امروز متن رایج قرآن یگانه است ولی انسانهایی که آنرا تفسیر کرده و تبلیغ می کنند، بسیار متنوع می باشند. برای اینان قرآن یک وسیله تظاهر و تشخص و تملک است، قرآن هویت بخش مردمان بیشماری بشمار میرود، برای آنان قرآن مقدس است و مطلق کننده تبعیت روان و مغز است. ولی در عرصه علمی، تورات و انجیل دارای یک تاریخ طولانی تحلیل تاریخی و سندشناسی و زبانشناسی و معناشناسی و بررسی غیر دینی بوده اند. این دو کتاب در تاریخ خود به موضوع آزمایشگاهی و دانشگاهی تبدیل شده اند. پژوهشگران غربی از صد و پنجاه سال پیش این بررسی علمی را با قرآن آغاز کردند، ولی در دنیای اسلام و در ایران، قرآن در فضای روحانی و مقدس، باقی مانده و هرگز به میدان آزمایش علمی انتقال نیافت. در جامعه دینی ایران، این کتاب «مقدس» تنها در راز هستی خود، معنا داراست. در ذهنیت جامعه، قرآن از کتابهای دیگر بطور قطع جدا می شود و جایگاه آسمانی پیدا می کند.
بیگانگی دانشگاه با تحلیل علمی
کار دانشگاهی نمی تواند به مشاهده پدیده دین بسنده کند و محافظ قداست باشد. دانشگاه محل تبادل نظر و تدوین علمی و آکادمیک می باشد. دانشگاه با حمایت از پژوهش علمی و فراهم نمودن امکانات تحقیقاتی و با برگزاری سمینار با شرکت متخصصان ایرانی و بین المللی، تولید فکر علمی و هرمنوتیک و جامعه شناختی و فلسفی را فراهم می سازد. متاسفانه بلحاظ استبداد ولایت فقیهی و ایدئولوژی مذهبی مسلط، دانشگاه ایران از این خصوصیت بدور است. در دانشگاه ایران تاریخدان و جامعه شناس و متخصص ادبیات و فیلسوف، با فکر مذهبی، تحقیق می کند و کار تخصصی اشان، تابع اعتقاد دینی است. اغلب این دانشگاهیان با کتاب قرآن مناسبات پیچیده روانشناسانه و روانکاوانه دارند و دستخوش وابستگی «معنوی و روانی» نسبت به «قرآن الله» می باشند. هر جا که تناقض میان کار تخصصی و اعتقاد دینی باشد، انتخاب مطلوب علمی و تخصصی، به کنار رانده می شود.
پژوهش علمی در پی آنست تا دین را مانند پدیده های دیگری چون، جامعه، فرهنگ، ادبیات، دولت، لایه های اجتماعی، فساد در جامعه، ویژگی زنان، بیکاری جوانان، بوروکراسی، اعدام در جامعه، تروریسم، و غیره مورد مطالعه قرار دهد و آنرا بشیوه هرمنوتیک در متن تاریخی و فرهنگی و زبانی و اجتماعی و سیاسی وروانی، به تحلیل بکشد. در کار علمی هیچ قداستی نمی تواند مانع کار باشد و دین مانند هر پدیده دیگری باید مورد بررسی علمی قرار گیرد. جامعه ایران دینی و دارای فرهنگ دین خو و رازآمیز و رسوم جادوگرانه و خرافه پرستی است. در ایران و جامعه اسلامی، احساس گناه و تقدسگرایی و مجموعه عوامل بازدارنده تاریخی و فرهنگی و روانی، بشکل بسیار سنگین عمل کرده و از پیشرفت دانش هرمنوتیکی و نقد علمی دین و مذهب جلوگیری می کنند. تاریخ ما دینی باقی مانده است، دانشگاه ما در فضای دین نفس می کشد و دین به موضوع علم تبدیل نشده است. در چنین فضای دین خو، قرآن به بررسی هرمنوتیکی درنیامد. نوشته دینی، «مقدس» باقی ماند.علیرغم خشونت و تبعیض و افسانه ها و اعتقادات فرسوده و کنگی های بسیار در قرآن، این کتاب مقدس باقی مانده است و ذهن ایرانی ناتوان از تشخیص است. روان ایرانی در برابر این حجم غیرعقلانی و تبعیض گرا، به اعتقاد خود ادامه می دهد و این کتاب را بدون قید و شرط مقدس می خواند. از دیر باز ایدئولوگ های دیندار و روشنفکران چپ و رادیکال و بالاخره دانشگاهیان، به ستایش و کرنش در برابر «متن مقدس» دست زده اند. همه این نخبگان پیوسته دین تجاوزکاران مورد حمایت قرارداده اند. ولی در همان زمان، تلاش افرادی مانند هدایت و دشتی در انتقاد به اسلام، با موج خصومت و سانسور و کینه جوئی مردم و روشنفکران و حاکمان روبرو گشته است. این فضای تنگ و افترا، مسبب عقب ماندگی کار دانشگاهی در بررسی مستقل از دین است.
ساختار تاریخی قرآن
از نگاه تاریخ و جامعه شناسی، قرآن از آسمان نیامده است، رویاهای محمد نیست، مقدس نیست. قرآن در جغرافیای شبه جزیره عربستان، در میان جمعیت معینی از عرب و یهود و با کوشش افراد گوناگونی متولد می شود. بقول ژاکلین شابی، متخصص فرانسوی، فرهنگ های کهن مانند اهورامزادی ایرانی و فرهنگ مصری بر یهودیت تاثیر گذاشته اند. در پی آن، فرهنگ بابلیان و آشوریان و نباتیان و یهودیان و نصارا و غیره، بر شکل گیری ابتدایی قرآن تاثیر قاطع دارند. ولی قرآن باعتبار کتابت های بسیار فراوان، با کاتبان متعدد و در دوره طولانی دویست ساله، به کتاب شریعت تبدیل می شود. قرآن از ابتدا «حدیث نبوی» نیست، قرآن سخنان محمد نیست، قرآن سخن دین یهود و تمامی تمایلات سیاسی و اجتماعی و مراسم آئینی یک دوران بزرگ است. قرآن دربرگیرنده نشانه و پیام و حکم روحانیان یهودی تا بزرگان قریش و کاتبان چهار خلیفه و سپس مشاوران خلفای بنی امیه و عباسیان است. روشن است که این چندگانگی گسترده در طول تاریخ اسلام به مکتب ها و گرایش های بسیار متنوع تقسیم شده و امروز این گونه های اعتقادی و آئینی، یک دنیای پر تضاد را تشکیل می دهد. قرآن و درک های شیعه گرانه از آن در ایران، بخشی از این مذاهب و مکتب های متفاوت بشمار می آید. با توجه به این روند تاریخی و با توجه به رشد گرایش محافل دانشگاهی غرب به اسلام شناسی، فعالیت های پژوهشی بمرور سامان یافت و یک تولید دانشگاهی پربار میسر شد. بررسی هرمنوتیک و علمی در غرب شروع شد تا رازهای قرآن اشکار شود. هیچک از ایدئولوگها و مورخان اسلامگرا قادر نشد تاریخ علمی قرآن را ترسیم کند. آنها در بهترین حالت یک تفسیر متفاوت از قرآن عرضه نمودند ولی این شناخت هرگز نمی توانست علمی باشد. تفاسیر طباطبایی و طالقانی و بازرگان و شریعتی و مطهری و سروش و شبستری، مجموعه ای از اعتقادات گوناگون دینی بود و هیچ رابطه ای با شناخت علمی هرمنوتیک نداشت.
این وضعیت نمی تواند قابل قبول باشد و جز عقب ماندگی فکری و دانشگاهی و تاریخی معنای دیگری ندارد. یکی از مهمترین کارهای لازم در جامعه ما گسترش تحلیل های هرمنوتیک از ادیان و اسلام و قرآن است. دانشگاه ایران باید در این عرصه خود را مجهز کرده و متخصصان علمی را در این پژوهش ها به کار گیرد. البته استبداد دینی موجود چنین شرایطی را مانع خواهد شد. محققان ایرانی داخل کشور و خارج از کشور می توانند دامنه پژوهش کنونی را توسعه دهند. من در تحقیقات خود، دری را در بررسی هرمنوتیکی گشوده ام، ولی باید دانست که حجم کار بسیار است. آثار معتبر در دانشگاههای غرب باید به خوانندگان فرهیخته فارسی زبان شناسانده شود. انتشار پژوهش هرمنوتیکی یک وظیفه سترگ می باشد زیرا نقد دین، توسعه خردگرایی، نقد ازخودبیگانگی فرهنگی ایرانیان، ارتقای روحیه و فهم فلسفی و جامعه شناسی، وابسته به درک هرمنوتیکی از قرآن است. قرآن باید در جامعه به یک کتاب نقد شده تبدیل شود. روان دین خو و رفتار و فکر مسخ شده، باید به روند انتقادی و آزادگی به پیوندند.
