کانون مدافعان حقوق کارگر
در چند ماهه اخیر به خصوص پس از برگزاری مراسم با شکوه روز کارگر، تهاجمات به فعالان کارگری و در تمامی سطوح جنبش کارگری ابعادی وسیع یافته است. صدور وثیقههای اعجابآور و احکام سنگین از جانب دادگاهها برای آنان، حاکی از خشم و دستپاچگی محافل قدرت از اعتراضات رو به گسترش کارگران و زحمتکشان و اقشار مردم تحت ستم است. حبسهایی سنگین و صدور احکام شلاق برای کسانی که حقوق ابتدایی خود را میخواهند و خواهان جلوگیری از اختلاسها و غارت اموال مردم هستند نه تنها بیسابقه است بلکه در تاریخ مبارزات کارگران و آزادیخواهان نیز کمتر مشاهده شده است. این تهاجمات آنقدر غیرمترقبه بوده است که حتا صدای برخی از حامیان قدرت و حکومت را نیز درآورده است؛ به گونهای که خواهان تجدید نظر در آن احکام شدهاند. در چنین اوضاع و احوالی ضرورت اتحاد و همبستگی جنبش کارگری بیش از هر زمان دیگر احساس میشود و فعالان خستگیناپذیر آن به درستی چنین وضعیتی را درک کرده و سعی در همبستگی صفوف خود دارند که بسیار ارزشمند و حاکی از پختگی و درسگیری از تجربیات سالیان است.
با این احوال برخی مسایل نیز باید مورد نقد قرار گیرد، مسایلی که در گذشته به رغم هشدارهای مکرر فعالان کارگری، به آن کم توجهی شده و نادیده گرفته شده است. وحدت و همبستگی جنبش کارگری گاه با ضربههایی مواجه میشود که اگر آگاهانه به مقابله با آنان بر نخیزیم، در آینده خدشهدار خواهد شد. ضروری است و میتوان به دور از هیاهوها و بحثهای غیرضروری منتشر شده در فضای مجازی، به این آسیبها اشاره کرد و با نیرویی پرتوانتر به مصاف مشکلات رفت.
اولین آسیب: محافلی به دور از واقعیات جنبش کارگری از وجود شرایط سرکوب و اختناق استفاده کرده و تحت تاثیر فرهنگ سرمایهداری تلاش بر آن داشته اند که در جنبش کارگری چهرهسازی کنند و به اصطلاح خودشان، با این چهرهسازی و بزرگ کردن افرادی خاص، سردمدار سکان مبارزات کارگری شوند. این چهرهسازیها، که برگرفته از فرهنگ سرمایهداری و به طور عمده محصول برخی گروههایی است که سالها با استقرار در خارج کشور و متاثر از فرهنگ نظام سرمایه داری کار میکنند، این افراد را از مبارزه واقعی جاری در محیط های کار و زندگی دور میکنند و جز ضربه زدن به وحدت و همبستگی جنبش کارگری حاصلی دیگر نداشته است. با کمی دقت میتوان نمونه هایی از این دست یافت که بدین طریق و به شکل غیرواقعی بزرگ شدند و تاثیر مخربی در ضربه زدن و تاخیر در مبارزات به حق کارگران داشتهاند. هر چند نباید فراموش کرد که حمایت از کارگران فعال و مبارز با چهرهسازی متفاوت است. جنبش کارگری نیازی به چهرهسازی ندارد و تک تک کارگرانی که برای حق زندگی مبارزه میکنند، قهرمانان و رهبران بینام و نشانی هستند که پیگیرانه عدالتخواهی را پیشه خود کردهاند؛ آنان در کوران حوادث و در بطن محیطهای کار و زندگیشان، مبارزه کرده و ساخته می شوند و به همین دلیل هم تاثیرگذار خواهند بود.
جنبش کارگری مدتهاست صف خود را از مجیزگویان سرمایه داری که تلاش میکنند هر روز برای این جنبش، چهرههای جدیدی با القاب و اطواری جدید بسازند، جدا کرده است و به حرکت معقولانه و پیگیر خود ادامه می دهد. این شیوه برنامهریزی برای خدشه وارد کردن به همبستگی مبارزات کارگران که از پیش طراحی شده است باید ما را هوشیارتر کند تا به دامهای گسترده در پیش رویمان نیافتیم.
