مسابقه جدید تسلیحاتی در خاورمیانه
آیا عربستان سعودی در پی جنگ با ایران است
پروفسور محسن مسرت
برگردان از آلمانی: احمد احقری
جنگ سوریه در حال حاضر بزرگترین چالشِ سیاست جهانی است. اما این چالش نبایستی مانع دیدن این حقیقت شود که همزمان یک مسابقه تسلیحاتی بیسابقه و خطرناک همچون آتشی زیر خاکستر، میان عربستان سعودی و ایران در جریان است. اگر جامعه جهانی موفق به مهار به موقع این آتش تهدید کننده نشود، همه ما، هم منطقه و هم جامعه جهانی بهای سنگینی برای آن خواهیم پرداخت. پیامدهای چنین جنگی اثرات کلیه جنگهایی را که پس از حملهی ایالات متحده به عراق رخ دادهاند، به حاشیه خواهند راند و فروپاشی منطقه خاورمیانه را قطعی خواهد نمود. دلیل عمده این خطر دهشتناک از یکطرف واردات تسلیحات نظامی عربستان و به پیروی از آن امارات در سالهای اخیر و از طرف دیگر رفتار تنش آمیزی میباشد که این کشورها در مقابل ایران اتخاذ نموده اند.
مسابقه تسلیحاتی جدید در منطقه
بر اساس گزارش سال 2015 موسسه پژوهشهای صلح جهانی در استکهلم (SIPRI) هزینههای تسلیحاتی عربستان از 29.5 میلیارد دلار آمریکا در سال 2011 به 81 میلیارد دولار در سال 2015 افزایشی شدید داشته است. به این ترتیب عربستان در فهرست بودجه نظامی–تسلیحاتی کشورها پس از آمریکا و چین و پیش از روسیه در جایگاه سوم جهان قرار میگیرد. بودجهی نظامی این کشور در قیاس با درآمد ناخالص ملی (BSP) با نسبتی معادل 13.7 درصد حتی در مقام نخست جای گرفته و با فاصله زیادی از کشورهای امارات متحده عربی با5.7 درصد، اسراییل با 5.4 درصد و ایالات متحده آمریکا با 3.3 درصد، پیشی میگیرد (تصویر 1). واردات سلاحهای گوناگون، مدرنترین انواع هواپیماها و هلیکوپترهای جنگی، تانکها و ناوگانهای دریایی – به طور عمده از ایالات متحده آمریکا – از جمله تدارکات تسلیحاتی سعودیهاست. این رشد برقآسای تسلیحاتی از پیآمدهای پیمان تجهیز تسلیحاتی مورخ 24 نوامبر 2011 بین عربستان سعودی و آمریکاست. باراک اوباما از این تجهیز تسلیحاتی به بهانه برتری تسلیحاتی ایران و ضرورت ایجاد توازن نظامی در خاورمیانه پشتیبانی میکند و از این طریق عربستان را بدنبال روش جورج دبلیو بوش و محافظه کاران نو در مقابل ایران قرار میدهد.
تصویر 1
طبقه بندی سهم مخارج نظامی نسبت به درآمد ملی پانزده کشور عمده
ماخذ: Statista 2016
فراموش نکنیم که ایدهی برقراری توازن نظامی همواره مهمترین استدلال لابی های مجتمع صنایع– نظامی و نیروی محرکهی اصلی برایمسابقه تسلیحات هسته ای دوران جنگ سرد بوده است. بر پایه همین منطق، میان ایران و عراق رقابت تسلیحاتی شدیدی در نیمهی دوم دهه هفتاد میلادی اتفاق افتاد که– همانطوریکه شاهد بودیم – به جنگ هشت ساله میان ایران و عراق با بیش از 300 هزار کشته از مجموع یک میلیون قربانی جنگ در دهه هشتاد میلادی منتهی شد. میدانیم که ایالات متحده در دوران جنگ سرد کوشش در ایجاد ژاندارم وهمدست قوی در منطقه داشت که ایران با موقعیت بسیار مناسب ژو پولیکتی که دارد و رژیم وابسته اش بهترین کاندیدای این نقش بود. با افزایش سریع قیمت نفت از دو به ده دولار در سالهای 1973/ 74 و افزایش درآمد کشورهای اوپک ولذا مشگل غرب برای بازگرداندن ارزهای این کشورها به بازار غرب و ایجاد توازن بیلان ارزی کشورهای وارد کننده نفت، ایده فروش سرسام آور تسلیحات نظامی به کشورهای منطقه و بخصوص ایران در دستور کار ایالات متحده آمریکا قرار گرفت. بدینترتیب آمریکا موفق شد با اتخاذ فروش اسلحه دو هدف را پیاده کند و علاوه بر بازگردان نمودن ارز اضافی ایران، به هدف تبدیل ایران به ژاندارم منطقه را نیز دست یابد.
