جامعه ایران دچار یک بیماری ایدئولوژیک خطرناک است. این بیماری، ایدئولوژی تبعیض توتالیتاریسم و اسلامگرایی و نازیسم است. آنچه که در باره «گورخواب ها» گفته شد و انجام شد، بیانگر چنین ایدئولوژی خطرناک و ضد انسانی است.
گورخواب ها و شلاق حکومتی
این داستان از گزارش روزنامه شهروند آغاز شد که در آن گزارشگر به شرایط زندگی پنجاه نفر در گورهای درون گورستان نصیرآباد باغستان در حومه شهریار، پرداخته بود. گفته می شود که در این گورستان 300 گور از پیش آماده موجود است و باز گفته می شود افراد در یکسری از این گورها برای فرار از سرما پناه می برند و در هر گور یک نفر و گاهی هم سه تا چهار نفر زندگی میکنند. بنابراین می بینیم که قصه دردناک، داستان سیاه بیچیزانی است که شب ها در درون گورهای از پیش آماده شده میخوابیدند. بدنبال این گزارش استاندار تهران این افراد که در گورستان نصیرآباد به سر میبردند را «معتادان متجاهر» خواند. معتاد متجاهر در جمهوری اسلامی به کسی گفته میشود که به شکل علنی اعتیاد خود را نشان میدهد و در این زمینه پنهانکاری نمیکند. پس از آن گزارشهایی منتشر شد که برای جمع آوری بیچیزها، شبانه نیرویهای انتظامی با کتک گورنشینان را از گورها اخراج کردند. اصغر فرهادی کارگردان معروف در نامه ای خطاب به حسن روحانی رئیس جمهور اسلامی، «از کسانی که شبهای سرد استخوانسوز را در گوشه گوری نشسته به صبح میرساند» نوشت و گفت: بخاطر «آرمان گم شده ای که در گور است»،«شرم بر ما». در پاسخ به این نامه رئیس جمهور مملکت اسلامی بناگهان می گوید: «شنیده بودیم بعضیها از فقر، بیچارگی و اعتیاد کارتنخواب هستند و زیر پلها میخوابند. قبرخواب را کمتر شنیده بودیم.».
در این بازگویی به مواضع مسئولان جمهوری اسلامی دقت کنید. شلاق جمهوری اسلامی بر پیکر «معتادان متجاهر» فرود می آید و این قربانیان اجتماعی در «دادگاه الهی» متهم به «علنی» کردن اعتیاد می گردند. سپس نیروهای پلیسی برای حفظ «نظم» و پنهان نمودن جنایت، گورنشینان را با کتک و خشونت از گورها به بیرون پرتاب می کنند. رئیس جمهور اسلامی عوامفریبانه اعلام می کند که گویا «کشف» شده و در ایران فقر و فلاکت به اندازه ای است که بخشی از بیچیزان در گورها زندگی می کند. بالاخره در برابر این همه بیدادگری شرم آور، ولایت فقیه مطلقه سکوت کرده و تمام دستگاه حوزوی آخوندیسم شیعه در خاموشی بسر می برد. این واقعه دردناک نشان می دهد که تمامی ساختار حکومتی و دینی و ایدئولوژیکی، برای له کردن جامعه و دفاع از قدرت خود متحدند. همه این دستگاه بمحض دیدن موی زن برای سرکوب بیشتر زنان به هیاهو دست زده، آیت الله ها اعتراض کرده و فتوا می دهند و حتا اعلام می کنند که خشکی و بی آبی نتیجه بی حجابی است و پاسداران بسرکوب زنان می پردازند. ولی همین دستگاه حکومتی شیعه در دفاع از بیعدالتی ها و پوشاندن زشتی ها، فعال و پرتحرک است. حکومت به بینوایان شلاق می کوبد و آنها را مسئول بدبختی خود می داند و وانمود می سازد که حکومت بی تقصیر است.
جنایت و حامیان سیاسی و فرهنگی جنایت
تمامی رژیم های توتالیتر فقط به دستگاه بوروکراتیک و نظامی و پلیسی خلاصه نمی شوند، بلکه آنها همراه خود بخشی از جامعه را دارند و نخبگان فراوانی موجودند که با قلم و هنرنمایی و رندی، از آن دستگاه، مستقیم و غیر مستقیم، حمایت می کنند. چیزی وجود دارد که همه این عناصر را بهم پیوند میزند و این پیوند گاه یک ایدئولوژی، گاه یک دین، گاه افکار پوپولیستی، گاه شوینیسم یا گاه مرداب اعتقادی دیگری است. در جامعه استالینیستی، در روسیه و جهان، نخبگان فراوانی بودند که تولید کننده افسونگری تبلیغاتی و ایدئولوژیکی بودند، علیه «بورژوازی» و موافق سرکوب نمایندگان او، طرح می دادند و هورا می کشیدند و فرزندان پرولتاریا را برای رسیدن به کمونیسم تشویق می کردند. در الگوی هیتلری، مدافعان ریز و درشت نازیسم، از برتری و پاکیزگی نژاد می گفتند و برای آنها «کوره های آدم سوزی» و نابودی «انگل هایی» مانند یهود و همجنسگرا و کولی و فراماسون، یک روش «علمی» برای تحقق اهداف انها بود. در مدل «پل پوت» خمرهای سرخ، کشتن و زنده بگور کردن دومیلیون کامبوجی «بورژوا و دشمن و جاسوس» امری «طبیعی» بود و همه تکنوکراتها و بوروکراتها، مبلغ و سازمانده جنایت بودند. جمهوری اسلامی نیز برای حکومت الهی، «مفسد فی الارض» های بیشماری را شکنجه کرد و کشت و تکنوکراتها و ایدئولوگهای رژیم و همچنین مدافعان نواندیش و چپ های فرصت طلب هم پیمان او، اقدام رژیم را توجیه کردند یا در باره آنها سکوت کردند. بعلاوه مبلغان و روزنامه نگاران و مدیران فرهنگی نیز حامی حکومت بودند و برای «اطاعت از الله» و «رفع فساد»، صادقانه فعال بودند. البته این همسویی همیشه بشکل مکانیکی نبود و همیشه حمایت بصورت عملی صورت نمی گرفت، ولی همسوئی فکر و احساس، همسوئی ایدئولوژیک اسلامی، کشتار و خیانت قدرتمداران را توجیه می نمود. هنگامیکه روان به فساد می نشیند، هر جنایت عادی می گردد.
قصد من از طرح نکات بالا، اشاره به واکنش برخی هنرمندان اصلاح طلب در قبال گورخوابها می باشد. در رسانه ها خواندم که سیما حقشناس، همسر نقاش سرشناس، بزرگمهر حسینپور و خود ایشان، بدنبال پخش خبر گورخوابها به ارائه نظر پرداخته و خانم حق شناس در باره گورخوابها گفته است: «نمیشه که اینا تولید مثل کنند و بعد دولت با سرمایه مردم تولیدات اینا رو سیر کنه… تنها راهحل واقعی کنترل جمعیت کارتنخوابها و حاشیهنشینها، عقیم کردن اجباریه… اگرچه مغزایی که کار نمیکنن برای عقیم کردن سگ و گربه هم احساساتی میشن… چون عادت دارن فقط به حقوق موجودی که توانایی درک حقوقش رو نداره یا شعورش رو نداره فکر کنند اما نمیتونن به حقوق بچهای فکر کنن که تو این قبرها به دنیا میاد و حق داره تو این وضعیت متولد نشه.». سپس آقای نقاش سرشناس می افزاید:« به جای احساسات خرج کردنهایی که راه را به ناکجا میکشاند، به جای حرفهای سطحی و بدون دانش… باید فکر بکری کرد. باید در این روزگار تلخ، سنگینی تحملناپذیر هستی را از کول و دوش بچههایی که سرگردان، ضعیف… مریض و با کوله باری از بیماری و درد وارد این جهان میشوند برداشت. باید با توضیح ماجرا و محبت و آگاه سازی از سرنوشت بچههایشان، عقیمسازی این کارتنخوابها و آشفتگان بی جا و مکان از تولید کارتن خوابهای آینده جلوگیری کرد.». و باز خواندم:«بزرگمهر حسینپور، کاریکاتوریست شناخته شده ایرانی که پست اینستاگرامیاش درباره عقیمسازی کارتنخوابها و جلوگیری از تولد کودکانی با ژنهای ضعیف با بازتاب گستردهای مواجه شده، در پست دیگری توضیح داده که منظورش اخته کردن آنها نیست بلکه فقط جلوگیری از فرزندآوریشان است و در آخرین پست خود از این پیشنهاد عذرخواهی کرده است.». و بالاخره بعنوان مطلب تکمیلی خواندم : « اگر صفحه خانم حقشناس را دنبال کرده باشید البته میدانید که ایشان و همسرشان در ایام انتخابات مجلس از هواداران لیست «امید» بودند و حسابی هم برای این لیست تبلیغ میکردند و دیگران را هم به رای دادن به این لیست ترغیب میکردند.».
ایدئولوژی نازیسم و فاشیسم فکری همین جاست. در برابر این ایدئولوژی متعفن، نفس انسان قطع می شود. نظرم را در باره مواضع فاشیستی این مبلغان فرهنگی دولت بگویم:
یکم، تولید و بازتولید فاسدان حکومتی و آیت اللهی، ایشان را ناراحت نمی کند، ایشان از «تولید مثل» بیچیزان عصبانی هستند.
دوم، گویا دولت از جیب پدرش برای گورخوابها خرج می کند و ایشان آگاهانه فراموش کرده اند که میلیاردها دلار دزدی سالانه توسط همه باندهای حکومتی و رانت خوار و سرداران سپاه، از کیسه ملت ایران می باشد.
سوم، برای ایشان مغزی کار می کند که موافق «پاکیزگی» جامعه اسلامی باشد و مغزافرادی که سگ و گربه را انبوه انبوه شکنجه بکنند و آتش بزنند.
چهارم، برای ایشان، آن مغزی «خوب» کار میکند که موافق «عقیم کردن اجباری» انسان هایی است که دارای ژن «مسموم و فاسد و ضعیف» می باشند. از نگاه این مبلغان جامعه متعلق به افراد با ژن «خوب و اسلامی و دوازده امامی» می باشد، جامعه ایی که در آن گورخواب با بچه های بیمار و معتاد وجود ندارد.
پنجم، بهانه این ایدئولوگها اینستکه عقیم سازی لازم است زیرا «حقوق» فرزندان رعایت نمی شود. آنها آگاهانه این واقعیت را می پوشانند که مسئول تیره بختی انسانها، نظام قدرت و مناسبات اجتماعی و اقتصادی حاکم است. از نظر این ایدئولوژی اگر پدر و مادری تهیدست و مشکل دار، خواهان فرزند باشند، اینان حق ندارند بچه دار بشوند زیرا فرزندان بیمار و ناسالم و گمراه، تولید شده و این امر برای طرفداران جامعه شیعه الهی، نامطلوب است.
ششم، افکار این دو ایدئولوگ فرهنگی نه تنها در حمایت نظام بیدادگر کنونی است، چرا که آنها از دولت اشان، از منافع تمام دزدان و فاسدان حاکم در ایران دفاع می کنند. بلکه بعلاوه افکار آنها در باره گورخواب ها از نوع نازیستی و فاشیستی می باشد و بر علیه حقوق انسانهاست. الگوی فکری ایشان همان الگوی سیاسی توتالیتر و تبهکاری است که خواهان نابودی «ضعیف ها» و «میکروبها» می باشد، زیرا این اقشار «ضعیف و بیمار و معتاد» برای نظام مسلط مسئله ساز هستند. همین طرز تفکر که از ضرورت عقیم کردن گورخواب ها می گوید، براحتی برای کشتار و شکنجه عناصر مخالف نظام مسلط، مخالفان ایدئولوژی یا دین حاکم، نیز قادر است طرح نابودی بدهد.
سیاستهای اسلامی و نازیستی در باره عقیم کردن
دستگاه حکومتی پر از گندآب است. شهیندخت مولاوردی معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده در مورد پیشنهاد عقیم کردن زنان کارتون خواب گفت: «هنوز دولت برنامه مشخصی در رابطه با عقیم کردن زنان کارتن خواب ارائه نکرده است. قطعا این برنامه باید از سوی وزارت بهداشت بررسی و ارائه شود.» خانم مولاوردی اعلام کرد «عقیم سازی زنان کارتون خواب و گور خواب و تن فروش در صدر برنامه های رفاهی دولت روحانی قرار دارد». از خانم مولاوردی پرسش شد تکلیف مردان و نو جوانان کارتون خواب و بیکار و معتاد چه می شود؟ او پاسخ داد «طبق اصول شرع انور عقیم سازی را نمی توان در مورد امت درجه یک (مردان) انجام داد فقط امت درجه دو (زنان) شامل این طرح رفاهی می شوند». نماینده دولت میگوید:«قطعا این طرح به دلیل هزینهها و تولدهای نوزادان معتاد که بار مالی برای نظام و کشور خواهد داشت و به لحاظ معنوی و اقتصادی و هزینه های اجتماعی نیازمند بررسی کارشناسی است و مطلوب این است که ریشه ها قطع شود تا آماری از متولد شدن نوزادان معتاد نداشته باشیم.». به این ترتیب از نظر دولت ریشه مسئله در بیعدالتی اجتماعی موجود در جامعه نیست، بلکه ریشه در زنان ستمدیده و بیچیزان است. علت وجود کودکان معتاد ناشی از بیعدالتی اجتماعی و بی آموزش و بی مسکنی و بیکاری خانواده های آسیب دیده ای است که از سوی این نظام اقتصادی مافیایی به بیرون پرتاب شده اند.
