجونی نماینده فعلی و از حذف شدگان مجلس آینده ؛ با اشاره به شکست فضاحت بار مهره های باند خامنه ای در خبرگان و در مجلس ؛ گفت ” تهران پایگاه اصلی ضدیت با انقلاب و ولایت فقیه است ” .
آخوند قریشی که از او بعنوان آیت الله نام برده میشود ؛ گفت ” رفسنجانی دشمنان خدا و رسول را شاد کرد ” .
حسین شریعتمداری نماینده ولی فقیه در روزنامه کیهان ؛ برای روحیه دادن به هم باندیهای روحیه باخته اش ؛ سعی کرد شکست سنگین باند ولی فقیه را توجیه کند و نوشت ” قابل تردید نیست که لیست مشترک حامیان دولت در تهران اکثریت آراء را به خود اختصاص داده است ؛ ( اما ) ایران فقط تهران نیست ” .
بنابراین خامنه ای که لنگر و متعادل کننده نظام است ؛ در این انتخابات ضربه جدی خورده است . با این ضربه او در شرایطی قرار گرفته که بدلیل پائین رفتن اعتبار و موقعیت اش از توانائی و هژمونی کافی برای کنترل و اداره ارکان قدرت بر خوردار نخواهد بود و از این پس نیز شاهد نزول هر چه بیشتر او خواهیم بود . وی مهمترین مهره های لازم برای حفظ تعادل و کنترل قدرت در مجلسین خیرگان و شورا را از دست داده است و در مقابل باند رقیب وی ــ رفسنجانی و روحانی ــ بالا آمده است .
شاید بدون دلیل نباشد که مصباح یزدی با اعتراف به ضربه وارد شده به عمود خیمه نظام و شکست باند وی ؛ به ولی فقیه و باند او توصیه میکند درب دکان انتخابات بازی را گِل بگیرد و به رأی مردم توجه نکند ؛ وی میگوید ” نباید به خواست مردم اهمیت داد . حافظ ( نظام ) ما باید یک اسلام شناس باشد . مگر انقلاب ما سیاسی بود ؛ که سیاست مداران بخواهند آن را اداره کنند ” .
دوم ــ رفسنجانی و احیای اعتبار گذشته :
هاشمی رفسنجانی در 6 سال گذشته مداوما” به طرق مختلف ؛ دستگاه رهبری و مواضع خامنه ای و نهادهای نظامی تحت امرش را به چالش کشید و از هر سو مورد حمله قرار داد . متقابلا” از طرف باند خامنه ای ؛ رفسنجانی و خانواده اش مورد انواع آزار و اذیت ها و انواع عناوین از قبیل فاسد ؛ منحرف ؛ فتنه گر ؛ بی بصیرت و ….. ؛ قرار گرفتند . اما علیرغم همه این دشمن افزائی ها و تلاشهای باند ولی فقیه برای به حاشیه راندن او و همچنین علیرغم سوابق تیره و تار رفسنجانی در قتل و کشتار مخالفین و نقض حقوق بشر و فسادهای حکومتی ؛ از لحاظ سیاسی برنده انتخابات شد و بر اساس نتایج اعلام شده ؛ باند او و حسن روحانی بیشترین آرا را به خود اختصاص دادند .
حسن روحانی رئیس جمهور نظام با پایان گرفتنِ شمارش آراء و اعلام نتایج ؛ باند خود را برنده انتخابات معرفی کرد و گفت ” در میان جناحها و همه احزاب و گروهها ؛ عمدتا” معتدلین انتخاب شدند و این بسیار مهم است ” .
بدنبال بالا آمدن باند رفسنجانی ـ روحانی و متقابلا” شکست و شاخ شکستگی ولی فقیه در عرصه انتخابات و بی اعتبار شدن بیشتر او ؛ تعدادی از بالاترین مراجع و آیت الله های کله گنده حوزه علمیه که از قبل هم مخالف بالقوهِ خامنه ای بودند ؛ جرأت کرده و در دهن کجی باو به دیدار و دلجوئی از حسن خمینی ــ که بدستور خامنه ای صلاحیتش برای ورود به خبرگان توسط شورای نگهبان رد شده بود ــ ؛ شتافته و به خانه وی رفتند . مراجع صاحب نامی مانند آیت الله محفوظی ؛ آیت الله صافی گلپایکانی ؛ آیت الله علوی گرگانی و …. . که از نشانه های شکاف در حوزه علمیه قم ــ مهمترین پایگاه حکومت دینی نظام ــ ؛ میباشد .