لذا از سال 1975 به بعد رژیم شاه دست به تجهیز گستردهی نظامی ایران با سلاحهای گوناگون آمریکایی زد و به قویترین قدرت منطقهای تبدیل شد. بنابراین تبدیل ایران به قوی ترین قدرت نظامی و ایجاد مسابقه تسلیحاتی در منطقه نمیتواند اشتباه جنبی بوده باشد و بالعکس اقدام آگاهانه و اتخاذ سیاستی بوده است که در خدمت مجتمع نظامی آمریکا و اروپا و راهبرد ایجاد نفاق و جنگ در منطقه بوده است.. اما پاسخ رقیبان ایران برای ایجاد تسلط خود در منطقه بسیار سریع بود و آن هم چیزی نبود جز تسلیح فزاینده عراق در زمان صدام حسین، قبل از هرچیز با پشتیبانی گستردهی اتحاد شوروی. در حالی که بودجه نظامی ایران در سالهای 1975 تا 1980 از 2053 به6229 میلیارد دلار به بیش از سه برابر افزایش یافت، مخارج نظامی عراق در همین زمان از 0.324 به 2080 میلیارد دلار، یعنی بیش از 6 برابر بالا رفت.( جدول زیر) این رقابت تسلیحاتی تمام معادلات درونی و بیرونی قدرت را در منطقه برهم زد. رژیم شاه در سال1979 با انقلاب اسلامی فرو ریخت. بخشی از افسران و فرماندهان وفادار به شاه اعدام شدند و برخی نیز فرار کردند. فروپاشی ساختار فرماندهی در ارتش ایران منجر به ایجاد خلاء در قدرت نظامی ایران شد. دیکتاتور عراق، صدام حسین احساس برتری نظامی کرد و در سال 1981 مناطق نفتخیز جنوب ایران را به اشغال درآورد. مسابقه تسلیحاتی ایران و عراق در دهه هفتاد میلادی نه تنها بانی اولین جنگ خلیج بود، بلکه باعث شعلهور شدن آتش دو جنگ دیگر در سالهای 1991 و 2003 نیز گردید که در نهایت به سرنگونی دیکتاتور عراق منجر شد. با نگاهی عمیقتر میتوان نتیجه گرفت که رویدادها و جنگهای خانمانسوز در منطقه خارمیانه منجر به اوجگیری مداوم خشونت در منطقه و بالاخره تشکیل دولت اسلامی داعش شده است.
هزینه های نظامی دردهه 70
Milliarden US-Dollar
-
1970 – 1974
1975 – 1979
1
Syrien 2.320
Iran 6.229
2
Ägypten 2.181
Saudi Arabien 2.806
3
Iran 2.058
Jordanien 2.615
4
Israel 1.688
Irak 2.080
5
Irak 336
Israel 2.008
6
Saudi Arabien 324
Syrien 1.170
ماخذ:SIPRI Jeerbock 1980/81 p. 95 f.