آسیب دوم: مسئله سازی برای جنبش کارگری و سرگرم کردن مبارزان با مسائلی است که بیشتر غیر واقعی، ساختگی و برنامهریزی شده از قبل است. میدانیم که “شورا” یکی از مهمترین نهادها و تشکلهای کارگری است که در شرایط خاصی به وجود می آید و با هدفها و عملکرد خاص خود، میتواند در اداره و مدیریت بنگاههای اقتصادی بسیار تاثیرگذار و حیاتی باشد. شکلگیری، فعالیت و تاثیر زنده و فعال این “شوراهای واقعی کارگری” را در نیمه اول سال 58 بعد از سرنگونی رژیم سلطنتی شاهد بودیم. اما در گیرودار اعتراضات گسترده کارگران در یکی از مراکز مبارزات کارگری، بحث شکلگیری “شورای کارگران” بالا میگیرد، آنان که بسیار دور از حیات واقعی مبارزات کارگری هستند، آن را در بوق و کرنا کردند و خود نیز باور کردند که “شوراهای واقعی” درحال شکلگیری است، زمانی چند پس از این هیاهو و تبعات آن، که بگیر و ببند و سرکوب است، نواری پخش میشود حاکی از زدوبند برخی از این به ظاهر نمایندگان کارگری با محافل قدرت و کارفرمایان؛ و این چنین است که افرادی که به غلط و تحت تبلیغات به چیزی به نام “شورا” دلخوش کرده بودند، در می یابند که اینگونه “شوراها” چیزی جدای از “شوراهای رسمی و قانون” نبوده و دچار سردی و افسردگی و بدبینی میکند.
غافل از آنکه بسیار قبل از آن، فعالان صادق جنبش کارگری در بیمسما بودن چنین “شوراهایی” که در قطب قدرت شکل میگیرند، هشدار داده بودند و محافل مشکوک و یا ناآگاه ِدور از صحنهی مبارزات و به طور عمده مستقر در خارج گود مبارزات بودند که با خودفریبی گمان میکردند با چنین “شوراهایی” باید در انتظار رویایی دیگر بود؛ رویایی ساخته و پرداخته رویاگران دور از آتش.
آسیب سوم: ایجاد جو رعب و وحشت در میان کارگران و مبارزان کارگری و اجتماعی، یکی از شیوههای سرکوب است که در چند ماهه اخیر شاهد آن بودهایم. ابتدا مقابله و سرکوب مستقیم اعتراضات کارگری به شدت صورت می گیرد، کارگران بسیاری به بهانه حق خواهی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و تعدادی دستگیر می شوند، سپس وثیقه های بسیار سنگین برای آنان اعلام و سپس احکام بسیار سنگینی نیز برای کارگران و فعالان کارگری صادر می شود. انتشار اخبار حکمها همه را دچار بهت و حیرت می کند، اما آسیب آنجاست که گاه برخی محافل، آگاهانه در بزرگنمایی احکام دادگاهها، خود نیز به ایجاد جو رعب و وحشت دامن میزنند و برخی ندانسته، آنها را بدون دقت عمیق، باز نشر میکنند که در کنار آسیبهای فوق میتواند به یاس و نا امیدی دامن بزند.
احکام سنگین برای فعالان کارگری و اجتماعی امری ناراحتکننده است و حتما باید با آن به مقابله برخواست و جلو این روند صعودی احکام ایستاد. اما اغراق در بیان احکام فراتر از آنچه هست، نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه جو رعب و وحشت را افزایش میدهد. هر چند بیآیندهگی و بیحقوقی مطلق است که کارگران را به خشم در میآورد، و اگر چاره ای برای آن اندیشیده نشود، به طوفانی عظیم بدل خواهد شد که هیچ “سرکوب” و “رعب و وحشتی” تاب مقابله با آن را نخواهد داشت.
اکنون که پایههای این جنبش هر روز محکمتر میشود باید مراقبت از آن نیز بیشتر شود زیرا که محافل قدرت و سرمایه، با تجربیات فراوان در این زمینهها، تلاش کرده و میکنند تا سکاندار این مبارزات شوند.
جنبش واقعی کارگران و زحمتکشان هیچگاه فریب این گونه خودفریبیها را نخورده و به حرکت به دور از جنجال خود ادامه میدهد. نیازی به قهرمان سازی و چهره سازی ندارد و درگیر مسایل ساخته و پرداخته محافل دور از گود نخواهد شد، هر چند باید هوشیاری خود را افزایش دهد و در این بازار مکاره فریب و دغل، سره را از ناسره تشخیص دهد.
مبارزات کارگران و زحمتکشان در بستری واقعی حرکت میکند و خود را از جار و جنجالهای فرصت طلبان دور نگه میدارد و وظیفه اصلی خود را که ایجاد تشکلهای مستقل و سراسری است، نباید و نمیتواند فراموش کنند.
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو