شعر و نثر: شادی سابُجی
نامش جمال بود، جمالی بسی جمال، فکری جمال،
همه رویا، همه انسان، همه ایران، همه جمال،
نامش جمال بود همه انسان، همه ایران و عشق بود،
در خاک نوشهیرِ شهره، به زانویِ خاکِ عشق خفت،
نامش جمال بود و همه کارش، به عشقِ ایران بود،
و غریبانه پشتِ میزِ شبِ شوم، خون چکانی شد،
نامش جمال بود و همه کارش، به عشقِ ایران بود،
نامش جمال بود و مجزا ز جانِ جنجال های جاری مُرد،
کسی نگفت به کعبه، حسینی ما، نورِ این هرانا بود،
کسی نگفت به غربت، غریب ما همه جانش غریقِ انسان بود،
نامش جمال شد به دوباره، و هیاهو به جانِ عالم شد،
گویی میان دفتر و دستک به ملاقاتِ شمشیرِ رقصِ شیدا شد !
فرانسه- 12 اکتبر 2018 برابر با 20 مهر 1397
پانوشت شعر:
—————————————————————–
در روزهایی هستیم که خبر کشته شدن و گویا قیمه قیمه شدن جمال خاشقجی شهروند و روزنامه نگار عربستان سعودی در شهر استانبول ترکیه در تمام رسانه های جهان با شدت و حدت بسیار مخابره می شود و غوغایی در جهان راه انداخته است. و من در اندوه آنم که چرا نمونه های ایرانی این قبیل اتفاقات تلخ در حوزه ی روزنامه نگاری این چنین در عرصه ی جهانی سر و صدا به پا نمی کند و در نهایت غریبی و غربت در حاشیه هایی کوتاه منعکس و از یادها فراموش می شود. باری حجم عظیم خبر در سطح جهانی برای جمال قاشقجی مرا در گوشه ی خلوت خود به حسرت نشاند و این شد که این دل خونبار شعری از این قلم چکید.
جمال حسینی فرزند ایران که با رویای حقوق بشر برای ایران و انسان ایرانی از سال 1384 فعالیت حقوق بشر برای ایران را در داخل کشور شروع کرد و سپس از سال 1388 با نا امن شدن فضا برای فعالان حقوق بشر توسط اطلاعات سپاه پاسداران راهی تبعید شد. او با فعالیت هایش در خبرگزاری هرانا به تهیه ی گزارش های سالانه ی حقوق بشری برای ایران به دو زبان انگلیسی و فارس و انعکاس آن به سازمان های حقوق بشر و اطلاع رسانی هایی حقوق بشری در این راستا تلاش کرد. و دست آخر در سال 1394 در پشت میز کارش در حالی که از گوشش و دماغش خون آمده بود به طرز بسیار مشکوکی جان سپرد و علی رغم پیگیری های برخی از اطرافیان او دیده شد که چگونه پلیس ترکیه هم همدست با جانیان جمهوری اسلامی در محو کردن مسیر حقیقت یابی برای کشف قاتلان او قدم بر می دارند.
و این است که فرزندان ایران با رویاهایشان برای مردم ایران این چنین در خارج از مرزها در غربت شعله های جانشان خاموش می شوند و غریبانه حتی مردمان روزگار نه در ایران و نه در جهان نامشان را نمی شناسند و در لابه لای کوچه های ذهنشان به یاد نمی آوردند که چه کسانی بودند که رویایشان رعایت حقوق برای شهروندان ایران و داشتن ایرانی بدور از کشته شدن بیهوده ی انسان ها بود.
پانوشت عکس : مزار غریبانه ی جمال حسینی در شهر نوشهیر ترکیه چند ساعت پس از دفن شدن– عکس از ویدیوی مهدی میرقادری بر مزار این روزنامه نگار متعهد استخراج شده است.
https://www.youtube.com/watch?v=jAijzbvpy0E
در رابطه با این جنجال جهانی جمال قاشقجی، سناتور ” روبی یو پرس ” آمریکایی در تویئت خودش می نویسد: ” من دعا می کنم که این روزنامه نگار سعودی زنده باشد اما اگر این گزارش خبر عمیقا پراغتشاش درست باشد، ایالات متحده و جهان متمدن باید پاسخی قوی و درخور از خود نشان دهد ! و من همه ی گزینه ها را در سنا بازبینی خواهم کرد !. “نگارنده این سطور با دیدن این توئیت باز هم به احساساتی کاملا کمدی-تراژیک دچار شد و کمی پیشانی اش را خاراند به خود گفت : ” فقط نمی دانم که چرا جهان متمدن برای قطعه قطعه شدن روزنامه نگاران ایرانی از خود واکنشی نمی دهد ؟ ایران جزو کشورهای کره ی زمین نیست ؟ ”
در پایان این که نگارنده ی این سطور معتقد است که ” کشتن آدم های کیفی جامعه ی مبارز ایران” در درون مرز و برون مرز توسط دستان پر شقاوت جمهوری اسلامی، جوانان ایران را از آزادی خواهی و سعادت برای انسان ایرانی و رعایت حقوق بشر در ایران باز نخواهد داشت.
یک پاسخ
اگر جمال قاشقجی را روزنامه نگار بنامیم آنوقت دیگر هیچکس روزنامه نگار نخواهد بود. جمال قاشقجی یک ادیب و فیلسوف و جامعه شناس هم بود. ما در بین تمامی متفکرین و فیلسوفانمان هم حتا یک نفر را در حد و قواره جمال قاشقجی نداریم. این بدبختی بزرگی ست اما این عربستانی شخصیتی نوین با شناختی عمیق از فلسفه و ادبیات و تاریخ و تمد ن غرب بود. شما بروید مقالات او را بلخوانید و مثلا با بیانیه ها و نوشتار و سخنان سروش و کدیور و حتا داریوش شایگان و سید جواد طباطبایی که به سید بودن و طباطبایی بودن خود افتخار می کند مقایسه کنید. جمال قاشقجی یک شخصیت محکم و شجاع و متفکر بود. او داری یک جهانبینی محکم و استوار بود. بدبختانه طربه ای هولناک بر روشنفکری عربستان خورد. روشنفکران ایرانی را فقط خودشان بین خودیها روشنفکرشان مید انند. واقعا شرمآور است اما ما اصلا روشنفکر نداریم.