رفتار انسان تنها متاثر از عقل و تجربه نیست، بلکه عوامل ایدئولوژیکی و دینی مانند سیاست مذهبی و احساس و تبلیغ و هیجان و سمبول گرایی و آرمانگرایی و خشونتگرایی و خرافات کف بینان و شفادهندگان و ساحران و فال گیران و آیت الله ها و امامان سرقبر و افسانه سازی نواندیشان یا اصلاحگران دینی نیز بر رفتار انسانی تاثیر گذار هستند. افزون بر آن، عوامل روانشناختی و روانکاوانه مانند عقده های انقلابی و جنسی و هیستریک و واکنش های بیمارگونه اجتماعی و ازخودبیگانگی نخبگان جامعه و رسانه های انحصاری قدرت دینی و رفتاری های روانی ناشی از تکنولوژی های دیجیتالی جهانی، نیز بر انسان تاثیر گذارند. از دیرباز است که تمامی این عوامل گوناگون، مرزهای میان واقعیت و تصور، دنیای محسوس و دنیای فراطبیعت، جهان زندگان و دنیای مردگان، دنیای احساس و عاطفه و عقل را بهم ریخته اند. پیروزی تاریخی بینش دینی در جامعه، تاثیر دستگاه روحانیت بر ذهن توده و نیز نفوذ نواندیشان بر ذهن جوانان و تحصیلکردگان و روشنفکران و نیز محرومیت ها و پاتولوژی های دین خویی، باور دینی و خرافه را علم وعقل معرفی نمود و توهم دینی را فرهنگ مترقی نشان داد و دروغ و جعل را به واقعیت و حقیقت تبدیل ساخت. وارونه شدن پدیده ها در یک روند تاریخی و اجتماعی صورت گرفت. تعرض ایدئولوژیکی با اتوماتیسم روانی و چندگانگی شخصیتی و بهم ریختگی رفتاری نزد انسان ایرانی، پیوند تنگاتنگ داشته و در روندی پیچیده و دردناک، سقوط شخصیتی و یا از خودبیگانگی او را ممکن می سازد. افزون بر آن، این مجموعه عوامل، به استقلال و خودمختاری عقل، آسیب ساختاری رساند و انسان ایرانی را در اسارت ایدئولوژی دینی قرار داد.
نواندیشان دینی علیه دوران روشنایی
در اینجا بحث بر سر نقش ایدئولوژی نواندیشان دینی است. رفتار و طرزفکر و احساس انسان ایرانی زیر سلطه ایدئولوژی اسلامی و شیعه گری است زیرا حاملان ایدئولوگ این ایدئولوژی زیانبار یعنی آیت الله ها و نواندیشان دینی، ذهنیت ایرانی را مورد تعرض دائمی قرارداده و ازخودبیگانگی را دامن زدند. نواندیشان دینی که بدور از اندیشیدن فلسفی هستند دنیای ایرانی را به اسلام و شیعه محدود کردند تا فرهنگ تاریخی و ایرانیت محو شود. ایرانیت که در برگیرنده میترائیسم و مانیگری و زرتشت و شاهنشاهی هخامنشی و معماری تخت جمشید و زبان و سنت ها و جشنواره ها و نوشتارها بود و پس از حمله عرب، ایرانیتی که دربرگیرنده تمامی بزرگان تاریخ و اسطوره و محتوای شعر و ادبیات و فرهنگ است، مورد تعرض یا بی توجهی اسلامگرایان و از جمله نواندیشان دینی قرارگرفت. تمام تلاش نواندیشان دینی به پخش خرافات شیعه و جعل تاریخ ایرانیان و اشاعه قرآن و سنت سامی و طرح اعتقادات منحط سنت امامان خلاصه شد. هدف آنان نه تنها محروم کردن ایرانیان از فرهنگ و تاریخ خود بود بلکه بعلاوه هدف نواندیشان محروم کردن ایرانیان از اثرات فرهنگ عصر روشنائی و مدرنیته و فرهنگ جهانی کنونی نیز بود. نواندیشان دینی همین تخریب فرهنگ ایرانی را و آسیب رساندن به فرهنگ مدرنیته و دستاوردهای تاریخ جهانی را ادامه می دهند. تمام همت نواندیشان دینی نشاندان برتری دین، بی اهمیت یا خطرناک جلوه دادن فلسفه و دانش و مهارکردن ما در اسلام و فقه شیعه بوده است. سراسر نوشته های این افراد جعل و رازگوئی و خرافه پسندی و قرآن پرستی و ستایش استعمار عرب است. ما می خواهیم آزادانه و فیلسوفانه و علمی و جهانی بیاندیشم، آنها ما را در ایدئولوژی فرتوت و مرتجعانه شیعه محبوس می کنند.
انقلاب های علمی و فلسفی و اجتماعی سده شانزدهم تا نوزدهم در غرب، یک گسست چشمگیر در بینش جهانی بوجود می آورند زیرا این دگرگونی ها بستر مدرنیته و اندیشه خردگرایی است و از این پس جهان با چالش ساختاری و بنیادی جدیدی مواجه می شود. فلسفه دوران روشنایی بشریت را در آستانه دوران جدیدی قرار میدهد، بدون آنکه گذشته محو گردد. چرخش تمدنی، ما را وارد پارادایم تازه می کند. انسان مدرن زاده می شود و رجوع به عقل جنبه محوری بخود می گیرد. دوران رنسانس و عصر روشنایی دورانی است که جهان خدا را از دست می دهد.(رجوع شود به «اومانیسم در قرون وسطا و رنسانس» از اتین ژیلسن، 1930).
البته گاه فلسفه راسیونالیسم قرن 18 و 19 ادعای بینش کامل و تمام خواه داشته است، ولی امروز میدانیم که بینش کامل ناممکن بوده و تاریخ نیز سرشار از روندهای بدون سوژه بوده است و گیج و درهم بوده است. بقول شکسپیر داستانی که توسط یک ابله حکایت میشود سرشار از سروصدا و خشم است، ولی فاقد معناست. در تاریخ هم سروصدا بی معنا وجود دارد، شکست و بازگشت به عقب وجود دارد. عقل هگلی تاریخ را یک خطی میخواهد و روشنایی عقل را بدور از دشواری و بهم ریختگی می داند. ولی در این تاریخ، پیچدگی ها فراوانند، هم صدای گنگ وجود دارد و هم صداهایی که معنا دارند ولی بلافاصله قابل تشخیص نیست. به این لحاظ وظیفه تاریخ نگار توضیح «نگفته ها» می باشد و همچنین توضیح حقیقت گفته های کسانی که در متن تاریخ نوشته اند. همه نوشته ها انعکاس رویدادها و سیر افکار نبوده اند ولی خود نیز جزو حوادث تاریخ شده اند. تاریخ نگار خود را به واقعیت رویدادها نزدیک می کند، جامعه شناس عوامل ایجاد کننده را توضیح می دهد و فیلسوف معنای زندگی و «پارادایم» و الگوی هستی را می نمایاند. فلسفه روشنگری پارادایم مدرنیته را می گشاید و بشریت را به آن فرامیخواند.
«تامس کهن» در اثر خود «ساختار انقلابهای علمی» از مفهوم پارادایم صحبت کرده و آنرا سرمشق و الگوی مسلط و چارچوب فکری و فرهنگی تعریف می کند. پارادایم مجموعهای از الگوها و نظریههایی است که دانش، فرهنگ یا یک جامعه را شکل می دهد. پارادایم مجموعهای از فرضیه ها، مفهوم ها، ارزشها و تجربه هایی است که سبک و روشی را برای مشاهدهٔ و بررسی واقعیت جامعهای که در آن سهیم هستند ارائه میکند. بر اساس ایدهٔ تامس کوهن، پارادایم اصطلاح فراگیری است که همهٔ پذیرفتههای کارگزاران یک رشته علمی را دربر میگیرد و فضا و چارچوبی را فراهم میسازد که دانشمندان برای حل مسائل علمی در آن محدوده پرسش و استدلال کنند. فیزیک نیوتونی پس از سیصد سال توسط تئوری نسبیت انیشتن زیر سئوال رفت، تئوری داروین کل افسانه های دینی در باره آفرینش جهان و انسان توسط خدا را بهم ریخت و راه علم جدید بیولوژی و آنتروپولوژی باز شد. اندیشه دوران روشنایی با برآمد سکولاریسم اجتماعی و سرعت یافتن روند دمکراسی و آزادی نقد و بالاخره، فرارسیون مدرنیته و انسان مدرن مشخص می شود. این انسان دیگر اسیر دین نیست بلکه عقلانیت و تجربه و دانایی بشری راهنمای او میباشد. روشن است که این پارادایم پایان سلطه و حقیقت دینی است.
حال دینداران و بطور مشخص نواندیش دینی مدافعان نظام دینی بوده و تمام تلاششان جلوگیری از توسعه رفتارها در چارچوب پارادایم عصر روشنایی است. نواندیش دینی حافظ نظم کهن دین می باشد و تمام همت او نگه داشتن جامعه ایران در نظم دینی است. دین اسلام و قرآن که تباه کننده اندیشه است، هویت فرهنگی ما را تخریب کرد و ذهنیت منقد و اندیشه گر را به ویرانی کشاند. نواندیشان دینی مانند آل احمد، علی شریعتی، عبدالکریم سروش و مجتهدشبستری، علیرغم تفاوت ها، در یک امر توافق قاطعانه دارند و آن حفظ اسلام و فضای قرآنی است. اینان همچون یک دستگاه ایدئولوژیک و رسانه ای خواهان به بند کشاندن مغزها در زندان شیعه گری می باشند. همه نواندیشان زنده دارای نوستالژی برای آیت الله خمینی هستند و تسلیم نظم آیت الله ها میباشند و به همین دلیل هیچگاه انتقادی محکمی نسبت به کل دستگاه روحانیت حوزوی و رساله های ارتجاعی آنان ندارند. جامعه ایران نیازمند آموزش فرهنگ عصر مدرنیته است ولی این نواندیشان همیشه جامعه را به منبع ضدعقل فقه شیعه و قرآن رجوع می دهند.
نواندیشان دینی، افسونگران جامعه
اندیشمند و فیلسوف فرانسوی «رمی براگ» که متولد 1947 می باشد و در دانشگاه سوربن پاریس و نیز دانشگاه مونیخ درس داده است در کتابهای خود «مدرنیته معقول» و «تاریخ به کجامی رود؟» به این پارادایم اشاره می کند. او که یکی از متخصصان فلسفه یهود مانند ابن میمون و فلسفه در دنیای اسلام مانند فارابی و رازی و نیز فلسفه غرب مانند هایدگر است، میگوید «فلسفه اسلامی» و «تمدن اسلامی» قادر نیستند با مدرنیته کنار بیایند و تنها می توانند مانند هانری کربن با التقاط دین و فلسفه «تئوزوفی» بوجود آورند. او می پرسد آیا منطقی و خردمندانه است که «اعتقاد» داشته باشیم؟ او می گوید مسئله مهم اینستکه در فلسفه مدرنیته باید باقی ماند. “براگ” بر آنست که مدرنیته قابل انتقاد است ولی بدامان دین نباید افتاد. او می گوید مدرنیته به یک انسانگرائی همه جانبه نیانجامید و در جامعه فرهنگی رشد یافته رفتارهایی موجودند که با وحشی گری دمساز است. او می افزاید رویداد اساسی در دوران مدرنیته، سرآغاز دمکراسی است و از این پس بشریت جهت و قطب نمای خود را یافته است. دوران مدرنیته دوران چرخش است. دنیای کهن ادامه دارد ولی بشریت وارد یک فضای نوین می شود و با پارادایم جدید پرسش ها دگرگون می شوند. جای خدا و فرمان الهی و سرنوشت محتوم انسان، عقل و دانش می نشینند و چگونگی استفاده از عقل برای بهبود سرنوشت انسان مطرح می شود و انسان موتور تحولات قلمداد می گردد. مرکز قدرت از آسمان به زمین انتقال می یابد. علیه کلیسا و قدرت خدایی و قدرت پادشاه مبارزه شکل می گیرد تا انسان به جمهوریت برسد، دمکراسی را تجربه کند و قانون را برپایه خرد و تجربه و منافع انسان تنظیم کند. تلاش روشنفکر و سیاستمدار متوجه تدوین راه حل برای جامعه است. از خدا نه تنها هیچ انتظاری نیست، بلکه کوشش در آن است تا خدا از مسائل زمینی و مدیریت زمینیان دور باشد.
حال آیا ما در قرن 18 هستیم؟ نخیر. مدرنیته ادامه دارد، روند دمکراسی ادامه دارد، مطالبه حقوق شهروندی و خواست مبتی بر سکولاریسم ادامه دارد، ارزش خردگرایی و آزادی اندیشه ادامه دارد. قرن بیستم قرنی سرشار از انقلاب های سوسیالیستی و مارکسیستی گشت و ایدئولوگهای مارکسیستی گفتند که دوران روشنایی پایان یافته و عصر علم مارکسیستی و ایدئولوژی مارکسیستی فرا رسیده است. تجربه راه سوسیالیستی و قدرت ایدئولوژی سوسیالیستی به افول گرائید. این تجربه و این ایدئولوژی با تراژدی های سیاسی و اجتماعی و انسانی، یکبار دیگر نشاندادند که اصول آزادی و دمکراسی و نقد و قدرت سکولار، خواست ساختاری عصر ماهستند و ایدئولوژی و دین در راستای عقلانیت آزادانه انسان عمل نمی کنند. اگر یکی از اهداف انسان مبارزه علیه ازخودبیگانگی و وابستگی روانی جهت ارتقای شخصیت انسانی است، دین و ایدئولوژی به او یاری نخواهد کرد. ما در قرن هیجدهم نیستیم ولی در فضای آن و در فرهنگ و دانش آن قرار داریم، هرچند که مرتجع ترین ایدئولوژی ها و نیز ادیان به کار خود ادامه می دهند. حال نواندیشان دینی ایران چه می خواهند؟ آل احمد در «غرب زدگی»، عرب زدگی و اسلام زدگی را برای جامعه پیشنهاد کرد و در «خسی در میقات» قدرت «شرع» و هویت دینی را مطرح و به این ترتیب بازگشت به سقوط را دورنمای خود ساخت. علی شریعتی با ایدئولوژی شیعه و سیاست تهیجی، دین جدید ساخت و عقاید انحطاطی چون اقتصاد ابوذر و الگوی فاطمه و قدرت امام را به جامعه عرضه نمود. شریعتی زمینه ساز انقلاب خمینی شد. عبدالکریم سروش بدنبال انقلاب فاشیستی در دانشگاه، به ساخت «رویاهای رسولانه» دست زده و پیوسته تلاش دارد تا ذهنیت ایرانی را از علم دور نموده و ایدئولوژی عرفانی شیعه را به جامعه تحمیل کند. مجتهد شبستری هرمنوتیک را جعل کرده و خواهان مدرن سازی فقه شیعه و طلاب شده و در پی آن است تا حقوق بشر را با ایدئولوژی تبعیض قرآنی آشتی دهد. این نواندیشان خواهان یک جامعه کور و بی فرهنگ بوده و دورنمای پیشنهادی آنان جز انحطاط چیز دیگری نیست. پارادایم جامعه ایران دمکراسی جوئی و مدرنیته طلبی است ولی «نواندیش» و اصلاحگر دینی در برابر اندیشه گری ایستاده و جامعه را با طرح اعتقادات شیعه و ایدئولوژی امامیه، آلوده می کند و در کارزار تبلیغاتی و پروپاگاند، بیشترین امکانات رسانه ای خارج کشور در اختیار او است. این افراد با رانت رسانه ای تلویزیون ها و رادیوها و سایت ها خبری، فضای جامعه را با اعتقادات مذهبی و تفسیر های شیعه و آیات قرآنی و روایات جعلی پر کرده و روزنامه نگاران بسیاری موجوداند که تقویت کنندگان قدرت نواندیشان مذهبی هستند. در کنار نظام دینی حکومتی، این دستگاه عظیم شیعه گری بظاهر «مدرن» افسونگر، همچونی ماشینی سنگین، علیه خردگرایی و روحیه علمی و خودمختاری روشنفکری و انسان متمدن عمل می کند.
پارادایم های عصر ما
جهان ما بسیار پیچیده است و در خود پارادایم های اساسی چندلایه بوجود آورده است. مرکز توجه ذهن انسانی در بستر تاریخی عصر روشنایی، درگیر پارادایم های تازه اکولوژیکی، دیجیتالی، جامعه شناختی، ژنتیکی، آنترپولوژیکی و کیهان شناسی میباشد. در عرصه جهانی، فلسفه و جامعه شناسی و آنتروپولوژی و بیولوژی و دانش فیزیک مهمترین مسائل امروزی را به پرسش کشیده و نوشتارهای بسیار زیبایی تولید شده و ذهنیت دانشگاه و جامعه را آبیاری می کنند. ولی در جامعه ما چگونه است؟ از نظر تاریخی اسلام منشا گسیختگی فرهنگی و انجماد گردید و قدرت شیعه دیوار سنگینی در برابر مدرنیته فکری کشاند. در این بستر نواندیشان دینی با جامعه چه میکنند؟ نواندیشان در جامعه دین خو و با حمایت روشنفکران چپ و راست و خیل روزنامه نگار و رسانه ها، مراکز تبلیغ و خبررسانی متعددی را کنترل کرده و ایدئولوژی بازدارنده خود را پخش می کنند. این افراد با طرح اعتقادات دینی خود، با تفسیر دینی از آیات قرآنی خود، با کشاندن ذهنیت به روایات فقه شیعه، با تراژدی سازی حسین، با افسانه مذهبی امام دوازدهمی، با تبدیل مولوی به ایدئولوژی عرفانی، با طرح رویاهای محمد یا آیات رحمانی اللهی، با جعلسازی «مدرن سازی» دین، با الگوی ابوذر و علی ابن ابی طالب، با جعل در تاریخ تجاوز قوای عرب به سرزمین ایرانیان، با افتخار خود به فتوحات اسلام، با تخریب و ایجاد آشفتگی در تحقیقات علمی در باره اسلام، با ستایشگری از طالقانی و شریعتی و منتظری، با برقراری مراسم پاتولوژیک عاشورا و رمضان، با برگزاری دعاگویی و هزاران رسوم دینی و اعتقادی، با تعرض تبلیغاتی علیه روشنفکران سکولار منقد، ذهنیت ایرانی را در فضای اسلام و شیعه محبوس کرده اند و به تمام کردارها و رفتارهای موجود در جامعه معنای فطری دینی می بخشند.
نواندیشان سقف پرسش ها و گفتگوها را به سقف و افق فقه شیعه محدود کرده اند و پیوسته می کوشند جامعه و روشنفکران را از پرسش های جهانی و تمدنی عصر حاضر محروم کنند و تمام جهان را در ایدئولوژی شیعه خود به حصار بکشانند. در این تلاش علیه خردگرایی، روشنفکران فرصت طلب چپ و ملی گرا و راست، همراه نواندیشان دینی می باشند. نواندیشان شیعه با رانت عظیمی که در رسانه های خارج کشور بدست آورده اند و با حمایت روشنفکران «اسلاموفیل»، به تعرض خود علیه فرهنگ روشنائی و فرهنگ اکولوژیکی و فرهنگ برابری و در تناقض با سکولاریسم و لائیسیته ادامه می دهند.
ما نباید مرعوت نواندیشان دینی گردیم و باید ابتکار نظری در نقد قرآن و شیعه گری را تقویت کنیم. ما نباید سقف نظردهی خود را به گفتمان مذهبی محدود کنیم. ما باید اندیشه خود را با پارادایم های عصر مدرن آموزش دهیم. ما باید در عصر روشنایی بمانیم و آگاه باشیم که انتقاد به جهان کنونی و نظام دمکراتیک فکر ما را تقویت خواهد کرد. جامعه ما از اسلام ضربه مهلک و ساختاری خورده است و نقش نواندیشان دینی بسیار زیان آور است زیرا آنان مدافع شیعه گری و خرافه پرستی می باشند. دین اسلام و حکومت آیت الله ها و نواندیشان دینی مجموعه ای را تشکیل می دهند که در تناقض با فلسفه روشنگری و حقوق بشری بوده و ایدئولوژی اشان انحطاط اندیشه را دامن می زند.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه
7 پاسخ