به لرزه درآمدن ترکیب مناسبات قدرت با مسابقه تسلیحاتی دهه هفتاد در منطقه
اکنون پس از گذشت سی سال باردیگر قرار است «توازن نظامی« تازهای میان عربستان سعودی و ایران شکل بگیرد، یعنی دوباره اهرمی بکار انداخته شود که پیام آن چیزی بجز یک جنگ جدید دیگر نیست. در قبال تجهیزات گستردهی نظامی عربستان سعودی که در حال حاضر مهمترین همپیمان ایالات متحده در خاورمیانه است، اینگونه استدلال میشود که باید برتری نظامی ایران متوقف شود. سادهلوحی محض است که در پس پردهی مسابقههای تسلیحاتی دههی هفتاد و امروز ردپای اقمار و وابستگان صنایع نظامی ایالات متحده و به پیروی از آنها صنایع نظامی– تسلیحاتی اروپا را تشخیص نداد. این عرصه از صنایع در این کشورها در شرایطی امکان موجودیت و حیات مییابند که در گوشهای از جهان دولتها دست به سلاح ببرند و میلیونها انسان را سلاخی کنند، همواره جنگ فرهنگی تازهای میان اعتقادات و مذاهب مختلف دربگیرد، کینه و نفرت مستمر اقوام و ملتها از یکدیگر، که بستر مناسبی برای شکلگیری و رشد تروریسم در بطن خود فراهم میآورد، تا همیشه شعلهور باشد. اکنون کسانی که در جستجوی درک علتهای واقعی هجوم پناهندگان به اروپا هستند، این امکان را دارند که فعال شده و مانع ایجاد جنگ تازهای در منطقه خاورمیانه شوند.
روند برتری نظامی ایران در دهههای اخیر، که کشورهای همسایه آن را تهدیدی برای خود قلمداد کرده و منبع تغذیهی مناسبی برای رفعتشنگی اربابان تسلیحاتی خود فراهم آوردهاند، واقعیتی است که قابل کتمان نیست. اما اگر بارک اوباما برتری نظامی ایران را برای توجیه فروش اسلحه به عربستان به میان میکشد، پرسش اینجاست که این برتری تسلیحاتی ایران چگونه پدید آمده است: بدون شک یکی از مهمترین دلیلهای آن شوکی بود که در دههی هشتاد میلادی با کاربرد سلاحهای شیمیایی علیه ایرانیان در جنگ ایران و عراق به آنها دست داد. فاجعهای که دهها هزار کشته و صدها هزار معلول در ایران برجای گذارد. ردپای این جنایت جنگی به شرکتهای آلمانی و بیشتر از همه به شرکتهای آمریکایی تحویلدهنده سلاحهای کشتار جمعی شیمیایی به صدام حسین برمیگردد، معامله تسلیحاتی که شخص رونالد رومسفلد، وزیر جنگ دولت جورج دبلیو بوش مدیریت نمود. در واکنش به این تهاجمپذیری و نقطه ضعف نظامی بود که ایدهی برنامه اتمی داخلی در ایران متولد شد، امری که در سال 2006 نزدیک بود تبدیل به حمله نظامی دولت بوش به ایران بشود.
جمهوری اسلامی بعنوان قدرت اول منطقه
جمهوری اسلامی ایران در مجموع صنایع تسلیحاتی و نظامی نیرومندی بنا کرد و موفق به طراحی و ساخت موشکهای حامل بمب هایخود با بردهای گوناگون گردید. روسیه نیز در راه رفع کمبودهای نظامی بهویژه در عرصههای نیروی هوایی و دریایی به ایران کمک کرد. بدیهی است که رهبران جمهوری اسلامی برای توجیه برنامهی نظامی پرهزینه خود در سیاست داخلی مشگل چندانی نداشتند. این ایالات متحده آمریکا بود که دستکم قبل از پیروزی باراک اوباما و دولت وی، برنامه تغییر رژیم ایران را آشکارا سرلوحهی سیاستهای خود قرار داده و این همان چیزی بود که سیاستهای نظامی ایران را هم بهخودیخود برای ایرانانیان توجیه میکرد. علاوه بر آن اشتباه عمدهی طرف ایرانی در دولت آقای رفسنجانی در سالهای دههی نود میلادی این بود که در سند چشم انداز 25 سالهی جمهوری اسلامی، تبدیل ایران به قدرتمندترین کشور منطقه تا سال 2021 را به عنوان هدف جمهوری اسلامی اعلام گردیده بود. با این سیاست، ایران به دامنقشه رقابت تسلیحاتی پنتاگون برای تحریک عربها بر ضد ایران و سنیها بر ضد شیعهها افتاد.