این سیاست دولت یک سیاست هولناک یعنی همان سیاست نازیسم هیتلری است که امروز توسط حکومت شیعه اعلام میشود. عقیم سازی اجباری و سیستماتیک، بر اساس حقوق بینالملل و تصمیم دادگاه لاهه (پیمان رم)، «جنایت علیه بشریت» است. البته نماینده حکومت اسلام در تهران میگوید «رضایت خانمها» را باید جلب کرد. افکار این خانم با افکار نازیها هم خانواده است. باید یادآوری کرد که نمایندگان نازیها نیز میگفتند اجباری در کار نیست ولی برای پاک سازی نژاد عقیم سازی را باید انجام داد. نازیها، تعداد ۴۰۰٬۰۰۰ نفر از مردم آلمان را به دلیل معلول بودن، همیشه مست بودن و نقص ژنتیکی عقیم کردند. نازیها هدف خود را پاک سازی نژادی اعلام میکردند و مدعی بودند بچه دار شدن این افراد نه تنها هزینههای بسیاری را بر جامعه تحمیل میکند، بلکه باعث به وجود آمدن نقص در ژنتیک جامعه میشود.
عقیم کردن یک جنایت است
واقعیت اینستکه تمایل به افکار و نظریه های نازیسم و تبعض گرا در جامعه ایران جدی است. نازیسم یک ایدئولوژی تبعیض و معتقد بر برتری نژادی و «پاکیزگی جامعه» است و اعلام می کرد که یهودیان «میکرب» هستند. توتالیتاریسم استالینی یک ایدئولوژی تبعیض طبقاتی و استبداد فردی است. اسلام یک ایدئولوژی تبعیض دینی و تبعیض جنسیتی است و تنها معیار قابل قبول تائید «امت مومن» می باشد. گفتار نژادپرستانه احمدی نژاد علیه یهودی ها، جدا از تمام زمزمه ها و حرفای یواشکی مردم عادی علیه یهود نیست و این ضدیت با یهودی جدا از ترویج آیات قرانی ضد یهود نمی باشد. آنچه در ایدئولوژی دستگاه حکومتی و مدافعانش می باشد، ملغمه ای از این سه ایدئولوژی می باشد. البته ما باید به تفاوتها و طیف های فکری توجه کنیم. ولی این سه تمایل در دستگاه حکومتی آشکار است. بعلاوه این ملغمه فکری در نزد بخشی از جامعه نیز وجود دارد. این دستگاه بخاطر ایدئولوژی اسلامی اش ضد یهود است، توتالیتر تمرکزطلب استالینی می باشد و تمایل نازیستی دارد چرا که علیه بیچیزان می باشد زیرا آنان دارای ژن «بیمار و ضعیف و معتاد» هستند. رژیم دینی حاکم در چهل دهه گذشته تعداد بیچارگان را افزایش داده، هیچ اقدام واقعی برای سلامتی و بهداشت آنها و برای بیرون آمدن آنها از بدبختی نکرده است.
مسئولان حکومتی که سازمانده فقر و استبداد هستند و بوجود آورندگان فلاکت کارتون خوابها و گورخوابها و رشد روسپیگری و اعتیاد گسترده میباشند، امروز طرح عقیم کردن زنان آسیب دیده را میدهند تا جرم خود در پیدایش نابسامانی ها را بپوشانند. این حکومت، حکومت راهزنان، خرافه سازان، فاسدان، عوامفریبان، رمالها، زمینخواران، رانتخواران، نفتخورها، مخربان محیط زیست، ضد زنها، جنگ افروزانها، آزادی کشان، آدمکشان، بورس بازان، جنایتکاران، اسیدپاشان و امامان است. آیا این صفت ها بمعنای سیاه بازی و شعارهای تبلیغاتی بشمار میایند؟ نخیر، برای هریک از این واژه ها میتوان شواهد فراوان آورد و واقعیت نظام موجود و رفتار زشت مسئولان آن را نشان داد. برای این حکومت، حقوق بشر ارزشی ندارد. از آنجا که این حکومت متکی بر ایدئولوژی اسلامی شیعه است، تمام افکار جنایتکارانه ضد زن و ضد حقوق بشر براحتی توجیه میشوند. در سیاست اعلام شده توسط معاون رئیس جمهور یکبار دیگر حمله ایدئولوژیک به زنان و تحقیر آنها و حمله به قشرهای آسیب دیده آشکار است. آسیب های جامعه ناشی از سیاست های حاکم و مناسبات اجتماعی و اقتصادی و ایدئولوژیک مسلط است. بیعدالتی و بیچارگی و گورخوابی موجود در جامعه، نتیجه دزدی میلیاردها دلار توسط افراد حکومتی و مسئولان اداری و باندهای مافیایی (بابک زنجانی) وابسته به آنهاست، این وضعیت دردناک ناشی از دیکتاتوری دینی و ناشی از فساد سراسری جمهوری اسلامی است. گورخواب قربانی نظام اسلامی و تبهکاران حاکم است.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه