از قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، بیست و هشت سال میگذرد و در طی این سالها مادران و خانوادههای خاوران و تمامی دادخواهان در داخل و خارج از ایران به دنبال روشن شدن حقیقت چرایی و چگونگی این اعدامها بوده و هستند. این اولین گام است که ما دادخواهان میخواهیم بدانیم چرا زندانیانی که حکم زندان داشتند، با حکم حکومتی رهبر وقت و توسط اعضای کمیسیون مرگ بیخبر از خود زندانیان و خانوادهها، به وحشیانهترین شکل ممکن تیرباران یا حلق آویز شده و آنها را مخفیانه در گورهای جمعی مدفون کردند؟
رییس قوه قضاییه در واکنش به فایل صوتی آیت الله منتظری میگوید: «آنچه از احکام دادگاهها بر حسب موازین شرعی و قوانین انجام شده است قابل خدشه نیست و حکم گروههای محارب کاملا آشکار است» چه چیزی آشکار است؟ چگونه است که هنوز هیچکدام از خانوادهها نمیدانند عزیزشان که حکم زندان داشتند، چگونه و چرا کشته شده و در کجا آنها را به خاک سپردهاند؟ چرا جنازهها را به خانوادهها تحویل ندادند و در گورهای جمعی مدفون کردند؟ چرا از تیرماه ۱٣۶۷، ملاقاتها را قطع کردند و خانوادهها و زندانیان را در بیخبری مطلق نگاه داشتند؟ چرا خبر کشته شدن آنها را پس از چند ماه با یک ساک کوچک به خانوادهها دادند؟ چرا خاوران را چندین بار با بولدوزر زیر و رو کردند؟ چرا به خانوادهها اجازه برگزاری مراسم آزادانه ندادند؟ چرا در خاوران را قفل زدند و به محض جمع شدن خانوادهها در خاوران، ماموران سر میرسند و خانوادهها را شکنجه داده یا بازداشت میکنند؟ و هزاران چرای بیپاسخ دیگر که حکایت از وحشت و ترس حکومت از روشن شدن جنایتهای دولتی دارد.
پس از این همه سال هنوز هیچ مقام مسئولی پاسخی رسمی و شفاف به خانوادهها و دیگر دادخواهان نداده است و بیتردید روزی باید تمامی ابعاد این فاجعهی انسانی روشن شود و تمامی دست اندرکاران در جنایت در شرایطی دموکراتیک در دادگاهی عادلانه و علنی محاکمه و مجازات شوند. همینطور در مورد دیگر جنایتهایی که از همان ابتدای به قدرت رسیدنشان تا کنون داشتهاند، از اسفند همان سال در کردستان، ترکمن صحرا و خوزستان و دیگر نقاط ایران دست به کشتار وسیعی زدند. از کشتار مردم در خیابان و به گلوله بستن و ترور و قطعه قطعه کردن و اسیدپاشی و تیغ زنی تا کشتارهای در زندانها به ویِژه کشتارهای دهه شصت و ایجاد گورهای گروهی در خاوران تهران و دیگر گورستانهایی که در تهران و شهرستانها ایجاد کردهاند و چرایی و چگونگی هیچکدام از این جنایتها برای مردم روشن نشده است و ضرورت دارد تمامی اسناد دربارهی این جنایتها فاش و مسئولان شریک در این جنایتها شناسایی شوند.