فضای شیفتگی پاتولوژیکی
متاسفانه محیط دانشگاهی ایران با فضای دینی آغشته است و گفتمان فلسفی و علمی زیر سلطه سنگین، قادر به شکوفایی نیست. وجود روشنفکران دینی و دانشگاهیان دیندار و تکنوکراتهای اداری و مدیریتی، اجازه نمی دهد تا نقد علمی هرمنوتیکی در باره دین و قرآن پا بگیرد. نظام دانشگاهی از همان فردای انقلاب اسلامی و با انقلاب فرهنگی آقای سروش و آیت الله خمینی، با از دست دادن استادان مدرن و لائیک، توانایی های زیادی را از دست داد. در دوران اخیر، با تسلط روحانیت و همسوئی روشنفکران دینی، ضربه های متعدد ولایت فقیهی، علیه جامعه شناسی و فلسفه سازماندهی شد و دانشگاه به حوزه نزدیک شد. این نزدیکی در منطق و محتوا جز کاهش کیفی علوم انسانی و نابودی هرگونه پژوهش علمی در زمینه اسلام و قرآن، نتیجه دیگری نداشت. در این محیط در عرصه پژوهش دینی، گفتمان فلسفی مستقل وجود ندارد و تفسیردینی در زمینه موضوع های فلسفی، جای فلسفه را گرفته است. افزون بر آن، جامعه شناسی دینی و جامعه شناسی نقاد رفتار دینی و مجموعه پراتیک ها و رسوم دینی و اوهام و رازگرایی در رفتار اجتماعی، ممنوع است.
فضای دانشگاه دینی است. سایت دانشگاه علم و صنعت انتشار دهنده همان پیام و سیاست حوزوی است. این سایت از «خودکفایی قرآن راه حل سیاست امروزین» صحبت می کند و تاکید بر «بازگرداندن قرآن به حوزه و دانشگاه» دارد. نظام دانشگاهی ایران دربرگیرنده استادان و انتشارات و سایت های دانشگاهی فراوانی است که با هدف تبلیغ دین اسلام و قرآن و پخش ایدئولوژی علیه مدرنیته و علیه نقد علمی، بوجود آمده اند. بعنوان نمونه سایت «دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم» در باره قرآن می نویسد:«این کتاب از نوع و مقوله کتاب های شناخته شده بشری نیست و به هیچ وجه نمی توان آن را با هیچ کتاب بشری مقایسه کرد.»، انسان«ناخود آگاه در کمند جاذبه بی مثال این کتاب اسیر و شیدا می شود به گونه ای که نمی تواند براحتی خود را از این عشق و شیدایی آزاد سازد.». سایت دانشگاهی ادامه می دهد: تصویری که قرآن از خداوند ساخته چنان زیبا، دلنشین و عقل پسند است که انسان نه یک دل بلکه هزار دل بدان می بازد و نظر بازان چنان در نظر بازی و تماشای آن چهره دل انگیز حیران و سرگردان اند که فقط عشق از حیرانی آنان با خبراند. خدایی که مستجمع تمام صفات جلال و جمال است. هیچ نقص و عیبی در او راه نداشته، یگانه و یکتا و بی همتاست. قرآن کتابی فراتر از تاریخ، قرآن کتب آینده نما، قرآن مُهر ناتوانی بر پیشانی بشریت است.
اینست شیفتگی پاتولوژیک ذهن ایرانی. برای این ذهن قرآن معجزه و فرا تاریخی است و خرد انسانی ناتوان از اندیشیدن می باشد. همانگونه که مشاهده می کنیم واژه های دانشگاه از واژه های علمی و محققانه کاملن دور و بیگانه اند. در رسانه دانشگاهی، ما با یک فضای دینی و عرفانی مواجه هستیم و نزد دانشگاهیان ایران، افکار تدوینی در عرصه علوم انسانی و بحث قرآن اغلب بطرز شدید دارای شیفتگی دینی است. در واقع مفاهیم، متانت و شخصیت علمی ندارند، آنها از دستگاه زبانی عرفان و دین و پریشانی فکری، مایه گرفته اند. ذهن دانشجو و استاد، با واژه هرمنوتیک و نقد علمی قرآن بیگانه است. نقد قرآن یک «گناه» بزرگ یا رویداد شرم آور قلمداد می شود. در این بستر دینی، ذهنی که انتقاد علمی قرآن را مطرح کند بمثابه یک «ذهن پاتولوژیک و روانی خطاکار»، محکوم می شود. دین، نقد دین را همچون یک «جنایت» ارزیابی می کند. حال آنکه منطق دانشگاهی به استقبال نقد علمی دین می رود. در جامعه دین خوی ایران، که دستخوش ازخودبیگانگی فرهنگی و شخصیتی می باشد، انتقاد هرمنوتیکی و علمی دین و قرآن، امر عادی نیست بلکه نماد «الحاد و کفر» است. این حکم «بطلان» نقد دین، فقط از جانب دینداران مطرح نمی شود بلکه همین حکم از جانب خیل عظیم روشنفکران و دانشگاهیان و دانشجویان و سیاسیون چپ و راست و ملی و جمهوری خواه نیز طرح می شود. روشنفکر غیر دینی با معیارهای متمایل به دین و قدرت، به دفاع از دیندار و دین توده بلند می شود و به عنوان «مدافع تعادل» جامعه، به دفاع مذهب و خرافه در جامعه اقدام می کند. ترس و بی دانشی و روانشناسی کرنش بر جامعه مسلط می گردد. در چنین فضایی است که فلسفه سقوط می کند و اندیشه انتقادی نابود می گردد و دین و خرافه در امان می ماند.
