منوچهر تقوی بیات
سخن سعدی درباره ی هم اندیشی و هم راهی بسیار نغز و سنجیده است و رمز پیروزی نیز جز این نیست: « مورچگان را چو بود اتفاق شیر ژیان را بدرانند پوست!». حافظ به همین بهانه گفته است: «… آری به اتفاق جهان می توان گرفت!». واژه ی تازی اتفاق در زبان پارسی معناهای گوناگونی دارد مانند؛ با هم شدن، هم دلی، هم زبانی، یک دلی، هم سازی، هم دستی، رویداد، پیش آمد، و از این دست … بر آنم تا در اینجا از هم سازی و هم راهی سترگی بنویسم که در تاریخ کشورمان و در جهان بی مانند است. هم سازی فرهیختگان ایران هم سازی بسزا و شایسته ای است که ملت ما را به پیروزی و رهایی می رساند. در ایران، ما نزدیک به ۵ میلیون دانشجو، بیش از ۱۵ میلیون دانش آموز، یک میلیون آموزگار و بیش از ۲۵۴ هزار اعضاء هیأت علمی و استاد دانشگاه داریم اگر معلمان و استادان بازنشسته را نیز به آن ها بیافزاییم ارتش پُرشمار و بزرگی خواهد شد که هیچ نیرویی در ایران تاب برابری و ستیز با چنین ارتشی را نخواهد داشت.
معلمان کشور ما سال هاست که با پیوندی ناگسستنی شوراهای صنفی خود را در همه جای ایران برپا کرده اند. حکومت اسلامی برای خاموش کردن صدای آنان سدها آموزگار را به زندان ها انداخته و بسیاری از آنان را شکنجه کرده و کشته است. آموزگاران هم مانند پزشکان و پرستاران بخشنده، مهربان و رنجبر هستند آموزگاران بیشتر تهی دست بوده و در برابر کار بزرگی که انجام می دهند مزد بسیار اندکی به آنان داده می شود. دلخوشی پزشکان و پرستاران تندرستی و زندگی بیماران است و تنها دلخوشی معلمان تماشای بالندگی و شکوه شاگردانشان است که برایشان نه نان می شود و نه پوشاک و نه سرپناهی که با آن خانواده ی خود را سامان دهند. پیوند آموزگاران با دانش آموزان گسستنی نیست و دانش آموزان همیشه در دل آموزگاران خود جا و ارزشی ویژه دارند.
بیش از پانزده میلیون دانش آموز از آموزگاران خود پیروی می کنند. سخنان و رفتار آموزگاران، گاهی تا پایان زندگی، در اندیشه و گفتار و رفتار دانش آموزان برجای می ماند. در پیروی از آموزگاران خود، دانش آموزان در اعتراض های امسال به خیابان ها آمده و در اعتصاب ها و اعتراض ها با آنان همراهی می کنند.
معلمان در زندان هم که باشند همچنان معلم و آموزگار زندانبان ها هستند. هیچ چیز از بزرگی آموزگاران در چشم دانش آموزان نمی کاهد. هاشم خواستار معلم دلیر، مبارز، انسان دوست، رنج کشیده، بزرگوار و … در مردادماه ۱۴۰۱ از زندان در نامه ای می نویسد:
«… دست بند زدند و مرا سوار ماشین کردند، در ماشین یکی از مأموران که شاگرد یکی از همکاران من بود مرا شناخت و گفت پابند در اختیار ماست و پابند را باز کرد…» در همان نامه هاشم خواستار می نویسد: «داخل دادگاه من بودم و … بازپرس و … یک سرباز که این سرباز حاضر نشد مرا دست بند بزند و مرا بدون دست بند و پابند به زندان برگرداند. او باز می نویسد: « … گفتند… بگویید نامه را به چه وسیله بیرون می فرستادیدکه همسرتان را احضار نکنیم. گفتم زندان پر از آزادیخواه است خبر ندارید …». فرخی سیستانی نزدیک به هزار سال پیش گفته است:« … هر بزرگی که به فضل و به هنر گشت بزرگ – نشود خُرد به بد گفتن بهمان و فلان … نبرد بند و قلاده شرف شیر ژیان…». ارزش معلم هرگز در هیچ کجای جهان کم نخواهد شد. زندانبان هم در دل و اندیشه ی خود ارزش و بزرگی معلم را فراموش نمی کند. ننگ و بیزاری بر حکومت اسلامی و رهبران آن که ارزش و احترام معلم را و انسان را درک نکرده اند و یا نمی خواهند درک کنند؛ این جانوران با فرمان و کمک های آشکار و نهانی بیگانگان بر کشور و مردمان میهن ما حکومت می کنند. برخی بر این باورند که چون آخوند از دیر باز و به شکل امروزی آن از دوران صفویه در ایران بوده است پس این آدمکشان و آدمخواران ایرانی هستند، نه این ها دگرگون شده اند، این ها ابزارهای استعمارگران انگلیس در ایران بوده و هستند. آلت انگلیس ها در ایران تنها ارتشبد ها، سپهبدها، وزیرها و وکیل ها نیستند. آن ها در ایران، برای غارت کشور ما ابزارهای گوناگونی دارند. آیا سپاه پاسداران، بسیج، خواهران زینب و همه ی لات و لوت های حکومت اسلامی تاب رودررویی و جنگیدن با آموزگاران و با لشکر انبوه و نازنین دانش آموزان را دارند؟ پاسخ این است که؛ نه!
