فیلم کمتر دیده شده‌یی از خانواده های شهدای قتل عام در خاوران، شهریور ۱۳۸۶

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

[youtube_sc url=”https://youtu.be/27GfWocPMlw”]

 در این مراسم شهید والامقام علی صارمی دستگیر و پس از چند سال به دست حکام ظالم اعدام شد


هموطنی به نام هژیر پلاسچی که خود درصف اول این موج بوده است درباره این فیلم می نویسد:

آن سال، شهریور ۱۳۸۶، آخرین شهریوری بود که خانواده‌ها توانستند مراسم سالگرد کشتار دهه‌ی شصت و تابستان ۶۷ را در خاوران برگزار کنند و پس آن اشقیا هرگز نگذاشتند که این مراسم به این ترتیب برگزار شود. آخرین باری که خانواده‌ها و دیگران توانستند چنین جمعی وارد خاوران شوند، اسفند همان سال بود. این شهریور همان شهریوری است که زنده‌یاد علی صارمی را به دلیل سخنرانی در همین مراسم بازداشت کردند و چند سال در زندان نگاه داشتند تا سرانجام در ۷ دی ۱۳۸۹ در زندان اوین اعدامش کردند. تا آنجایی که به خاطر دارم رفیق نازنینم سعید حبیبی، از فعالان جنبش چپ جوانان در دهه‌ی هشتاد و محمدعلی عمویی، که مجموعن سی و هفت سال در دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی در زندان بوده است و چند نفر دیگر را در همان سه راه افسریه یا در جاده‌ی خاوران بازداشت کرده و برده بودند و آنان را تا چند ساعت بعد از مراسم در یکی از بازداشتگاه‌های مخفی وزارت اطلاعات نگاه داشتند. رحیم بنانی، زندانی سیاسی حکومت شاه و از اعضای سازمان رهایی‌بخش خلق‌های ایران را هم بعد از مراسم بازداشت کردند و چند ساعت بعد رها کردند. من را هم هنگام خروج از خاوران و بعد از مراسم بازداشت کردند و در اتوموبیلی به سمت سه راه افسریه بردند. دو اتفاق اما موجب شد که با همان اتوموبیل و نرسیده به سه راه من را بازگردانند و با وعده‌ی این‌که اگر یک بار دیگر در خاوران دیده شوم من را به همان جایی خواهند فرستاد که عموی اعدام شده‌ام را قبلن فرستاده‌اند، آزاد کنند. یکی از این دو اتفاق این بود که مادر لطفی، مادر انوشیروان لطفی که فرزندش در خرداد ۱۳۶۷ و دو ماه پیش از آغاز کشتار جمعی زندانیان سیاسی اعدام شده است، وقتی خبر بازداشت من را می‌شنود دچار افت فشار شده و در نتیجه از همان خاوران روانه‌ی بیمارستان می‌شود و این هیاهویی در میان خانواده‌ها ایجاد می‌کند و دیگر هم این‌که منصوره بهکیش، که خواهر، چهار برادر و همسر خواهرش در دهه‌ی شصت یا اعدام شده‌اند و یا در درگیری با پلیس سیاسی کشته شده‌اند، جلوی نیروهای امنیتی را گرفته بود و به آنها گفته بود تا من را تحویل نگیرد از آنجا نخواهد رفت. در نهایت هم من را برگرداندند و جلوی گلزار خاوران به منصوره بهکیش تحویل دادند. ماجراهای دیگری هم بود آن روز که هنوز نباید گفت، نمی‌شود گفت
علاوه بر این اما در این عکس که از روی این فیلم گرفته‌ام آن‌که جلوتر از همه یکی از پایه‌های پرچم را در دست دارد، یاشار دارالشفاست، ساکن مقاوم و بی ادعای این روزهای اوین که عفو می‌آید و می‌رود و او آزاد نمی‌شود. شهریور ۱۳۸۶ بود.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.