با سلام باید اعلام کنیم که حجت تمام است! آقای ایجادی توبه کن برادر. ببین در شهر ما چه شده است! آری در شهر ما آمل چندی ست لرزه بر اندام امام جمعه حجت الاسلام والمسلمین سید جلیل مرتضوی و یک روحانی دیگر بنام محمد علی رحمانی انداخته است. این دو و چند مداح و نماینده سابق آستارا مرحبا که همه از دوستان نزدیک محمود احمدی نژاد هستند در یک جلسه اضطراری وقوع ظهور را بسیار نزدیک دانسته و ابراز ـ به قول امام جمعه ـ خوف کرده اند! شخص اما جمعه گفته است که شک نکنیم که امام زمان عج در راه هستند. حالا قضیه چیست. قضیه این است که حیوان بسیار عجیبی که همه جا هست و هیچ جا نیست مومنین را ترسانده است. این حیوان که به صورت همزمان در چند مسجد آمل دیده شده و فورا ناپدید گردیده امام جمعه جدید نامش را قرتاس گذاشته است. قرتاس نام حیوانی ست که بنا به نوشته حاج شیخ عباس قمی در منازل الآخره با امام عج در تماس دائم است و از ایشان مراقبت می کند. بنا به آن نوشته این حیوان مثل یکی از علائم ظهور خودش را نشان میدهد و دوباره غیب می شود. این حیوان به صورتی همزمان خودش را در مسجد جامع٬ در مسجد سجادیه٬در مسجد امام حسن عسکری و مسجد امام رضا و حسینیه پشت بازار دیده شده و دوباره ناپدید شده است. در هر حال تنها تصویری که از قرتاس در دست است همین است که پسر عموی من آنرا با تلفنش فیلم گرفته که البته اگر توجه کنید به محض اینکه دوربین بسوی صورت این حیوان قدسی حرکت می کند حیوان ناپدید میشود. برای من که از کافٍه رینها هستم هم قرتاس تولید شبهه کرده است. به خدا پناه ببریم.
آن فیلم کوتاه این است
https://www.youtube.com/watch?v=WXmANL4zcyY
شما را به خدا نگاه کنید. آقای ایجادی بیا دوباره ایمان بیاوریم.
آقای ایجادی در کدام دانشگاه هستی؟ در مقطعی درس میدی. آستادی استادیاری پرفوسوری؟ ببخشیدا. اما مقاله ات درجه یکه. اینو میپرسم چون ما گاهی یواشکی مقاله های شما رو چاپ میکنیم و میزنیم به دیوار. دوستان این پرسشها را کرده بودند و من باز تابش دادم. شما هم مثل ما مرگ بر اسلام و مرگ بر روحانیت رو هر روز دم کن و بنوش
دوسن عزیز قرتاس نیست و قرطاس العالمین است. این حیوان و طبق اصول کافی در بخش مجمع الخراناس آمده است که
القرطاس موجودهه غریبه جسموهو عظیم و نشاطها کثیر… یعنی قرطاس حیوان عجیبی سا با هیکلی عظیم و سرزندگی و نشاط زیاد٬ در ادامه آمده که حضرت مهدی در اثر مراقبت با این حیوان به درجاتی والا و رسیده اند. آیت الله حاج میرزا خلیل کمره ای که اعاظم بودند و از اوتاد ایشون امام زمان علیه سلام و روحی ارواحنا له الفدا را در خواب می بینند که ایشان با قرطاس در یک بستر آرمیده بودند و در حالتی خلسه وار. ایشون در جمه محبان گفتند که خودشان جبرییل را دیدند که بر آستانه در ایستاده بود و همچون نگهبانی محلص جمع شدن امام را با قرطاس پاس می داشت. قرطاس موجدی ست که مثل ممثل قرآن اشدآ> علی الکفار و رحماء بینهم بود. مبنی بر اینکه قرطاس در حالی که با مومنین مقارب است و با شخص امام عج در تقارب دائم با دشمنان نه مروت دارد و نه مدارا. بنده نیز معتقدم که اگر قرطاس در آمل ظهور کرده باشد باید غنیمتی بزرگ برای روحانیون معظم و خصوصا رهبری نظام حکومت اسلامی و مداحین اهل بیت باشد که الحمد الله همه از صالحین هستند. آگر این حیوان واقعا قرطاس باشد باید ملت ایران و آنها که دیگر باور ندارند بر این دین الله بر خود بلرزند و آمام جمعه ی آمل درست گفته است. و آما آنها که با رهبری بیعت دل و جان و مال کرده اند را گزندی نیست که نیست. آما هم شیخ عباس قمی و هم در اصول کافی آمده است که برای شناختن اینکه آیا حیوانی قرطاس هست یا نه باید میان پاهای حیون نزدیک شد و اگر آیه الکرسی نوشته شده بود و هم بوی ولایت از آن صاتع بود حکما و حتما آن حیون قرطاس است. بنا بر این آزمایش راحت آسان است. السلام من التبع الهدا. قم
واقعا شماها حتا رونویسی هم بلد نیستید! و اما من هم بنویسم که همتان اشتباه نوشته اید با مراجعه به اصول کافی صفحه سیصد و سیزده می بینیم که نه قرتاس درست و نه قرطاس! در واقع قرطاش است با شین! و آن هم از علائم ظهور است. بدین معنی که در حقیقت نوعی اخطار است. در صفحه ی بیست و نود دو بی آنکه نامی قرطاش بیاورد می نویسد که حیوان ست همدم و همنوفس آن غایب کبیر که می آید تا بگوید که بزودی ظهور خواهد کرد آن منجی بزرگ. همچنین در صفحه سیصد و چهل و چهار می خوانیم که آن بزرگ چون بیاید گردنها را چنان زند و حونها چنان جاری کند که تا بیضه های اسبش را خون بگیرد و قرطاش در آن دریای خون شنا کند و همچون پروانه ای بدور وجود مبارک آن امام بگردد و از او محافظت کند. که مباد گزندی بر امام رسد و عدالت مهدوی لطمه بیند. خدایا ما را براه راست عدایت کن مباد که آن شمشیر بران ما را نیز بدرد.
با سلام خدمت همگی میخواستم بنویسم دو موضوع اما دیدم چند موضوع است. یکی ایمکه مقالات این بابا آقای ایجادی بسیار کار خوبی ست و باید ادامه بدهد ایشون انگشتش را در سوراخ خوبی فرو کرده است. ولی من نمی فهمم تین قمی و شیرازی اون یکی رجبی و آون آخری که انگاری اصلا حجتیه ایه یارو. اینا هی دم در مالیدن و جرات نکردند برند تو. ته و توی ماجرا اینه عده ای دانشمند و ریاضی دادن بودند که از دست موبدان زرتشتی از ایران فرار کردند و رفتند بسوی یک کویر آنها فکر می کردند که دارند به هندوستان می رسند اما آنجا عربستان بود و یک مردیکه ضصت ساله عاش و سینه چاک یک بچه ی سه ساله شده بود. آن دخترک را می انداخت توی رختخواب و هر فقره عربیه الهیه را می انداخت و دل و روده آن بچه را در می آورد و پدر آن بچه هم خب چون خودش اینکاره بود هیچی نمی گفت. این مردک برای رد گم کردن اسن هودش رو گذاشته بود امین. آری این حضرت محمد ص بود. صاد هم اگر توجه کنید در واقع دسته شمشیر است. دیته شمشیر همان صاد است. و عورت محمد نا امین هم همین طور ص است از زیر دوبیضه که آویزان می شود عبا خود عورت پیامبر می شود ص برای همین همپ مومنین برای اینکه بگویند پیرو اویند می گوزند محمد صاد و هر وقت نام او را هم ببرند باز هم می گویند محمد صاد. در همان موقع که دانشمندان ایرانی به عربستان رسیده بودند پیامبر صاد با یگ سگی هم رابطه ای عاشقانه داشته و کار بالا می گیرد آن حضرت آن حیوان باردار خود می کند. پیش از این که به بقیه ماجرا بپردازم حتما شماها تا کنون واژه قرشمال را شنیده اید. بعد توضیح خواهم داد. اما اجالتا بدانید که وقتی آن حیوان به اذن خدا وضع حمل می کند موجود عجیبی پا به عرصه وجود می گذارد که پوزه ای همانند پدر دارد و هو صورتی همانند مادر و رنگ پوستی همچون پدر و اما دست ندارد و به جای دست پاهای پدر و پاهای مادر را به ارٍ برده است. و این چجنین همه در تعجبند تا اینکه خبر به سلمان فارسی می رسد و سلمان آن دانشمندان را جمع می کند تا آنها فکری بکنند. و آنها در وهله نخست بر ای این حیوان اسمی درست می کنند