برای ما تمامی مبارزان راه رهایی از دیکتاتوری که خواهان آزادی و برابری و عدالت باشند، از هر گروه و دستهای، از دین دار و بیدین یا با هر عقیدهی دیگری محترماند، ولی بیتردید برخی از این گروهها نیز مرتکب خطاهای بزرگی شدهاند که باید در زمان مناسب و در شرایطی دموکراتیک و عادلانه در برابر مردم پاسخگوی اعمال خود باشند، بهخصوص گروههایی که با جمهوری اسلامی همراهی کردند یا گروههایی که نوجوانان را وارد مبارزهی مسلحانه کردند، هر دو طیف از این گروهها صدمات جبران ناپدیری به بدنهی مبارزاتی جنبش رهایی بخش ایران وارد کردند، ولی در شرایط کنونی مسالهی اصلی ما این است که با حکومتی روبرو هستیم که تمامی ارکان قدرت و ثروت و امکاناتی که متعلق به مردم است را با فریب در اختیار گرفته است و بیوقفه برای خفه کردن مردم و مبارزان تلاش میکند تا با دیکتاتوری چند صباحی بیشتر بر سر قدرت بماند و این حکومت در برابر مردم و فعالان سیاسی و اجتماعی مسئولیت سنگینی دارد و باید پاسخگوی بیعدالتیهای خود باشد.
ما میخواهیم بدانیم، چگونه حکومتی که آرای مردم را گرفت تا آزادی و عدالت را به ارمغان بیاورد، میتواند به ناعادلانهترین شکل ممکن، مخالفان خود را با هر اعتقاد و گروه و دستهای این چنین سر به نیست کند؟ این حق را چه کسی به حکومت داده است؟ اگر هم چنین حقی را سالها پیش با آرای اشتباهمان به حکومت دادهایم، میتوانیم این حق را از حکومتی که جز کشتار و فقر و فساد و تباهی برای مردم کار دیگری نمیکند، پس بگیریم. حکومتی که نام جمهوری را بر خود گذاشته است، ولی میتواند با یک حکم حکومتی هزاران نفر از انسانهای آزاده را تیرباران کرده یا بالای چوبههای دار برده و هیچ پاسخی هم به خانوادهها ندهد، حکومتی نیست که با ارادهی مردم بر سر کار باشد. این حکومت جز برای حفظ امنیت و منافع خود کاری نمیکند و مردم تنها وسیلهای هستند که از آنها بهره برداری میکند.
ضرورت افشای اسناد حکومتی
ما، مادران پارک لاله ایران، ضمن گرامیداشت یاد و خاطرهی تمامی مبارزانی که در دههی شصت و به ویژه در تابستان ۱٣۶۷ قتل عام شدند، از مسئولان دفتر آیت الله منتظری که این سند مهم را افشا کردند، سپاس گزاریم. ما همچنین از ایشان میخواهیم که هر چه زودتر دیگر اسنادی که در اختیار دارند را افشا کنند تا هم بار مسئولیتشان سبکتر شود و هم شاید بتوان جلوی دیگر جنایتهای حکومت را گرفت.
ما معتقدیم اگر آیت الله منتظری یا دیگر دستاندر کاران حکومت که ادعای همراهی با مردم را دارند، از تیرماه ۱٣۶۷ که ملاقاتها قطع شد، خبر اعدامها را به خانوادهها میرساندند، شاید خانوادهها میتوانستند جلوی این حجم عظیم اعدامها را بگیرند و این توجیه که برای حفظ نظام سکوت اختیار کردند، از بار مسئولیتشان کم نمیکند و حتی بار مسئولیتشان را سنگین تر میکند که به جای همراهی با مردم، در برابر جنایتِ حکومت سکوت اختیار کردند. البته این واقعیت را نباید نادیده گرفت که آیت الله منتظری از آن زمان مغضوب حکومت شدند، ولی بسیاری از افرادی که تا سال ۱٣٨٨ در کنار نظام بودند و پس از آن سالها از حکومت به بیرون پرت شدند و حالا با ژست اصلاح طلبی در برابر نظام قرار گرفتهاند، حتی اکنون حاضر نیستند خط قرمز حکومت را بشکنند و باز هم سکوت اختیار میکنند یا به مردم دروغ میگویند و حاضر نیستند اسرار جنایتهای حکومت را فاش کنند. بیتردید این افراد نیز باید روزی در دادگاههای علنی و عادلانه پاسخگوی همراهیشان با جنایتکاران یا سکوتشان در برابر جنایت دولتی باشند.
آقایان و خانمهایی مانند تاج زاده که یا خود به نوعی در این جنایتها سهیم بودهاند یا در این رابطه سکوت اختیار کردهاند، نیز مسئولیت دارند و باید روزی پاسخگو باشند و اگر میخواهند دوست و همراه مردم باشند، بهتر است بهجای اینکه بنشینند و اتاق فکر درست کنند تا جهت مبارزه را به انحراف بکشانند و با استفادههای نادرست از تجربهی دیگر کشورها همچون افریقای جنوبی شعار «ببخش ولی فراموش مکن» را تبلیغ کنند که نه مسالهی امروز ماست و نه در شرایط مشابه آن کشور هستیم، بهتر است مانند آیت الله منتظری در مورد بیدادگریهای حکومت افشاگری کنند تا بار مسئولیتشان کمتر شود. این افراد به خوبی میدانند که بالاخره روزی به پای میز محاکمه کشیده خواهند شد و به همین دلیل به دنبال خانوادههایی هستند که میگویند «ببخش و بگذر» و بودن در کنار این افراد برایشان آرام بخش است و به همین دلیل نیز تلاش زیادی میکنند که به اشکال مختلف این طرز تفکر را به میان خانوادهها ببرند، بدون اینکه توضیح دهند در آفریقای جنوبی یا کشورهای مشابه در چه زمانی و با چه شرایطی مساله عفو و بخشش جنایتکاران و آشتی ملی مطرح شد.
ما از تمام افرادی که روزی در کنار حکومت بوده و سکوت اختیار کردهاند و حال به این نتیجه رسیدهاند که اشتباه کردهاند و میخواهند همراه مردم باشند، میخواهیم که اطلاعاتشان را در اختیار مردم قرار دهند تا بار مسئولیتشان سبکتر شود، اینکه فقط به حکومت انتقاد کنند، علاج واقعه نیست، ضرورت دارد که هر چه میدانند به اطلاع مردم برسانند و افشاگری کنند.
به امید فراگیر شدن جنبش دادخواهی برای ساختن فردایی دموکراتیک بدون زندان و شکنجه و اعدام
مادران پارک لاله ایران
۲٨ مرداد ۱٣۹۵
6 پاسخ
ما همه در ایرانیم٬ من٬ تو ما و شما همگی من هستیم. و ما همگی سرسپرده ی آقاییم. چه بخواهیم و چه نخواهیم چه قر بزنیم و چه ساکت باشیم. ما همه من هستیم. من مقلد آقا هستم حتا اگر نباشم و ژست استقلال بگیرم. خامنه ای بخوبی میداند که من پوفیوز هستم. صبورم٬ بی آر و بی تعصبم٬ ایرانیتم را فروخته ام٬ به نجاست و کثافت عادت کرده ام٬ بوی نحوست صدای نکبت هر صبح و شام هر پگاه و هر عصر از بامها و گلدسته ها بلند است و من به آنها عادت کرده ام٬ من در این منجلاب قوطه ورم و هی غلپ غلپ و قلپ قلپ از این کثافت را قورت می دهم هم شش هایم را٬ شکمم را٬ که از کثافت پر است هر روز پرتر می کنم٬ مغز من معتاد است و از شجاعت تهی اما از بوی گند سرشار است. بدنم از جذب این همه کثافت و نجاست کرخ شده است. من از تسلیمم٬ قبله ام بسوی آقا ست. در سجاده ام نور خدا پیداست. نگاهش کن برای من این همه کدورت و نکبت نور است و نور است. نور حضرت احدیت. من به حُرم و حرارت نفس آقا و بوی خوش آن عادت کرده ام. من اصلا به نفس آقا معتادم. نفس آقا نفس خود خداست و بیا تو هم بو کن تو هم همانند من خواهی شد. سرنوشت ما این است. هفت هزار سال سابقه ی تمدن را من به یغما داده ام. دلم خوش است که زن من خواهر من دختر من همه ی عفونتش زیر چادر است. من سبزم من زردم و من خصوصا سیاهم. نگام کن! و من یعنی هممان. حتا اگر استفرغ کنیم از عصبیت و حتا اگر دق کنیم از گنگی . ما لال زبانان بی سیرتیم و بی صورت. ما فاحشگان بر قدرت نشانندگان روسپی هزار داماد اسلام نابیم. ما همگی. ما که اینچنین ذلیل و خواریم که هنوز هم به طریق الاسلامیه به خاک میرویم و به طریق اسلامیه ختنه می کنیم و عقدمان را جاکش اهل بیت می خواند. من یعنی ما.
یک خبر خوش! من همین الان از یک رادیو بیگانه شنیدم که عربستان سعودی رییس قضایی حقوق بشر سازمان ملل شد! این فرزندان پیامبر و علی این پیر.وان واقعی تر قرآن که ما واقعیشان را در ایران داریم در سازمان ملل به قدرت رسیدند. البته میعلوم نیست پشت سر این رحمت اسلامی و الهی و نبوی و علوی و مرتضوی چیست اما طلیعه آنرا ما در ماه مبارک ژانویه دیدیم. شما هم ببینبد و برای چادر سرکنان ایرانی بفرستید تات بدانند که چادر اسلامیشان چادری به رنگ مرگ است. این است دین حنیف شما. من خواهش می کنم برادران و خواهران مسلمان این ویدیو را تا آخر ببینند و بر محمد و آلش و علی و آلش و خمینی و آلش لعنت بفرستند. و چادر ها و سجاده ها و قرآنها بسوزانند. مرگ بر اسلام باید تنمامی مساجد و مکه و زیارتگاهها را تمامان بمب باران کرد. خوب این ویدیو را نگاه کنید. اگر بر محمد و آلش لعنت نفرستادید دوباره آین فیلم را ببینید. در شمن این فیلم برای زیر هجده سال ممنوع شده است. چرا که واقعا اسلام ناب ناب ناب است. اسلام ناب ناب را می توانید در سحنان روح الله حسینیان و علی فلاحیان نیز بشنوید. آنها هر دو به پیروی از خامنه ای و هاشمی رفسنجانی و خمینی و دیگر روحانیون همراهند و همسخنند. حالا اگر بیشتر از هجده سال دارید و خواهان شناخت اسلام پدر و مادریتان و اجدادیتان هستید این فیلم را تا آخر ببینید. اگر معنی فریادهای این زن را نشنیدید من برایتان ترجمه کنم. او حتا فریاد مسلمانی هم سر می دهد اما فرزندان محمد و علی هم گردنشان کلفت است و هم برهانشان قاطع است و هم علمشان غیبی ست. حالا اگر هجده سال بیشتر دارید و واقعا قصد مسلمان ماندن را دارید و اصلا می خواهید بدانید که پدران و مادران نگون بخت ما چگونه مسلمان شدند این فیلم را تا آخر نگاه کنید.
http://ivoirtv.net/videos/videos-gags/5055-arabie-saoudite-femme-decapitee.html
دستتان را می بوسم و ممنونم که این فیلم را دیدید تا بر پیامبر و آلش و علی و آلش و خمینی و خامنه ای و آلشان و بیوت محترم روحانیون لعنت بفرستید. هر ایرانی باید موظف باشد یک روحانی را نشانه رود. خوب این فیلم را ببینید.
من یک زنم و از اصفهان هستم.
