از گذشته تاکنون هر حکومتی که روی کار می آید معمولا دارای مخالفانی بوده و هست. این روزها مخالفان را با نام اپوزیسیون می شناسند. مفهوم اپوزیسیون نخستین بار در پارلمان انگلستان شکل گرفت و کم کم در سایر جوامع رواج پیدا کرد. از این رو اپوزیسیون واژه نوینی است که عمر آکادمیک آن به اوایل قرن بیستم در کشور های دموکراتیک غربی باز می گردد. اپوزیسیون به معنای گروه های سیاسی ساختاریافته ای که حکومت یا دولت مستقر را قبول ندارد و خواستار تغییر آن در صورت کسب آرای اکثریت مردم در انتخابات آزاد است. به بیان دیگر اپوزیسیون به حزب مخالفی اطلاق می شود که برنامه و آلترناتیو های خود را برای جامعه ارائه می کند و می پذیرد که مردم آن برنامه و آلترناتیو ها را بپذیرد و یا رد کند. در ایران نیز حکومت های که بر مسند قدرت باشند مخالفانی داشته و دارند. با توجه به این موضوع اپوزیسیون نیز در ایران شکل گرفته است. که نمونه عینی آن سرنگونی حکومت شاهنشاهی به دست اپوزیسیون آن دوران بود. به عبارتی حکومت شاهنشاهی ایران به واسطه ناکارآمدی در حل بحران های داخلی و نبود آزادی های سیاسی در کشور در نهایت در سال 1979 میلادی با مشارکت و حضور گسترده اقشار وسیعی از مردم ، احزاب و گروه ها سقوط کرد. سرانجام این سقوط، حکومت انقلابی بود که به امید ساخت ایران بهتر و آینده روشن تر در راس امور قرار گرفت. اما طولی نکشید که حکومت انقلابی کم کم ماهیت واقعی خود را به مردم و جامعه نشان داد و نه تنها قدم در راه دموکراسی و ساخت جامعه دموکراتیک نگذاشت، بلکه تنها گذر از یک دیکتاتوری سکولار به یک دیکتاتور دینی را پایه گذاری کرد. چراکه از یک سوی ستون پایه های استبداد آنچنان در این سرزمین گسترده و نهادینه بود که مردم و شخصیت های تاثیرگذار در روند انقلاب درک درستی از دموکراسی نداشتند. از این رو مردم هنگامی که انقلابی را به سرانجام رساندند گویی به مقصود خود رسیده باشند، عرصه را برای دیکتاتوری جدید مهیا کردند. از سوی دیگر شرایط بین المللی آن دوران که مصادف بود با رویداد هایی همچون دوران جنگ سرد و شروع جنگ ویرانگر با عراق و … به شکل گیری این استبداد مهر تایید زد . براین اساس حکومت برآمده از انقلاب که در ابتدا تقریبا و در ظاهر دموکراتیک بود. اما با گذشت زمان و با محکم شدن ستون پایه های اقتدار حکومت، ظاهر شبهه دمکراتیک آن کم کم رنگ باخت و ظاهر واقعی یک حکومت توتالیته و دیکتاتوری با نگاه ایدئولوژیک به خود گرفت. در این فضا بود که افراد ، گروه ها و احزاب یکی پس از دیگری از دایره قدرت و حکومت کنار گذاشته شدند. این کنار گذاشتن افراد و احزاب از دایره قدرت سبب به وجود آمدن و تشکیل اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور شد. براین اساس اپوزیسیون تا به امروز بیش از 40 سال است که حیات سیاسی دارد که سرانجام این حیات سیاسی برایند و کارآیی کافی برای مقابله با حکومت را نداشته و در برخی مقاطعی حتی نتیجه عکس هم برای اپوزیسیون به همراه داشته است.
در توضیح چرایی این موضوع می توانیم دلایل گوناگونی را ارائه کنیم. اما عمده دلایل اصلی و مشترک در ناکارآیی اپوزیسیون علیه حکومت جمهوری اسلامی ایران را می توان موارد ذیل دسته بندی کرد.
دلیل نخست این است که اپوزیسیون در حوزه عملکرد تشکیلاتی خود ناتوان عمل کرده است چرا که فاقد هرگونه اساسنامه و مرامنامه ای است که این اساسنامه می توانست دیدگاه سیاسی آنها را به صورت شفاف و روشن معرفی و توضیح دهد. دلیل دوم اتکا بر مخالفت کلامی و نظری ( تئوریکی) است. اپوزیسیون آلترناتیو و پلتفرم عملگرایانه ای برای حل مشکلات و معضلات جاری و ساری در کشور را ندارد .به بیان ساده تر اپوزیسیون دقیقا برای همان مشکلاتی که حکومت با آن مواجه است خود نیز راه حل درست و عملگرایانه ای ندارد و بیشتر برنامه آنها تبلیغاتی است و اگر خود در مسند قدرت قرار بگیرند دقیقا بدتر از حکومت گاها عمل خواهند کرد. دلیل سوم نبود جسارت و شجاعت کافی در میان اپوزیسیون است، زیرا به دلیل ترس و وحشت از طرد شدن و عدم استقبال عمومی، اپوزیسیون از اظهار نظر و موضعگیری صریح و مستقل ناتوان است. به بیان دیگر اپوزیسیون هنوز به آنچنان درجه از پختگی و تعالی نرسیده است که بتواند نسبت به مسائل و اتفاقات جاری داخل و خارج از کشور دیدگاه رسمی خود را اعلام کند و حتی حاضر به پذیرش تبعات آن باشد.
چهارم اینکه اپوزیسیون تحلیل درستی از شرایط و روند جاری در تحولات داخلی ایران را ندارد. با این توضیح می توان گفت اپوزیسیون بیشتر می خواهد سوار بر موج باشد و در صورت امکان از آب گل آلود ماهی بگیرد. به دیگر سخن این اپوزیسیون نیست که به تحولات سمت و سو می دهد بلکه این اپوزیسیون است که با توجه به تحولات تغییر رویکرد و عملکرد می دهد.
پنجم اینکه فقر فکری و ارائه تئوری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سبب شده که سخنان و عملکرد اپوزیسیون تکراری و یا کپی برداری شده از دیگری باشد. به عبارت دیگر اپوزیسیون ناتوان تر از آن است که تولید فکر و تئوری کند و حرف نو و تازه ای برای بحران های عصر نوین داشته باشد. از این رو بیشتر در گذشته سیر می کند.
دلیل ششم را می توان به ناتوانی اپوزیسیون در همکاری در بعد اجتماعی اشاره کرد. به بیان ساده تر اپوزیسیون توانایی کار جمعی را به واسطه نداشتن و آگاه نبودن به اصول دمکراسی را ندارد، زیراکه اپوزیسیون تمرین دموکراسی نکرده و از این رو تنها در صدد حذف یکدیگری و تمامیت خواهی است.
در نهایت دلیل هفتم و شاید یکی از مهم ترین دلایل ناکارآمدی اپوزیسیون، مشکلات مالی و بحران اقتصادی باید دانست که آنها را وابسته و در مقاطعی از تاریخ حتی آلت دست صاحبان سرمایه (دولت های خارجی )ساخته است.
هانا آرنت، فیلسوف بزرگ سیاسی میگوید: «کسانی انقلاب میکنند که میدانند قدرت چه زمانی درکوچه وخیابان ریخته است و کی میتوانند آن را جمع کنند».
اما اینکه کدام اپوزیسیون به درستی می داند که قدرت چه زمانی در کوچه و خیابان ریخته است با قاطعیت می توان گفت که هیچ یک از اپوزیسیون ها هنوز به روشنی این را نمی دانند و تنها به حدس و گمان بسنده می کنند.