دانشجویان نیز فرهیختگانی هستند که مانند دیگر گروه های اجتماعی دست پرورده ی معلمان کشورند. معلمان مدیران شایسته ای نیز هستند و به سادگی می توانند کشور را مانند یک دبستان، دبیرستان، یک پادگان و یا یک فرهنگستان اداره کنند. کسانی که معلمان فداکار و رنج کشیده را زندانی می کنند چنین کسانی؛ گویا بویی از انسان بودن و دانش و فرهنگ نبرده اند. شرم آور است که مدعیان دین و شرعیت، آخوندهایی که بر بالای منبر دم از خدا، پیامبر و امام می زدند و می زنند، خود را امام و پیشوای مردمان مسلمان می دانند همزمان با گستاخی و ناجوان مردی، معلمانی که با شکم گرسنه شب و روزشان را برای آموزش و پرورش فرزندان میهن ما فدا می کنند به زندان می افکنند. بدتر و ناپسندتر این که آموزگاران زن را هم زندانی کرده، با آنان شرم آورترین رفتارها را انجام می دهند و آن ها را در زیر شکنجه با داغ و درفش می کشند. معلمان بسیاری را در دوران ولایت فقیه زندانی کرده و کشته اند مانند؛ مهسا (ژینا) امینی، مینو مجیدی، نیکا شاکرمی، غزاله چلاوی، حنانه کیا، روشنا احمدی، محسا موگویی، حدیث نجفی، ستاره تاجیک، شیرین علی زاده، سارینا اسماعیل زاده، هدیه نعیمانی، سعدا خدی زاده، فخرالسادات برقعی قمی، شیرین علم هولی، مریم کبیر، اتنا دائمی، گیتی ذوافقاری، زهرا محمدی، هانیه چهار دودلی، ناهید فتحعلیان، زهرا بهبودی، فریبا دلیر، نیلوفر فتحی دبیر ریاضی، مژگان کاوسی، ثنا خدامرادی، هاله صفرزاده معلم، نصرت بهشتی، نیلوفرشاکری، سپیده قلیان دانشجو فعال سیاسی و کارگری، ناهید فتحعلیان، مژگان اینانلو مستند ساز، جمیله پور وثوق، تینا خدری، معصومه عسکری، زینب همرنگ سیدبیگلو، فاطمه بیگ پور، گلناز بیگ پور، محمود بیگ پور، علیرضا بیگ پور، فرهاد کمانگر، هاشم خواستار، اسماعیل عبدی، سید محمد باقری، علی اکبر باغانی، رسول بداقی معلم، مهدی فراحی شاندیز، محمود بهشتی لنگرودی، محمد حبیبی، حمید رضا رجایی، محمدرضا رمضان زاده،… و سدها آموزگار زن و مرد دیگر که در سراسر کشور کشته شده اند و یا در زندان هستند.
معلمان در بافت جامعه تنیده هستند با همه ی قشرها و طبقات جامعه پیوند و همبستگی دارند. صدای معلمان در همه ی خانواده های ایرانی شنیده می شود. چاره و رهایی ملت ایران از زیر ستم مشتی آخوند وابسته به بیگانگان، در دست معلمان است. معلمان می توانند کنگره ی ملی، مجلس شورای ملی، دولت موقت ملی و رهایی ملی را در ایران سامان دهند. چگونگی پیروزی ملت ایران تا اندازه ی بسیاری به تلاش و اراده ی معلمان بستگی فراوانی دارد. اگر معلمان رهبری جامعه را به دست بگیرند می توانند کشور را به خوبی و آسانی اداره کنند. یک معلم خوب می تواند یک قانون گذار خوب، یک رئیس جمهور خوب، یک نخست وزیر خوب بشود. جامعه ایران امروز بیشتر از هر روز به رهبری معلمان نیاز دارد.