امنیتی کردن درگیری شیعه– سنی در دنیای اسلام
گوندولیزا رایس، وزیر خارجهی دستپروردهی مجتمع صنعتی– نظامی دولت بوش، در گرماگرم اوجگیری نزاع هستهای با ایران، در تابستان 2006 در پایتخت عربستان سعودی از دولتهای سنی دعوت کرد کمربند سنیگرایان را بر ضد کمربند شیعیان به رهبری جمهوری اسلامی بنا نهند. از آن تاریخ همکاریهای دولت عربستان با کوشش پرنس بندر رئیس سازمان اطلاعاتی وقت این کشور با جریانات تروریستی در عراق و سوریه شروع گردید و این همکاری پس از ایجاد دولت داعش نیز ادامه یافت. پشتیبانیِ فعال تهران از رژیم بشار اسد در آغاز جنگ سوریه نیز خود عاملی بود که ایران شیعه را به مثابه کشوری تهدیدگر و نفرتانگیز در دنیای سنیها و اکثرکشورهای عربی بدل ساخت. اما اینکه کلیه رئیس جمهورهای آمریکا، از جمله باراک اوباما همگی تا کنون در بند منافع مجتمع صنعتی–نظامی این کشور قرار داشته اند و همانند مجریان فاقد مسئولیت در دفاع از منافع خاصه این هیولای ضد صلح و روابط صلح آمیز ملل پیروی کرده اند، دلیل دیگری دارد. جنگهای چند دهه اخیر در منطقه ی خلیج فارس و ایجاد دایره نفت و خون در برابر تسلیحات به ثباتهژمونی ایالات متحده در جهان نیز علاوه بر ایجاد تداوم برای موجودیت مجتمع صنعتی نظامی آمریکا هم کمک شایانی نموده است. تداوم جنگ و درگیری در منطقه، کشورهای تولید کننده نفت را به مازاد تولید و خرید تسلیحات یعنی به ادامه چرخش دایره نفت و خون در مقابل تسلیحات نظامی از یکطرف مجبور مینماید و از طرف دیگر دلار را بمعنی پول جهانی – تا زمانی که معاملات نفتی در بازار جهانی به دلار گره خورده باشد – به مهمترین عامل هژمونی اقتصادی آمریکا تبدیل مینماید. شاید هم واژه » هرج و مرج سازنده» که طراحان پنتاگون سیاست آمریکا در منطقه خلیج فارس را پشت آن مخفی کرده اند، نماد لفظی همین دایره لعنتی باشد، که به هربه پرقدرت و کلیدی برای حفظ و تداوم موقعیت هژمونیستی ایالات متحده در جهان تبدیل شده است.
اینطور که به نظر میرسد، در مقطع کنونی «تعادل قدرت نظامی» میان عربستان سعودی و ایران بهطور کامل برقرار شده است. در این بین عربستان بزرگترین ارتش تاریخِ خود را سازمان داده است. این کشور در حال حاضر دارای نیروی نظامی رزمندهای با بیش از227 هزار سرباز است که از آن میان 175 هزار رزمندهی نیروی زمینی با 600 تانک جنگی محسوب میشوند. در مقابل کشور ایران دارای نیروی نظامی رزمندهای با بیش از 523 هزار سرباز است که در آن میان 450 هزار رزمندهیِ نیروی زمینی با 2300 تانک جنگی هستند.( تصویر 2 ) ظاهر قضیه این است که توان جنگی ایران به لحاظ کمی برتری داشته باشد، ولی در واقع امر عربستان در مقایسه با ایران سلاحهای بهمراتب مدرنتری را در اختیار خود دارد. بیتردید طرف ایرانی با سربازان مجرب و کارآزمودهی خود در نیروی زمینی برتری خواهد داشت. اما به اعتقاد کارشناسان عربستان قادر است این برتریِ ایران را با وجود 313 فروند از مدرنترین هواپیماهای جنگی خود جبران نماید، چرا که 332 هواپیمای جنگی ایرانی بسیار قدیمی و اغلب فاقد وسایل یدکی هستند. از این رو ایران برای جبران این ضعف اساسی اقدام به تولید موشکهای میانبرد ساختِ خود کرده است.
