مقاله ای را که در زیر تحت عنوان «واقعیت های انقلاب پنجاه و هفت» ملاحظه می کنید در سال ۲۰۱۲ نوشته شده چندین بار رسانه های گوناگون آنرا تجدید چاپ کرده اند. دیروز با دوست اندیشمند و زحمتکشی در باره این پرسش که در شرایط کنونی ایران «چه باید کرد؟» تبادل و تعامل نظر میکردیم. چه باید کرد؟ پرسشی را که دوست مشترک و مبارز و فرهیخته مان آقای منوچهر تقوی بیات به تازگی مطرح کرده اند و در جستجوی پاسخ های کنشگران سیاسی مخالف رژیم با دیدگاه های گوناگون هستند. کارگاهی که در این زمینه گشوده شده است بسیار حساس و فراوان لرزان است. دیروز نتایج اندیشه های ما به برخی از موضوعات مطرح در مقاله زیر توجه داشت. گفتم به تجدید نشر این مقاله در «سایت رنگین کمان بنیاد آزادی اندیشه و بیان» مبادرت کنم شاید دوستان و رفقای عزیز نیز در این باره ما را یاری بدهند تا با هم بیاندیشیم و ببینیم واقعا آیا باید کاری کرد؟ اگر پاسخ مثبت است؟ پس چه باید کرد؟
فرهنگ قاسمی
دهم آوریل ۲۰۱۹ پاریس
سی وسه سال گذشت و باز سالگرد انقلاب 1357 فرا رسید و مشاهده میکنیم هر کس از ظن خود درباره این سالروز سخنی میگوید یا مطلبی مینویسد. آنچه مرا تشویق به نگاشتن این مطلب کوتاه میکند، کوششی دربرخورد با واقعیت های انقلاب 57 و تبعات آن با شرایط امروز ما است.
در دوران انقلابات، ملتها همچون مردمانی قحطی زده در مقابل امکانات تازه و متنوع قرار میگیرند و همانند گرسنگان و تشنگان از نخستین امکان بسیار گاهی بطور افراطی سد جوع میکنند و چون از شرایط بحران قحطی بیرون آمده اند در امر انتخاب عجولند و به طور سطحی تصمیم میگیرند. سپس انتخاب خود را حقیقت مسلم و مطلق می گمارند.
در انقلاب 57 همهء آزادی خواهان ایران یا اشتباه کردند و یا خطر جمهوری اسلامی و حاکمیت رژیم ارتجاعی را ندیدند و به روح الله خمینی اعتماد کردند. در نتیجهء آن، اعتماد سنتی غالب بر جامعه مذهبی و اطاعت کورکورانه از رهبر انقلاب، جایگزین رقابتهای سالم، تفاهمهای سیاسی و قراردادهای ملی شد. چند ماهی از انقلاب نگذشته بود که بخش بزرگی از معتمدین خمینی، به ویژه کسانی که به او نزدیک تر بودند، از میدان بدر شدند و حاکمیت به دست گروهی افتاد که به آزادی خواهی و رأی مردم هیچ اعتقادی نداشتند. دیدیم که سیر تحولات اجتماعی و سیاسی به گونهای پیشرفت کرد که به مرور همهء جریانات سیاسی آزادی خواه و دموکرات و طرفدار استقلال و عدالت اجتماعی یکی یکی از صف بیرون شدند، سپس مورد ضرب و شتم و زندان و شکنجه قرار گرفتند. دیدیم که کارگزاران استبداد مانند حزب توده و اقمارش از این شرایط استثنا نشدند تا جائی که امروز از آن حرکت بزرگ سیاسی و اجتماعی برای آزادی و استقلال کشور دیگر چیزی باقی نمانده است. امروز مشاهده میشود که آن انقلاب آنچنان موازین انسانی و حقوق مردمی را زیر پا گذاشت که مشروعیت خود را در همهء زمینهها از دست داده است.
بسیاری از ما نمیخواهیم هنوز قبول کنیم که نتیجهء آن انقلاب این خرابی ها و عقب ماندگی ها شد که امروز جامعهء ما دچار آن است و هنوز نمی خواهیم قبول کنیم آنچه بر ما رفت در اثر ندانم کاری مردان و زنان سیاسی و شاید به دلیل فرهنگ سیاسی و اجتماعی جامعه ما باشد. هنوز نمی خواهیم قبول کنیم که در بوجودآوردن این شرایط ما نیز به سهم خود نقش داشته ایم. شاید به همین دلیل است که تا کنون نتوانسته ایم رفتار و کردار خود را در مسیر ایجاد یک تحول عمیق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی تنظیم و به مدد آن به یک پیمان ملی قابل اجرا برای رهایی مردم از شرایط موجود دست پیدا کنیم.
بسیاری ادعا میکنند که امروز جامعهء ما برای استقرار نظامی مردمسالار آماده است، به نظر من این بیان با واقعیت منطبق نیست، نه تنها مردم ما برای پذیرش یک نظام مردمسالار آماده نیستند، بلکه کسانی که ادعای رهبری و ادارهء جامعهء فردا را دارند هنوز از رفتاری منطبق با اصول و موازین مردمسالاری برخوردار نیستند. واقعیت این است که باید در جستجوی یافتن واقعیت باشیم. واقعیت این است که ما باید نسبت به حقیقت ها شک کنیم و آن را در آزمون تجربه و اندیشه به واقعیت مبدل سازیم. واقعیت این است که ما تجربهء رفتار و زیستار در یک نظام مردم سالار را نداشته ایم. واقعیت این است که برای بر پائی یک نظام مردمسالار ما همگی به آموزش نیاز داریم. واقعیت این است که به راحتی نمیتوان ادعا کرد که ما از گذشته خود تجربیاتی مثبت برای ادارهء دمکراتیک جامعه آموخته ایم. آموختن آلیاژی از تجربه و اندیشه به شکلی که بهینه ساز باشد است، هر تجربه موقعی معنا و مفهوم دارد که در رابطه با اندیشه باشد، این در عمل است که انسان کیفیت راستین فکر خود را می آزماید. پس اگر ادعا کنیم که از انقلاب چیزی آموختهایم باید دو مادهء تجربه و اندیشه را هرگز از نظر دور نسازیم. به همین دلیل شاید بتوان گفت یکی از علتهای شکست بعد از انقلاب ۵۷ این بود که بسیاری اندیشهء مدیریت جامعه را داشتند اما متأسفانه از تجربهای در این زمینه برخوردار نبوده اند. واقعیت این است که رژیم سلطنتی در ایران از بین رفت و امروز در میهن ما زمینههای بسیار خوبی برای سکولاریسم و لائیسیته و جدایی دین از دولت فراهم آماده است.
واقعیت این است که انقلابیون آن سالها، بر اثر اشتباهات بزرگ خود مملکت را به دست عده ای نالایق و بیگانه با تحولات اجتماعی و سیاسی جهان سپردند که بر اثر آن امروز نظامی در ایران حاکمیت میکند که غیر از فقر و بدبختی و عقب ماندگی و انزوای جهانی برای مردم ما چیزی نیاورد و فرهنگ و تمدن ما را که در خدمت رشد تمدن بشری بوده، نه تنها پاسداری نکرده بلکه از آن چهرهای دیگر که به هیچوجه با پیشینهء فرهنگ و تمدن ایرانی مطابقت ندارد به مردم جهان ارائه داده است؛ حاکمیتی که از نظر سیاسی تمام آزادیهای فردی و اجتماعی را زیر پا گذاشته و آزادیخواهان و مبارزان اجتماعی را کشته، به زندان ها انداخته و یا به تبعید فرستاده است؛ حاکمیتی که از نظر اقتصادی در شکست کامل است.
این رژیم تمامی منابع مادی و غیرمادی مملکت ما را به خدمت برنامههای ایدئولوژی اسلام دولتی خود درآورده است و به جای اینکه این منابع را در خدمت مردم قرار دهد از آن بعنوان عاملی برای سرکوب آنان و گسترش ابزار نظامی استفاده میکند؛ حاکمیتی که از نظر اجتماعی در خدمت مردم نیست و مردم را از رفاه اجتماعی و امنیت و تولید کار برخوردار نمیکند؛ حاکمیتی که از نظر استفاده از نیروی انسانی اصل را بر تخصص و کاردانی افراد جامعه نگذاشته بلکه معیار خود را در بکارگیری نیروی انسانی، فقط و فقط بر اساس ایدئولوژی اسلام دولتی بنا نهاده و بدین ترتیب نیروی انسانی لایق و کارگردان را از مملکت تارانده است.
واقعیت این است که به جرأت میتوان ادعا کرد که اپوزیسیون جمهوری اسلامی در این 33 سال از ظرفیت خود استفاده نکرده که هیچ، بلکه از گذشتهء خود هم درسی برای اتحاد و همبستگی نگرفته است و کماکان در چند دستگی و ناهماهنگی نیروهای به سر میبرد.
اپوزیسیون امروز جمهوری اسلامی همانند منظومهای است بدون مرکزیت اما پر از اقمار کوچک و بزرگ که به شدت از نبود گرمای هستهء مرکزی رنج می کشد و در تاریکی به سر میبرد. در این منظومه گرمای اتحاد و همبستگی جایش را به سرما و پراکندگی داده است. متأسفانه ما هنوز نتوانستهایم به عظمت قدرتی که در اثر همسازی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به وجود خواهد آمد پی ببریم، یا اگر در نظر به این ادراک رسیده باشیم کارنامهء عملی ما نشان میدهد که آن را هنوز بدرستی نیاموخته ایم. واقعیت این است که در این شرایط، اگر این گره گشودنی است، بوسیله مشارکت آزادانه مردم سرانجام خواهد گرفت و اگر معضلات آن از راه احترام به آزادی و مشارکت شهروندان، گشوده نشود جامعه شکست خورده و نیروی سازندگی و رمق ایستادگی در برابر استبداد را نخواهد داشت و قدرت رزمندگی خود را از دست خواهد داد. راه رهایی از این شکست و سستی و بیرمقی، همت فکری و عملی راسخ زنان و مردان آزادی خواه و متعهد به حقوق انسانی میتواند باشد.
واقعیت این است که امروز قحطی آزادی در جامعه ما از زمان قبل از انقلاب 57 بسیار بیشتر است، پس، به تبع آن، حادث شدن دگرگونی در سامانهء سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی جامعهء ما به مراتب از اهمیت بیشتری بر خوردار خواهد بود، در چنین شرایطی چه چیزی میتواند این امر را تضمین کند که جامعهء ما باز دچار اشتباهات گذشته خود نشود؟ فراموش نکنیم که اندیشه های ما در تقابل با عمل های ما، واقعیتهای ما را میسازند. واقعیتهایی که باید دارای ارزشهای تازه باشند تا بتوانند زیست و تولید کنند.
فوریه 2012 پاریس
20 پاسخ
با سلام جواد ظریف به آمریکا رفته تا پیام ملتمسانه رهبر بیشرف انقلاب مدفوع را به عرض ترامپ برساند. گفته میشود که او عمامه ی خودش را و یک قرآن اهعدایی پوتین را نیز با عمامه هاشمی رفسنجانی جنایتکار و چند مهر از تربت سیدالشهدا را برای ترامپ فرستاده تا او با آنها هر کاری میخواهد بکند و عاجزالنه درخواست بخشش و بزرگواری از دونالد ترامپ کرده استو بنده از ایرانیان میهندوست و حتا میهن پرست و یک میلیارد البته غیر مجاهدین خلقی در خواست می کنم تا به آمریکا گوشزد کنند که باید این حکومت از هم بپاشد باید این بیشرفی پایان یابد. اگر قرار باشد که آمریکا کوتاه بیاید معنیش این است که این حکومت ضد بشری از اول با پشتیبانی آمریکا سر کار آمده و با پشتیبانی آمریکا برای تخریب تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران بر حکومت مانده است. در ضمن مردم ایران باید بدانند که این سردار خونخوار حسین سلامی را فقط برای ترساندن ما سرکار آورده و نه برای ترساندن آمریکا. سلام من استادیار دانشگاه را به دولت آمریکا برسانید و بگویید هرگز با این حکومت ضد بشری که خواهان نابودی اسراییل است که خواهان برافراشتن پرچم لا اله الا الله بر فراز کاخ سفید است که خودش فتنه گر عالم است و آمریکا و اروپا را فتنه گر میداند و امیدش نابودی این کشورها و این تمدنهاست. و بعد از به آتش خون کشیدن غربیها در لبنان و نیورک و پاریس و لندن و مادرید و بعد با داستان برائت از مشرکین عربستان و تمامی منطقه حالا تازه به صورت روشن و شفاف خواهان اقتدار جهانی ست. باید با مشت دهان این حکومت را و گویندگانش را شکست و خرد کرد باید پوزه شان را به خاک مالید. باید به این مردک ظریف گفت برو خجالت بکگش هنوز فتوای قتل سلمان رشدی و تمامی بهاییان و کافران و نوکیشان و دیگر باشالن و دیگر باوران در جیب الله باوران است. من هم دانشجو هستم و هم استادیار در تهران. سلام مرا به دولت مردان آمریکا برسانید بگوییدشان که مبادا به خامنه ای و ظریف و ملا و آخوند و آیت الله و پاسداران اعتماد کنید. این حکومت تا ۶ ماه دیگر دوام نخواهد آورد. آمریکایی ها باید بدانند که ۴۰ سال است که پرچمشان هر روز و هر شب در خیابانهای تهران و مشهد و قم و اصفهان و تبریز و سراسر ایرانتوسط این حکومت سوزانده شده. مردم ایران با این گروه تبهکار مخالف است. مبدا حرفهای ظریف را باور کنید. اگر باور کنید مردم ایران را در عزایی بزرگ فرو خواهید برد. ایراندوستانی که میتوانند این پیام مرا برای دولتمردان آمریکا به آنگلیسی خوب ترجمه کنند. خودم آنرا بسیار بد ترجمه کردم امیدوارم واقعا به گوش آمریکا برسد. همچنین من از این کنج جنوب شهر تهران به اسراییل اعلام می کنم که این کشور هرگز اینچنین محبوب ایرانیها نبوده است. مبادا که در صدد حمله به ایران باشد. اگر تحریمها فقط شش ماه دیگر ادامنه پیدا کند مردم ایران این حکومت ضد بشری را نابود خواهند کرد. فقط شش ماه. و شش ماه حداکثر است.
