مدیرشانه چی
سن ۲۵ساله. مجرد
تعلق سازمانی راه کارگر
تاریخ اعدام: ۱۶ دی ۱۳۶۰
محل: زندان اوین، تهران، استان تهران، ایران
نحوه اعدام: تیرباران
///////////////////////
مدیرشانه چی در یک خانواده سیاسی پرورش یافت. پدرش حاج مدیر شانه چی از بازاریان سرشناس طرفدار نهضت ملی و در زمان انقلاب رئیس دفتر آیت الله طالقانی بود. خواهرش زهره، از اعضاء سازمان چریکهای فدائی خلق، در زملن شاه در درگیری مسلحانه کشته شده بود. بعدا از ۳٠ خرداد همه اعضای خانواده تحت تعقیب و فراری شدند. برادرش محسن در درگیری کشته شد. برادر دیگرش حسین در سال ١٣۶٠ در تهران اعدام شد. به گفته همبندش، وی بسیار محبوب بود و حتی در زندان نیز روحیه خوبی داشت به طوری که بعد از بازجویی تمرین رقص می کرد.
مدیر شانه چی در روز ۲ مرداد ١٣۶٠ توسط پاسداران کمیته بهارستان در تهران دستگیر شد. وی در کمیته بهارستان (کمتر از یک ماه) و پس از آن در زندان اوین بازداشت بود. مدیر شانه چی ازدسترسی به وکیل و اجازه برای ملاقات با خانواده اش محروم بود. وی در شعبه ۶ دادستانی اوین بازجویی شد. در بازجوئی مقامات زندان از وی در مورد محل اختفای پدرش و برادرانش وهمچنین فعالیتهای سیاسی او می پرسیدند.
بنا به شهادت همبند و هم اطاقش: “از او هیچ مدرک خاصی نداشتند و نمی دانستند که چه فعا لیتی داشته است. گفتند او گروگان پدرش است. شهره نمونه بارز کسانی بود که بی دلیل و اتهام مشخصی زندانی و اعدام شدند… او را در اوین شکنجه می کردند. در بازجویی با کابل به پایش زدند. وی بعد از هر بازجویی که به اطاق بازمی گشت، پایش ورم کرده بود و می لنگید. حتی دمپایی گشاد اندازه پایش نبود. بار دیگر که از بازجویی بازگشت، تعریف کرد که از دست او را آویزان کرده بودند. شاید سه یا چهار بار وی را برای بازجویی بردند. اصولا تمام روز رفته بود. در آن سال افراد را صبح می بردند و عصر باز می گرداندند. مدتی اشخاص برای بازجویی در راهروهای مشرف به اطاق بازجویی با چشمبند منتظر می ماندند. و در این مدت مجبور بودند صدای شکنجه دیگران را بشنوند.” .
دادگاه انقلاب اسلامی اوین وی را محکوم کرد و وی روز ۱۶ دی در زندان اوین تیرباران شد. همبندش در مورد روز اعدام وی چنین می گوید: “در آن دوره، ما در بند ۲۴٠ (که بعدها بند ۴ نام گرفت) بودیم که نزدیک به محل تیرباران بود و ما صدای رگبار گلوله ها و تک تیرها را می شنیدیم. روزی که وی را برای اعدام صدا کردند، همه سر ناهار بودیم. رنگش کمی پرید. تجربه نشان داده بود که وقتی آن ساعت کسی را صدا می کردند برای اعدام بود. وی خیلی زود از اطاق بیرون رفت و با تک تک ما خداحافظی نکرد. چادرش را سرش کرد و چشمبندش را برداشت. گویی برای رفتن عجله داشت. ما به دنبالش رفتیم تا دم در بند و آنجا با تکان دادن دست، بطور جمعی از ما خداحافظی کرد. ساعت ۸ یا ۹ شب بود که صدای رگبار گلوله را شنیدیم.” از محل دفن وی اطلاعی در دست نیست.
مدیرشانه چی، نحوه اعدام تیرباران
یک پاسخ
شانزدهم دی ماه سالگرد اعدام ددمنشانه شهره مدیر شانه چی
http://www.iranglobal.info/node/58343