به حرمت دستانِ رنجور کودکان کار، تن های خسته ی گورخوابان، نگاه فقرآگین و شرم زده ی دختران و زنان فحشا، محرومان از تحصیل، دربندان دگراندیش سیاسی/ عقیدتی/ مذهبی، جوانی های غارت شده در زندان، تنِ کارد آچینِ کارون حاجی زاده، نوجوانی ی به دار آویخته ی مونا محمود نژاد و همبندانش، سینه های به سرب گداخته شده ی سال های شصت و سر به دار باختگان تابستان شصت و هفت، سعید و غزل گویان و سروده خوانانِ گلو شکسته ی قتل های زنجیره ایی درون وبرون مرزی، مادران و پدران ساک بدست و بر خاک نشسته ی گلزار خاوران و خاوران ها،ستار و ریحانه و سهراب و ندا و محمد و فرزاد و عبدالله و شهرام وصدها نام و نامهای دیگر، وقربانیان گمنام قریب به چهار دهه حاکمیت رنگارنگ جهل و جنون و فصل های شتک خورده به خون، انگشتِ به جوهر آغشته ات را در برابر دیدگانم قرار مده. نه به خاطر من به حرمت چشمانِ تاریکِ زینب جلالیان. که انسان را کرامتی است که نباید به هیچ رنگی آلوده شود.
ع. کرم زاده
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو