فرهنگ قاسمى
به مناسبت چهارده اسفند
چهارده اسفند سالروزى است که محمد مصدق چشم از جهان فروبست. برای من که رفتار سیاسى خود را مدیون آموزه هاى این مکتب می دانم، با همه علاقه اى که به مصدق داشتم و دارم هرگز این فرصت پیش نیامده بودکه بخاطر این روز مطلبى بنویسم. علت آن هم شاید مخالفتی باشد که با فرهنگ مرده پرستی مرسوم در ایران دارم. امسال بنا بر توصیه دوستی در اندیشه بودم که کلامى در این باب بنویسم. هنوز دست به قلم نبرده بودم که سیل مقالاتى در این باب از همه جا سرازیر شد. هرکس از زاویه نگاه خود چیزى نوشت و در روزنامه ها سایت ها و فیسبوک و تلگرام و وایبر و… انتشار یافت. برخی از نوشته ها از صرف یادآوری و تسلیت فرا تر می رفت و در جستجوی سر خط گمشده ای در گره ها و پیچیدگی های روزگار ما بود که از قبل از انقلاب مشروطه شروع شده و با مصدق ادامه پیدا کرده بود.
با خودگفتم در چهارده اسفند مصدق چشم از جهان فروبست، اما انگار جهان چشم از او بر نداشته است. مردم ایران هنوز از او انتظاراتی دارند. با شگفتی می بینیم که به ویژه پس از تجربه تلخ و خانمانسوز جمهورى اسلامى، که آن رشته ضربه خورده رشد را بطور کلی برید و بریده ها را سر در گم کرد و علیرغم ضربات سهمگینی که هر روز به آزادی و دمکراسی و استقلال میهن وارد می ساز، نسل هاى بعد به ارزش مبارزات و نظریات سیاسى مصدق واقف یا واقفتر شده اند. گوئی به آن کار هنرمندانه و ناب سیاسی مصدق که به دلیل دخالت قدرت هاى خارجى نتوانست به راه خود ادامه بدهد برخوردی واقع گرایانه تر دارند. پنداری که میکوشند این فکر ورفتار واعتقادات را بعنوان حافظه تاریخى خود نگهدارى کنند؛ در حد امکان پرورش داده و به نسل هاى دیگر انتقال دهند تا روزى این اثر زیبا وارزشمند سیاسى کار ساز شده به نتیجه برسد.
مسلما راه و روش سیاسى مصدق اگر چه هرگز تئوریزه نشده است، اما هرکس آنرا به نگاه و نیاز خود می بیند و تحلیل، تفسیر و انتقاد میکند و احیانا از آن مکتبى میسازد. برخى او را سوسیال دموکرات، بعضى ملى گرا، گروهى ناسونالیست، فرقه ای ملى-مذهبى، عده اى مسلمانِ ملى … مینامند. این تعبیرات تا آنجا به پیش می رود که دشمنانش او را طرفدار کمونیسم و امپریالیسم معرفى میکنند. اما در این میان کم نیستند کمونیست ها و سوسیالیست هائى که با احترامى قابل تحسین از او یاد میکنند. از سوی دیگر از بازماندگان رژیم سابق، غیر از افرادى چند مغرض، بی خبر وکینه توز، بقیه بارها بیان کرده اند که مسئولین وقت رژیم شاهنشاهى در رفتار با مصدق و دولت قانونی او اشتباه کردند. این اظهار پشیمانی ها حتی، و به راستى دامن کشورهاى خارجى مداخله گر در امور ایران را نیز میگیرد؛ بطوریکه دولت های قرار گرفته در راس کودتای 28 مرداد یعنی امریکا و انگلیس که تدارک کودتاى ٢٨ مرداد را دیدند، طى سال هاى اخیر نه تنها این اقدام خود را نادرست دانسته و آنرا محکوم میکنند، بلکه برخى تا آنجا پیش میروند که میگویند اگر بجاى مخالفت با دولت مصدق و سرنگون ساختن آن از او حمایت میشد امروز وضعیت خاورمیانه بشکلى نمی بود که هست. بهر روی هرکس مى کوشد از اندیشه و کنش های سیاسی او به عنوان وسیله اى براى امتیاز بخشیدن به افکار واندیشه هاى خود و یا حمله به مخالفانش طرفی بربندد.
