در آغازسال نو و پیروزی روشنایی بر سیاهی و تاریک اندیشی، روند تحولات سیاسی واجتماعی ایران در سطح داخل و خارج کشور به گونه ای در حال رقم خوردن است که عنقریب باید گفت: پس از گذشت چهاردهه استیلای استبداد مطلق و سرکوب هر گونه ندای آزادی و تحول خواهی توسط زمامداران، اینک ایران در آستانه ی تحولات شگرفی است که ممکن است تاریخ سازبوده و برای رژیم حاکم و کاربدستان آن شوک آور باشد.
چهار دهه ملت ایران سخت ترین شرایط را تحمل کرده و تمام راه هایی را که ممکن بود روزنه ی امیدی برای فردایی بهتر باشد آزموده و به تعبیری هوشمندانه فرصت های بیشماری را در اختیار حاکمان گذارده تا شاید که اینان به خود آمده و به راه و آغوش ملت باز گردند.
شوربختانه در تمامی این سالها جناح های میدان دار عرصه قدرت و سیاست از طیف اصلاح طلب، اصولگرا، اعتدالیون ومدعیان استقلال، به تجربه اثبات کردند که جز به منافع باندی و جناحی خود و چپاول ثروت ملت تحت ستم و در بند به هیچ نمی اندیشند و اساسا شایسته زمامداری کشوری به بزرگی ایران نیستند. این آگاهی ملی هر چند که هزینه های گزاف و سنگینی را بر گرده ملت ایران تحمیل کرد، اما بزرگترین دست آوردش این بود که نشان داد این رژیم اصلاح ناپذیر بوده و تحت هیچ شرایطی نمی توان با ادامه استمرار حاکمیت حکومت اسلامی به فردایی بهتر دل بست.
آنچه رژیم انتخابات می نامد و در برهه های مختلف تلاش داشته تا با به میدان آوردن ملت ایران پای صندوق های رای برای خود مشروعیت کسب نماید، از دید ملت ایران مبدل به انتصاباتی شده که موجبات فلاکت روز افزون ملت و پیدایش آقا زاده های جدید گشته که بیش از گذشته در حال مکیدن خون ملت ایران هستند.
به راستی آیا با وجود شورای نگهبان و نظارت استصوابی می توان امیدی به انتخاب اشخاص شایسته در سطوح مختلف از ریاست جمهوری تا وکالت مجلس شد؟
آخرین دست آورد این انتخابات نمایشی ، مجلس کنونی است که علیرغم تمام شعارهای دهن پرکن و به اصطلاح انفلابی که می دهد تا کنون حتا یک مصوبه در راستای منافع ملت ایران به خود ندیده است و ملت ایران سال ۹۹ را به عنوان سیاه ترین سال تاریخ جمهوری اسلامی هیچگاه فراموش نخواهد کرد.
هم میهنان،
از زمانی که شعار “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمامه ماجرا” از دل خیزش مردمی دیماه ١٣٩۶ بیرون آمد، روشن شد که براستی روند پایانی جمهوری اسلامی آغاز شده است واز آن زمان است که اعتراضات ایرانیان بیش از پیش کلیت نظام جمهوری اسلامی را آماج گرفته است. این شعار ساده و در عین حال پرمعنی چکیده تجربه سیاسی مردم ایران را از چهل واندی سال گذشته، آشکارا به نمایش می گذارد و ادامه و نتیجه منطقی آن براستی که نیستی جمهوری اسلامی خواهد بود.
شعار “نه به جمهوری اسلامی” می تواند طیف های سیاسی و قشرهای اجتماعی مختلف را گرد هم آورد و به صورت نخستین خواست همگان، از هر طبقه و قشر و گروهی نقش ایفا کند. بیانیه مشترکی که اخیرا با امضای بیش از ۶۰۰ کنشگر سیاسی، شخصیت فرهنگی، هنری، ورزشی و غیره از داخل و خارج کشور تحت عنوان، “نه به جمهوری اسلامی” انتشار یافته گویای همین واقعیت است که طیفهای گوناگون سیاسی توانسته اند بر محور یک خواست گرد هم آیند و به اقدام مشترکی دست یابند. کوشش درتحقق این خواست در سطح ملی می تواند گامی در ایجاد بستر جدیدی باشد که نهایتا جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی دربرابر حقوق به حق ملت ایران نماید.
ما با آگاهی به لزوم هم صدایی و تاکید بر هم بستگی ملی درامر تحقق شعار“نه به جمهوری اسلامی” از این کارزار حمایت کرده وبه هر حکومت فردی و دیکتاتوری نه گفته و به نظامی برخاسته از اراده آزاد ملت در انتخاباتی آزاد و منصفانه آری می گوییم.
باشد که در سایه این آگاهی ملی، کاربدستان رژیم اسلامی واقعیت تحولات سیاسی واجتماعی ایران را پذیرفته و بیش از این بر استمرار زمامداری خود پافشاری ننموده و خود شرایط را برای جابجایی مسالمت آمیز قدرت و استقرار حاکمیت ملی با کمترین هزینه آماده نمایند. این مهم می تواند به صلاح خودشان هم بوده و آنان را در چنین صورتی از خشم ملت دور نگه دارد.
پاینده ایران
جبهه ملی ایران- سامان ششم:
سیروس اخوان
رضا بختیاری
خلیل خلیل پور
آرش رحمانی
دنیا رحمانی
اشکان رضوی
کورش زعیم
داوود ساکی حسین خانی
جهانگیر شادانلو
منیژه کاوه
جبهه ملی ایران- اروپا:
کمال ارس
کورش استکی
ارش اعلم
محمود جعفری
فریبا قاسمی
احمد علیقار
نادر نادری فرد
آرسن نظریان
حمیده وفاکیش
پنجشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۰