که همان قرطاش است. و قرطاش معنی زاده شده از پدری انسان و مادری حیوان است. مبحثی هست نزد عرفا و کسانی که از عوالم ضرع خبر دارندو عالم ضرع عالم نادیدنی ست فقط علم غیب می تواند در آنجا برود و بیادو و اما یکی از اسرار این موجود غریب قرابت با پیامبر است. تا جایی که گفته می شود که به محض اینکه پیامبر می میرد قرطاش او را تکه تکه می خورد. برای همین در اصول کافی و تحت البلاقه علوی می خوانیم که محمد نیز چون عیسی به عرش رفته است در صورتی که قرطاش او را از قبر درآورده و خورده است. در اصول کافی آمده است که قبر پیامبر باز شده بود و جسد بسوی الله پرواز کره بود. اما همه و خصوصا تیم داشمندان ایرانی تشخیس داده بودند که پیامبر را قرطاش خورده است در همان اصول کافی میخوانیم که پیامبر به معراج رفته و در تحت ابلاغه آمده است که این حیوان هزار و هفتصد سال زندگی خواهد کرد. برای همین نویسنده ی بالا خیال کرده این قرطاش عنان قرطاش است. شاید از آروغ و باد معده ی او بتوانفهمید چرا که هظم آنچه را هزار و چهارصد سال پیش خورده بسار مشکل است. در هر حال برای همین محمد را پیامبر دمدار نیز می نامند و بر قرطاش بسی احترام هست. گفته می شود که رهبر معظم هم اغب به صورت پنهان با قرطاش است و متلذذ.
با سلام قرطاش ناموس پیامبر است و ناموس علی ست و اینک ناموس امام مهدی عج است. و گویا تا دسته به حضرت رهبری فرو رفته است و ایشون الان در سکرات است و حتا کفن نجسش را هم آماده کرده اند. باید برای قبر ایشون مسترابی ساخت و نامش را مقعد مقدس امام عج نامید.
در ضمن این ویدیو را از youtube حذف کرده اند در تکثیر آن بگوشید.
ایناهاش
http://news.gooya.com/2017/04/post-2763.php
آقای فرهنگ قاسمی اینرا بکنید توی سایتتون
متشکرم از رشت
با سلام بنده رفتم و قیلم قرطاش را دیدم و واقعا بر خود لرزیدم. چرا که این خود هموست! آن منتظر اعظم فقط در آن پوست رفته است تا وجنات عالم حظور را لمس کند. این همان اقا امام زمان است که در آمل ظهور کرده است. به خداوند متعال پناه ببریم که این مقدس کبیر که اینک در وحوش ظاهر شده ولی نعمت آقا امام خامنه ای ست. در تورات آمده که بعد از من کتابی خواهد آمد که از بس آمنرا بخوانند و قرآیتش مکنند آنرا قرآن نامیده ایم و در تپرات و انجیل و سپش قرآن از آندن قرطاش بسیار آمده است. آنها که کلمات مکنون قرآن را در می بند میدانند که قرطاش فقط از جنس آقا مهدی علیه و آل و سلم است. آنها که ایشون را ناموس آقا امام زمان داستند از جحتی درست و از جحتی نادرست است. درست بدان معنی که این قرطاش در واقح روح امام زمان روحی اروحنا له الفدا می باشد و چون در خواب و رختخواب آمام زمان عج می رود توش و در می آورد بنا بر این مه می بینی می شود ناموس آقا. ولی از آن نظر که با حاج سعید طوی نیز همبستر می شود و هم با آقا تخت نردی می بازد و هم همخوابه امام عج است و هم فرزند خلف امام عج پس بنا این قرطاش به ضن معتبر هم نور است و هم منبع نور و تشعشع نور. برای همین این که می بینی امام زمان کارش درست است. این امام هدا امروز همسن و سال موارد حاج سعید طوسی هستند که آقا نفس گرمش بر گرده او انسال اوپسیار دمیده شده و همپنفس تفلان معصوم بر گرده ی هم امام عج و هم امام خودمان خامنه ای مالیده شده است. پس قرطاش هم انث است و هم جنس است و انس و هم نماینده و هم خود آقاست. قربان شما از نجف اشرف