پس از انقلاب مشروطیت و در جریان ملی کردن صنعت نفت ایران، دکتر محمد مصدق به عنوان نماد سیاسی و تاریخی ملی گرایی شناخته شد. اینکه اگر مصدق نفت را ملى کرد پس باید او در رده ناسیونالیست هائی که در کشور های اروپایی شناخته شده هستند و مفهومی را که از نظر تاریخی و سیاسی با خود حمل می کنند قرارداد، درست نیست. این اشتباه را خیلى ها میکنند. اینها ثمره تبلیغاتی هستند که دشمنان مصدق علیه او انجام داده اند. مثل این می ماند که گفته شود فرانسوا میتران رئیس جمهور سوسیالیست فرانسه به علت این که برخی از شرکت ها را ملى کرد پس ناسیونالیست است. ملی بودن مصدق از نظر عقاید سیاسی هیچ شباهتی و سنخیتی با ناسیونالیسم موجود و مرسوم در کشورهای اروپایی ندارد.
مصدق دشمن استعمار و استثمار بود که توانست در دادگاه بین المللی لاهه و در چارچوب قوانین، زنجیر استثمار را از پاى ملت ایران پاره کرده، استقلال ملى، شایستگی شرافتمدانه مردم ایران وحقوق ملی ایرانیان را در جهان و در میان همه اقوام ایرانی بدون کمترین تبعیض و فرقه گرائى به اثبات برساند. او با استفاده از قوانین بین المللی با سعه صدر و بدون جنگ و خونریزى و بدون اینکه حتی قطره خونى از دماغ کسی جارى شود، دماغ شیر استعمار واستثمار انگلیس و فاتح جنگ جهانى دوم را بر زمین مالید.
او بزرگترین سرمایه دار جهانى را از ایران بیرون کرد و حق و حقوق ملت را به ملت باز گردانید. مصدق از نظر فلسفى طرفدار دموکراسى و عدالت اجتماعى و برابرى، از نظر سیاسى آزادیخواه و استقلال طلب و از نظر حقوقى قانونمدار بود.
در مدت ٢٧ ماه نخست وزیرى خود قوانینى را به مجلس برد که حاکى از اراده محکم او برای تغییر مناسبات اجتماعی، سطح زندگی مردم و زحمتکشان ایران، برقراری آزادی های دمکراتیک و تعالی آموزش و فرهنگ و تامینات اجتماعی بود. وقتی به این قوانین نگاه میکنیم متوجه میشویم که همه اقداماتش در راستای دکترین نوعی سوسیال دموکراسی منطبق با شرایط ایران انجام پذیرفته است. براى همین، دربار شاهنشاهی و الیگارگ ها با همکاری سرمایه داری جهانی دشمن او شدند وکمر به از بین بردن دولت ملی او بستند.
آیت الله ها، از جمله آیت الله کاشانی، فدائیان اسلام و مسلمانان ارتجاعی می خواستند در دولت ملی مصدق قوانینى در چارچوب شرعیت اسلامی برای تصویب به مجلس ارائه شود او زیر بار نرفت و مقاومت و مخالفت کرد. او در پاسخ آنان در روزنامه ها اعلان کرد: «به عنوان نخست وزیر مملکت ایران به همه اعلام می کنم وظیفه حکومت یک کشور به بهشت بردن مردم نیست.وظیفه حکومت استفاده از منابع کشور جهت ایجاد بهترین رفاهیات برای شهروندان است. دولت کارگر و ملت کارفرما است. ما وظیفه نداریم به اجبار به مردم سیاستی و مذهبی را تحمیل کنیم. ما فقط آنجایی که نظم و قانون رعایت نشود حق مداخله داریم. برخی از روحانیون از من می خواهند حجاب اجباری برقرار کنم و کاباره ها را ببندم. هرگز چنین کاری را نخواهم کرد. انسان آزاد است حق انتخاب دارد و هرکس هم نزد خدا خودش پاسخگوی اعمالش خواهد بود و معتقدم انجام چنین اموری عواقب بدتری خواهد داشت.» چه کسی می تواند ادعا کند که این روش حاکى از لائیک و سکولار بودن او نبود؟ براى همین مذهبیون دشمن او شدند. حتی امروز جمهوری اسلامی که نتیجه کودتای ۲۸ مرداد و همدستی دربار و آیت الله ها می باشد، دست از دشمنی با او برنداشته و به این دشمنی با طرفدارانش به شدت و حدت ادامه میدهند.
دیگر اینکه مقایسه جنبش های سیاسی و اجتماعی می بایستی در ظرف و زمان خود انجام پذیرد. جبهه ملى در ایران، به ویژه در آن زمان، همان معنى را نمیداد که امروز سازمان هایی به نام جبهه ملی ( Front National) در سایر نقاط جهان به خصوص در اروپا میدهند. جبهه ملی درآن زمان داراى همه ویژگى ها و برنامه های یک جبهه دموکراتیک مردمى (Front Démocratique Populaire) بود. امروز اگر بخواهیم مقایسه کنیم باید بگوئیم جبهه ملی ایران سازمانی مانند جبهه مردمی ( Front Populaire ) دولت “لئون بلووم” (Léon Blum) در فرانسه بود. به جرات می توان گفت ملی گرائی ایرانی بنا بر شواهد تاریخی چیزی شبیه سوسیال دمکراسی اروپائی است که اگر درست عمل کند شایسته ایجاد تغییرات بنیادی مدرن و جهانروا در ایران خواهد بود.
فرهنگ قاسمى ۲۸ اکتبر ۲۰۱۶
فرهنگ قاسمى ۲۸ اکتبر ۲۰۱۶