With Jawad Zarif’s greetings, he went to the United States to bring the full message of the leader of the fecal revolution to the wisdom of Tramp. It is said that he sent his turban and a Koran to Putin’s honor with Turban Hashemi, a criminal Rafsanjani, and a few Seals from Torbat Seyyed Shahadah for Trump, so that he would do whatever he wants to do with them, and he is unjustly asking for forgiveness and magnanimity from Donald Trump, and his servant Myhandois Iranians, and even patriots, and a billion non-MKO members of the mood asking the United States to remind the United States that this government should collapse should end this excess. If the United States comes short, it means that this anti-humanitarian government has come to the forefront with US support and remains with the United States with its support for destroying Iranian history, civilization and culture. Meanwhile, the Iranian people should know that this bloodthirsty Sardar, Hussein Salami, was only used to scare us and not to scare America. Let me say hello to the university’s assistant to the US government and never say with this anti-humanist government that wants Israel to be destroyed, which wants to raise the flag of La Allaaha over the White House, which itself is a seditious person who thinks America and Europe seducer, and Its hope is the destruction of these countries and these civilizations. And after blaming the Westerners in Lebanon and New York and Paris and London and Madrid, and then, with the falsehood of the ancestors of Saudi Arabia and the entire region, now they are now clearly and clearly calling for universal authority. The government must be punctuated by the fist and its speakers must be crushed, they must rub their muzzle. It must be said to this gentleman that his embarrassment is still a fatwa for the murder of Salman Rushdie and all Baha’is, infidels and their nephews and other brave people and other narrators in Jibullah. I am both a student and an assistant professor in Tehran. Say hello to the American men’s government, tell them that you do not trust Khamenei, Zarif, Mullah, Akhund, Ayatollah and the Guardians. The government will not last for another 6 months. Americans should know that forty years have passed since their flag was burned every day and every night on the streets of Tehran, Mashhad, Qom, Isfahan, Tabriz and throughout Iran through the government. The Iranian people are opposed to this criminal group. Believe in the delicate words of origin. If you believe in the people of Iran you will fall into a big monster. Irandostans who can translate this message to me in English for American statesmen. I declare from this southern corner of Tehran to Israel that this country has never been so popular with the Iranians. Lest it intends to attack Iran. If the sanctions continue to last only six months, the Iranian people will destroy this anti-human state. Only six months. And six months maximum.
من با نظر جهانشاه رشیدی و استاد دانشگاه موافقم. همچنین باروم بر این است که باید این حکومت به هر قیمت نابود شود. شاید بزرگترین دستاورد این چهل سال نکبت گریز مردم ایران از اسلام باشد. دوستی پریشب وقتی از من اینرا شنید با بغض گفت که برادرش و پسر عمویش قربانی حساب پس انداز مجاهدین و این نظام اسلامی داعشی شیعی شده اند. به او گفتم دوست من با تو موافقم اما حالا با این هزینه هنگفت و بیشمار باید چه کرد؟! من معتقدم که هر کس هر گونه می تواند باید پیامی را به آمریکایی ها بدهد. به آنها یادآور شود که باید به مردم ایران کمک شود تا این حکومت سرنگون شود. در غیر اینصورت آمریکا با همین رژیم آدمکش و علوی و نبوی و شیعی خواهد ساخت و بنیان ما را بر خواهند انداخت. آنچه را نظر نویس بالا مبنی بر روی کار آوردن شیپور حسین سلامی زده بسیار درست. می گویم شیپور چرا که وقتی من سرباز وظیفه بودم یکی از فرماندهان که در سیاهچالها سربه نیست شد و نامش را بیاد ند ارم او را « گوز به شیپور زده» می نامید. این مرد به غایت احمق ست و فقط راهزن معظم برای عوعو سکش او را آورده. برای همین حتما هم عوعو خواهد کرد و هم گاز خواهد گرفت اما او همان «گوز به شیپور زده» است و فقط برای ترساندن و قاطعیت در برابر مردم آورده شده است. در واقع رهبری تسلیم است و به قول ما جنوب شهریها پایین کشیده تا آمریکا ترتیبش را بدهد. اما ما باید مانع شویم. چرا که شاید این موقعیت دیگر پدید نیاید. اینکه این استاد نظرش را ترجمه کرده نیز کار خوبی ست. اگر کسی میتواند نظر مرا هم ترجمه کند. به آمریکا باید یادآور شد که در جابجایی باید بسیار محتاط باشد نباید روی سازمان مخوف مجاهدین تکیه کند. مردم ایران از این گرو به شدت متنفر است و اینان هیچ جایگاهی در ایران ندارند. حتا همین دوست ما که هم برادرش و پسرعمویش را بنام مجاهد کشته اند می گوید که این سازمان بسیار خشن و فرقه ای و خونخوار است و اگر گروهی بدتر از این رژیم در ایران باشد همانا این سازمان است. او می گوید مجاهدین مثل حساب پس انداز هر کشته ای را به حساب خود ثبت می کردند. او می گوید حساب پس انداز کشته های مجاهدین خلق هر کشته ای را غنیمتی میدانست که روی ورقه قربانیان سازمان مجاهدین خلق اضافه می شد. مسعود رجوی و فرماندهان سازمان با نوعی ارضای شهوی و جنسی هر کشته ای را که بین دو سنگ آسیای حکومت ضد بشری و سازمان فرقه ای و ضدبشری تری له می شد را غنیمتی میدانستند که فردای قدرت را نویدشان می داد. برای همین شماها که در خارج هستید باید این نظرات را ترجمه کنید و یا از این نظرات یک مقاله ی تحلیلی بنویسید و برای غربی ها و سازمانهای بشر دوستانه بفرستید. مثله فتوای قتل سلمان رشدی و فتوای قتل بهاییان و نوکیشان مسیحی و زرتشتی و کافران و مرتدان و ملحدان را باید به بزرگترین دموکراسیهای جهان آمریکا اروپا و هندوستان یادآور شد. حتا چین خودش با مشکل مسلمانان روبروست. باید با سفارتخانه های سراسر جهان تماس گرفت. باید به آمریکا هشدار داد که تقیه و ریا و تذویر و خدعه از سلاحهای روحی و واجبات اسلام و خسوسا شیعی ست. با تشکر از سایت. و هم تشکر از هر کسی که این نظر را به انگلیسی ترجمه کند.
جناب کاووس . زیاد زیاد دربند ترجمه خوب نباش خودت برو تو گوگول و ترجمه کن من خودم بلد نیستنم اما زنم میگه میشه. اگه تا فردا نکردی بهش میگم برات این کا رو بکنه. دست و پا چلفتی نباش. در ضمن انگاری جای نگرانی نیست آمریکا به ظریف یه بیلخ حواله داده. اینکه آمریکایی بدبختی که تو مشهد زندانی شده گفتن شاکی خصومتی داره! خب بععله. چون این بیچاره رو تو تور جنسیتی انداختند. یه دختر خوشکل رو گذاشتن جلوش و چشضمکش زده و رفته تو هتل و به خاح سعید یهو امام عج از تو چاه شلوار آمریکایی در اومده و رفته اون تو بعد دختره گفته تجاوز بوده و شکایت خصوصیتی کرده. جریان طعمه جنسی آن آمریکایی بیچاره درست است. اطلاعات سپاه از این دخترهای بسیار جوان در کشوهایبش بسیار دارد. این دخترها اغلب زنان کشته های دفاع حرم زینبند! یا حتا دخترهای شهدای جنگ. سپاه به آنها باورانده که این طبق فتوای امام خامنه ای و حتا شابع است که آیت الله سیستانی نیز در این باره نظر مثبت داشته. در این جا یادآوری کنم که سیستانی نیز قتل بهاییان را واجب دانسته است. جالب است که چندی پیش نماینده اش در تلویزیون آیت الله بی بی سی این فتوا را برسمیت شناخت. در هر حال برای مصلحت نظام هر کاری هر جنایتی هر فحشائی نه تنها جایز که واجب است.اما طبق خبر موثق امام خامنه ای قرآن اهدایی پوتین را با چند مهر و تسبیح ار تربت سیدالشهداء و یک چفیه عمامه عبا مقداری حلوا دو تنوره نیمه خورده خودش رابه عنوان تبرک و درخواست عفو برای ترامپ فرستاده وپیشنهاد داده تا کاخ سفید رابرای بیعت با جلقه زردهای فرانسه زرد رنگ کنند و در کاخ زرد یک حوزه علمیه ی عملیه بر پا کنند و زندانیان USA یا پرداخت میلیاردها دلار آزاد شوند.طبق خبر موثق دونالد ترامپ همه هدایا را در آن کاسه معروف انداخته و با چندین هن هن شلپ و شلوپ که ترامپ کرده سیفون را کشیده! و شتر دیدی ندیدی یا شاید هم شتر رووویووودی ندیدی! اما من حالا برات کاووس جون ترجمه ش می کنم. الهی که تنت درست باشه و شاد باشی بفرما.
بفرما اینم ترجمه گوگولی که برات کردیم
I agree with the comments of Jahanshah Rashidi and the university professor. It is also worth mentioning that this government should be destroyed at any cost. Perhaps the greatest achievement of this forty years is the failure of the Iranian people to escape from Islam. Parishab’s friendship When he heard me, Goghat said that his brother and his cousin were victims of the mujahideen’s savings account and this Shiite Islamic ayatollah’s system. I told her, my friend agrees with you, but now what can I do with this huge and huge cost? I believe that anyone can give a message to the Americans. To remind them that they should help the Iranian people to be overthrown. Otherwise, the United States will build on the same regime of Assassin, Alawite, Prophet and Shi’i, and will rebuild our foundation. What is highlighted by the above commentator on the work done by Hussein Salami, is very correct. I say that the horn is because when I was a soldier, one of the commanders who did not go to the dungeons and remember his name, called him a “fart”. This man is by far the fool, and only a great bandit for his lash. That’s why it will also echo and bite, but he is the same “fake” and has only been brought to the people for fear and decisiveness. In fact, the leadership is surrendering and, in our words, it has lowered the cities of the city to the United States. But we must stop. That may not be the case again. That the professor translated his opinion is also a good thing. If anyone can translate my opinion. It should be noted to the United States that the movement should be very cautious and should not rely on the MEK’s dreaded organization. The Iranian people are very hated by this group and they have no place in Iran. Even this same friend, who killed his brother and his cousin in the name of Mujahid, says that this organization is very violent, sectarian and bloodthirsty, and if a group is worse than the regime in Iran, it is this organization. He says the Mojahedin recorded their savings as a savings account. He says the MEK’s casualties account for any killer who was killed by the MKO. Massoud Rajavi and the commanders of the organization, with a kind of libido and sexual satisfaction, considered the ghosts of the deaths between the two stones of the sovereignty of the anti-human state and the sectarian and anti-communist regime that promised them tomorrow. So for those of you who are abroad, you should translate these comments or write an analytical article from these comments and send it to Westerners and humanitarian organizations. Like the fatwa of Salman Rushdie’s murder and the fatwa of the killing of the Baha’is and the Christians and Zoroastrians, and the infidels and apostates and atheists, they should be reminded of the greatest democracies in the United States of America, Europe and India. Even China itself faces the problem of Muslims. You should contact the embassies all over the world. It should warn the United States that the taqiyah, and the riot and the punishment are the weapons of wisdom and wits of Islam and Shi’a. Thanks to the site. And thanks for anyone who translates this comment into English
Envoyer des commentaires
Historique
Enregistré
Communauté
با شب خوش اگر کسی می تواند این نظر مرا به آقای مهرداد خوانساری برساند. ایشان مقاله ای را زیر عنوان تنگه هرمز؛ آنچه ظریف نگفت! منتشر کرده است. کوشش کردم پاسخی بر این مقاله در غالب یک نظر بنویسم و نوشتم و برالی سایتی فرستادم نمی دانم منتشر کند یا نه.و اما همان مطالب را در اینجا بازنویسی می کنم. من همیشه مقاله های ایشان را می خوانم. اما بدبختانه سایت گویا که مقاله را منتشر کرده به خواننده اجاز نمی دهد تا اظهار نظر کند. برای همین من در اینجا به جناب مهرداد خوانساری می گویم که مقاله ی شما نیم مقاله است. شما اصلا ما مردم تحت ستم نعلین و عمامه را ندیده اید یا ندیده انگاشته اید. شما اصلا نمی دانید ما و ایران ما زیر تجاوز مداوم این نظام ضد بشری هستیم. شما در سرتاتسر مقاله حتا نامی از ما مردم نبر ده اید. شما فقط وضعیت اقتصادی را در نظر داشته اید و دارید. آخر ما آدمیانیم. ما انسانهایی هستیم که از بد حادثه داریم زیر ولایت امیر مومنان و خمینی و خامنه ای و روحانیون و مداحان و طلاب جان میدهیم. ایکاش یک بار هم از حلالزادگی روحانیون و آیت الله ها و مداحها و در رائسشان خامنه ای میگفتید. من به عنوان یک ایرانی که امروز ۴۰ روز است که بهترین غذایم تخم مرغ بوده شاید در نظری که برای سایتی نوشتم ۴ روز نوشته باشم اما واقعا چهل روز است که گوشت سفید یا سرخ نخورده ام. اما آماده ام فقط نان خالی بخورم اما چنان بغض و کینه ای از این حکومت ضد بشری دارم که آرزو میکنم آمریکا این نظام اشغالگر و ضد ایرانی را درهم بکوبد و نابود کند. جناب مهرداد خوانساری لطفا اگر در جایی امن نشسته اید و مقاله می نویسید انصاف را از دست ندهید و تمام جوانب ررا در نظر بگیرید. امیدوارم این نظر را منتشر کنید تا کسی به گوش مهرداد خوانساری برساند. با ارادت و احترام و امیدوارم ایشون و یا دوستانشان پاسخم دهند.