ایران زیر فشار دین خویی
دین در جوامع انسانی دارای ریشه های عمیق پنهان و آشکار است و بسیاری از جوامع شخصیت خود را با فرهنگ دینی ساخته اند. جوامعی که دارای عقلانیت و فرهنگ علمی و رفتار سکولاریستی بوده، از استقلال رفتاری و فکری بیشتری برخوردارند. جامعه ایران روان مستقل از دین ندارد و از فرهنگ لائیک محروم است. بنابراین محیط دانشگاهی و روشنفکری ایران از این فضا و آسیب های ناشی از آن، متاثر است.
در ایران کتابهای بسیاری زیر عنوان «فلسفه و الهیات» منتشر می گردد. در این زمینه باید گفت اول اینکه اغلب دو واژه فلسفه و الهیات در کنار یکدیگر گذاشته می شود و این بیانگر آنست که حوزه فلسفه از الهیات جدا نشده و دو دستگاه واژگانی و مفهومی مستقل را تشکیل نمی دهند. دوم اینکه آثار منتشر شده بیشتر ترجمه آثار فلسفی غرب است. در این زمینه انتشار آثاری از نیچه، ژان ژاک دریدا، ماکس وبر، هگل، هیوم، جایگاه برجسته ای بخود اختصاص می دهند. البته این امر بسیار مثبت است ولی تولید اندیشه فلسفی توسط ایرانیان محدود است. سوم اینکه از میان این آثار، ترجمه آثار هانری کربن جایگاه ویژه ای دارد و این آثار مورد علاقه و توجه افراد زیادی است. این علاقه به مکتب «تئوزفی» کربن، که ترکیبی از تئولوژی و فلسفه است بیشتر تابع مفاهیم دینی قرار دارد. چهارم اینکه انتشار کتابهای نویسندگان ایرانی در عرصه فلسفی اغلب در همان فضای دینی و تقدس گرایی دینی قراردارند و بهیچوجه بطور مستقیم در نقادی علمی دین و قرآن نیستند. بعنوان نمونه، کتاب برجسته «فلسفه و سیاست» از جواد طباطبایی، به نازایی اندیشه در سنت ایران زمین می پردازد. این کتاب به تحلیل در باره کربن و هگل و غزالی و ابن خلدون و فخررازی می پردازد و «تاریخ عدمی» در ایرانزمین را به نقد علمی می کشد. بنابراین نوع پرداخت مطلب بسوی نقد قرآن جهت ندارد، هرچند که اینگونه تحقیقات فلسفی اساسی است. نمونه دیگر کتاب «آفاق فلسفه در سپهر فرهنگ» از رضاداوری اردکانی است، که با نگاهی دین خو، به بررسی فلسفه و فرهنگ و علوم انسانی و فلسفه اسلامی و روشنفکری و انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی اسلامی و فردید و روشنفکر دینی و «منورالفکری» ایرانی نزد شریعتی و مطهری و سید حسین نصر، میپردازد. چنین اثری، منشا اصلی سوء تفاهم های فکری است و عامل تحکیم فرهنگ دینی و مانع درک هرمنوتیکی است.
بنابراین نقد هرمنوتیک قرآن در ایران غایب است و جامعه روشنفکری، با این روش علمی آشنایی ندارد. جامعه نخبگان دستخوش آرکائیسم فکری است و نیازمند یک تحول فرهنگی و فلسفی می باشد. گسترش بررسی هرمنوتیکی و علمی در باره قرآن، پایه نقد رازگرایی دینی است. محیط روشنفکری سیاسی ایران اسلام زده است و فاقد قدرت یک تفکر مستقل از دین می باشد. این گروه نخبگان روشنفکری در یک وابستگی روانی درونی شده، نفس می کشد و قادر نیست به جامعه یک دورنمای جسورانه ارائه نماید. حال آنکه پیشرفت جامعه و ارتقای اندیشه فلسفی و ترقی پژوهش های دانشگاهی، در گرو آزاد شدن روان و اندیشه از تقدسگرایی است.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه پاریس
ضرورت انتقاد هرمنوتیکی بر قرآن (جلال ایجادی)