زمان احمدی نژاد بود، یا شاید حتی قبل از آن بود که سیلی از مهاجرینی از ایران شروع به آمدن به خارج نمودند. در میان آنها بصورتی کاملا واضح سمپات ها و وابستگان مستقیم امنیتی نظام جمهوری اسلامی ایران را هم میشد مشاهده کرد. در این مورد در خبرها آمد که حکومت ج.ا ایران در حدود چهار میلیارد دلار بر سر پروژه چگونگی کارکرد بر روی ایرانیهای مقیم خارج هزینه خواهد کرد. یکی از بازتاب های ساختاری این مساله شکل دهی به هسته های خفته امنیتی حکومتی بود که به شیوه های مختلف شروع به کار کردند. آنها از طریق به راه انداختن کسب و کارهای خرده ریز آغاز و حتی از طریق عده ای از آنهائی که بصورت بورسیه به خارج اعزام کرده بودند، پست های آکادمیک و حرفه ای یافته و با حضور مستقیم علنی خود و یا بصورتی خفته به فعالیت خود آغاز کردند. نمونه های شاخص آن را در راه انداختن مراسم تعزیه های محرم، مراسم ویژه ماه رمضان، برجسته کردن آرم لااله الله در مراس ایرانیان و غیره نشان داده و در کنار آن بصورت مستقیم و غیرمستقیم خطوط ترسیم شده اطاق های فکری حکومتی و سفارت را همان کشور به پیش می بردند. این هسته های خفته گرچه بصورت خفته ای سیاست های منتقل شده به خویش را به پیش می برند، بلکه در مواقع کلیدی و حساس بصورتی کاملا فعال به میدان آمده و با تمام قدرت پتک های خویش را در میدان کارکرد سیاسی بر زمین می کوبیدند.
ما در مقیاس دیگر در مورد جریانات اسلامگرای افراطی تروریستی این پدیده را به این صورت که آنها سلول های خفته ای را تشکیل داده و در کنار پرداختن به کارهای تعلیمی، ترویجی و تبلیغاتی خود در کنار زندگی به ظاهر طبیعی خویش، در مورد عملیات تروریستی وحشتناک خویش برنامه ریزی کرده و به آنها دست می زنند که موجب کشته شدن شهروندان معمولی و آزاده می گردد. همه از این شیوه تشکیل دادن سلول های خفته تئوریک، ترویجی، تبلیغی و تروریستی جریان های افراطی اسلامی خبر داشته و نمونه هایی از ترورهای آنها را در هفته های گذشته شاهد بوده ایم.
آیا کارکرد “سلول های خفته سیاسی” فقط به موارد منفی و تخریبی حکومت جمهوری اسلامی ایران و یا افراطی گرایان تروریستی اسلامی میشودخلاصه کرد، یا اینکه ما شکل گیری طبیعی و یا استفاده عملی از چنین شیوه ساختاری را در میان فعالین سیاسی سکولار، دموکرات و غیره هم شاهد هستیم که شیوه عملکردی ویژه و خاص خود را دارا می باشد؟ آیا در میان خودمان هسته های شکل گرفته بصورت طبیعی را شاهد هستیم که بصورت بلوک هائئ در اندرون کانون نویسندگان، انجمن قلم ایران، کانون های هنرمندان، ورزشکاران و بخصوص در میان فعالین سازمان های و محفل های سیاسی سکولار دموکرات عملکرد ویژه و خاص خود را دارا می باشند؟
از خیلی وقتها پیش من احساس میکردم که “محفل ها”ی کوچک بصورت هسته های سیاسی، فرهنگی، فکری، اقتصادی و غیره نقش های ویژه ، گرهی، حساس و تعیین کننده ای در لحظات کلیدی بازی می کنند. این هسته ها بصورت بلوک هائئ عمل می کنند که میتوانند در موارد گرهی نقشی حساس و سازنده ایفا بکنند، یا نقشی ترمز کننده و حتی تخریبی. جالب است امروز در مقاله جناب صادق شکیب در نشریه کار، ایشان هم به وجود چنین پدیده ای در جامعه فرهنگی ایران اشاره میکنند. ایشان در نظریه کوتاه پائین مقاله چنین می نویسند. “آری عزیزم یکی از دردهای بزرگ جامعه روشنفکری ما آلودگی و باند بازی است”1. گرچه محفل های کوچک در جامعه فرهنگی ممکن است بصورت سنگ اندازان پیشرفت فرهنگی کاران تازه عمل بکنند، اما نکته ای که بیشتر توجه مرا به خود جلب می کند نقش این سلول ها و هسته های خفته در تحولات سیاسی، خصوصا در صفوف اپوزیسیون سکولار دموکرات و چپ و در لحظات حساس تحولات سیاسی می باشد.
یکی از سلول های خفته سیاسی درون صفوف چپ دموکرات محفل و یا محفل هائی می باشد که من آنها را لیبرال دموکراسی محافظه کار می نامم. از این نظر که شخص و یا جریانی سیاسی لیبرال دموکرات باشد و خود را همان طور تعریف بکند، نه تنها من هیچ مشکلی ندارم، بلکه در چهارچوبه رفتارهای آزاد و دموکراتیک میشود با آنها به بحث، مذاکره و جدل و رقابت سیاسی پرداخت. اما وقتی که این سلول های خفته در درون صفوف سازمان های چپ سوسیالیستی دموکرات خفته باشند و در روزهای حساس از خواب بیدار شده و بصورتی خیلی موثر آنها را فلج کرده و از مسیر خویش به بیراهه بکشانند و یا از درون به حالت آچمازی کشانده باشند، مساله ای می باشد که طی یکی دو دهه اخیر بصورت خیلی واضحی دیده میشود.
از نمونه های موثر تاثیرگذاری آنها در فلج کردن کارکردهای تحول آمیز چپ های دموکرات یکی نقش آنها در کلیدی ترین لحظات بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال هشتادو هشت بود. این هسته های سیاسی آن موقع با وارد کردن اتهام خشونت ورزی به معترضان به سرکوب گریها و کشتار خیابانی حکومتیان، سرکوبگران حکومتی را زیرسایه و پوشش سیاسی خویش قرار داده و با فریادهای “ای وای خشونت نکنید”، مدافعان در مقابل قهر حکومتی را به خشونت ورزی متهم کرده و آنها را به آرامش، تسلیم گری و بازگشت به خانه های خویش دعوت می کرد. این محافل از آن موقع تا حالا هم در تمامی انتخابات های بعدی هم همین رفتارهای سیاسی را تکرار کرده اند. چندین هفته پیش در انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورا، نه تنها این هسته ها با تمام انرژ ی از “لیست امید” جناحی از حکومت به حمایت برخاستند، و با دعوت فعال خویش از جنبش سکولار دموکراسی برای شرکت در انتخابات نمایشی حکومتی به حکومت جمهوری اسلامی ایران مشروعیت حقوقی و قانونی بخشیده و به آنها چهره ای دموکراتیک می بخشیدند. آنها در هر کجا و به هر صورتی که حضور داشته باشند، در عرصه سیاسی همان کاری را می کردند که آقای صادق شکیب در میان جامعه فرهنگی مطرح می کردند، منتهی این دفعه اینها این کارها را در درون صفوف چپ های دموکرات و به نام چپ و بصورتی علنی یا غیر علنی به مرحله اجرا در می آوردند. بار دیگر این سلول های خفته کی بیدار خواهند شد و با چه طرفه هایی ما را سورپریز خواهند کرد و چپ های دموکرات را در لحظات حساس فلج خواهند کرد، باید زیر نظر گرفته و منتظر بوده و شاهد باشیم.
1-http://www.kar-online.com/node/10469
دنیز ایشچی 03/04/2016