با سلام امروز چهارشنبه برابر با زاد روز تولد امام زمان حضرت بقیه الله الاعظم هرزت ختمی مرتبت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در نماز جمعه امروز آمام خامنه ای در خلوت فر مودند که در بلاد غرب حجت تمام شد و فرزندی از یازدهم زاده شد و حتما ایشون خواهد بود آن موعود درخشان. ما البته تعجب کردیم که چطور ممکن است نماز جمعه در چهارشنبه خوانده شود. اما رییس جلسه فرمود اسکت! و ما سکوت کردیم. من همینوطر مانده بودم که این ظهور که امام خامنه ای فرمودند به صورت نوزاد آنهم در غرب من درش مثل خر درمانده بودم در …که ناگهان گفتم ببینم آیا میشود مثل استخاریدن قٰان در اینترنات با الله و با واسطه ی این نوزاد مشورتی با الله بکنم. چشمهایم را بستم و رو به پشت قبله نشستم و آن کار را با زور انجام دادم. و این کلمات بیرون آمد و مرا مات کرد. این سید سبز بزرگوار زاده شد و من رستگار شدم. ببینید: الله اکبر…
سبز حسینی و فرزند دوازدهم شمشیر کش قهار زاده شد. در ضمن به آمریکا بگویید عوض هر کاری اینترنت ما را درست کند. بقیه اش با ما!
پیش از هر چیز نظرات بسیار جالبی ستو اما این نظر آخری را نمی فهمم. این حضرت کجا زاده شده؟ پس چرا اینهمه ابهام. و اما من معلم تاریخ ایران هستم و رابطه ای با کشورهای منطقه گاهی نطری مینویسم. فرزندانم میگویند که اغلب نظراتم منتشر نمیشود. شاید هم میشود. آما من نمی دانم. در ضمن مردک غرقچین گفته که شاید افغانها باید از ایرلان بروند باید بگویم که تو غلط میکنی افغانها را بیرون کنی. بیشرف افغانها سختترین کارها را انجام داده اند. حالا باید بروند!!! هممیهنان افغانی بله هممیهنان افغانی سرمایه ای بزرگ برای ایران و ایرانی هستند. من با آنها بسیار مانوس بوده ام و کار کرده ام آنها در وفای به عهد و کار و کوشش یگانه هستند. آنها برای ایران ثروتند. من یکبار دیگر هم نوشتم که رژیم حاکم بر ایران نوعی فاشیسم جدید است که در تاریخ بشریت همتا ندارد.یعنی تمامی شرایط شر فاشیستها و استالینیستها را دارد به علوه آدمکشی و تروریسم اسلامی. در تاریخ خوانده ام که حتا زمان فاشیستهای اشغالگر پاریس از ایرانیان و ارمنی ها و مراکشی ها و الجزایری ها و خواسته نشد که فرانسه را ترک کنند که پاریس را ترک کنند. در ضمن کسی که در یکی از ادارات مهم این جنایکاران فاشیست است به من اطلاع داده که یک گروه چینی و یک گرو روسی برای هک کردن سایتهای فارسی زبان وارد تهران شده اند. بنا بر این خوب حواسها جمع شود.در تهران شایع است که تعدادی از اصلاحطلبان و اصولگرایان در حال آماده کردن جامعه هستند تا رهبری با رقصی عشوه گرانه،لخت شدنی روسپیانه با آمریکا معامله کند و ادعاهای خمینی مبنی«بر آمریکا هیچ غلطی نمی تواندبکند» گزافه گویی خودش مبنی بر«آمریکا قطعا هیچ غلطی نمی تاواند بکند» را به فراموشی بسپارد. یک خبر دیگر مهمو شاید بسیار مهم،قرار است رهبری سکته کند. وشورایی تشکیل شود و سازشی با آمریکا انجام شود. آما پرسش اساسی این است که آیا آمریکا و غرب حاضرند ما را قربانی کنند. من از آمریکا درخواست می کنم تا یک اینترنت مجانی برای یک سال بر ای ما فرهم آورد. ما ترتیبل این رژیم را خواهیم داد. خرج اینترنت مجانی را بعد از سرنگونی خواهیم پرداخت. در ضمن همه ی آن خرج به اندازه یک بمب هم نیست. زنده باد ایران و امریکا و اسراییل و فلسطین و افغانستان و…تاجیکستان و عراق و مردذم زخمی سوریه مرگ بر تروریستهای اسلامی و مجاهعد و پاسدار و بسیجی و لباس شخصی و مرگ بر آخوندان و ملایان و مداحان و طلبه ها. مردم ایرالن باید امنیت و آسایش را از این بیشرفان بگیرند. هر ایرانی باید یک هدف مشخص داشته باشد. عمامه و ریش و عبا و بیوت آیت الله و منازل طلاب و مداحان. اینان نباید جرات کنند در کوچه و خیابان ظرهر شوند. مردم باید بدذانند که تمامی بدبختی آنها از اسلام و محرم و عاشورا و رمضان است. هر کس باید در حد توانش از اسلام انتقام بگیرد. اگر همه در ملع عام روزه خواری کنند و اگر همه ی زنها بیحجاب ظاهر شوند هیچ سگ و خوکی و شغالی و گرگی جرآت حمله به آنها را نخواهد داشت. در سایت شما دیدم که کسی نظرات را به آمریکایی ترجمه می کندو کار خوبی ست. نظر من را هم لطفا ترجمه کنید. انگلیسی من وری لیتل است! افغانی دوستت دارم تو مهعمان نیستی صاحب خانه ای!
در توالت همین مستلا ی نماز جمعه امروز در اصفهان نوشته بودند:
بند شلوارم آنچنان وا شد +
که آخوند من آیت الله شد +
قد کوتاه بود او به وقت قنوت +
قد کشید، حاج یوسف چو دولا شد +
طوسی حاج سعید چو گل انداخت +
ماه اندر میان مهیا شد +
رمضان بود اول سرشب+
دسته را بیخ میخ غوغا شد+
هی بالا رفت و هی پایین آمد +
آخوندم هیبتش چو الله شد +
دست بر اسلحه همی میبرد +
تا که آنزله به وقت سجود+
نَزَلَ صرف شد و آبی ریخت+
محتلم بود و یحتمالله شد+
تا که آن انتظار موعودک +
گوئیا عصر ناصرالدین شاه +
یا که سلطان حسین بر پا شد+
شاه سلطان حسین با مزه +
بیمزه در برابر ماشد+
او جماع خران همی میدید +
نره خر را ببین چه غرا شد +
هی همی رفت و باز می آمد +
پیرو سیداللشهدا شد +
زمزمه از پسش همی برخواست +
گوئیا قبله در پس ما شد+
رهبر سخت جابجا میشد+
دستها بر زمین مهیا شد+
پوتین از دور کرده بود کمین+
شا ترامپ بهر گا مهیا شد+
ذکر خر گرفته وام زغیب+
آماده از برای الله شد+
گفت: تفضل، بفرما بکن توش!
گفت توش است حصرت آقا!
خود خر هم تا دسته رفته به توش+
این دگر هیچ، نه تقصیر ما شد!
رفته بو هم ذکر و هم خر و بار+
لاکن این رهبری گاله گشاد+
همه را داد و هیچ هم نستاند+
نعره فاتحانه بر پا شد+
والده ی مجتبی همی داند+
ذکر و خر و بار یکجا شد!
رفت تا دسته توش و مردم خواب!
خمیازه ای کشید و رفت تو خواب!
البته بقیه اش قدری وارد معنویات سکسی می شود و در ماه مبارک رمضان که انزال شده قرآن نمیشود گفتن کردن. یا حق! دروغ چرا تا قبر آه آخ ناله و واخ. با احترام از اسپهان
جناب فرهنگ قاسمی. واقعا بعضی از این نظرات به غایت افرینندگی دارند. آن القصیده ها که گویا و شاید سراینده اصلیش درگذشته و از معرفین بوده و تا همین نوید الف. اینان اگر چه گاهی کمبودهایی دارند و البته شاید از فی البدههگی آنها و شرایط سخت ایران می آید ولی نبوغشان خارق العاده است. در هر حال سایت شما در میان سایتها سایتی ست بی همتا. با خبرتان کنم که در تهران حتا در جنوب شهر تهران هم مداحان و ملاها امنیت ندارند. دست کم احساس امنیت ندارند. تنفر عمومی از اینان ظهوری و حضوری نمایان دارد. ماه رمضان برای مردم ماه نکبت شده. این دستاورد بزرگی ست. و در پایان این بخش مرا از خنده روده بر کرد
رهبری سخت جابجا میشد+
دستها بر زمین مهیا شد+
پوتین از دور کرده بود کمین+
شا ترامپ بهر گا مهیا شد+
ذکر خر گرفته وام زغیب+
آماده از برای الله شد+
گفت: تفضل، بفرما، بکن توش!
گفت توش است حصرت آقا!
خود خر هم تا دسته رفته به توش+
این دگر هیچ، نه تقصیر ما شد!
رفته بو هم ذکر و هم خر و بار+
لاکن این رهبری گاله گشاد+
همه را داد و هیچ هم نستاند+
نعره فاتحانه بر پا شد+
والده ی مجتبی همی داند+
ذکر و خر و بار یکجا شد!
رفت تا دسته توش و مردم خواب!
مثلا من ی رهبری را اضافه کردم. من مطمئنم که این طور ر میبوده. روزتان خوش
اینرا من از سایت گویا کپی کردم. نظات اینجا و خصوصا نوشته فرهنگ قاسمی را هم خواندم. اگر کسی بهع دیدگاه نو دسترسی دارد. این نظر را براشان بفرستد. آین مقالعه این است و پاسخ من در پایین می آید.
Wednesday, May 8, 2019
صفحه نخست » مبارزه با جمهوری اسلامی یا مبارزه با اسلام
دیدگاه نو – این روزها ویدئویی تقطیع شده از سخنرانی های آیت الله شیرازی از مراجع سنتی شیعه درباره عاشورا در اینترنت بازنشر میشود. در این ویدئو یکی از روایت ها درباره عاشورا و امام سوم شیعیان بازگو میشود که واکنش های زیادی را برانگیخته است. اولین بار چند اکانت توئیتر نزدیک به حکومت ایران این ویدئو را منتشر کردند و سپس موسسه توانا و اخیرا یکی از مجریان شبکه منوتو آنرا با نظرات انتقادی بازنشر کردند. انتقاداتی که عمدتا این قبیل روایات را خرافی میداند.
با به قدرت رسیدن روحالله خمینی در ایران، اسلام سیاسی مجال یافت تا حاکمیت سیاسی را قبضه کند. هرچه از عمر جمهوری اسلامی گذشت ناکارآمدی آن در عرصههای مختلف به نارضایتی بیشتر مردم از حاکمیت منجر شد. در این میان بخش قابل توجهی از روشنفکران و اپوزسیون، اسلام را بعنوان مشکل اصلی معرفی میکنند.
این طرح مسئله ابتدا از سوی طبقهای که خود را “نواندیش دینی” معرفی میکرد صورت گرفت. این گروه از روشنفکران سعی داشتند تا با ارائه قرائت های مدرن از اسلام تلاش کنند تا انرا وصلهای قابل چسب به حاکمیت سیاسی جلوه دهند. مدل ترکیه در ابتدای به قدرت رسیدن حزب اعتدال و توسعه ورد زبان اصلاح طلبان ایران بود و آنها قویا معتقد بودند که قرائت مدرن اسلام که از سوی آیت الله های نزدیک به این جریان سیاسی تئوریزه میشد – خصوصا مراجعی چون صانعی و منتظری – راه حلی است برای بقای اسلام سیاسی در ایران.
امروز پس از چهل سال حاکمیت اسلام سیاسی بر ایران، کاهش محبوبیت اش بر کسی پوشیده نیست. روزی نیست که نسل جوان با بخشی از رسم و رسومات اجباری شده از سوی حکومت درگیر نشود. از حجاب اجباری تا روزه و حتی عزاداری و جشن اجباری، هر روز بر میزان تنفر مردم خسته از ناکارامدی های جمهوری اسلامی از مذهب می افزاید.
در ابتدای عمر جمهوری اسلامی بودند روحانیونی که اسلام سیاسی را در بلندمدت به ضرر اسلام میدانستند. روحانیونی که به بخش سنتی مرجعیت شیعه تعلق داشتند حتی پا را فراتر گذاشتند و تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام زمان را خلاف شرع دانسته و علنا به مخالفت با جمهوری اسلامی پرداختند.
در میان گروه های اپوزسیون جمهوری اسلامی، هستند گروههایی که علنا به تخریب و مبارزه اسلام مشغولند و اسلام را مشکل اصلی وضعیت فعلی ایران میدانند. از گروههای چپ رادیکال و ضد مذهب تا گروه های نزدیک به سلطنت طلبان که هرچند تلاش میکنند همگام با مواضع شاهزاده رضا پهلوی از ستیز با مذهب دوری کنند اما زیر چتر مبارزه با خرافه یا مبارزه با ارتجاع روزی نیست که توجه خود را معطوف به مبارزه با مذهب نکنند.
سوال اینجاست که آیا میتوان اسلام یا هر مذهب دیگری را (تا هر میزان خرافی و ارتجاعی) از میان برد؟ آیا این مسیر به براندازی جمهوری اسلامی منجر میشود و ایرانیان را به دموکراسی میرساند؟
در دموکراسی های غربی، آزادی مذاهب تحت عنوان آزادی های فردی تضمین شده است. دموکراسی های غربی (خصوصا آمریکا)، تاکید بسیاری بر آزادی مذهب دارد هرچند آزادی انتقاد و حتی تمسخر و ضدیت با مذهب هم به رسمیت شناخته شده است. در دموکراسی های غربی، قدرت سیاسی قصدی برای نابود کردن مذهب ندارد و تاجایی که اعتقادات شهروندان مسبب آزار و محدود کردن ازادی های دیگران نشود، حاکمیت قضاوتی نسبت به اعتقادات شهروندان ندارد.
به عبارت دیگر شما مجاز هستید هر نوع اعتقادی داشته باشید، هر خدایی را بپرسید یا اصلا اعتقادی نداشته باشید. مسئلهای که درکش حتی برای اپوزسیون برانداز جمهوری اسلامی ساکن در غرب دشوار است. اپوزسیون برانداز بجای مبارزه برای از میان بردن جمهوری اسلامی، مشغول مبارزه برای از میان بردن اسلام است. مبارزه ای که بیش از هرچیز تاکنون منافع برای جمهوری اسلامی و بقای حاکمیت اسلام سیاسی داشته است.
اپوزسیون برانداز جمهوری اسلامی باید مسیر خود را شفاف کند، آیا بدنبال مبارزه با مذهب و از میان بردن ادیان است یا بدنبال سرنگونی جمهوری اسلامی. اگر پاسخ هر دو است، باید روشن کرد که چطور مبارزه برای نابود کردن اسلام قرار است به دموکراسی منجر شود که در آن آزادی مذهب به رسمیت شناخته خواهد شد؟ آیا این مبارزه به اسلام ختم میشود یا گریبان الباقی ادیان ابراهیمی، اقلیت های دینی و عرفان های گوناگون را هم خواهد گرفت؟
جامعه ایده آل براندازان ضد مذهب ایرانی، بیشتر از آنکه منطبق بر واقعیت باشد بیشتر به فانتزی شبیه است. کافی است نگاهی به اروپا و خیل کثیر شهروندان مذهبی اش انداخت. رهبری متمرکز کاتولیک های جهان شاید تنها یکی از نمونه هاست. هند بعنوان یکی از عظیم ترین دموکراسی ها بیشترین گوناگونی ادیان و مذاهب را در خود دارد. روزی نیست که در آمریکا یک گروه مذهبی یا اعتقادی جدید سر بر نیاورد.
براندازان مقیم ایالات متحده برای پیدا کردن روایت ها و داستان هایی از قسم آنچه آیت الله شیرازی در ان ویدئو تعریف میکند، کافی است همین یکشنبه به کلیسای محل زندگی خود سری بزنند. شاید مبارزه با مذهب یا به تعبیر ایشان مبارزه با خرافات و ارتجاع را بتوان با قوت و قدرت و در آزادی بیشتر در امریکا دنبال کرد و فعالیت سیاسی براندازانه را به کسانی سپرد که با مولفه های حاکم بر دنیای واقعی آشنایی بیشتری دارند و آزادی مذهب را بخش جدایی ناپذیر یک دموکراسی میدانند.
پایان مقاله و نظر من این است:
جناب نویسنده مقاله این قیاس اصلا مع الفارق است. برای اینکه غرب به این جایی برسد که رسیده. انقلاب فرانسه را در پس پشت خود دارد! یعنی پشتوانه! و آن یعنی اینکه از سال ۱۷۸۷ تا ۱۷۸۹ که انقلاب کبیر فرانسه پیروز شد. انقلابیون امان از روحانیون کلیسا و مذهبیون بریدند. در کلیسا ها سگ و خوک بستند. نجاست بر منبرها و کرسی ها و صلیبها مالیدند. قاطر و خر و اسب و مرغ و خروس در کلیساها بستند روحانیون و مداحان کلیسا را دسته دسته دستگیر و به صف کردند و سرشان را در حوض نعمید فرو کردند و تا بدنشان شل نشد ولشان نکردند. تمامی امتیازات آنها را باطل کردند آنان که جان سالم بدر بردند جرآت آمدن در کوچه و خیابان را نداشتند. همینک بعد بیش از دویست و سی سال از انقلاب فرانسه ملایان جرآت با لباس ظاهر شدن در کوچه و بازار را ندارند. آنها فقط لباسشان را در کلیسا ها در مدت مراسم می پوشند و فقط! نویسنده دیدگاه نو الکی از روی هوا و هوس مقاله ای نوشته که اصلا هیچ ربطی به جامعه ی تو سر خورده و مظلوم و زخمی و شکنجه شده و ازاله ی بکارت شده تیر باتران شده قتل عام و قتل خاص شده که حتا لباسش را و خوردن و آشامیدنش را کنترل می کنند و جامعه ای که روحانیون به زور می خواهند او را پیرو پیامبر و امام و امامانی کنند که اولی یک بچه باز و تفخیذ کار و زنباره ای ست و آن دومی و فرزندانش نیز پیرو اویند یک گردن زن و بیشرف بی همتایی ست که در تاریخ بشریت همتا ندارد. تاریخی کهع پر از حجنایت کمار است اما علی همای رحمت کجا و استالین و پلپوت و هیتلر کجا، چرا که آنان هرگز خودشان نکشتند و مورد تنفرند. اما علی را بزور برای ما همای رحمتش کرده انتد!!!که اگر مختصر بنویسم در جنگ با یهودیان بنی قریضه سر هفتصد نفر کودک و پیر و جوان و زن و مرد را طبق گفته و نوشته خمینی و سر برید و بین نهصد تا هزار و صد نفر را و طبق اخبار خود مومنین و مورخینشان سر بریده و هفتادهزار نفر را در چهارسال و نه ماه خلافتش سربریده و یا گردن زده. آری ما و ایران ما با بسیار اغماض و طبق نوشته خود «دیدگاه نو» در سال ۱۷۸۸ میلادی هستیم. بنابراین ما باید تمامی کاریهای این دوسال مسحیت را در ایران انجام دهیم و الگویی شویم برای کشورهای همسایه و عربی که آنها نیز قربانی این اسلام نانجیب و آدمکش و ضد زن یعنی ضد انسانند. من امیدوارنم دیدگاه نو این پاسخ را بخواند و پاسخم دهد. در همین صفحه. در ضمن امیدوارم غلط های املایی مرا نادیده بگیرید. چرا که به خاطر مسائل امنیتی فرصت بازخوانیم نیست. زنده باد ایران ضد اسلام
سه چهار سال پیش من گاهی به سایت شما می آمدم. اما فکر می کنم که شرکتی که به شما خدمات میداد عوض شد و پیری و فیلترینگ و فیلترشکن و…حوضله ی ما سر برد. در هر حال دیدم که خوشبختانه هنوز سرپا هستید. یکی از کسانیکه در این سایت مطلب می نوپیسد شاگر سابق من است. اگر چه دیری ست از من جلو زده و اصلا استادی و شاگردی برای همین است. و اما من می خواهم با استفاده از این سایت و واقعا تبریک به خاطر تنوع و آزادی رنگین کمانیئی که درش هست پیشنهاد کنم تا ایرانیان نامهای اسلامی را از خودشان بزدایند. ایرانیان قربانی اسلام و تشیع هستند و باید این الودگی ۱۴۰۰ ساله را از خود پاک کنند. امروز در ایران مردم برای فروپاشی این حکومت ضد بشری روزشماری می کنند. این حکومت حتما فروپاشیده خواهد شد. البته اینک نیز فروپاشیده اما با زور سرکوب و قتل و تجاوز دولت اسلامی سرکار است. اما بزودی آنچه را در ایران به آن داعشیعه می گویند سرنگون خواهد شد. درخواست من است که به محض پیروزی یک قانون موقتی مثلا برای ۵ سال گذاشته شود تا هر کس بتواند نامهای اسلامی خودش را به نام ایرانی تبدیل کند. البته نباید اجباری وجود داشته باشد. اما مثلا واقعا شرمآور است که کسانی در ایران نامش محمد و علی و عباس و ابوالفضل فاطمه و زینب و زهرا و…باشد. البته دلایلش را همه میدانند و در نظرات بالا آمده است. خواهش من این است که این نظریه را گسترش بدهید و هر کس با تنوع این نظر را به دیگران برساند. ایرانی باید نامش ایرانی باشد و نه غیر از این! ما نامهای بیشماری در ایران داریم که به فراموشی سپرده شده است. شاید این حکومت ددمنش و تروریستی با همه هزینه ی جانی و مالی و حیثیتی ای که بر ایرالن و ایرانی وارد کرده دست کم این بیداری را نصیب ما کرده باشد. ببخشید و بدرود
رهبر در یک سخنرانی فرمودند که امروز روز محبوبیت روحانیت است حقیر قابل ک…ی…ر روز در فرودگاه راه آهن مشهد چند جوان به ما بند کرده بودند و ول نمی کردند، آن زمان حقیر هنوز بسیار جوان بودم و موی عورتینم درنیامده بود. بنده مدرس جماع المقدمات و ارشائات متلونه بودم.آنها عجب نگاههای حیضی حیزی به بنده داشتند.و در صورتیکه آنها اصلا از اندرونی بنده و دوستان بیخبر بودند. اما اگاری یه چیزیشان می شد و از نور وجنات ما چیزی عایدشان شده بود. اما امروز روحانیت بسیار مورد عزت است. مردم به زور می خواهند خمس و ذکاتشان را به ما بدهند. ببینید پای منبرها چه خبر است….نرتیکه ببحشید مادتیکه ای یا مرتیکه مخنث دوران آره اون وقت تو جرات کرده بودی بری تو ایستگاه قطار فقط متلکت بگن. تازه اون وقت میدانی چرا متلکت می گفتن! دلیلش رو شیخ علی تهرانی گفته. او گفته و صداش هنوز هست که با رادیو صدای آزادی از عراق پخش میشد. او میگه:« آسد علی آقا از کودکی به خاطر بعضی کشش های مردخواهانه بهش میگفتند اسدعلی جون…بنده از بچگی ایشون را میشناختم. چون خواهر ایشون زن من بود. من بارها ایشون رو در خزینه حمام مهدی قلی بیک مشهدکه آن زمان هنوز کارآیی داشت دیدم….یک بار که زیر یک مرد قل چماق بود وقتی فهمید من وار حزینه می شوم رفت لای پای آن مرد و قایم شد، داشت خفه می شد من خودم را به نفهمی زدم و اسد علس جون توانست نفسی تازه کند.» با اسرار خبرنگا به او گفت«حاج اقا بفرمایید آن بارها که اشاره می کنید چه دیدید» فریاد شیخ علی تهرانی بلند شدو گفت:«لواط آقا، لواط، آسید علی آقا این عادت بد را از بچگی داشت از شش سالگی من خواهرش را که شش سال داشت زن خودم کردم و او از همان کودکی در واقعه به قول امروز یها اینکاره بود. حتما الان هم که در حکومت است نمی تواند آنرا ترک کند.آقا ما از این حرفها در حوزه ها و نزد روحانیون فراوان داریم.چرا که منع شرعی در باب رابطه مرد با پسر پچه نداریم، اما مرد با مرد البته تذکراتی داده شده…» بله متلک برای این بوده آسدعلی جون. و نه به خاطر روحانی بودنت به خاطر لپ گلی بودنت و لب و لوچه ی هوسناکت اون روزت بوده. اما حالا اگر جرات داری برو تو همون ایستگاه. همون جا شلوارت رو در می آرند. در ضمن آخوند محله ی ما میگفت با ظلمی که ما کردیم اگر در آینده جشن آخوندسوزان نداشته باشیم معجزه کرده ایم.سعیدطوسی یکی از شاه بیتهای مداحان بیت رهبری ست. طبق گفته ی یکی از ندیمان بیت و جاانداز رهبری که مسئول حد و فصل اموپرات نوجوانان است، رهبری شبهای جمعه لواز دایره ای تشکیل می دهند یعنی هر کسی همن مفعول است و هم فاعل بدین صورت که همه در همند و در معاشقه و رهبری نقطه پرگار وجود این دایره. در ضمن رهبری برای بستن دهان کفار یک آیت انزال کردند تا دهان منافقین و مشرکین و کافرینها بسته شود. ایش.ون به تبعیت تاز پیامبر که برای خودش آیه انزال می کرد اینان نیز چنین کرده و میکنند. در هر حال سیدعلی جون بدجوری مثل خر تو مرداب نجحاست غرق شده. پزشکی می کفت شانس رهبر عات ایشونه به غورت دادن نجاست و گر نه ایشون تا به حخال صد بار شهید راه نجاست شده بودند. از قم هستم و جانم فدای رهبرم
سید حسین موسویان یک استراتژیست ترور و تروریسم دولت اسلامی ست. او در آمریکا پناهنده سیاسی ست. یکی از مردان کلیدی حکومت ایران است. هموست که سناریوی ترور هممیهنان کردمان را که هاشمی رفسنجانی و خامنه ای نوشته بودند در آلمان کارگردانی کرد. اما یک پرسش از شماها که در خارج نشسته اید. چرا شماها یک طومار امضاء نمی کنید و از آمریکا و اروپا نمی خواهید تا این تروریستهایی که با نامهای مختلف در اروپا و آمریکا دارند ادای مخالف دولت اسلامی و نظام مقدس را در می اورند از این کشورها بیرون کنند. مگر آمریکا و اروپا مدعی ضدیت با تروریسم نیستند! پس شما خارج نشینان چرا در این مورد اینهمه کم کار و حتا بیکارید. فقط اینکه برای هم بنویسم که دردی را دوا نمی کند. بروید گفتگوی سید حسین موسویان را در سایت گویا بخوانید و ببینید که در تمامی این گفتگو کوچکترین سخنی نه از سوی پرسش کننده و نه از سوی این سید به مردم ایران و به ضدیتشان با اسلام و تشیع نشده است. گویا بیش از ده میلیون ایرانی با زاد و ولدشان در غرب هیچ وزنی ندارد. واقعا خجالت آور است که با این سیل سایتها و بلوگها که در فضای مجازی جولان میدهند اثر محسوسی دیده نمی شود. حتا اگر اجازه دهید بگویم که همین سایت شما چرا پیشنهاد یک اتحاد نمی دهد. چرا بنده از وجود سایت شما بی اطلاع بودم. با اینحال آدم کنجکاوی هستم. دوستان من نه در تهران و نه در دو شهر دیگر که با آنها سروکار دارم از وجودش بی اطلاع بودند. دانشجویی از مشلمانان سابق که به قول خودش «گرفتار شک» شده آدرس شما را به من داد و من البته به دیگرا خواهم داد. اما واقعا فکری بکنید. شماها در اروپا و آمریکا چه کارها که می توانید بکنید و البته که نمی کنید. به سفارت آمریکا در هر کشوری هستید بنویسید تا این آدمکش را از این کشور بیرون کند. سروش را همینطور. این که نمی شود اینان مدعی مبارززه باتروریسم باشند و تروریستها را ماوا دهند. بدبختی ایران این است که حتما باید فاجعه ای اتفاق بیفتد تا ما متحد شویم، البته شاید هم نشویم. شنیدم در اروپا یک دختر بچه سیزده ساله چیزی گفته و کم کم دارد آن گفته ی او در مورد محیط ریست جهانی میشود. اما در کشور ما تنها ابداعاتش همین دولت اسلامی آدمکش و دزد و غارتگر و …بوده است.