همچنین تأثیر پیروزی باند رفسنجانی بر تضعیف و تزلزل روحیه افراد و دار و دسته ولی فقیه بحدی بوده بوده است که در همان قدم اول ؛ سخنگوی شورای نگهبان که مهمترین ابزار سلطه ولی فقیه است ؛ از این شورا استعفا داده و کاملا” در موضع باند رفسنجانی قرار میگیرد و زیر آب شورای نگهبان را بر ضد ولی فقیه میزند .
این امور نشان میدهند که در اثر پیروزی باند رفسنجانی ؛ شکاف باندی رأسِ هرم قدرت ؛ بدرون مهمترین نهادهای وابسته به ولی فقیه و بدرون دستگاه رهبری هم سرایت کرده است ( بعدا” در این باره بیشتر توضیح میدهم ) .
در چنین وضعیتی است که باند رفسنجانی و روحانی برای بهره گیری از شرایط پیروزی خود ؛ بدنبال جلب ریزشی های باند رقیب بطرف خودشان و فعال کردن مراجع و آیت الله هائی که از قبل مخالف و زخمدار خامنه ای بودند ؛ هستند . و رفسنجانی برای این منظور ؛ بهمراه حسن خمینی به مشهد و احتمالا” شهرهای دیگر سفر میکند .
ضمنا” بعد از شکست سنگین خامنه ای در انتخابات ؛ باند رفسنجانی برای بهره گیری از وضعیت بهم خورده تعادل رژیم ؛ بفکر امتیاز گرفتن از ولی فقیه میباشند . آخوند منتجب نیا از افراد این باند گفت ” این انتخابات یک رفراندوم بود ” و غلامعلی رجائی از مهره های دیگر باند رفسنجانی برای سهم خواهی بیشتر در انتخابات شورای شهر خط و نشان کشید و گفت ” از هم اکنون می توان پیش بینی کرد که انتخابات ” شورای شهر ” هم در تهران و هم غیر تهران ؛ تبدیل به طوفان خواهد شد ” . و رسانه های وابسته به باند رفسنجانی هم نوشتند که ” مطالبه ( ما ) خواندن خطبه های نماز جمعه توسط کسی است که بیشترین رأی تمام ادوار انتخابات خبرگان را بدست آورد ” .
اکنون بعد از انتخابات ؛ هاشمی رفسنجانی از ” نباز به اصلاح بعضی از اصول قانون اساسی ” صحبت میکند و حسن روحانی رئیس جمهور نظام هم ؛ میگوید ” در سیاست داخلی و در سیاست خارجی ؛ آرائ مردم راه درست را مشخص میکند ” ؛ بعبارتی حسن روحانی با تکیه بر کرسیهای تصاحب شده در تهران است که جرأت کرده به باند ولی فقیه گوشزد کند که ولی فقیه بی ولی فقیه ؛ شیوه حکمرانی را مردم مشخص میکنند؛ وی میگوید :
” …… درمواردی که در سیاست داخلی یا در سیاست خارجی نظرات متفاوتی وجود دارد ؛ این آرای مردم است که راه صحیح و درست را برای کشور مشخص میکند ” وی در ادامه میگوید ” در سال 92 مردم با صدای رسا بدنیا گفتند ما اعتدال را میخواهیم و نه افراط را و با صدای بلند گفتند ما تعامل با جهان را میخواهیم و نه تقابل را و با صدای بلند گفتند اگر کسانی هنوز فکر میکنند کشور باید در تقابل با دیگران باشند ؛ هنوز پیام سال 92 را با تأخیر دو ساله هم دریافت نکرده اند “.
سوم ــ جان گرفتن اردوگاهِ رو به موت اصلاح طلبان :
در حالیکه اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور بیش از هر زمانی حول خامنه ای و ضد خامنه ای قطب بندی شده بود ؛ اصلاح طلبان با قرار دادن دو گزینه ــ خامنه ای و رفسنجانی ــ در مقابل مردم و با معرفی رفسنجانی بعنوان نماد تغییر ؛ اعتدال و اصلاح ؛ همصدا با ولی فقیه خواهان استفاده مردم از حق رأی خود و ریختن آن به صندوقهای انتخابات ؛ برای گزینش نامزدهای دست چین شده شورای نگهبان شدند .
