بابک احمدی
دکتر بابک احمدی، پژوهشگر فلسفه، در نشست «صد سال پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه» که ۲۶ مهرماه در خانه اندیشمندان علومانسانی برگزار شد، اتفاقی را که در ۱۹۱۷ در روسیه رخ داد یکی از بزرگترین رویدادهای قرن قلمداد کرد و معتقد است کمتر حادثه و انقلابی در آن قرن چنین بازتاب بینالمللیای داشته است. وی در مقدمه جامعی که در ابتدای سخنرانی خود ارائه داد پیرامون آثار مثبت و منفی این رخداد صحبت کرد و کوشید این نکته را بیان کند که آرزوی بزرگترین شخصیتهایی که اکتبر را ساختند، رویدادی جهانی بود، این اصطلاحی است که در آثار لنین، تروتسکی و بوخارین مکرراً آورده شده است ،هر چند که این آرزو محقق نشد اما بر انقلابهای قرن بیستم و تحولات فکری و سیاسی عرصه بینالملل تأثیر گذاشت.فارغ از تأثیرات این انقلاب بر فضای فکری و سیاسی در عرصه بینالمللی، بابک احمدی این رویداد را به لحاظ تاریخی قابل تأمل دانست و تأکید کرد: «تلاش یک حزب برای ساختن اقتصادی استوار و تمرکز نیروهای تولید در دست دولت برای پیشبرد سوسیالیسم مهم بود، زیرا نوع دیگری از زندگی را تصویرسازی میکرد و تصویری که ارائه کرد، تأثیر زیادی بر نیروهای اجتماعی، زحمتکشان، تولیدکنندگان مستقیم و به عبارت روشن آدمهای رادیکال، سوسیالیست، آنارشیست، کمونیست و بعداً بتدریج فمینیستها گذاشت».
به باور بابک احمدی، دنیای ما با شکست دستاوردهای اکتبر، دنیای بدون آرمان شده و معتقد است وظیفه ما در این فضا این است که نه از دیدگاه لیبرالی و نه از دیدگاه مدافع سرمایهداری بلکه از دیدگاه منافع تودهها، بار دیگر این تجربه را بازخوانی کنیم اگر میخواهیم جامعهای بهتر، انسانی و جامعهای با آزادی برای همه مردم بسازیم.
بابک احمدی براین بازخوانی تأکید دارد چون معتقد است بلشویکها دموکراسی را نفهمیدند، مارکس هم نمیفهمید و معتقد بود مزخرفات پارلمانتاریستی ذهن تودهها را عقب انداخته است.
از این رو، میتوان از صحبتهای او چنین نتیجه گرفت که بزرگترین نقطه ضعف سوسیالیسم قرنهای ۱۹ و ۲۰ عدم درک دموکراسی و امکان دادن به سرمایهداران برای دفاع از آن بود؛ دموکراسیای که از طریق آن، هیتلر و ترامپ بر سر کار آمدند تا حقوق مردم را پایمال کنند.
به زعم احمدی، در این فضا، سوسیالیسم همچنان میتواند راهحلی برای عدالتخواهی بشر امروز محسوب شود و معتقد است ما ایرانیها تجربه اکتبر را بدرستی نفهمیدیم و آن را چیزی جز تاریخ مختصر حزب کمونیسم که استالین آن را ساخته بود، نشناختیم و تنها از رهگذر آثار تئوریسینهایی که هیچ تعهدی به مردم ایران نداشتند، این واقعه را شناختیم و از اینرو همیشه «مبارزه با امپریالیسم» را برجستهتر از «مبارزه برای دموکراسی» دانستیم.
وی در پایان تأکید کرد: «اگر تمام حرفهای من یک فایده داشته باشد، این است که نیروهای مترقی، سوسیالیست، رادیکال، آنارشیست، فمینیست و کسانی که میخواهند در محیط زیست بهتری کار کنند باید بتوانند زمینه اصلی بحث را بر دموکراسی بنا کنند، جایی که درست نقطه سیاه کارنامه بلشویکها بود»./ روزنامه ایران
مارکس، دموکراسی را نمی فهمید