خمینى خیلى زود، سال ها قبل از انقلاب 57 دریافته بود که اندیشه و راه و روش سیاسى مصدق رقیب اوست، در صورتیکه متاسفانه بخشی از مصدقی ها در اشتباه محض فکر می کردند خمینی با آنهاست پس دست دوستی به سویش دراز کردند. همینکه آنجمهوری، اسلامی شد در ضدیت با مصدق و مصدقی ها تا آنجا پیش رفت که نه فقط به او طرفدارانش ناروا گفت و زد کشت و از میدان بدرکرد، بلکه حتی احمد آباد، آرامگاه مصدق را زندانی کرد.
این کوشش های مثبت و منفی از نظر من بیانگر یک حقیقت است و آن اینکه، افکار و رفتار سیاسى محمد مصدق بشکلى اهمیت پیدا کرده وفراگیر شده است که میتواند آلترناتیو واقعی و عملی جمهوری اسلامی محسوب شود. آلترناتیوی که هنور نه نیروی اتسانی خود و نه راهکارهایش را فراهم نکرده است.
در ادامه بحث، کوشش اینست که به برخی از اصول و مبانی فکری محمد مصدق و دکترین نهضت ملی به پردازیم. برای اینکار از نوشته ای که چند سال پیش انتشار داده ام و به نظرم هنوز معتبر است استفاده می کنم.(1)
مصدق کیست؟
مصدق یک سیاستمدار منطقی و ناخدایی بود که هدفش رهایی ملت ایران از استثمار و استبداد بود و میخواست حکومت ملی را در ایران بنا نهاده و دموکراسی را رشد داده به حاصل برساند، دراین راه نه از خدا کمک میخواست و نه از ایدئولوژی و مکتبهای سیاسی موجود و مرسوم. درطرز کار سیاسی مصدق سه عامل عمده به چشم میخورد. منطق عینی، شجاعت ذاتی و نیروی مردم : با منطق عینی خود تجریه و تحلیل میکرد و راه پیدا مینمود، با شجاعت خود بدون هیچگونه ترس و وحشتی مصلحت مردم را بیان میکرد و بالاخره برای اجرایش فقط به نیروی مردم تکیه مینمود. مصدق در سیاستورزی خود بین اخلاقیات شخصی و اهداف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از یک تبدیل و تبادل مدام اصولی پیروی میکرد که نتایج اقداماتش منجر به یک کیفیت عالی در اداره مملکت منجر میشد. مصدق در طی سالها اقدامات سیاسی توانست استانداردهایی (Standards) ازخود به جای بگذارد که این استانداردها مکتب سیاسیای را به وجود آورده است، که باید آن را مکتب مصدق نامید.
مکتب یا دکترین مصدق یک استراتژی سیاسی برای حاکمیت مردم بر مردم است. این مکتب که به مثابهی یک پروژه ی اجتماعی میباشد، در آن اصول پارلمانی، دموکراسی، استقلال سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور و عدالت اجتماعی ریشههای ژرف و مستحکمی دارند.
مصدقی کیست؟
مصدقی بودن یک کیفیت است. متاسفانه هرکس به خودی خود شایستگی آن را ندارد برای این که یک فرد یا یک سیستم سیاسی شایستگی این کیفیتها را دارا شود، باید از عوامل ثابت و متغیر خاص این کیفیت برخوردار باشد. کیفیت مصدقی بودن بدون کوچکترین تبعیضگرایی میتواند در دسترس هر کسی که لیاقت آن را داشته باشد قرار بگیرید. همین طور اگر کسی یا سازمانی از اصول و ” استانداردهای ” این کیفیت تخطی کند، ممکن است آن را از دست بدهد. این از دست دادن میتواند موقتی یا همیشگی باشد و درجه آن بستگی به نوع و اندازه اشتباه و خطر دارد. همان طور که در تولید صنعتی و خدماتی و در تربیت نیروی انسانی عوامل کم یا بدون کیفیت اصلاح پذیرند در مکتب مصدق و حکومت ملی نیز چنین پروسهای باید وجود داشته باشد واحد کنترل و سنجش این کیفیت جامعه شهروندی و فعالین سیاسی دکترین مصدق می باشد.
استانداردهای حکومت ملی
۱- حکومت ملی یعنی تعیین سرنوشت ملت به دست خود ملت و استقرار حاکمیت ملت متکی به رای وارادهی مردم برای رشد وپیشرفت آزادیهای فردی و اجتماعی تا برقراری دموکراسی در کشور،
٢- مشارکت مردم ایران درحق تعیین سرنوشت خود بدون این که تبعیضی بین آنها قائل بوده باشیم،
٣- برقراری نظام پارلمانی و احترام به رای پارلمان و مصونیت نمایندگان مردم در مقابل هر قدرت،
۴– جدائی سه قدرت قانونگذاری، اجرایی و قضایی از یکدیگر،
۵- تضمین بیقید و شرط آزادیهای فردی و اجتماعی،
۶- استقلال کامل دستگاه قضایی،
٧- احترام بیقید و شرط به حقوق بشر و رعایت تمامی کنوانسیونهای وابسته به آن،
٨- تامین صلح و امنیت و فراهم نمودن رفاه مادی، آسایش و سعادت برای آحاد ملت ایران، خودداری از جنگ افروزی و آشوبگری و ایجاد خشونت،
٩– آزادی احزاب،انجمنها،سندیکاها وجمعیتها وآزادی مذاهب، ادیان،عقاید و اندیشهها،
۱٠- عدم وابستگی به قدرتهای خارجی به طورمستقیم یا غیرمستقیم، در عین حال کوشش در جهت برقراری همکاریهای علمی، صنعتی، کشاورزی و بازرگانی برای حفظ تعادل اقتصادی بدون این که این همکاری ها و مذاکرات از نقطه ضعف بوده باشد،
۱۱- هوشیاری سیاسی و پیشتازی در اندیشه وعمل برای دفاع از حقوق ملت ایران در مقابل قدرتهای بزرگ،
۱٢- احترام به ملیّت ایران و اصول و رسوم ملی، فرهنگی و قومی همهی ایرانیان و کوشش برای برقراری همسویی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، علمی و بازرگانی بین همهی اقوام ایرانی که این خود موجب بالندگی ، پیشرفت، رشد، تحرک و همبستگی ملی است،
۱٣- مبارزه علیه هرگونه نفی اجتماعی و تبعیض به ویژه تبعیض علیه زنان،
۱۴- مبارزه برای عدالت و تامین حقوق اجتماعی، مساوات زن و مرد اقدام برای ایجاد همبستگی بین نسلها و دفاع از حقوق کودکان،
۱۵- احترام به حقوق بینالملل و کوشش در برقراری صلح و روابط دوستانه، برقراری همکاریهای سیاسی، بازرگایی، علمی،صنعتی، نظامی وهنری با همسایگان و کشورهای منطقه در جهت ایجاد صلح پایدار با حفظ احترام متقابل به حقوق ملتها،
۱۶- مبارزه علیه فقر تا ازبین بردن کامل آن و تامین حداقل زندگی درخور شرافت انسان ایرانی و کوشش در جهت رشد اقتصادی چه با ابتکارشخصی و چه با حمایت امکانات کشوری و حکومتی،
۱٧-استفاده از سیاست موازنه منفی در هر موردی که لازم باشد،
۱٨- دفاع از محیط زیست و مبارزه با همهی عواملی که باعث تخریب طبیعت و سلامت کره زمین میباشد. نفی هر گونه دستکاری در ژن انسان و مبارزه با کلوناژ،
۱٩- لغو حکم اعدام و برقراری نظامی که بتواند به اصلاح گناهکاران بپردازد و آنها را به جامعه آزاد بازگشت دهد،
٢٠- برقراری نظام آموزشی براساس معیارهای پیشرفته بینالمللی و محو نمودن آموزشهای دینی و عقیدتی در مدارس و دانشگاهها و جایگزینی آنها با آموزش حقوق شهروندی، مدنی و بشری،
٢۱-تأمین نیازهای علمی، مادی و انسانی، برای رسیدن به این اهداف باید از جهات مشروع و با احترام به مقام و حیثیت انسانی صورت گیرد، منابع و مواخذ آن نباید از هیچ کس پنهان باشد، امورات علمی، مادی وانسانی باید به شکلی اداره شود که مردم و نمایندگان آنان بتوانند بر آنها نظارت و کنترل داشته باشند و از کیفیت و کمیت آن اطلاع کامل به دست آورند.”
رعایت این اصول میتواند پاسخگوى بسیارى از معضلات و خواست هاى جامعه ما باشد و فردای اطمینان بخشی را برای ایران تصویر کند.
در خاتمه باید بگویم براستی ضروت دارد، در مقابل این همه امتیازات مثبت تاریخی و تجربیات اندوخته شده سنگین قیمت، مردم ما در راهى گام بر دارد تا به خواست هاى مترقى جامعه امروز ایرانى و جایگاه آن در جهان پاسخگو باشد. ایا جامعه ما و به ویژه کنشگران سیاسی، اجتماعی و روشنفکران در این راستا حرکتخواهند کرد؟ پرسشى است تاریخ به آن پاسخ خواهد داد.
فرهنگ قاسمى
١۴ اسفند ١٣٩۴
1-استانداردهای مکتب مصدق و تئوری حکومت ملى http://rangin-kaman.net/1394/12/15/25152/