راه نجات ما از بحران های کنونی تشکیل یک مجلس ملی در انتخابات آزاد است
در اسفند ماه سال1398 انتخابات دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی به نحوی ملموس با رویگردانی ملت ایران از انتخابات غیر دموکراتیک و فرمایشی مواجه گردید و در آن انتخابات ،کمترین میزان مشارکت در بین تمام دوره های مجلس رقم خورد.در انتخاباتی که در خرداد ماه 1400 به عنوان انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت،نسبت شرکت کنندگان در انتخابات کاهش بیشتری یافت و قهر مردم ایران با صندوق های رای گیری حکومت جمهوری اسلامی به نحوی بارز تر نمایان گردید.انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند 1402 شرکت مردم به گونه ای رسوا کننده کمرنگ تر شد و صدای بلند « نه» به انتخابات مهندسی شده و قلابی به گوش همگان رسید.با این روند پیشرفت عدم مشارکت اکثریت ملت ایران در انتخابات های حکومت،آوای رسای طبل عدم مشروعیت «نظام» به صدا در آمد.لذا بعد از سقوط هلیکوپتر و کشته شدن رئیس دولت سابق،تصمیم گیران نظام برای کشاندن مردم به پای صندوق رای،دوباره ترفند قدیمی اصول گرا و اصلاح طلب و بازی انتخاب بین بد و بد تر را به صحنه آوردند.نتیجه این شد که آقای دکتر مسعود پزشکیان با شرکت حد اقلی مردم،تحت عنوان رئیس جمهور رژیم اسلامی تعیین گردید.
جبهه ملی ایران در تاریخ 26 خرداد 1403 با صدور بیانیه ای به دو دلیل اصلی عدم مشارکت خود را در آن انتخابات اعلام نمود.اول این که نظام حاکم را با دلایلی روشن «جمهوری» ندانست تا در صحنه ای با نام «انتخابات ریاست جمهوری»شرکت نماید و توضیح داد که در این ساختار قدرت،رئیس جمهور،نه رئیس جمهور مردم که فقط یک کارگزار حکومت است.دوم این که پذیرفتنی نبود که به فرا خوان انتخاباتی حکومتی که فقط طی دو سال اخیر،در پاسخ به اعتراضات قانونی و بر حق مردم،صد ها نفر را در خیابان ها کشته و با شلیک به صورت معترضان،ده ها نفر را نا بینا کرده و هزاران نفر را به زندان ها افکنده،پاسخ مثبت داده شود. اما کسانی که می خواستند آزموده را برای چندمین بار بیازمایند می گفتند که باید به دکتر پزشکیان رای بدهیم تا جنگ نشود،تا فیلترینگ برداشته شود،تا مذاکرات هسته ای از سر گرفته شده و تحریم ها برداشته شود،تا گرانی و تورم مهار شود. آن ها به مخالفان شرکت در انتخابات می گفتند که شما با شرکت نکردن در انتخابات به چه نتیجه ای می خواهید برسید؟از نظر آگاهان و واقع بینان شرکت نکردن در انتخابات این چنینی،کم ترین تاثیرش نشان دادن قهر ملت از صندوق های رای پر فریب و غیر دموکراتیک و در نتیجه سلب مشروعیت از حکومتی است که به حقوق ملت کم ترین اعتنایی ندارد و برای آزادی ها و حقوق مردم و استقلال کشور، کم ترین احترامی قائل نیست.اکنون که چند ماه از انتخابات سپری شده،دعوت کنندگان از مردم برای شرکت در انتخابات نشان دهند که از کدام جنگ جلوگیری شده؟کدام فیلترینگ برداشته شده؟کدام مذاکرات هسته ای و رفع تحریم صورت گرفته؟و کدام گرانی و تورم مهار شده است؟ آیا شرکت کنندگان در انتخابات حالا می پذیرند که در این ساختار قدرت،رئیس جمهور اگر هم بخواهد،قادر به انجام کاری نیست؟
وقتی انتخابات آزاد نیست و به مردم به طور واقعی امکان مشارکت در سرنوشت خودشان داده نمی شود،وقتی حکومت متصلب و فضای سیاسی کشور بسته است،فساد های بزرگ و خطا های جبران نا پذیر روی می دهد و وضعیت کشور به حالتی می افتد که امروز شاهد آن هستیم.