معلمان یک بار در اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۹ دولت شریف امامی را ساقط کردند و توانستند قدرت سیاسی و اجتماعی شان را نشان دهند و تا انداره ای هم خواست های خودشان را به دست آورند. این تجربه ی تاریخی نشان می دهد که معلمان اگر بخواهد و همت کنند می توانند با نیروی سهمگین و کوبنده ی خود به سادگی بساط و تومار حکومت اسلامی را نیز در هم بپیجند و به زباله دان تاریخ بیاندازند.
معلمان، دانش آموزان، دانشجویان، به ویژه کارگران و کارمندان دستگاه های دولتی؛ به همراه انبوه مردمانی که به خیابان ها می آیند اگر به زندان ها هجوم بیاورند می توانند خودشان زندانیان را از زندان ها آزاد کنند زیرا کسانی که در قدرت هستند گوششان فریادهای معلم زندانی آزاد باید گردد و یا زندانی سیاسی آزاد باید گردد، مرگ بر ولایت فقیه و از این دست را نمی شنوند. زن بودن، معلم بودن، کارگر بودن، دانشجو بودن، آزادی خواه بودن، انسان بودن در حکومت اسلامی در ایران گناه و جرم است. ” به کجا شکوه توان برد که در میهن ما – دزدی و بی شرفی مثل نظام اجباری است!”. هر کس را که سخن درستی بگوید و یا با آدمکشی و ستمگری مخالف باشد زندانی می کنند و یا می کشند. در این مبارزه ی جان فرسا، کشنده و سراسری، آگاه ترین و بیدارترین هم میهنان ما معلمان و دانشجویان بیشتر در تیر رس زندان و تیرباران هستند. برای رویارویی با دشمن وابسته به بیگانگان باید همه ی هم میهنان ما به سازماندهی و پیوند با یکدیگر روی بیاورند.
سازمان های دانشجویی در ایران پیشینه ای درخشان دارند. آنان هرگز از مبارزه با خودکامگی و از فداکاری برای هم میهنان خود، کوتاه نیامده اند و در راه این مبارزه تاکنون هزاران زندانی و کشته به ملت ایران پیش کش کرده اند. احمد قندچی، مصطفی بزرگ نیا و مهدی شریعت رضوی؛ رزمندگانی بودند که در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ خون پاکشان دانشکده فنی دانشگاه تهران را رنگین کرد. مردمان میهن ما هرگز فداکاری آنان را فراموش نخواهند کرد و یادشان از تاریخ دانشجویی ایران زدوده نخواهد شد. امروز هم دانشجویان در سراسر کشور سازمان های دانشجویی برپا کرده اند و روز به روز روند همبستگی دانشجویان در کشور افزایش می یابد. دانشجویان در همه ی شهرهای ایران می توانند دانش آموزان را نیز سازمان دهی کرده و یاری دهند؛ با این کار میلیون ها دانش آموز را نیز به ارتش فرهیختگان ایران افزوده می شود.
با افزودن چندین میلیون باز نشستگان دانشگاه ها و کارمندان سازمان های دولتی بر شمار یک میلیون معلمان، نزدیک به ۵ میلیون دانشجویان، صدها هزار اعضاء هیأت علمی دانشگاه ها و بیش از ۱۵ میلیون دانش آموزان کشور، پیروزی ملت ایران در یک مبارزه ی سازمان یافته ی سراسری گریز ناپذیر خواهد بود. به باور من دانشجویان می توانند به خوبی سازماندهی و رهبری گروه های نامبرده در بالا را انجام دهند. چندین میلیون فرهیختگان، استادان، دانشجویان، سیاستمداران، بازرگانان و … در بیرون از مرزهای کشور را نیز باید به شمار این ارتش بزرگ بیافزاییم. این ها مورچگان گلستان سعدی نیستند که به گفته ی شاعر؛ می توانند شیر ژیان را پوست بدرانند، این ها فرهیختگان و مردمانی هستند که کارهای بسیاری از آنان بر می آید. این ارتش فرهیختگان ایرانی می تواند و باید جهانی را بر سپاه نادانی و دروغ بشوراند و پیروز شود. از همین امروز بیایید به این بیاندیشیم که چگونه به کمک این ارتش ارزشمند و پُرشمار می توانیم خامنه ای را در چشم اربابانش خوار و بی ارزش کنیم و با کمک و سرپرستی هزاران هزار ایرانی، به یک انتخابات درست و آزاد دست بیابیم.
کارکنان و کارگران نفت در سراسر کشور، کارگران پولاد، کارگران و کارکنان پیشه های گوناگون نیز باید سازمان دهی را در میان خود گسترش دهند و کسانی را به نمایندگی بر بگزینند. این برگزیدگان گروه های کارگری باید بتوانند با شوراهای معلمان، سازمان های دانشجویی، دانشگاهی و کارمندان دولت پیوندهای نزدیک پدید آورند. تاکنون تظاهرات در سراسر کشور بخوبی انجام گرفته است و چنین مبارزه ای همه ی جهانیان را به شگفتی واداشته است. این مبارزه به سازماندهی سراسری و شعار و خواست درست سیاسی نیاز دارد ( گاهی هم میهنان ما به جای “خواست” واژه خواسته را به کار می برند. خواسته در همه ی فرهنگ ها و لغت نامه های فارسی به معنای دارایی، مال، زر و سیم، ملک، سامان، آنچه دلخواه باشد، مال مورد دعوا، فراخوانده شده و … است.). خواست مردمان میهن ما آزادی های سیاسی- اجتماعی، آزادی انتخابات، جمهوری، لائیسیته، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، … و از این دست است که برای همگان در سراسر ایران و جهان پسندیده و دریافتنی است.
مرگ بر خامنه ای و ناسزا گفتن راه به جایی نمی برد. خواست آزادی زندانیان سیاسی و آزادی انتخابات باید سراسری و همه جا گیر شود. شعار “رأی من کو” در خرداد سال ۱۳۸۸ نشان دهنده ی خواست و اراده ی ملت ایران بود. این شعار زنگ پایان حکومت اسلامی را به صدا در آورد. معلمان و دیگر مبارزان باید راهی پیدا کنندکه جوانان ما کمتر کشته و زخمی شوند. هنگام دستگیری آنان هم میهنان ما باید به گونه ای انبوه و یورشی از دستگیری آنان جلوگیری کنند. راه پیمایی های چند صد هزار نفری در شهرهای بزرگ دستگاه های سرکوب سپاه و بسیج را از کار می اندازد. از آن جایی که دانشجویان، جوان، تیز هوش و تیزپا هستند بهتر می توانند تظاهرات را سازماندهی کنند.
نمایندگان هر کدام از گروه های اجتماعی، صنفی و سیاسی می توانند با هم پیوند سازمانی پیدا کنند و شماری از برگزیدگان خود را برای کنگره ملی موقت ایران فهرست کنند. این که این نمایندگان در زندان و یا در هر کجا ایران باشند نقصان یا برتری و یا ارزش ویژه ای ندارد، همین که چند صد نفر در یک فهرست نمایان و اعلان شوند کنگره ی ملی موقت پدید می آید. زندانیان سیاسی باید در بالای این فهرست جای بگیرند، با این کار یعنی با پافشاری برای آزادی زندانیان سیاسی، در زیر فشارهای مردمان درون و بیرون کشور، به آزادشدن زندانیان از زندان، کمک می شود. این کنگره ملی موقت هنگامی که از سوی ملت ایران مهر و نشان پذیرش دریافت کند می تواند از میان برگزیدگان خود پارلمان موقت و یا مجلس شورای ملی موقت را برگزیند. این مجلس موقت با برپایی یک دولت موقت راه را برای مجلس مؤسسان با انجام یک انتخابات آزاد و راستین هموار خواهدکرد. با رایزنی و تلاش همگانی کنگره ی موقت ملی به پیروزی دست خواهد یافت. چگونگی انجام این کار بزرگ تنها با کمک خرد همگانی انجام پذیر است. به یاد داشته باشیم که خردهمگانی کلید رهایی ملت ایران از بند بیگانگان و نوکران بومی آنان است.
منوچهر تقوی بیات
ششم دی ماه ۱۴۰۱ خورشیدی برابر با ۲۷ دسامبر ۲۰۲۲ میلادی
ما دموکرات هستیم پس نظرات مخالف و اقلیتها را ارج میگذاریم. اما تنها مقالات، ویدئوها، میزگردها و مصاحبه های انتشار یافته با امضای یا مجوز سخنگو و/ یا نهاد راهبردی حزب در سایت و تلویزیون رنگین کمان بنیاد آزادی اندیشه و بیان، ارگان حزب سوسیال دموکرات و لاییک ایران – همسازی ملی جمهوریخواهان – بیانگر رسمی مواضع حزب هستند. بنابراین دیگر نوشتهها نظرات شخصی میباشند.
فرهنگ قاسمی سخنگوی حزب و مدیر و بنیانگذار سایت