از این رو برای آگاهی و شناخت با نحوه عملکرد و تئوری سیاسی برخی از اپوزیسیون به اختصار می پردازیم تا از دلایل ناکارآمدی آنها مطلع شویم؛
سلطنت طلب ها:
بارزترین نکته در تعریف و شناخت سلطنت طلب ها، انجماد (فریز) فکری و عملکردی آنها با اعتقاد به بازگشت به گذشته است که فلسفه فکری آنها کاملا گویای آن است. سلطنت طلب ها عموما به واسطه وابستگی و نزدیکی به خاندان پهلوی، در صدد احیای حکومت پادشاهی در ایران هستند. این بخش از اپوزیسیون با اینکه عمدتا در طول 40 سال اخیر در امریکا و بلوک غربی اروپا سکونت داشته اند اما چه از جنبه سیمای ظاهری زندگی و چه از جنبه فکری و اعتقادی تغییر چشمگیری در طول این مدت نداشته و تقریبا بدون تغییر مانده اند. از این رو زندگی در تبعید برای آنها سبب نشده است تا در صدد شناخت جهان و تحولات جاری در فضای بین المللی باشند. سلطنت طلب ها با وجود زندگی در جوامع دموکراتیک و مناطق متمول شهری، چه در ظاهر و چه در باطن با دموکراسی کاملا بیگانه هستند. آن بخش از دموکراسی را عموما درک می کنند که ابتدا خود را پادشاه تام الاختیار ایران بدانند و تنها در امور خرد و پیش پا افتاده با اتکا به یک مجلس فرمایشی به سلطنت و دیکتاتوری خود ادامه دهند. از این رو آنها بیش از آنکه اپوزیسیون واقعی باشند مرتجعین پادشاهی هستند.
از عمده دلایل ناکارآمدی و طرد شده سلطنت طلب ها در داخل ایران می توان به مواردی همچون ناتوانی در درک دنیای کنونی (فضای بین المللی) و شرایط تاریخی امروز ایران و همچنین اعتقاد به تشکیل حکومت خودکامه پادشاهی عنوان کرد، چراکه این بخش از اپوزیسیون خود را برتر و والاتر از مردم و جامعه می داند و به برابری و عدم تبعیض اعتقاد چندانی در مواجهه با خود قائل نیست. از دید و اعتقاد سلطنت طلب ها مردم فقیر و مفلوک پادشاه هستند که باید ناخواسته فرمان بردار باشند. بر این اساس مردم و جامعه کنونی ایران که پیشتر در سال 1979 از پادشاهی گذر کرده اند، امروز نیز دیگر هیچ اعتقادی به حکومت پادشاهی ندارند و این بخش از اپوزیسیون از سوی مردم کاملا مطرود است. در نتیجه برایند این نوع اپوزیسیون در سپهر سیاسی ایران صفر و یا چیزی نزدیک به صفر است.
مجاهدین یا شورای ملی مقاومت:
مهمترین نکته کلیدی و بسیار مهم در تعریف این گروه از اپوزیسیون همانا تعارض و دوگانگی غیرقابل توجیه است. این گروه اپوزیسیون که از گروه های چپ اسلامی ایران است در ابتدای انقلاب با حکومت ارتباط و نزدیکی تنگاتنگی داشت و با افزایش سهم خواهی از قدرت و اختلاف نظر با شخص خمینی، کم کم از دایره قدرت کنار گذاشته شد و با منافق خواندنشان بطور کامل از فعالیت سیاسی در داخل حذف شدند. براین اساس برای جبران این کنار زدن از قدرت گروه مجاهدین هدف خود را سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران با مشی رادیکال و به اقدامات مسلحانه روی اوردند. از عمده دلایل ناکارآمدی این گروه، تعارض فاحش در رفتار و عملکرد این گروه است که در این گروه اپوزیسیونی بسیار مشهود است. رفتارهای این گروه کاملا غیر دموکراتیک و غیرشفاف است. بطوریکه این گروه انقدر غیر شفاف و دیکتاتوری اداره می شود که حتی سال ها بعد از مرگ رهبر این گروه (مسعود رجوی) هنوز اطلاعی از مرگ ایشان منتشر نشده است. اقدام به مبارزات مسلحانه و انجام ترور های کور همیشه از دلایل انزجار مردم از این گروه بوده که هیچ گاه از سوی این گروه رد و کنار گذاشته نشده است. همچنین سردرگمی در اهداف و بی برنامگی در همه سطوح تشکیلاتی را می توان به دلایل رد این اپوزیسیون از سوی مردم ایران اشاره کرد. اما آنچه این گروه را با تمام نقص و ایراداتی که بدان وارد است برای مردم ایران منفور و منزجر کنند، کرده است همانا همکاری با دشمن در زمان جنگ ایران و عراق و تجاوز به خاک ایران است. خطر این گروه از خطر جمهوری اسلامی برای کشور و مردم به مراتب بسیار بیشتر و دهشتناک تر است. از این رو نه تنها هیچکارایی مجاهدین در بین مردم ندارند بلکه برایند کارآیی مجاهدین در ایران حتی منفی و انزجار آور است.