یکی از خطا های راهبردی حکومت جمهوری اسلامی سیاست مداخله گری در کشور های منطقه،برمبانی ایدئولوژیک و ایجاد و حمایت های همه جانبه از گروه های مسلح در این کشور ها تحت عنوان «محور مقاومت»است که امروز این سیاست کلا با ناکامی و شکست روبرو گردیده و نتایج زیان بار آن برای همه آشکارشده است.
حرکت مقاومت اسلامی (حماس) در نوار غزه،با جنگی تامل بر انگیز که متاسفانه خودش در هفتم اکتبر سال گذشته آغاز کرد، این مجوز را در اختیارحکومت جنگ طلب و نژاد پرست اسرائیل قرار داد که عزم خود را برای نا بود کردن حماس جزم نماید و برنامه های بعدی خود را پیش ببرد.امروز حماس چه از نظر نظامی و چه از نظر مشروعیت سیاسی در نزد مردم غزه به اندازه ای تضعیف شده که دیگر نیروئی به حساب نمی آید.سرگذشت حزب الله لبنان که با موشک اندازی به اسرائیل در صدد حمایت از حماس بر آمده بود ،تلخ وعبرت آموز است،با انفجار «پیجر» ها ،چند هزار نفر از نیروهای مهم و اصلی حزب الله در یک لحظه کشته یا مجروح شدند و سپس اسرائیل با بمباران های پی در پی،مراکز و زیر ساخت های حزب الله را متلاشی و هزاران نفر از جمله رهبران آن سازمان را به قتل رسانید. نیرو های باقی مانده حزب الله قرارداد آتش بسی را با اسرائیل امضاءکردند که به گونه ای تسلیم نامه ای در مقابل ارتش درنده خوی اسرائیل بود.ضلع دیگر محور مقاومت، متاسفانه حکومت دیکتاتوری و جنایت کار بشار اسد در سوریه بود ،حکومتی که فقط طی 13 سال اخیر صد ها هزار نفر از مردم سوریه را به انحای مختلف حتی به وسیله بمباران شیمیایی کشته و میلیون ها نفر را در داخل و خارج سوریه آواره نموده است.حکومت بشار اسد با سرعتی باور نکردنی و در ظرف چند روز سرنگون شد،و دیکتاتور به روسیه گریخت و پس از سقوط حکومت بشار اسد،تازه از ابعاد جنایات او در زندان های قرون وسطایی و از گورهای دسته جمعی کشته شدگان به دست حکومت او پرده برداری گردید،و اکنون هم آینده ی سوریه در هاله ای از ابهام فرو رفته است.
در عراق هنوز برخی گروه های مسلح و همسو با محور مقاومت حضور دارند که به گفته مقامات دولت عراق در معرض خلع سلاح و خنثی شدن قرار دارند.حوثی های یمن نیز در این روز ها در زیر سنگین ترین حملات قرار گرفته و دولت قبلی یمن در تدارک پس گرفتن «صنعا»و بیرون راندن حوثی ها از مناطق تحت نفوذ شان است.با این اوصاف سیاست تشکیل «محور مقاومت» جز به هدر رفتن میلیارد ها دلار از جیب ملت ایران و کشته شدن هزاران نفر از فرزندان این ملت،همراه با کشته شدن هزاران نفر از مردم غزه و لبنان و سوریه،و ویران شدن نوار غزه و بخش های بزرگی از لبنان و سوریه نتیجه ای به بار نیاورده است.چه کسی پاسخگوی این خسارات جبران نا پذیر است؟ دردناک تر ازهمه ی این مصیبت ها این است که حالا امنیت ملی ما نیز در مخاطره قرار گرفته و هر روز شاهد تهدید های مقامات دولت متجاوز اسرائیل و حامیانشان هستیم.
برای جلوگیری از تکرار و تداوم این گونه خطا های فاحش سیاسی و برای خروج از بحران ها و معضلات گوناگون امروز جامعه ایران،باید تغییر و تحول در تمام شئون سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی کشور صورت گیرد. این تغییر و تحول باید به صورت مسالمت آمیز و با مشارکت آزاد آحاد ملت ایران و با شکل گرفتن یک مجلس ملی از نمایندگان واقعی مردم و باز نگری در ساختار قدرت تحقق یابد.