چند روز پیش دوستی این عکس را از تهران برایم فرستاد. کتاب «جاسوس» اثر پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی.
نمی توانم درباره ترجمه اش اظهار نظر کنم، چون من ترجمه اش نکرده ام. مجوز انتشارات کاروان را بعد از وقایع سال ۸۸ لغو کردند و انتشار تمام کتاب های کاروان متوقف شد. در این سال های اخیر به افست شدن غیرقانونی تمام کتاب هایم عادت کرده بودم و دستم هم به جایی نمی رسید که جلویش را بگیرم. نسخه الکترونیکی اغلب کتاب هایم را به رایگان در همین وب سایت عرضه کردم تا دوستانی که لطف دارند و علاقه مند به خواندنشان هستند، به خاطر ممنوعیت کتاب ها و تعطیلی انتشارات کاروان مأیوس نشوند. حتی از دوستان خواستم اگر مایل بودند، در ازای این کتاب ها وجهی به خیریه یا کتابخانه مورد علاقه شان اهدا کنند. برای همین، وقتی کتاب ها را عده ای فرصت طلب در ایران افست و پخش کردند، اعتراضی نکردم. به هرحال مهم این بود که کتاب ها یک جوری به دست خواننده هایشان می رسید.
اما وقتی این عکس را دیدم نگران شدم. نه اینکه اسمم برایم مهم باشد. مهم نیست، به مرحله ای در زندگی ام رسیده ام که نه دنبال نامم و نه جاهی دارم. در آن مرحله ای هستم که آهوی شاهدخت سرزمین ابدیت رسیده بود، آن مرز امید و بی امیدی، که نمی شود نامی برایش گذاشت.
نگرانی ام از فراموشی شرافت است. وقتی سرزمینی هزاران نفر را در بند می کند و میلیون ها نفر را اسیر، وقتی شهوت قدرت تمام نیروهای فعال سرزمین را یا بر بقا متمرکز می کند یا بر قدرت، چیزهای مهمی گم می شود. از مهم ترین وجوه تمایز بشر، قرارداد اجتماعی است، مردم از بخشی از آزادی های طبیعی شان می گذرند، و در ازایش، جامعه ای تشکیل می دهند و حکومتی، تا از بقیه حقوقشان دفاع کند. آنچه نگرانم می کند این است که در این سرزمین ما، اغلب حقوق طبیعی مردم را از آن ها گرفته اند – بسیار بیشتر از آنچه لازم بود – و در ازایش، سالاران جامعه حتی از حقوق مختصری که برای مردم گذاشته اند دفاع نمی کنند. مالکیت مادی کتاب هایم را سال ها پیش از من گرفتند، و حالا مالکیت معنوی اش را هم می گیرند، و دست من هم برای دفاع از این حقوقم به هیچ جا نمی رسد. من مهم نیستم، دنبال این حقوق هم نیستم. این نیز می گذرد و من مسیر دیگری در زندگی ام در پیش گرفته ام. اما زیر پا رفتن این اصل ساده آزارم می دهد.
برای همین خواهش می کنم این کتاب را نخرید، تا دست کم فرصت سو استفاده از این فرصت طلبان گرفته شود. کتاب های من همین جا به رایگان در اختیارتان است. اگر محبت دارید، لطف کنید و این پیغام را به دوستانتان هم منتقل کنید.
یا حق،
آرش حجازی
من این کتاب پائولو کوئلیو را ترجمه نکرده ام