مدتی پیش در مقالهای بر لزوم همیاری و همکاری جمهوریخواهان تأکید کردم؛ مقالهای که مورد استقبال قرار گرفت و در چندین رسانه بازنشر شد. اما آنچه که امروز با تلخی مشاهده میشود، کندی حرکت و سستی در مسیر تحقق این ضرورت است؛ گویی که این پیام تنها در حد یک بحث نظری باقی مانده و در عمل، هیچ اقدام جدی و مؤثری صورت نگرفته است.
این کوتاهی و تأخیر نه تنها به تقویت صفوف جمهوریخواهان آسیب میزند، بلکه مخاطرهای بزرگتر را در پی دارد: از دست رفتن امید نسل جوان، بهویژه نسل زد. این همان نسلی است که در جنبشهای اخیر، شجاعانه به میدان آمد؛ نسلی که دل به آیندهای روشن و آزاد داشت. اما اکنون، بهدلیل عدم وجود چشماندازی روشن و فقدان یک جبهه متحد و امیدبخش، بسیاری از آنها به مهاجرت و ترک کشور میاندیشند.
واقعیت این است که جمهوریخواهان، با سستی و گاه خودبزرگبینی برخی از رهبران خود، به نوعی در کنار حاکمیت قرار گرفتهاند؛ چرا که نتیجه عملی این انفعال، به حاشیه راندن جوانان و سوق دادن آنها به سوی ناامیدی و افسردگی است. این نسل، بیش از هر زمان دیگری نیازمند یک تشکل گسترده و متحد از جریانات دمکراتیک است که بتواند به آنها امید بدهد، به مطالباتشان پاسخ دهد و مسیری روشن برای تغییر ترسیم کند.
امروز، اگر جمهوریخواهان نتوانند بر اختلافات خود غلبه کنند و در مسیر ایجاد یک اتحاد واقعی گام بردارند، ممکن است فردا دیگر خیلی دیر شده باشد. سؤال اینجاست: : آیا زمان آن نرسیده که با صداقت و شجاعت، دست در دست هم بگذاریم و بهجای بحثهای بیپایان، اقدام کنیم؟ اگر چنین نیست، لااقل با شهامت بگویید موانع این اتحاد کدامینند.
ر-کاظمی