اپوزیسیون مجازی و یا شبهه اپوزیسیون ها:
در سالهای اخیر سیل انبوهی از اپوزیسیون بی هویت با اهداف و برنامه های خاص اعلان موجودیت کرده اند. این نوع از اپوزیسیون چون در تاسیس آنها الزامات و قوانین دست و پا گیر تشکیلاتی وجود ندارد، از این رو ظهور و پیدایش این شبهه اپوزیسیون ها که گاه تعداد اعضای آنها از انگشتان یک دست هم کمتر است، رواج گسترده پیدا کرده است. این گروه که عمدتا میانگین سنی آنها بسیار جوان است و با وجود اینکه آشنایی و شناخت بیشتری با مفاهیم دموکراتیک دارند اما چندان به این مفاهیم پایبند نیستند. در مقاطع حساس و بزنگاه های تاریخی بی تدبیری و بی تجربگی در رفتار و عملکرد آنها بارز دیده می شود. درست به همین دلیل است که برای پوشش این نقص بی تدبیری و نا آگاهیشان، احساسات و عواطف کاذب مخاطبان خود را تهییج می کنند تا بتوانند جاذبه بیشتری برای نسل جوان ایرانی داشته باشند.این نوع گروه ها بیش از آنکه اپوزیسیون باشند یک هوچیگر و یاغی سیاسی هستند که یک شبه اعلان موجودیت می کنند. از عمده دلایل ناکارآمدی این گروه ها می توان به نداشتن هرگونه فلسفه سیاسی و کار تشکیلاتی مرسوم که برای تشکیل یک گروه اپوزیسیونی لازم است اشاره کرد. همچنین از آنجایی که جامعه ایران یک جامعه سنتی و در حال گذار است و این نوع از اپوزیسیون، الزامی نمی بیند تا این خط قرمز ها را رعایت کند، عموما از سوی مردم چندان مورد استقبال قرار نمی گیرند. اما مهم ترین دلیل برای اثبات ناکارآمدی این نوع اپوزیسیون ها این است که برای جذب مخاطب متوسل به هر گونه بی اخلاقی، دروغ، فریب، و… می شود. گمان این نوع اپوزیسیون ها این است که به صرف مخالفت با حکومت هر رفتار ناشایستی مجاز است. از دید و لنز نگاه این نوع اپوزیسیون حتی حمله به سایر اپوزیسیون یک تاکتیک و راهبردی برای بیشتر مطرح شدن است.برایند و کارآیی این نوع اپوزیسیون ها، بسیار پایین و در مقاطعی هم منفی بوده است.
خلاصه کلام اینکه دوعامل رفتار و عملکرد ضعیف اپوزیسیون که پیشتر به اختصار بدان اشاره شد از یک سوی و تبلیغات و بی محتوا کردن فعالیت اپوزیسیون از جمله اقدام به ترور مقامات تاثیرگذار و کلیدی اپوزیسیون و نفوذ نیروهای حکومت به بدنه اپوزیسیون از سوی دیگر سبب شده است تا هیچ اپوزیسیون موثر و شاخصی علیه حکومت جمهوری اسلامی شکل نگیرد. از این رو تا مادامی که اپوزیسیون حکومت جمهوری اسلامی ایران، گروه های ناکارآمد و بدون آلترناتیو موجود باشند، عملا باید گفت که بقا و دوام این حکومت دیکتاتوری همواره برقرار است. نتیجه بقای این حکومت دیکتاتوری و ایدئولوژیک همانا تباهی و فنای مردم و سرزمین ایران است. اپوزیسیون اگر می خواهد به درستی وظیفه و رسالت واقعی خود را انجام دهد، نیاز به تغییر رویه و رویکرد اساسی و بنیادی بی هیچ توجیه و اما اگری دارد.