یعنی در حالیکه موج تصمیمِ تحریمِ انتخابات ؛ پایتخت و شهرهای ایران را فراگرفته بود ؛ اصلاح طلبان با دلسرد کردن مردم و تشویق آنان به شرکت در انتخابات ؛ در مقابل خشم و نارضایتی گسترش یابندهِ مردمی که از جنایات و فساد رژیم بستوه آمده اند ؛ ایستادند و با اسم رمز اصلاح و تغییر با جنایتکاران حاکم همسو شده و ماندگاری نظام جمهوری اسلامی را خواهان شدند .
البته برای اصلاح طلبان که به بازی در زمین ولایت فقیه متعهد هستند ؛ شرکت و حضور در انتخابات یک اجبار استراتژیک است و برای رعایت و پایبندی بآن ؛ حاضر بهر نوع عقب نشینی ذلت بار میباشند ؛ چرا که آنها همواره اعلام کرده و میکنند که ؛ خود را بخشی از پیکره و کیان نظام میدانند و حفظ نظام برایشان اوجب واجبات است .
بی پرنسبی ؛ بی مرزی و بحران اخلاق در این جریان ؛ البته امر تازه ای نیست و مسبوق به سابقه است و ریشه در خط قرمز آنان یعنی حفظ چارچوبها و ساختار نظام دارد . باعتبار این تعهد است که خود را برای هر نوع عقب نشینی مجاز می بینند . اما در این انتخابات اِشل ویژه ای از بی مرزی و بی پرنسیبی به جا گذاشتند . آنان دیگر حتی ؛ مرز میان خود با کسانی که سابقه ای سیاه در قتل و اعدام جوانان کشور داشتند را مخدوش نموده و کاملا” با آنان همدست و همکاسه شدند .
شاید بخاطرهمین کاراکترِ بی پرنسیبی و بی مرزی اصلاح طلبان است که ” وندی شرمن ” نماینده امریکا در مذاکرات هسته ای در باره انتخابات ایران میگوید ” انتخابات ایران بین میانه روها و تند روها نیست ؛ بلکه میان ” تند روها ” و ” تند روترها ” است ” .
در هر حال برای اصلاح طلبان که توسل به افراد و شخصیتهای وابسته بهمین نظام یک پرنسیب است ؛ در وحدت با رفسنجانی و روحانی در فهرست خود قاتلانی چون هاشمی رفسنجانی ؛ رئیس جمهورِ دوران ترورهای مخالفین سیاسی در داخل و خارج که خود باو لقب ” عالیجناب سرخپوش ” داده بودند ؛ تا ” ری شهری ” از آمران قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 و تا دری نجف آبادی وزیر قتلهای زنجیره ای و همچنین محمد علی موحدی کرمانی و ….. وجو داشتند ؛ کسانی که سه دهه در سرکوب و کشتار شهروندان ایران ؛ شرکت داشته بودند . یعنی اصلاح طلبان حتی به داعیه های نیم بندِ دمکراسی خواهی گذشته خود هم وفا دار نماندند و تقسیم بندی گذشته شان در مورد نیروهای درون حاکمیت به دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب را ؛ زیر پا گذاشتند .
نتتجه اینکه در جریان نمایش انتخاباتی این بار رژیم ؛ ماهیت واقعی اصلاح طلبان بیش از پیش بر ملاء گردید و کوس رسوائی این جریان به گوش همه مردم ایران رسید . اگر کسی و یا کسانی ندانسته به قاتل و جنایتکارانی که دستشان به خون جوانان آزادیخواه کشور آلوده است ؛ اعتبار بدهد و از مردم بخواهد که باین جانیان رأی بدهند ؛ شاید بتوان او را و آنها را جاهل و نادان دانست . اما اگر کسانی بدانند مثلا” کاندیدا های لیست اصلاح طلبان از قاتلانِ صدها و هراران تن از جوانان کشور بوده اند و مردم را تشویق کنند و از آنان بخواهند که بآنان رأی بدهند ؛ نه اصلاح طلب بلکه همدستان قاتلانی محسوب میشوند که فصلی سیاه و خونین را در تاریخ کشورمان رقم زده اند ……….. ادامه دارد