در ضمن اینکه با زن بالا موافقم۲ واقعا فهمیدم که اسلام چگونه وارد ایران شده و دوام آورده و به مرور تبدیل به یک بیماری مورثی گردیده است. من فکر می کنم واجب است هر مسلمانی و خصوصا هر زن مسلمانی این فیلم را که در مکه و سر یک چهارراه و در جلو چشمان چندین مرد و با تلاوت آیاتی از قرآن و در تمامی مدت مراسم رحمت اسلامی و شیعی و سنی انجام می شود را ببینند. واقعا واجب است. بعد اگر چادری و با حجابی باقی مانده پاسخم دهد که چرا!!!؟؟؟ در اینترنت دیدم که آیت الهی در ایران گفته که واجب است متهم ( جالب می گوید متهم و نه مجرم) گفته که واجب است طبق دستور پیامبر که متهم زجر لازم را قبل و در مدت اجرای حکم درک کند و مومنین در کنار و دور او باشند تا جزاری کتهم را درک کنند. فلاحیان گفته امام امت نسبت به قضاوت تاریخ به اعتنا بودند. طبق خبر موثق از ایران گرفته تا مکه زایشگاه وحی و نبوت و تا آفریقا و پاکستان و افغانستان و هندوستان و خر کجا که این سرطان ریشه دوانده روزانه هزاران نفر گردن زده می شوند٬ حلقاویز می شوند٬ تیرباران می شوند٬ خفه می شوند٬ سربه نیست می شوند٬ شکنجه می شوند٬ مورد تجاوز جنسی اسلامی قرار می گیرند٬ زندانی می شوند٬ از کوه و بلندی پرت می شوند. اینها همه و همه دستورات اکید پیامبر اسلام و عمر و عثمان و ابوبکر و تمامی امامان و از جمله آن نابکاری ست در خراسان کرم گذاشته و پوسیده است و شده حج فقر٬ و بیا تا سراسر تاریخ اسلام و تشیع تا خمینی و خامنه ای و کل روحانیون!!! این آدرس را من کگپی کردم و دیدم شما هم ببینبد. من از زن تهرانی متشکرمو کپی آدرس این است در ضمن هیچ فرقی بین اصلاحطلبان و اصولگرایان نیست مردم را آگاه کنید. اپوزیسیون را تشویق کنیم تا به هم بپیوندند. چرا که این سران اپوزیسیون مثل صغیر ها رفتار می کنند. هنوز بالغ نشده اند.
http://ivoirtv.net/videos/videos-gags/5055-arabie-saoudite-femme-decapitee.html
با سلام دانشجویی مرا از وجود فیلم وارثین پیامبر خبر کرد. واقعا که شاهکاری ست از اسلام ناب و خمیر مایه جهاد و شهادت. من درست یک ساعت پیش این فیلم را دیدم. البته چادری نیستم و روسری اجباری سرم می کنم ولی در کمد چادری داشتم که رفتم و برداشتم و جلو چشمان مادرم آنرا تیغ تیغ کردم. او به من گفت مگر دختر دیوانه شدی؟؟؟ گفتم بله مادر. دلم نخواست به آن بیچاره در نود و چهار سالگی آن اعجاز پیامبر را نشان دهم. ولی برای شما این خبر را پیدا کردم که در کنار اعدام زندانیان و تجاوزات مکرر و شکشتن چوب جارو توسط برادران پاسدار و حزب الله لبنان در مقعد آنها و قتل و کشتار سوریه ای و مجاهدین و قتل های خود مجاهدین بر علیه مردم عادی و خلاصه هر جایی که اسلام رفته خون و خونریزی و قتل و غارت را به نهایت رسانده است. و برای خالی نبوده حتا یک لحظه ی تاریخ و یک نقطه جغرافیا از صبعیت و ددمنشی و سفاکی اسلام لطفا به این خبر جان افزا که بوی عطر محمد و علی از آن حاکی و جاری ست توجه کنید:
سخنگوی والی فاریاب گفته که گروه طالبان یک دانشجو را سر بریده و در شکم جسدش بمب کنترل شونده از دور کار گذاشته و در کنار جاده عمومی قرار دادند.
جاوید بیدار به خبرگزاریها گفت که طالبان این دانشجو را شامگاه پریروز (۳۱ اسد/مرداد) در دشت فیضآباد واقع در مسیر جاده فاریاب به بلخ از موتر/خودرو حاملش پیاده کردند و دیروز جسد سربریده او را در کنار این جاده گذاشتند.
آقای بیدار افزود وقتی نیروهای امنیتی برای انتقال جسد این دانشجو به دشت فیضآباد رفتند، بمب کار گذاشته شده در شکم او را کشف و خنثی کردند.
به گفته او، ستیزهجویان طالبان با این نیت در شکم این دانشجو بمب گذاشته بودند که زمانی که نیروی امنیتی برای انتقال آن به جسدش نزدیک شدند، آن را از دور منفجر کنند.
سخنگوی والی فاریاب گفته است که شورشیان طالبان برای ایجاد ترس و وحشت در میان مردم این دانشجوی سال سوم دانشکده کشاورزی دانشگاه فاریاب را سر بریدند و جسد بمبگذاری شدهاش را در کنار جاده گذاشتند.
او همچنین گفته است که نیروهای امنیتی تحقیقات خود را درباره این رویداد و تحت پیگرد قرار دادن عوامل آن ادامه میدهند.
گروه طالبان هنوز درباره این رویداد اظهار نظری نکرده است.
آقای بیدار گفت که منطقهای که طالبان این دانشجو را از موتر پیاده کردند، تحت کنترل دولت است، اما افراد وابسته به این گروه هر از گاهی به آنجا میریزند.
او افزود براساس اطلاعات نیروهای امنیتی، این دانشجو اصلاً ساکن منطقه دره صوف ولایت سمنگان بوده و از شهر میمنه، مرکز ولایت فاریاب عازم شهر مزار شریف بود.
عکس پیکر سربریده او در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود.
خدا امام خیمنی را در کنار محمد و علی و عمر و امامان و معصومینی از این دست محشور گرداند.
با سلام در تهران به ابتکار یک جوان در سطخ شهر این شعار نوشته شده است. آوین همان ایشویتس است. دوستان کوشش کنند این شعار را عمومی کنند. پیش این گشت ارشاد را گشتاپو می نامیدند و این شعار امروز : آوین همان ایشویتس است بسیار جال است. من این شعار را در صفحات مختلف این سایت می نویسم کمک کنیم تا همه گیر شود. متشکرم
آوین همان ایشویتس است
با سلام در یکی از صفحه ها خواندم که سکی پرسیده بود اشویتس یعنی چه؟ دیدم عجب پرسش درستی! خب معلوم است که همه می دانند اوین کجاست اما « اوین همان اشویتس است» شعاری که از یک ماه پیش اینجا و آنجا دیده می شود. آما همه نمی دانند اوشویتس چیست. اگر چه اوین کم کم روی سیاه اشویتس را هم دارد سفید می کند. به آنها که تاریخدان هستند پیشنهاد می کنم که مقاله ای مستقل بنویسند و این دو را با هم مقایسه کنند و بگویند چرا مردم ایران چنین مقایسه و همانند سازای می کنند. در حال شاید آن پرسش در صفحه ی مربوط إه مردک شکم گنده علم الهدا باشد. . من خودم دو بار این شعار را روی دیوار در کرج هم دیده ام. خوب است آنها که تاریخ میدانند و جنگ جهانی دوم را بررسیده اند اشویتس را برای هممیهنان و تشابهاتش را با اوین بگویند. اما برای آگاه خانم یا آقای پرسنده من پاسخی کوتاه بدهم. اشویتس اردوگاه بزرگ قتل و کشتار یهودیان و کمونیستها و همجنسگرایان و غربتی ها بود. این اردوگاه عظیم که بسیار همانند اوین بود و گرداننگانش از دکترینی همسان ملایان ایران بر خوردار بودند و هر کس به آنجا می رفت بر نمی گشت. آوشویتس همسان اوین برای خودش شهری بود از تجاوز جنسی و تجاوزات دیگر بدانی٬ کار اجباری و اتاقهای گاز. اتاقهای گاز عبارت بودند از دوشهایی که وقتی زنداتنیان آنرا باز می کردند به جای آب از آن گاز مرگبار بیرون می آمد و زندانیان در موقع باز کردن شیر آب که در آن گاز بود می مردند. کوره های ادمسوزی نیز در آن بود که زندانیان را که اغلب هم یهودی بودند را نیمه جان در آن کوره ها می سوزاندند. سیستمی که در زندان اوین حاکم است البته از زمان نازها پیشترفتهایی شده که اینک در زندان اوین در حال بهره برداری ست. و آن زجر کش کردن زندانی ست به خاطر تروریزه کردن او. یعنی برای مثل برادر من که نه ماه در زندان اوین زندانی بود را بعد از نه ماه یک جسد چهل و سه کیلویی به ما تحویل دادند و ما را مجبور کردند تا ما خفه شویم و حرفی نزنیم و عزادری نکنیم و جسدش را غروب با تدابیر شدید امنیتی به خاک بسپاریم. اما آنچه که اوین را اوشویتس می کند این است که برادر من مسئله گوارشی داشت در اوین دکتر تشخیص داده بود که او بیمار است. آنها برای این که برادرم را بکشند نیامدند او را همچون اوشویتس گاز کشش کنند و یا در کوره آدمسوزی بسوزاننش. آنها در غذای برادرم داروی یبس کنند و خشک کننده مزاج می ریختن و آن طفلک هر هفته یک بار به زور به توالت می رفت و با خونریزی فراوان. بر عکس آنهم وجود داشت یعنی به کس دیگری آنقدر داروی ضد یبوست داده بودند تا در اثر خونریزی مرده بود. سکته های بیشمار و قتلهای مرموز که نامش را فوت در زندان می نامند همه و همه باعث نامیدن اوین است بنام جدید اوشویتس. در اشویتس ایران که البته فقط اوین نیست و اشویتس های کوچ هم هست که مثلا در سال شصت و هفت هزار نفر هزار نفر را تیرباران کرده اند. من البته خیلی خوشحالم که این نام جدید را به اوین داده اند اما معتقدم که اوین به مراتب وحشتناکتر از اوشویتس است. به دو دلیل. یکی اینکه اشویتس تمامی و شاید تقریبا همه اسرارش فاش شده و اوین پر از اسرار است. دیگر اینکه کسانیکه که اوین را زیر نظر دارند از خامنه ای گرفته تا خاتمی و روحانی و هاشمی رفسنجانی و تمامی روحانیون و بازوان سرکوبشان بسیج و پاسداران و بیت رهبری و حزب الله لبنان که آنها نیز در اوین دفتر و دستک دارند و حتا زندانی حزب الهی لبنانی که مثلا نسبت به قتل های انجام شده در ایران یا بیروت و یا عراق شک کرده اند. همهی اینها را که بر شمردم با یک مکتب و ایدولوژی بسیار خطرناکتر از هیتلریسم این عملیات مشتایر و سر به نیست کردن را انجام می دهند و امیدوارند که با این کارشان به بهشت بروند. آینان مثل یک لیوان آب خوردن بچه زن مرد زن دختر پسر را مورد تجاوز قرار می دهند٬ شکنجه می کنند زندانی می کنند و به قتل می رسانند. برای همین اگر چه اشویتس نامیدن اوین کاری ست پسندیده و قابل اعتناء اما کافی نیست. من خواهش می کنم کسانی که آگاهی های بیشتری دارند در این مورد یک مقاله بنویسند. لازم میدان اشاره کنم که خمینی واقعا از هیتلر آدمکش تر بود و خامنه ای حتا از خمینی هم بدتر است. بیخود نیست که هاشمی گفته من سر چیزی بنشینم و معامله کنیم بر سر خامنه ای و حکومت اسلامی معامله نخواهم کرد. چون میدانند که چه کرده اند. این حکومت را اوشویتسش را با یک همبستگی ملی و لاییک سرنگون کنیم.