تصویر2
نیروهای نظامی عربستان سعودی و ایران درحال حاضر
ماخذ: Frankfurter Allgemeine Zeitung, 05.01.2016
شک نیست که دور تازهای از رقابت تسلیحاتی میان دو قدرت منطقهای، ایران و عربستان سعودی، با سرعت شدید در جریان است و این روند با رقابتی که در دههی هفتاد میلادی بین ایران و عراق جریان داشت، از هر نظر قابل مقایسه است. تنها تفاوت در ترکیب نیروها و جناحبندیهاست. در آن دوران رژیم شاه در جبههی ایالات متحده، غرب و اسراییل از یک سو و عراق در جبههی اتحاد شوروی و کشورهای ناسیونالیست عربی از سوی دیگر، قرار داشت. امروز این ترکیب معکوس شده، عربستان همپیمان آمریکا و ایران در جبههی روسها قرار دارد. از دید مجتمع صنعتی –نظامی اما مهم نیست که رقابتهای تسلیحاتی از سوی کدام پیمان ژئوپلتیکی دامن زده میشوند. مهم این است که این روند منجر به جنگ مخرب تازهای شود تا بازار را برای معاملات تسلیحاتی پررونق کند. همان روندی که ما در دوران جنگ سرد و دور اول رقابتهای تسلیحاتی در خاورمیانه شاهد بودهایم. اگر ایالات متحده و کشورهای اروپای غربی، از جمله آلمان، همچنان به صدور سلاح و تجهیزات نظامی به عربستان سعودی و ترغیب این کشور به ماجراجوییهای نظامی ادامه دهند، درگیر شدن منطقه در جنگی تازه قطعی خواهد بود.
افزایش کشمکش میان عربستان سعودی و ایران
و این در حالی است که بین دو کشور مواردی که منجر به ایجاد تنش و جوی که میتواند خطر درگیری نظامی نیز در بر داشته باشد نادر نیستند. در آخرین سفر حج در سپتامبر 2015 بیش از 470 زائر ایرانی کشته شدند. بعضی جریانات ایرانی دولت عربستان را در این فاجعه مسئول دانستند و از دولت ایران انتظار عکس العمل داشتند. تنها چند ماه بعد، در ژانویه 2016 دولت سعودی 47 تن از مخالفینخود، از جمله روحانی شیعه شیخ نمر بکر النمر، را اعدام کرد. در تهران و سایر شهرهای ایران افراطیون با آتش زدن سفارت و مراکز سعودی واکنشهایی نشان دادند که عواقب دیپلماتیک سنگینی در روابط دو کشور داشت. تقریبا هر هفته یکی از وزیران دولت سعودی یا یکی دیگر از دولتهای عربی در منطقه خلیج از دولت ایران خواستار عدم مداخله در لبنان و سوریه و خودداری از تحویل سلاح به هوثیهای یمن هستند. این در حالی است که خود سعودیها بیش از یک سال است که در یمن جنگ خونینی را بر ضد هوثیهای شورشی به راه انداخته اند، که تاکنون دهها هزار قربانی داده است. برخی احتمال میدهند که عربستان در پس پردهی جنگ یمن قصد دارد، تواناییهای جنگی ارتش خود را برای نبرد با ایران آزمایش کند. علاوه بر نمونه های بر شمرده شده، عربستان و اعضای شورای همکاری خلیج در پی جلب ناتو برای ایجاد پیمان مشترک میباشند که چنین پیمانی نقش دیگری نمیتواند داشته باشد بجز تحریک جمهوری اسلامی. نمونه دیگر کوشش سیستماتیک عربستان در به صف کشیدن کشورهای عربی برای پشتیبانی کشورهای عربی و اسلامی علیه ایران میباشد که در این روزها در شرف انجام است. این روش عربستان همان کاری است که رژیم صدام حسین قبل از شروع جنگ انجام داد و حتی جناههای گوناگون فلستینیها را مجبور به دنباله روی از خود نمود. حتا اگر رهبران جمهوری اسلامی با تکیه تجربهی تلخی کهمردم از فاجعهی جنگ ایران و عراق دارند، تلاش کنند تا مانع بروز یک جنگ جدید شوند، جنگ خانمان سوزی جدیدی را نمیتوان غیر ممکن دانست .از یکطرف حاکمان سعودی بزرگترین اولویت خود را به هر وسیلهی ممکن در جلوگیری از تبدیل ایران به قدرتمند ترین کشور در منطقه میدانند. از طرف دیگر با وجود تلاشهای بسیار، عربستان و همینطور اسراییل موفق نشدند ایالات متحده را به جنگی علیه ایران ترغیب کنند. لذا در حال حاضر حاکمان سعودی با دسترسی ایران به برجام بازگشتناپذیر شدن روند تبدیل ایران به قدرت اولاقتصادی و نظامی در منطقه را تجربه میکنند. و از این رو بعید نخواهد بود که خود راسا اقدام به راهاندازی جنگی علیه ایران کنند، با این امید که ایالات متحده به دلیل حفظ منافع گوناکون و راهبردی، به حمایت از عربستان سعودی اجبارا به این ماجراجویی بسیار خطرناک کشیده شود. در این صورت هیچ مانعی که بتواند از فاجعه جنگی سراسری در خاورمیانه که تا چندین دهه آینده دایرهی شیطانی نفت و خون در برابر سلاح را تداوم بخشد، وجود نخواهد داشت و مجتمع صنعتی–نظامی آمریکا و اروپا بار دیگر موفق به پیاده کردن برنامه شوم خود خواهد گردید.
آیا میتوان از وقوع فاجعه جنگ جدید در خاورمیانه جلوگیری نمود؟
اما هنوز برای پیشگیری از این چشمانداز وحشتزا دیر نشده است. این امر مهم الزاما به هماهنگی و دوراندیشی نیروهای ضد جنگ و ذینع محتاج است. اول اینکه مسئولین و دولتمندان جمهوری اسلامی درآیت مندانه ازهیچ کوششی در کنترل نیروهای رزمی خود دریغ ننمایند و در هیچ شرایطی تحت تاثیر تحریکات طرف سعودی قرار نگیرند. دوم اینکه ضروری است که اتحادیه اروپا در این شرایط نقش مشاهده کننده را بازی نکند و در گام نخست صدور هر نوع سلاح به عربستان سعودی و کلیه کشورهای خاورمیانه را فوری متوقف کند.سوم اینکه سیاست امنیت و همکاری مشترک برای خاورمیانه یعنی در بزرگترین منطقه بحران زای جهان که همواره در دستور کار سازمان ملل و ارکان گوناگون آن قرار داشته هر چه زود تر فعال شود. این اقدام که برای جلوگیری از فروپاشی منطقه و ثبات صلح جهانی به وظیفهای بسیار مبرم بدل شده است. لذا جمهوری اسلامی نیز میتواند از جامعه جهانی و سازمان ملل اقدامات لازم در این راهبرد را درخواست نماید و خود نیز مبتکر شروع و فعالیت در این زمینه شود. در این راستا کنفرانس بحران سوریه که در ژنو آغاز به کار کرده است، این شانس تاریخی را عرضه میکند که راه حل بحران سوریه را به مثابه چشمانداز نظمی نوین و صلحآمیز در سراسر خاورمیانه تعریف کند و در گامهای بعدی، روند خلع سلاح عمومی در کل منطقه را در پیش بگیرد. با این چشمانداز میبایستی خاورمیانه در درازمدت تبدیل به منطقهای خالی از سلاحهای کشتار جمعی گردیده و بر ساختاری مبتنی بر امنیت و همکاری مشترک تکیه زند. این چشم انداز یعنی استفاده از منابع انسانی و طبیعی منطقه بجای مسابقه تسلیحاتی، انسان ستیزی و تخریب در خدمت توسعه انسانی، رفاه مردم، حفظ محیط زیست و محافظت از تمدن منطقه آشکارانه آنگونه آینده درخشانی را برای مردم منطقه ترسیم مینماید که محلی برای هیچگونه تردید در لزوم شرکت همگانی برای تحقق آن باقی نمیگذارد. کم بها دادن به این دورنما به بهانه تخیلی بودن آن نابخشیدنی است.ضمن اینکه این چشم انداز کار ساده ای هم نیست و موانع بسیاری در پیش دارد، راهی است شدنی، در صورتیکه مسئولین سیاسی با درآیت و جدیت طرح اجرای آنرا در دستور کار خود قرار دهند و مردم منطقه را به همکاری دعوت نمایند. نه تنها خاورمیانه، بلکه اروپا و کلیت جامعه جهانی از برندگان این آرزوی ملموس انسانی خواهند بود. لذا میتوان انتظار داشت که نیروهای تخریبی و جنگ طلب جهانی در هر کجا که باشند در ممانعت از موفقیت این پروژه تاریخی با شکست روبرو شوند.