امروز چه باید کرد؟ همین که نوشتم یکی از کارهای ماست
بچه ها سلام. خاتمی با شیادی تمام دارد. خودش برای رییس جمهوری فدرال آماده می کند. تا مردم ما را که سطح ر ا می ببینند و عمق را نه، بفریبد. این نشان از عظمت یگانگی کل نظام دولت اسلامی دارد برای ادامه حیات ننگینش. من این مقاله را که در سایت نقطه آمده کپی کردم حتما بخوانید. بخوانید تا بفهمید که بخشی از واقعیت در این نقطه آمده است. ادرسش اینجاست. https://noghteh.net/ و البته خاتمی آمده تا نفاقی و تذویری نو و حیله ای بس بخ موقع و بعد از طرفندهای دیگر در اندازد. او دست کم برای انجام فرامین سریاتاق فکری نظام سراسر جنایت آمده برای اجرای فرمان سری خامنه ای و روحانیت آمده. او میداند که در فردای سرنگونی چه بر سر روحانیت خواهد آمد، بنا بر این حفظ نظام از اوجب واجیات است، بنا بر این هیچ حیله ای هیچ جنایتی هیچ دروغی هیچ خیانتی نه تنها ممنوع نیست بلکه برای حفظ این نظام واجب است . بنا براین نعل ورونه می زند و حتا از اصطلاحات و مضامین دشمن که ما باشیم و دنیای مدرن نیز استفاده می کند. «ملت» «آزادی» «دموکراسی» «مردمسالاری» «جمهوری» همه آنچه را بوده از درون تهیش کردند در پوسته اش و بسته اش سم مهلک ریختند، و به خورد ما دادند. همه را به نوعی گول زدند تا جایی که پسر من از اصفهان به من تلفن زده بود و میگفت« جوون بابا، اربا خاک بابابرزگ و مادر بزرگ برو به روحانی رای بده، تو ببین چی میگیه!» بهش گفتم « پسرم تو هیجان زده شده ای، اینان شیطانهای کوچکی هستند که شیطانها بزرگ در برابرشان و نزدشان جزو صالحین هستند. نه من رای نمی دهم…» پسرم رفت و رای داد و من رای ندادم. حالا او افسردگی گرفته هیچ، شب و روز به قرآن و پیامبر و امامان و روحانیون و مداحان هر چه رکیکترین است نثار میکند. [الا دوباره و سه باره و ده باره نوبت خاتمی ست حالا نوبت به فدراسیون و حقوق اقوام و حکومت فدرالی ست. ای اپوزیسیون خارج نشین بیدارز شوید. منسجم شوید ایرانی شوید. مقاله بسیار مختصر و بسیارتر مفید است. حتما بخوانید و برای دیگران بفرستید.
همچنان دیر به فراست میافتیم؛ فدرالیسم خاتمی، «ناجی» بعدی نظام و اسباب نفاق مردم!
noghteh7مه 12, 2019تحلیل
ناوبری نوشته
federalدموکراسی، سکولاریسم، برابری حقوق زن و مرد، گرایش به لیبرالیسم، حقوق بشر، اومانیسم، فدرالیسم و خلاصه هر آنچه که از سوی کتابخانهی عظیم اندیشههای سازندهی غرب برای کشور و مردم ما به منظور برونرفت از این شرایط سیاه که ملت ما با انقلاب مشروطه به درمان آن همت گمارده است، چاره دیده شد، با مقابلهی شدید طیفی از روشنفکران ما روبرو شده است.
سید محمد خاتمی گوی را بارها از بسیاری از خارجنشینانها ربوده است. چشم همهمان روشن! وقتی نقطه پافشاری میکند که با این وسواسها و تشویشهای حاکم بر افکار خارجکشوریان، روزگار کار اپوزیسیون از این که هست هم بیرونقتر خواهد شد، دلیل دارد. دلیل این کمرنگتر شدن رونق صدا و افکار خارج از کشوریها چیزی به جز «حساسیت»های بیجا و «جوسازی»های ساختگی نیست.
از دههای پیش بحث سیستم ادارهی فدرالی برای ایران مطرح شد. اگر بخواهیم به درازا بنویسیم باید نام تک تک سیستمهای ارزشی و اجرایی و مالی را که در طول سالهای پس از انقلاب از سوی بخشی از اپوزیسیون خارجکشور مطرح شد برشمریم. اما جالب آنکه سپس جدالهای با این طرح مفاهیم و سیستمها را از سوی گروه دیگر اپوزیسیون نیز باید یادآوری کرد و نظرات افراد را گرد آورد تا خوانندهی محترم بداند در چه گردابی برای مقابله با «نفی محکمات» جوامع مدرن گرفتار بودهایم.
دموکراسی، سکولاریسم، برابری حقوق زن و مرد، گرایش به لیبرالیسم، حقوق بشر، اومانیسم، فدرالیسم و خلاصه هر آنچه که از سوی کتابخانهی عظیم اندیشههای سازندهی غرب برای کشور و مردم ما به منظور برونرفت از این شرایط سیاه که ملت ما با انقلاب مشروطه به درمان آن همت گمارده است، چاره دیده شد، با مقابلهی شدید طیفی از روشنفکران ما روبرو شده است.
«فدرالیسم» یکی از این بدبختهاست. با جرات میگویم: آدم باسواد و «خوشسواد» با فدرالیسم آنگونه که بخشی از نخبگان خارجکشور برخورد کردند و آن را «تابو» و اَخ نمایاندند، برخورد نمیکند. آنچنان با این مقوله سطحی و جزمی برخورد شد، که گویی فدرالیسم را آبا و اجداد تجزیهطلبهای ایران پی ریختهاند و از بدعتهای آنهاست. در حالیکه سبک ادارهی فدرال حکومت با مدلهای متنوع و منعطف در کشورهای جهان برای ادارهی کشور بکار گرفته شده است و بسیار هم موفق است؛ فدرالیسم آلمان، هند، استرالیا، آمریکا و بلژیک هر کدام نمونههایی هستند که باید مورد مطالعه و تشریح قرار میگرفتند و ضعفها و قدرتهایشان بررسی میشد. و طبعا با نگاه به بافت اجتماعی و جغرافیایی ایران ارزیابی میگشت. در ازای این نشد، هیس و هوس! افترا و انگ و تشر فضا را پر کرد و چوب الف باغ «وطنپرستی» ما بدست آنهایی که «میفهمند» بر سر همه فرود آمد و دانا و ساکت شدیم.
چرا خاتمی از فدرالی شدن میگوید؟
خاتمی نقشهای در سر دارد. او بار دیگر برای به انحراف کشاندن مبارزهی مردم علیه نظام به میدان آمده است، او میخواهد اینبار نه با طرح اصلاح حکومت، که با طرح اصلاح قانون اساسی به سمت بخش اورژانس حرکت کنند و نظام را روی تخت بیاندازند و دل به حالش بسوزانند. وقتی هنوز مردم ایران حتی سکولاریسم را خوب نشناختهاند و ما داریم در خارج کشور خودمان و داخل کشور این و آنرا را قانع میکنیم که بفرمایید شما از سکولاریسم چه میخواهید و چه انتظار دارید ( گویی به خواستگاری میرویم و سکولاریسم مهریه است)، در حالیکه سکولاریسم ایرانی و غیر ایرانی ندارد، حالا سید محمد خاتمی میگوید ما برای شما به فکر فدرالیسم هستیم:
«اگر در خارج کشور زبان بعضی مو در آورد که بگویند کنفدراتیو و فدراتیو فرقشان چیست آنهم برای کسانیکه در مرکز فدراتیو زندگی میکنند، حالا من، سید محمد خاتمی، ناجی بزرگ نظام جمهوری اسلامی از فساد و استبداد، بنیانگزار «دیالوگ بین تمدنها»، به شما میگویم که فدرالیسم برای ایران بهترین روش اجرایی و ادارهی کشور وسیع ایران است. من آمدهام!»
خاتمی بدنبال دو چیز است:
– او احتمالا قصد دارد اگر بتواند ریشههای نفاق را بین مردم، اقوام ایرانی، در داخل و خارج بگستراند. او میداند زمینههای «خوشباوری» در سطوح مبارزین اقوام ما هنوز باقی است. مشکلات و شکستهای پی در پی در منطقه، امید به قدرتهای بزرگ را زنده نگاه میدارد. اکنون خاتمی با نگاه مهربان به نقاط محروم کشور ما که از سنیها و اقوام و اتنیکها تشکیل شدهاند، میتواند باز امید پراکند و باز نفاق بکارد.
– او قصد دارد سویهی نگاه به تغییرات احتمالی قانون اساسی را از باب احتیاط باز کند و باز گذارد تا یکی از راههای کشاندن مردم، و اقوام، به صندوقهای رای باشد.
تحلیل/نقطه
۱۲ می ۲۰۱۹
دوست عزیز گفتی به این سایت بروم، رفتم و خواندم هم مقاله را و هم نظرات را! اما که چی؟ خب بله! من فکر می کنم این کار نوعی استمناء است! اینان خودپشان را ارضاء می کنند. من هم مثل تو از وجود چنین سایتی بیخبر بودم. حالا هم که خبردار شدم چنگی به دل نمی زند. چرا که شاید جامعه ی ایران از سایت و سایت و سایت اشباع شده. اتفاقا ایکاش مثلا ده سایت موثر بود. زمان انقلاب به فقط کاست صوتی انجام میشد. حالا البته که وضع فرق کرده اما ما داریک کشورهای دیگر را می بینیم که چکونه از این تکنولوژی نوین استفاده بهینه می کنند. نگاه کنید چگونه تک گروه بدون همبیسیگی به خیابان می آیند تظاهرات می کنند و سرکوب می شوند و می روند خانه. یک روز دانشجو، یک روز کارگر، یک روز کشاورز، یک روز بازاری، یک روز کامیوندار، یک روز برستار،یک روز مال باخته و دوباره دانشجو و زنان و دختران بر الی حجاب اجباری و…آخر این چه ملتی ست که هیولای ددمنش و ضد بشری را ۴۰ سال تحمل کرده است. شما ببیند این حکومت چنان دهنه این ملت را کشیده که مثلا یک ضد ایرانی تمام عیار مثل مطهری که پدرش و جد و آبادش ضد ایرانی ست و ایران را نجاست مکیداند که باید رویش را خاک ریخت خودش را به عنوان پشتیبان حقوق مردم جا می زند. و یک دجال حیله گر فریبکار و برای فریبی نو مسئله فدرالتیو را پیش می کشد. از خودما بپرسیم چراء پلسخش این است که همه ی ما آنقدر منیت و غرور و از خود متشکریم که اصلا دیگری را داخل آدم نمیدانیم. بروید مزخرفات فیلسوفانه محمدرضا نیکفر را در مورد قوم آریایی بخوانید تا بفهمید که اگر علی مطهری پیرو و فرزند کسی ست که ایرانیت را نجاست میداند این یکی ایرانیت را هیتلری می انگارد. اصلا شما بروید در این سایتها نگاه کنید همه از دم خودشان را عقل کل می دانند. همشان خودشان را رهبر می دانند. باید گفت که بدبختانه فساد عطیم این حکومت همه را آلوده است به خصوص اپوزیسیون خارج نشین را. ببین گفتی بنویس نوشتم! گفتی بیا سایت درست کنیم موافق نیستم. هر چه میخواهی بنویسی بنویس و بفرست به همین سایت شاید منتشرش کرد.در ضمن بروید سخنان محمد نوریزاد را در سایت ایران فردا بخوانید و بشنوید تکه ی بسیار جالبش این است که می گوید ما که همچیزمان چینی ست پس باید بروین معترض را هم از چین وارد کنیم…و یا می گوید «شما نگاه کنید به بیت رهبری، اینها امالفسادند. من مرده و شما زنده، صدای من هم الان ضبط میشود، شما روزی را در آینده میبینید، مفاسدی از بیت رهبری و اندرون سپاه و سرداران سپاه و اطلاعاتیها آشکار خواهد شد که بهت تاریخ را بر خواهد انگیخت. فاجعهها در بیت رهبری و سپاه و اطلاعات دست به دست هم میشده که مثلاً قتلهای زنجیرهای که آشکار شده مثلاً نمکی است از این فاجعهها. آن پشت، آدمکشیهای عجیب، نسلروبیهای عجیب، ایرانخواریهای عجیب، بالاکشیدنهای پول مردم و زد و بندهایی که آن پشتها کردهاند برای شیعه گستری، اینها فاجعههای بسیار بزرگی است….
حتما بروید در سایت ایران فردا بخوانید و بشنوید.
دوست آقای … من هستی
آقایان شما مقاله ی جلال ایجادی را کردید در سایت گویا اما نگفتید که از سایت شماست! چرا؟ خوب است اینکار رات بکنید. و اما رهبر مخنث انقلاب مدفوع فرموده جنگ نخواهد شد و مذاکره هم نخواهد شد و اما مذاکره سم مهلک است.اما این مردک حرامزادهحتما باسنش را از زیر لحاف بیرون داده و ترامپ و با ترامپ قر وقیحانه می دهد و دارد به شوهرش خیانت می کند و باز زبانش و بالاتنه اش نعره فتح سر داده. اینرا افشاء کنید. او دارد همه را می دهد و بعد خواهد گفت که به خهاطر همه را دادن که جنگ نشد، بلکه به خاطر آنچه من گفتم! مگر من مطلق نیستم! برای همهخ ی اینها من یکی امیدوارم امام خامنه ای را ببینم که دارد پوتین سربازان آمرذیکایی را می لیسد. شرم و حجالت بر ما باد که چنین حکومت ضد ایرانی ای را بر گرده خود تحمل می کنیم. در مورد مقاله ی جمال ایجادی توضیح دهید. چرا که تمامی مقاله های گویا که از سایت دیگری ست هویتش مشحص است. الی مقاله ی سایت شما.
فرموده اید …و امروز چه باید کرد؟ باید وابستگان به حکومت و دولت اسلامی را در تمامی کشورهای جهان شناسایی کرد. آنها را به کشورهای میزبانشان معرفی نمود. این جاسوسان را باید افشاء کرد. من در منطقه هستم. روزنامه نگار و شاهد بسیاری از دزدیها و غارتها و حتا زیر آب زدنها و رقابتها در دزدی. با خبرتان کنم که تمامی سفارتخانه های عراق و کنسولگریهای کشورهای غربی و عربی خلیج فارس تق و لق و تعطیل یا نیمه تعطیل هستند. تا کنون چند سفارت در بغداد بسته شدند. در ۲۴ ساعت آینده سفارت انگلیس در بغداد بسته خواهد شد. سفارت فرانسه و آلمان هم اکنون نیمه تعطیل هستند. بنا بر این بهتر ست سفیرهای دولت اسلامی هر چه زودتر برای پناهندگی از عربستان میعادگا و زایشگا اسلام ناب اقدام نمایند جناب سفیر کبیر بفرما. من از ایرانیان مقیم انگلیس و آلمان و فرانسه و فنلاند و سوئیس و سوئد و نروژ و هلند و استرالیا و دانمارک…می خواهم تا این آقازاده ها را شناسایی کنند. از فرزندان وکیلان و فرماندهان و بساز بفروشها و تجار و کارچاقکن ها تا فرزندان آخوندان و مداحان و …که بیکار الدوله هستند و فقط به فکر عیاشی از همشان عکس و فیلم بگیرند از خانه ها و مستقلاتشان برای چند روز دیگر به کار می آید. از همه کارمندان سفارت های دولت اسلامی اشغالگر ایران باید عکس و فیلم تهیه کرد. تا چند روز آینده بکار خواهد آمد. حتما به هفته و ماه نخواهد رسید. در ایران چنان امنیت را از ملاحان و مداحان گرفته شده که به واقع اینان جرات حتا تا نانوایی رفتن را ندارند. حکومت برای جلوگیری از جو وحشت بیشتر آنها این خبرها را بروز نمیدهد.حتا رهبری برای سرپوش گذاشتن بر این ترس چند روز پیش در زوزه ی جدیدی که کشید فرمود که روحانیت بسیار عزیز و مردمی و محبوب و مورد احترام هستند.خارج نشینان متشکل شوید گرو دولت اسلامی چه اصلاحطلب و اصوصلگرا در حال اتحادی بینظیر هستند. آنها همشان پنج میلیون نمش وند. ما بیش از پنجاه میلیون آدم قدرتمند و جاب به لب آمده هستیم. یک تکان کافی ست تا ایران را از هم جنگ و هم این ناکسان ضد ایرانی برهانیم. این گوی و این میدان. من خبر نگار در ایران و منطقه همینک در عراق هستم. اتفاقات مهمی تا روز جمعه خواهد افتاد.
آقا جان یک مقاله ی بسیار جالب را کسی بنام حنیف حیدرنژاد نوشته! البته حیف این آدم که چنین اسمی را بر خود تحمل کرده. در هر حال آدرسش اینجاستک حتما بخوانید»
عنوان این مقاله این است:
نه به جنگ علیه مردم و کشور ایران، آری به عملیات نظامی علیه نظام جمهوری اسلامی
من برای سهولت خواندن برای دوستانی که در ایران هستند آنرا کپی کرده در اینجا می گذارم. اشاره کنم که دوستی این مقاله را از استرالیا برای من که در ایران هستم فرستاده و دیدم بسیار مقاله ی اندیشده شده است. البته حقیقت محض نیست اما بسیار مهم است. حتما آنرا بخوانید. در ضمن این مقاله در چندین سایت و از جمله گویا هم آمده است. این شما و این هم مقاله جنیف حیدرنژاد
نه به جنگ علیه مردم و کشور ایران، آری به عملیات نظامی علیه نظام جمهوری اسلامی
چاپ ارسال به دوست
24 اردیبهشت 1398
حنیف حیدرنژاد- اگر جنگ شود چی، موضع من چیست؟ این جمله اگر نه هر روز دهها بار، اما شاید در این هفتههای اخیر به تکرار از ذهن هر ایرانی چه در داخل یا خارج از کشور عبور کرده و دَم به دَم با آن درگیر است. این پرسش فراتر از ذهن و قلب، تمامی وجود آدمی را هم با خودش درگیر میکند: اگر جنگ شود، چه میشود، چه باید کرد؟
جدا از اینکه گزینه جنگ چقدر محتمل است، یا اگر جنگی در بگیرد چگونه خواهد بود، پاسخهای من متفاوت و متضاد است.
با جنگ مخالفم
با جنگ، یک حمله احتمالی ایالات متحده آمریکا به کشور ایران مخالفم، زیرا:
– انسانهای بسیاری خواهند مُرد. غیرنظامیان بسیاری که هیچ نقشی در ایجاد شرایط سیاسی- نظامیموجود نداشتهاند کشته خواهند شد و بمبها و راکتها از آنها سوال نخواهند کرد که آیا اصلا نقشی در ایجاد این شرایط داشتهاند، یا نه. پدر و مادران بسیاری فرزندان خود را از دست خواهد داد، بسیاری از کودکان پدران و مادرانشان را از دست خواهند داد و خانوادههای بسیار داغدار خواهند شد. گَردِ مرگ، بار دیگر بر این کشور باریدن خواهد گرفت و باز بعد از این همه سال درد و ماتم، فریادهای شیون به هوا بر خواهد خواست. بسیاری ناچار به فرار از کشور شده و دوباره خانوادههای بسیاری از هم پاشیده خواهند شد.
– جنگ یعنی ویرانی. بعد از چهار دهه ویرانی که جمهوری اسلامی ایجاد کرده، باقیماندهی زیرساختهای کشور نیز میتواند به دلیل جنگ در معرض نابودی یا آسیب جدی قرار بگیرد.
– آسیبهای جسمی و روحی باقیمانده از جنگ برای سالیان طولانی مردم و کشور را به خود مشغول خواهد کرد و جامعه برای مدت نسبتا طولانی از آن رنج خواهد برد.
– یک حملهی یکجانبه از سوی ایالات متحده آمریکا به خاک ایران، نقض حاکمیت ملی ایران (مستقل از اینکه حکومت در اختیار چه کسی است) میباشد. چنین اقدامی نقض قوانین بینالمللی نیز خواهد بود، زیرا تنها با تصویب شورای امنیت سازمان ملل چنین تهاجمی توجیهپذیر خواهد بود.
– جدا از نتایج یا عواقب نظامی یک جنگ احتمالی، سوال بزرگ این است که پس از آن چه میشود؟ اگر پایان جنگ حتی پایان نظام جمهوری اسلامی را به دنبال داشته باشد، ایالات متحده آمریکا یا احتمالا کشورهای دیگر درباره آینده سیاسی ایران دنبال چه خواهند بود و تا کجا به اِعمال سیاستهای خود اقدام کرده و دنبال منافع خود خواهند بود؟ استقلال سیاسی ایران چه میشود؟
– خطر تجزیه و یا اقدامات تجزیهطلبانه و به هر حال درگیریهای قومی و ملیتی چقدر بالا میگیرد و کشورهای منطقه مستقیم و غیرمستقیم، تا کجا با دامن زدن به این درگیریها در امور داخلی ایران دخالت خواهند کرد و نتیجه نهایی آن چه خواهد شد؟
در قبال جنگ موضع بیتفاوت دارم
اگر چه با جنگ و حمله نظامی در ابعاد مختلف آن به کشور ایران، به دلایلی که در بالا توضیح داده شد مخالفم، اما در قبال یک حمله احتمالی ایالات متحده آمریکا به جمهوری اسلامی بیتفاوت میمانم، زیرا:
– چنین جنگ احتمالی هیچ ربطی به مردم ایران ندارد. نظام جمهوری اسلامی، منافع ملی کشور و مردم ایران را نمایندگی نکرده و نمیکند. مسئول و مسبب و زمینهساز یک جنگ احتمالی، به دلیل سیاستهای چهل سال گذشتهاش حکومت جمهوری اسلامی است. تا این حکومت هست، وضع میتواند از اینکه هست بدتر هم بشود. کشورهای منطقه و ایالات متحده آمریکا، که بحق دنبال منافع ملی خودشان هستند، نمیتوانند تا ابد صبر کنند که شاید روزی مردم ایران این رژیم را براندازند. چهل سال گذشته نشان داده که به دلیل شدت سرکوب و کشتار و ترسی که رژیم اسلامی در دل مردم ایجاد کرده، جدا از اعتراض و تظاهرات گاه و بیگاه، امکان سرنگونی این رژیم توسط مردم ایران در چشمانداز کوتاهمدت ضعیف است زیرا، جدا از خشم و تنفر، اعتراضات مردمی سازماندهی شده نیست و هیچ آلترناتیو جدی نیز وجود ندارد. بنابراین اگر ایالات متحده آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی و دیگر کشورها بخاطر دفاع از منافع خودشان به نظام جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران و تاسیسات نظامی- امنیتی حمله کنند، با مردم و کشور ایران جنگ نداشته و هدف اصلی آنها رژیم حاکم بر ایران است. از این نظر، اگرچه خسارات احتمالی به مردم و کشور غیرقابل اجتناب است، اما از آنجا که توان تاثیرگذاری جلوگیری از جنگ را نداشته و توان تغییر رژیم را هم ندارم، خودم را از سر راه ایالات متحده و شاخ به شاخ شدن احتمالی آن با نظام جمهوری اسلامی به کنار میکشم. در چنین وضعیتی شاید تنها کاری که بتوانم بکنم این است که از اقداماتی حمایت کنم که هدف آن جلوگیری از خسارات به غیرنظامیان و تاسیسات زیربنایی است. و اینکه از اقداماتی پشتیبانی کنم که تلاش میکنند آلترناتیوسازی مطلوب قدرتهای خارجی پیش نرود و یک آلترناتیو ملی و دمکراتیک را تقویت و پشتیبانی کنم.
با جنگ موافقم
با یک حمله احتمالی ایالات متحده آمریکا به حکومت جمهوری اسلامی موافقم.
اگر بپذیریم که:
– رژیم جمهوری اسلامی یک نظام ضد بشری است که در چهل سال گذشته در اعدام و جنایت علیه مردم ایران رکورد شکسته است، تاریخ و فرهنگ ایران را نابود کرده، سرزمین و آب و خاک ایران را تخریب کرده، سرمایههای انسانی و مالی و طبیعی و زیرزمینی را نابود یا غارت کرده، کرامت انسانی و شخصیت و هویت انسانی همه مردم ایران را زیر پا له و تحقیر کرده و… نتیجه میگیریم که این رژیم دشمن اصلی مردم ایران است.
– اگر بپذیریم که نظام جمهوری اسلامی فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران، در پی گسترش یک امپراتوری شیعی است و بر همین اساس به صدور تروریسم و جنگ و مداخله نظامی در کشورهای منطقه و در سراسر جهان اقدام کرده که بر اثر آن میلیونها انسان کشته و زخمی و بیخانمان و آواره شدهاند (سوریه، یمن، عراق و…)، اگر بپذیریم که نظام حاکم بر ایران با زیر پا گذاشتن منافع ملی ایران، اهداف توسعهطلبانهی مذهبی خود را دنبال میکند، نتیجه میگیریم که این رژیم یک تهدید جدی برای صلح و امنیت منطقه و جهان بوده و هست. عملکرد چهل سال گذشته این واقعیت را در ابعاد و در اَشکال مختلف تایید کرده است.
– تمام اقدامات سیاسی- دیپلماتیک در چهل سال گذشته برای آنکه این رژیم به استانداردهای جهانی پایبند شده و به آنها احترام بگذارد، تجربه شده ولی همه به شکست انجامیده است، چند نمونه برجسته چنین اقداماتی اینها هستند: سکوت و چشم بستن بر اقدامات این رژیم در دهه هشتاد میلادی، گسترش روابط تجاری و همزمان پیشبرد «دیالوگ انتقادی» در دهه نود میلادی، دامن زدن به توهم میانهرو و اصولگرا و حمایت از به اصطلاح اصلاحطلبان درون حکومت در دهه سوم عمر نظام، مذاکره و سازش و حتی امتیاز دادن در جریان مذاکرات طولانی منتهی به برجام در همین سالهای اخیر. با در نظر داشتن همه اینها، مشاهده میشود که در همه موارد بالا تلاشهای بینالمللی برای آنکه بتوان با جمهوری اسلامی به توافقی رسید که این رژیم را مهار کند بینتیجه بوده است. نظام اسلامی در تمام این سالها از این طریق برای خود وقت خرید، خود را قویتر کرد و سرکشتر و یاغیتر و خطرناکتر شد.
– نظام جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته حتی در چهارچوب قوانین خودش امکان کمترین رفرم را نداده است. هر صدای اعتراض را به شدت سرکوب کرده و عملا راه را بر هرگونه تغییر و یک گذارِ مسالمتآمیز سیاسی را بست و مسدود کرد (سرکوب احزاب و تشکلهای سیاسی، حذف فیزیکی مخالفان و دگراندیشان، سرکوب جنبش زنان و کارگران و معلمان و دانشجویان، حذف رقبای سیاسی در جناحهای مختلف درون حاکمیت مانند رفسنجانی و موسوی و کروبی و …).
با نگاهی به موارد بالا میشود نتیجه گرفت که نظام جمهوری اسلامی دشمن ایران و ایرانی، مروج خرافات و اندیشههای تنفرپراکن مذهبی، دشمن علم و تمدن و همزیستی مسالمتآمیز و دشمن پیشرفت و صلح و امنیت در منطقه و جهان بوده و در نتیجه نه تنها دشمن مردم ایران، بلکه دشمن بشریت است. بر همین اساس به باور من جامعه جهانی وظیفه دارد تا از روشهای مختلف برای به کنار زدن این تهدید جهانی اقدام کند. از جمله در صورت نیاز باید از ابزار و روشهای نظامی استفاده کند. همانطور که برای شکست نهایی هیتلر، برای شکست القاعده و خلافت اسلامی ابوبکر بغدادی توافق و همکاری جهانی لازم بود، همانگونه نیز برای خاموش کردن هیولای اسلام سیاسی که قلب آن در تهران میتپد یک ابتکار و همکاری جهانی لازم است. در این راستا تحریمهای اقتصادی، مالی و بانکی و نیز تحریمهای دیپلماتیک و نهایتا استفاده هدفمند و محدود از ابزار و راهکارهای نظامی علیه رهبری نظام جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تاسیسات نظامی و امنیتی آن، راهی است ناگزیر.
موافق مذاکره هستم؛ بهترین گزینه
برای آنکه کشور و مردم ایران کمترین هزینه را متحمل شوند و برای آنکه بشود از جنگ و ویرانی احتمالی جلوگیری کرد، بهترین گزینه این است که همه ابزارهای دیپلماتیک و تجاری و مالی و اقتصادی علیه جمهوری اسلامی به نحوی به کار گرفته شود که این نظام چنان به گوشه رینگ رانده شود که نهایتا علی خامنهای و سپاه پاسداران به پای میز مذاکره برای تسلیم کشانده شده و شرایط ۱۲ گانه ایالات متحده امریکا که پمپئو وزیر خارجه این کشور آن را اعلام کرده را پذیرفته و امضا کنند. چنین گزینهای غیرمحتمل نیست (جام زهر توسط خمینی، نرمش قهرمانانه توسط خامنهای)، اما در شرایط کنونی امکان آن بسیار کم است. پذیرش مذاکره از سوی جمهوری اسلامی باعث میشود که همه شعارهای «ضدامپریالیستی» و خط و نشان کشیدنهایش علیه «شیطان بزرگ» رنگ ببازد. نظام دچار بحران هویتی شده، به نحوی که باید ذلتِ تسلیم شدن را برای نیروهای ایدئولوژیک خودش در داخل و خارج کشور توضیح دهد. چنین اقدامی، انسجام درونی نظام را بیش از پیش متزلزل خواهد کرد. اعتراضاتِ عمومی قشرهای مختلف مردم نیز میتواند به برکت این تسلیم ذلیلانه بالا گرفته و این سوال مطرح شود که چرا چهل سال با شعار «شیطان بزرگ» و «مرگ بر آمریکا» همه امکانات مالی و انسانی کشور به هدر رفت و اینکه چرا علی خامنهای و کلیت نظامِ جمهوری اسلامی زودتر «از خر شیطان» پایین نیامدند؟ همه اینها میتواند اعتراضات اجتماعی که شدت و گستردگی آن قابل پیشبینی نیست را دامن زده و بار دیگر وضعیت بحرانی در کشور ایجاد کند که یا نظام را به پایین خواهد کشید و یا نظام با سرکوب شدید آن را خاموش خواهد کرد. مذاکره و تسلیمِ رهبری جمهوری اسلامی، اگرچه بهترین گزینه است، اما در شرایط کنونی امکان تحقق آن بسیار کم به نظر میرسد.
نه به جنگ علیه مردم و کشور ایران، آری به عملیات نظامی علیه نظام جمهوری اسلامی
بعد از بالا و پایین کردن احتمالات بالا، نهایتا در خلوت خود به این نتیجه میرسم که:
به جنگ، لشکرکشی، حمله نظامی علیه کشور و مردم ایران نه میگویم، اما، به عملیات نظامی هدفمند و مشخص و محدود علیه رهبری جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مراکز فرماندهی و تاسیسات آن و مراکز امنیتی وابسته به این نظام آری میگویم.
در چنین حالتی سوالهای بیپاسخی باقی میمانند: چگونه میتوان عملیات نظامی را محدود و هدفمند نگه داشت و چگونه میتوان از آسییب رساندن به مردم غیرنظامی و تاسیسات شهری و زیربنایی جلوگیری کرد؟ چگونه میتوان از بروز هرج و مرج و یا جنگ داخلی، انتقام و کشت و کشتار یا درگیریهای قومی و منطقهای جلوگیری نمود؟ چگونه میتوان تمامیت ارضی ایران را حفظ و از دخالتهای نظامی یا سیاسی نیروهای منطقهای و جهانی جلوگیری کرد؟ در چنین وضعیتی و در حالی که هنوز یک آلترناتیو سیاسی دمکراتیکِ مورد قبول اکثریت مردم وجود ندارد، گذار از جمهوری اسلامی چگونه عملی شده و آینده سیاسی ایران چگونه رقم خواهد خورد؟
فقدان یک آلترناتیو سیاسی و ضرورت ایجاد یک ائتلاف سیاسی
نبود یک آلترناتیو سیاسی که نظرات اکثریت مردم ایران با گرایشهای مختلف را نمایندگی کند باعث شده تا تصمیمگیری در مورد آینده ایران به میزان زیادی از اراده مردم ایران خارج شده و در دست ایالات متحده آمریکا قرار بگیرد. بیمسئولیتی بخشی از مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی با گرایشهای مختلف، تکروی و خودخواهیهای گروهی و حزبی و سازمانی بخشی از آنها، غیردمکراتیک بودن بخش غالب توجهی از اپوزیسیون، قطع ارتباط بخشی از آنها با بدنه اجتماع و مهمتر از همه منافع فردی و سیاسی و حزبی را فراتر از منافع ملی دیدن، همه و همه باعث شده تا خلائی به وجود بیاید که مردم نتوانند اعتراض و خواستههای خود علیه جمهوری اسلامی را سازماندهی کنند. این کمبود، میزان تاثیرگذاری مردم ایران بر سرنوشت خود را بسیار کم و میزان تاثیرگذاری ایالات متحده آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی در جهت دادن به تغییر و تحولات سیاسی ایران و ایرانِ آینده را افزایش داده است.
احزاب و تشکلهای سیاسی و شخصیتهای منفرد که علیه جمهوری اسلامی بوده و به یک ایران آزاد و دمکراتیک میاندیشند وظیفه دارند با کنار گذاشتن اختلافات، به ائتلاف و همکاری با هم روی آورند. با وجود اختلافات فکری و نظری یا تفاوت برنامههای سیاسی، میتوان برای یک ائتلاف سیاسی، چند شرط پایهای قائل شد. به دو پیششرط زیر توجه کنید:
کدام احزاب و شخصیتها میتوانند در یک ائتلاف ملی و دمکراتیک شرکت کنند؟ افراد یا نیروهایی که چنین پیشینه و سابقهای نداشته باشند:
– عدم دخالت در جنایت، قتل و ترور و اعدام، جنایت علیه بشریت، به عنوان آمر و عامل
– عدم دخالت در نابودی یا غارت سرمایههای طبیعی و مالی و انسانی کشور، به عنوان آمر یا عامل
– عدم دخالت در تروریسم و جنگ در منطقه و جهان، به عنوان آمر و عامل
معنی شرایط بالا این است که در اساس، هر شخصیت یا نیروی سیاسیِ ایرانی نگرانِ آینده کشور باید این توان و آمادگی را داشته باشد که بتواند با حفظ هویت مستقل سیاسی و فکری خود در کنار دیگر افراد یا نیروهای سیاسی نشسته و با هم تبادل نظر کنند.
اما برای آنکه فراتر از بحث و تبادل نظر، بتوان یک همکاری مشترک را شکل داد، توافق بر سر یکسری اصول حداقلی نیز لازم است. برخی از این اصول از این قرارند:
– باور و پایبندی عملی به کرامت انسان که بالاتر از هر ارزش دیگری است.
– باور و پایبندی عملی به ارزشهای جهانشمول حقوق بشری و تمام کنوانسیونهای بینالمللی برآمده از آن
– باور و پایبندی عملی به یک نظام دمکراتیک سیاسی در اداره امور کشور (اصل تفکیک قوای سهگانه)
– باور و پایبندی عملی به تمامیت ارضی کشور و نظام سیاسی غیر متمرکز
– باور و پایبندی عملی به نظام سیاسی سکولار؛ جدایی دین و مذهب از حکومت و نهادهای حکومتی
– باور و پایبندی عملی به حکومت قانون و برابری همه شهروندان در برابر قانون
– باور و پایبندی عملی به اصل پاسخگویی، حساب پس دادن و شفافیت در قبال مسئولیتهای واگذار شده
– باور و پایبندی عملی به آزادیهای بنیادین انسانی، آزادیهای سیاسی- اجتماعی، آزادی فکر و اندیشه، آزادی عقیده و مذهب، آزادی سندیکایی و اتحادیههای صنفی، آزادی مطبوعات و رسانهها، آزادی انجمنهای غیردولتی
– باور و پایبندی عملی به اداره کشور بر اساس علم و خِرد جمعی و توانمندی و صلاحیت تخصصی، رد هرگونه خرافه و اعتقادات مذهبی در نظام آموزشی و تربیتی
– باور و پایبندی عملی به منافع ملی ایران؛ فراتر از منافع شخصی، حزبی و سازمانی
– باور و پایبندی عملی به امنیت و صلح منطقهای و جهانی و پرهیز از هرگونه توسعهطلبی و مداخله نظامیدر کشورهای همسایه و منطقه. همزیستی مسالمتجویانه با همه کشورهای عضو سازمان ملل متحد بر اساس حُسن نیت و بر پایه حقوق برابر و دفاع از منافع ملی
– باور و پایبندی عملی به اصلِ انتخابِ آزاد مردم در تعیین سرنوشت سیاسی کشور، تعیین نوع حکومت آینده ایران از طریق انتخاب یک مجلس موسسان و از دلِ قانون اساسیِ برآمده از آن
– باور و پایبندی عملی به گذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی، رد هرگونه انتقامجویی و جنگ داخلی و تسویه حساب شخصی و خانوادگی و سپردن جنایتکاران به دست دستگاه عدالتِ بیطرف و رسیدگی به اتهامات آنها بر اساس دادرسی عادلانه مطابق با استانداردهای جهانی
– پذیرشِ ایجادِ یک کمیته حقیقتیاب برای رسیدگی به جنایات جمهوری اسلامی در طول حیات چهل سالهاش با حضور ناظران بینالمللی و بر اساس استانداردهای بینالمللی
– پذیرش لغو مجازات اعدام و شکنجه و هرگونه خشونت خودسرانه در ایران آینده، همچنین پذیرش این اصل در مورد آمرین و عاملینِ جنایت در جمهوری اسلامی
– اعلام عفو عمومیو در امان ماندن از مجازات به آن دسته از افراد نظامی، انتظامی، امنیتی، اطلاعاتی، اداری و کشوری و لشکری و نیز نیروهای غیرنظامی وفادار به حکومت که از صفوف جمهوری اسلامی جدا شده و اعلام بیطرفی میکنند؛ تا زمانی که شاکی خصوصی علیه این افراد اعلام جرم نکرده، این افراد باید مصون از تعرض بوده، اما از تصدی مشاغل کلیدی دولتی محروم باشند.
– توافق بر روی اعلام غیرقانونی بودن همه قوانین، مصوبات، نهادها و همه آنچه نظام جمهوری اسلامی آن را بنیاد گذاشته است. در عین حال:
– توافق بر روی ایجاد یک کمیتهی مدیریتِ رهبریِ گذار، برای اداره گردش امور جاری کشور، اداره وزارتخانهها، ادارات دولتی، نهادهای نظامی و امنیتی و انتظامی و اداره اموری که با زندگی روزمره مردم در کوچه و بازار ارتباط دارد.
بر این باورم که بسیاری از شخصیتها و گروهها و احزاب سیاسی ایران، شرایط بالا برای ائتلاف و همکاری با هم را دارند. باید توجه داشت که ائتلاف با اتحاد فرق دارد. در ائتلاف هر نیرو و شخصیت میتواند هویت و آرمانها و اهداف خودش را حفظ کند، اما آمادگی این را دارد تا با کوتاه آمدنِ مقطعی، بر روی یک برنامه حداقلی با دیگر نیروها همکاری محدود و هدفمند را به پیش برده و به آن توافق پایبند بماند.
اینکه چرا در سالهای اخیر و با ضعیفتر شدن جمهوری اسلامی و بالا گرفتن اعتراضات مردمی در ایران، چنین همکاری شکل نگرفته، سوالی است که هر شخصیت یا نیروی سیاسی، خود باید به آن پاسخ دهد. اما آن گذشته، نباید مانع شود که از هم اکنون برای یک ائتلاف ملی- دمکراتیک اقدام نکرد.
خطاب به شخصیتها و نیروهای سیاسی که به نجات ایران میاندیشند
برای آنکه خلاء ناشی از نبود یک نیروی آلترناتیو باعث نشود تا قدرتهای خارجی سرنوشت آیندهی ایران را به دست گرفته و مسیر تحولات آینده کشور را تعیین کنند، شخصیتها و احزاب سیاسی ایرانی که به نجات ایران میاندیشند، باید هر چه سریعتر با احساس مسئولیت برای تشکیل یک جبهه، یک شورا، یک ائتلاف و… به یکدیگر نزدیک شده و با هم به توافق برسند. به این ترتیب است که نیروهای سیاسی ایران میتوانند در معادلات سیاسی به حساب آمده و طرف گفتگو قرار گرفته و بر روند تحولات سیاسی- نظامیاز جمله، وقوع یا عدم وقوع جنگ یا چگونگی پیشرفت این تحولات تاثیرگذار باشند. در فقدان چنین نیرویی، نباید تعجب کرد اگر قدرتهای خارجی برای تامین منافع ملی خود تحولات را آنچنان شکل دهند که خود میخواهند. در چنین شرایطی، اینکه ما، ما ایرانیان تا کجا در قلب و ذهن و وجود و احساسِ خود نگرانِ آینده ایران هستیم دیگر نقشی بازی نکرده و فایدهای نخواهد داشت، بلکه معادلهی قدرت و تلاش قدرتهای خارجی برای حفظ منافع خودشان است که مسیر تحولات را تعیین خواهد کرد. آنچه اهمیت دارد این است: آیا اصلا نیرویی هست که ادعا کند در مقابل جمهوری اسلامی یک آلترناتیو دمکراتیک سیاسی است؟ نیرویی که البته از حمایت مردمی برخوردار بوده و اعتماد و پشتیبانی اکثریت قابل توجهی از مردم داخل و خارج کشور را نیز پشت سر خود داشته باشد؟
شرایط سیاسی ایران در چهل سال گذشته تا به این حد آمادهی تغییر نظام سیاسی نبوده است: ضعف و تشتت درونی نظام، نامعلوم بودن وضعیت جسمی خامنهای و بحران جانشینی، خالی بودن خزانه کشور و خشکیده شدن منابع مالی رژیم، انزوای منطقهای و بینالمللی، مواضع قاطع ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی، بالا بودن حس بدبینی، تنفر و خشم و اعتراض و نارضایتی گسترده در سطوح مختلف مردم در کشور علیه جمهوری اسلامی و نهادهای مختلف آن… در چنین شرایطی، اینک زمانِ شخصیتها و نیروهای سیاسی مدعی آلترناتیوی میباشد که وارد صحنه شده و با در نظر داشتن منافع ملی ایران، برای نجات ایران و فراتر از منافع شخصی و حزبی، تلاش کنند رهبری جمعی گذار از جمهوری اسلامی را شکل داده، اعتراضات اجتماعی را سازماندهی کرده و این اعتراضات را بطور دمکراتیک رهبری کنند. اگر در این مقطع تاریخی، این شانس از دست برود، بر سر ایران و ایرانی چه خواهد آمد و به آیندگان چه پاسخی میتوان گفت؟
شاید بسیاری از خوانندگانِ این سطور و بسیاری از ایرانیان، گزینههای بالا را در ذهن خود بالا و پایین کردهاند. شاید گزینههای دیگری هم باشد. مهم این است که از سکوت و بیتفاوتی بیرون آمده و شجاعت بیان نظرات خود را داشته باشیم و تلاش کنیم نقشی فعال در شکلگیری روند تحولات سیاسی- اجتماعی بازی کنیم. اگر ما، ما ایرانیان بطور فردی یا جمعی برای تغییر شرایط تلاش نکنیم، نباید تعجب کرد که آینده سیاسی ما و کشورمان برای دورهای دیگر طوری رقم بخورد که از کنترل و اراده ما خارج باشد.
سلام من خودم یک چپ گرا هستم. پدر و مادرم هم جپی هستند و از فداییان سابق. اینک سن و سالی ازشان گذشته اما انگاری به نوعی اینها هم شیعه مرتضی علی هستند و ته ته مغز استخوانشان همچنان همان است که بوده و هیچ بارانی اینها را شستن نتواند.. من با خواندن مقاله بهزاد کریمی این جوابیه را برایش نوشتم. اما تقریبا مطمئنم که منتشرش نخواهند کرد. چرا که مدتها پیش نیز در مورد سیاهکل نظری نوشتم اما منتشرش نکردند. بعد هم برای گویا آن نظر را مفصل کردم و فرستادم آنها هم یا منتشر نکردند یا اصلا به دستشان نرسید و رفت به زباله دانی. برای همین و بنا بر سفارش دوپستی آن نظر را برای شما نیز می فرستم شاید شما آنرا منتشر کنید. … و اما ما متاسفانه در ایران یک چپ ملی نداریم! جپ ایران هنوز در شصت هفتاد سال پیش زندگی می کند. پدر و مادر من هر دو چپی های هفتاد و چند ساله ای هستند. در هفته نامه و ماهنامه کار شعارهای همراهی با اسلام و تشیع و خمینی موج می زند. این پدر و مادر اینک در زیر زمین خانه بست نشسته اند. این مقاله را که میخوانم واقعا هنوز بوی ضد امپریالیستیش مرا که از درون این فداییان مطلئم می آزارد. این مقاله آن تهش و عمقش و ژرفنایش همچنان خواهان نجات حکومت اسلامی ست. معلوم نیست با چه قوه ای میخواهد این حکومت را با این نام و نشان نجات دهد. در این مقاله مسئله اصلی مردم ایران نیستند، البته از هشتاد میلیون جمعیت ایران نام آورده می شود ولی این مردم فرعند.نوپسنده ی مقاله می خواهد این حکومت را نجات دهد! در هیچ کجا برنامه ای برای فروپاشاندن و براندازی و سرنگونی این نظام ضد بشری ندارد. در صورتی که همه ایران و جهان میدانند که این حکومت اولا جمهوری نیست و دولت اسلامی و یا حکومت اسلامی داعشی از نوع شیعی آن است. چنانکه مردم می گویند داعشیعه ای. دیگر اینکه برای برون رفت از این نکبت ۴۰ ساله. یا استعفا ممکن است و کناره گیری روحانیون و مداحان و بازوی سرکوبشان سپاه و بسیج و تشکیل یک مجلس موئسسان و برقراری یک رفراندم برای نوع حکومت. اما نباید رویایی فکر کرد و واقعیت این است که سپاه و بسیج و روحانیون و مداحان و آنهایی که ۴۰ سال قتل عام و قتل خاص کرده اند ازاله بکارت کرده اند غارت کرده اتد تخریب کرده اند تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی را نابود کرده اند، چندین نسل ایرانی و بین نسلی را بیمارکرده اند تجاوز کرده اند شکنجه و زندان کرده اند، و چنان بیشرفی و سیاهی ای در پرونده شان هست که حتا هیتلر و استالین و پولپوت و چایشسکو در برابرشان روسفید می شوند، آری اینان همینطوری حکومت را رها نمی کنند مگر با کشتاری عظیم. برای همین مردم تا اینان به این صورت باشند فعلا به خیابان نمی آیند. اما راه حل چیست راه اول اگر نشود و رفرادومی صورت نگیرد. حتما لازم است تا قدرتی همچون آمریکا این نیروی اهریمنی اسلام ناب و شیعه علوی و مرتضوی را در هم بشکند و مردم آنگاه به خیابان بیایند. آن کسانی که ایران را سوریه ای شدنی و عراقی شدنی و افغانی شدنی می پندارند یا از طرفداران این حکومت ضد بشریند که برای این حکومت سینه می زنند و یا نا آگاهند. من به عنوان یک استاد دانشگاه بیرون رانده شده و حالا شوفر تاکسی از شهر ری تا تجریش و شمیرانات و هم راننده « آقایون» البته با اتومبیلهای آخرین سیستم خودشان تا اصفهان و کرمان و شیراز و همدان و کرمانشاه به عرض خواننده می رسانم که مردم ایران در بیش از ۹۰ درصد ضد این حکومت ضد آخوند و آیت الله و مداح هستند و این یک پارچگی باعث می شود که ایران با تلفاتی بسیار کم و البته با خساراتی از این حکومت ضد بشری نجات پیدا کند. باید اشاره کنم که هر روزی که بر عمر این حکومت منحوس می گذرد هزینه ی برون رفت از این مرداب بیشتر خواهد شد. اگر ما فقط فکر کنیم که در تظاهرات عطیم مردم سراسر ایران در جنبش سبز سماجت و رهبریتی خردمند و کاردان در خیابان می ماندند و البته با قربانی دادن فقرا و دانشجویان و کارگران و بازاریان و کامیونداران و …به آنها می پیوستند و خیابان را ترک نمی کردند اینک سالها بود که ما از آن نکبت گذر کرده بودیم. اینک اما حتما اگر این حکومت تن به راه حل اول ندهد من به عنوان یک چپ گرایی که خودم را برعکس بعضی چپها ملی و ایرانی میدانم خواهان سرکوفتن جدی سپاه و بسیج و ملایان و مداحانی هستم که تسلیم خواسته ی مردم نمی شوند بدون هیچ استثنایی. و باز به عنوان یک شوفر تاکسی که استاد جامعه شناسی در ایران بوده و تهران و شهرهای دیگر را در می نوردد اعلام می کنم که وقتی امریکا مراکز سپاه و بسیج را در هم بکوبد حتما باید یک دادگاه عادل و انسانی برای ملایان و مداحان و فرماندهان سپاه و بسیج و جنایتکاران این حکومت ضد بشری تدارک دیده شود. چرا که اینان ایدئولوگهای خرافه گستری بوده و هستند و خواهند بود که باید آنها را برای همیشه خلع لباس و خلع ید کرد و از آنجا که با مجازات اعدام مخالفم آنها را در اردوگاههای زراعت و کار محکوم کرد. در اینجا تکه ای از محمد نوریزاد بیاوم که می گوید :
«…شما نگاه کنید به بیت رهبری، اینها امالفسادند. من مرده و شما زنده، صدای من هم الان ضبط میشود، شما روزی را در آینده میبینید، مفاسدی از بیت رهبری و اندرون سپاه و سرداران سپاه و اطلاعاتیها آشکار خواهد شد که بهت تاریخ را بر خواهد انگیخت. فاجعهها در بیت رهبری و سپاه و اطلاعات دست به دست هم میشده که مثلاً قتلهای زنجیرهای که آشکار شده مثلاً نمکی است از این فاجعهها. آن پشت، آدمکشیهای عجیب، نسلروبیهای عجیب، ایرانخواریهای عجیب، بالاکشیدنهای پول مردم و زد و بندهایی که آن پشتها کردهاند برای شیعه گستری، اینها فاجعههای بسیار بزرگی است…». او راست می گوید من با شخصی آشنا شدم که او کرمانی رفسنجانی ست دختر او را که پانزده سال داشته در سال ۶۷ اول ازاله بکارت کردند بعد به خاطر زیباییش بنا به درخواست ازاله بکارت کن تیرباران کردنش را چند شب عقب می اندازند. آن ازاله بکارت کن بعدها شهردار تهران می شود. من از طریق آین فرد با کسان دیگری آشنا شدم که اصفهانی و شیرازی بودند یکی از آنها کرماشاهی بود، آنها همگس پدران و مادران ازاله بکارت شده و تیرباران شده بودند الله کرم یکی از آنها بوپد که چندی پیش توسط خواهر زاده بکارت شده و تیرباران شده ترور شد اما جان بدر برد. و… برای همه ی اینها من نوشته بهزاد کریمی را نوشته ای می دانم خجالتی و کم رو که جرات گفتن حقایق را ندارد. و این از جانب یک چپی ایرانی که هنوز هم جریان سیاهکل را یک اقدام انقلابی میداند و آنرا بیش از پنجاه سال است که جشن میگیرد عادی میدانم. جریان سیاهکلی که کشتار چهار تا پاسبان با خقوق دوهزار تومان در ماه! و یکیشان حتا کمتر. هیچ تعجبی بر نمی انگیزد. ولی تعجب من از این دیر پایی استفهام اشتباه بزرگ چپ ایران است در همراهی و همصدایی با متحجرترین و آدمکشترینهای تاریخ ایران و جهان. ملایان و مداحان ۱۴۰۰ سال است که بر منبرهایشان از قتل و کشتار و گردن زدنها علی و فرزندانش داد سخن داده بودند. از ازدواج پیامبر با عایشه شش ساله که حالا کم کم برای آبروداری نه ساله اش کرده اند. و ماجرای سه سال عشق پیامبر بر عایشه پیش از همنبستر شدن با او در شش سالگی و بعد فتوای تفخیذ و بطی و دخول و…چند روز قبل و همین دیروز مصباح یزدی از سربریدن ۷۰هزار نفر در ۴ سال ۹ ماه خلافت علی گفت، و خمینی از گردن زدن بین هفتصد تا هزار صد یهودی زن و کودک و پیر و توان پرده بر داشت. بله آنها بی رودپربایستی اینها را بر منبرهاشان و در رساله هاشان برای گفته بودند، اما جپ ایران که می بایستی پیشرو همه باشد سر در پای خمینی نهاد. من هنوز نوارهای پدرم را دارم که فداییان در تظاهرات شعار می دهند :«خمینی کار بزرگر، ما با هم متحد میشویم، تا بر کنیم ریشه سلطنت»! آری ریشه نه تنها سلطنت را نکنیدم بلکه سلطنت هزار و چهارصد سال پیش را که خمینی ساده لوح نمایانه و در اصل بسیار زیرکانه در لفافه سادگی پنهان کرده بود را به بار نشاندیم. اری این مقاله با همه جان کندش برای فاصله گرفتن از آن سرسپردگی باز هم کشش بر این است تا آمپریالیسم را ببیند و این حکومت ضد بشری را ضد این امپریالسم محلوقه خودش بداند. البته من هیچ مطمئن نیستم که این نظر را شما منتشر کنید. اما مهم نیست من در این جنوب تهران دو ریسک می کنم اول ریسک اینکه مرا پیدا کنند و دیگر اینکه شما این نظر را منتشر نمکنید. زنده با ایران دموکراتیک که در آن چپ و راست لیبرال و رادیکال بتواند مفالیت کند. صدای ماذن در هماتن مسجد بماند و لباس آخوندی و منداحی فقط در مراسم جایز باشد و زنان بتوانند هر طور می خواهد لباس بپوشند و…