ژاله وفا
خوشبختانه برگزاری موفق اعتصابات کسبه و بازاریان کلان شهرها و شهرستانها و حتی روستاهای کوچک در روزهای 24 تا 26 آبانماه 1401، نشان داد، همانگونه که در وضعیت سنجی شماره 406 هشدار دادم، جنبش را نباید به یک نسل تقلیل دهیم. اقشار میانسال به بالا نیز طرفدار اهداف عمومی این جنبش اند و پیوستن سایر اقشار به جنبش نیازمند امور ذیلند:
1- شفاف سازی اهداف و شعارها
2- شفاف سازی بویژه بدیل و چشم انداز نظام آینده
3- انطباق روشهای اتخاذی جنبش با اهداف/ اتخاذ روشهای خشونت زدا
و اما در مرحله کنونی جنبش، خطر تحمیل خشونت به جنبش مردم از سوی نظام جنایتکار ولایت فقیه بسیار بالا گرفته است. وظیفه هر ایرانی که دل در گرو استقلال و آزادی و بهروزی وطن و هموطنان دارد است که بموقع و در هر مرحله ازجنبش مردم، نقاط قوت و ضعف و نیز آفتها و خطرات چاههای بر سر راه را بر شمارد و زنهار و هشدار دهد.
این نگرانی ها در قالب چندین نامه و درخواست و سوال از اینجانب بخوبی مشخص است. برای جلوگیری از اطاله کلام کنه این نگرانی را در قالب صرف سوالهای رسیده بدون ذکر متن نامه ها می آورم.
1- فضای مجازی آنهم در خارج از کشور جو غالب تبلیغ برای خشونت طلبی شده. آنهم توسط عده ای که به اسم دفاع از شهدای جنبش عقده ها و سادیسم خود را به نمایش گذاشته اند. لطفا آگاهی رسانی کنید.
2-در خیابانها این روزها با روزهای اول جنبش متفاوت است و دیدن خشونتهای انتقامی، آدمی را از رغبت همراهی کردن با جنبش زده می کند. فشار عاطفی حاصل از کشته شدن هموطنان بیگناه برای از پای درآوردن یک انسان کفایت می کند اما صحنه های قتل نیروهای سرکوب نیز نه تنها آنجور که برخی می گویند دل خنک کن نیست بلکه بدل به کابوس شبانه بسیاری از دوستان من و من نیز شده است. حس ما که شاهد این صحنه ها شده ایم با روزهای قبل متفاوت شده وای به حال مرتکبان آن. لطفا شما در مورد ضررهای این خشونت گرایی بنویسید. متشکرم که امروز دیدم نامه طولانی مرا خوانده اید. نوشته بودید پاسخ به این مطالب طولانی می شود و این روزها کمتر کسی مطالب طولانی را مایل به خواندن است. نگران طولانی شدن متون خود نباشید. هر چه استدلال دارید را در نفی خشونت طلبی ترا بخدا بنویسید و بنویسید. کسی که بدنبال استدلال است زحمت خواندن چند صفحه را بخود می دهد. ما این روزها نیازمند فکر و استدلالیم نه مشت گره کرده. جنبش ما نیازمند ایده است. نیازمند اخلاق و مروت و آزادگی است. شما بنویسید چون می توانید تحلیل کنید و من که آنها را پخش می کنم می بینم که موثر است و می دانم که بسیار با ناسزا روبرو خواهید شد ولی شما مقاومید. من مغزم دیگر کار نمی کند چون احساساتم سخت جریحه دار است از اینهمه خون دیدن دو طرفه و تصور آینده اگر همینجور پیش برود. حداقل حتی اگر من استدلالهای شما را بخوانم روح مرا نجات می دهید و آرامش و امید را به من باز می گردانید.
3–هر وقت چند تنی از ما و بیشتر ما دختران مخالفت می کنیم که در حد متنبه شدن بسیجی ها را بزنید، هستند عده ای که می گویند نمی خواهی انتقام نیکا و مهسا و… را بگیریم ؟! برای این مزدوران دل نسوزانید. در صورتی که من برای جانیان حاکم دل نمی سوزانم. به انسانیت بر باد رفته آنان دل می سوزانم و به انسانیت خودمان که با این کارها در معرض خطر بر باد رفتن است. به حس خودمان دل می سوزانم که داره حس بسیار بد و تهی از امید میشه. برخی پسرها می گویند اگر ما اینها را از پا در نیاریم فردا می آیند سراغ شما دختران. ولی حس من نمی پذیرد این جواب را در این جواب راه حل نیست یک نوع توجیه است. تصویر مشهوری از جنگ ویتنام وجود دارد که در آن یک نظامی امریکایی در حال شلیک به سر یک ویت کنگ است. در توضیح آن خوانده بودم که این صحنه درست دقایقی بعد از اینکه آن ویت کنگ به شیوه مشابه یک آمریکایی را از پای درآورده بود، ثبت شده است. اما حتی این روایت تاثیری در احساسی که آن عکس در آن لحظه در آدمی ایجاد می کند ندارد.جنایت جنایت است. هرچند این حاکمیت خونخوار بیشترین جنایت را کرده ولی آیا در همه انقلابها باید دریای خون براه انداخت تا جنبش پیروز شود ؟راه حل چیست از نظر شما؟
4-خانم وفا برادرم می گوید وقتی مشاهده می کنم خانه های مزدوران نظام را یا حتی ساختمان شهرداری را آتش می زنند بی توجه به اینکه ممکن است خانه و کاشانه همسایگی بغلی هم صدمه ببیند، سوالی که در ذهنم بوجود می آد و مثل خوره مرا می خورد این است که با این روشها فرق ما با خامنه ای که دستور کشتار صادر کرده و مامورانش چیست؟ما ایرانیها انسانهای توجیه گری بودیم . چون در استبداد بزرگ شدیم و همیشه یک قدرت بالا سری ما را توجیه کرده یا ما هم زور بگیم یا زور بشنویم.اول جنبش ما از جنس دیگری بودیم پاک و معصوم اما داریم کدر می شیم. تا هنوز دیر نشده باید روشها را عوض کنیم. فردا میتونه دیر باشه.در باره این تغییر روشها لطفا بنویسید.
چهار سوال و تقاضای فوق را هر ایرانی مسئولی موظف به پاسخ دهی است هم به وجدان خود و هم به سوال کنندگان که به این 4 نفر نیز محدود نمی شوند.
ابتدا موقعیت را شناسایی کنیم؛
1- در این شکی نیست که نظام ولایت مطلقه فقیه، خشونت را علیه مردم ایران بکار برده و می برد، آنهم نه تنها خشونت عریان، یعنی بکار گیری اسلحه جنگی به قصد کشتار مردم، بلکه خشونتهای اقتصادی از طریق ضعیف کردن بنیه اقتصادی مردم و انواع خشونتها در بعد های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و نظامی که خامنه ای در راس آن دستور خشونت را بر علیه جنبش مردم صادر می کند و مافیای مالی/ نظامی نیز پیروی و اجرا می کنند. مشاهده گسترده شدن جنبش، حتی به روستاهای دورافتاده و اراده و تهور مردم و جوانان در پیشبرد جنبش، رژیم را دچار وحشت کرده است و با اصرار در بکارگیری استراتژی” النصر بالرعب”، قصد شدت بخشیدن به سرکوب برای ایجاد وحشت مرگ دارد. از اینرو کودک میکشد، جنازه میدزد، هویت جانباختگان را به نفع خویش مصادره میکند، به اعدام محکوم می کند، در بازداشت گاهها تجاوز می کند، بر دل مادران و پدران داغ کشتن فرزند را می گذارد،خانه های مردم را تخریب می کند، مستقیم بر مغز و قلب جوانان شلیک می کند، تهمت میزند و به معترضان اتهام عامل قدرتهای خارجی و رجوی بودن را می زند. اکنون نیز تسلیحات جنگی و تانک و … به کردستان خصوصا مهاباد و جوانرود ارسال داشته است و دست به کشتار مردم مظلوم خطه کردستان زده است. از اینرو، هم مردم ایران و هم افکار عمومی جهان، با دیدن فهرست شهدا و نیز مظلومیت کودکان به خون خفته ایران و نیز فیلمهای موجود، می دانند جانیان و قاتلان و خشونت طلبان، مسئولان نظام مستبد حاکم بر ایران هستند. شدت و حدت خشونتی که این نظام بر علیه مردم ایران بکار برده است بحدی است که حتی این اندازه از رذالت از قاتلان حرفهای هم بعید به نظر می رسد و در افواه جامعه نیز این نظر وجود دارد که به ضرس قاطع این نظام در بین نیروهای سرکوبگر خود روان گردان توزیع کرده و آنها تحت تاثیر روانی این مواد شیمیایی است که اینچنین خشن و رذیلانه می توانند دست به کشتار زنند!
2– همه اخبار و شواهد و نیز گفتارهای خامنه ای بیانگر این امرند که شخص خامنه ای که در مقابل خارجیان حاضر به نرمش شرم آورانه بود، در مقابل ملت ایران دچار آنچنان تصلبی شده است که به هیچ وجه حاضر و یا در واقع توانا به دیدن واقعیات جامعه نیست و در آخرین صحبت وی در 28 آبان 1401 تاکید کرد: “صحنه گردانان اصلی اغتشاشات اخیر که نتوانستند مردم را به صحنه بیاورند، درصددند با ادامه شرارتها، مسئولان را خسته کنند اما اغتشاشات جمع خواهد شد.” بدینسان باب گفتگو را کاملا از طرف خود بسته است. همین امر، جنبش را نیز در بازگشت ناپذیر بودن مسیر تا پیروزی جنبش مصمم تر کرده است. دوران کنونی بطور نسبی از نگاه نگارنده قابل مقایسه است با دورانی که محمد رضا پهلوی صدای پای انقلاب مردم را بسیار دیر شنید. مردم هم در دوران نخست وزیری ازهاری و بختیار دیگر آنها را به عنوان واسطه و یا یک سعی جدید برای جبران قبول نمی کردند و حاضر به خاموش کردن جنبش خود و تحمل ادامه عمر نظام فاسد پهلوی و بازگشت به شرایط ماقبل آن هرچند پر وعده، نبودند و آنرا فریبی برای خواباندن انقلاب خود می دیدند. اکنون نیز با توجه به تلنباری از مشکلات و بحرانهایی که نظام بر دوش مردم ایران نهاده، و نیز با تبعیت از قانون قدرت، یعنی ” تقسیم به دو و حذف یکی”، نیروهای درون خود را نیز حذف گردانده و همچنین روش تقسیم جامعه، به خودی و غیر خودی، توسط سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که اعضای آن رکن سیاسی و تشکیلاتی جبهه اصلاحات را تشکیل می داد، این نظام حتی توانا به پروراندن چهره هایی که حرفی هم سطح با جنبش مردم داشته باشند و یا قادر به درک خواستها و مطالبات جنبش باشند، نبوده است و از اینرو فردی همچون خاتمی نیز که بخاطر تعلقش به نظام حاکم و بی تدبیری در بین مردم خصوصا قشر فرهیخته جامعه فاقد وجهه شده است، با اظهار نظر اخیر خود که ” براندازی نه ممکن است و نه مطلوب و ادامه وضع موجود زمینه های فروپاشی اجتماعی را پهن تر و بیشتر می کند”، نشان داد تعلق خاطرش به نظام فاسد حاکم و ادامه عمر آن بحدی است که کمترین درکی از جنبش مردم ندارد. از درک این امر عاجز است که عامل اصلی، که فروپاشی اجتماعی را تا کنون سبب شده، همین نظامی است که حفظ آن اوجب واجبات آقای خاتمی و اکثریت اصلاح طلبان حکومتی است و اتفاقا جنبش کنونی برای این رخ داده است تا با براندازی این نظام، از “فروپاشی اجتماعی” جلو گیری بعمل آورد. لذا خاتمی اگر “تَکرار” هم بکند، مردم به حرف وی عمل نخواهند کرد. وجهه میر حسین موسوی بعلت مقاومتش در برابر خامنه ای اما فرق دارد. آقای موسوی باید بداند که جنبش و مردم دیگر حاضر نیستند گرانیگاه خود را درون نظام قرار دهند و در چار چوب این نظام و در استراتژی ورشکسته اصلاح طلبان (فشار از پایین و چانه زنی در بالا) نقش خود را به عامل فشار از پایین فرو بکاهند تا اهالی قدرت برای فروخواباندن جنبش و تقسیم سهم قدرت هر چند با فرم جدید، با هم به چانه زنی بپردازند! و آنها در پی بازگشت به آرمان آقای موسوی، همانا ” دوران طلایی خمینی ” هم نیستند! واقعیتی که همه اصللاح طلبان و نیروهایی که هنوز دل در گرو نظام جانیان دارند و باید این واقعیت محتوم را بپذیرند اینست که خوشبختانه جنبش مردم، فرسنگها از نظام حاکم دور شده است. آقای میر حسین موسوی اگر رهنمودی دارند که مایلند موثر باشد و می تواند موثر نیز باشد، باید در راستای همان محتوای ارزشمند پیام اول خود خطاب به نیروهای سرکوب باشد که تاکید کردند: “در سمت ملت بایستید”. کمک به ریزش نیروهای سرکوب و کم کردن از بار خشونت و کشتار، از دست و زبان و قلم هر کس برآید بسیار ذیقیمت و مفید فایده است.
اما امری که مهم است این است که دست اندرکاران جنبش بایستی بدانند جنبش مردمی زمانی به سرمنزل مقصود یعنی بازپس گیری حاکمیت جمهور مردم موفق می شود که بداند راه آینده ایران نه از میان آتش خشونت پروری و با اسلحه تعیین می شود بلکه راه حل سیاسی دارد.
این درایت باعث می شود که جنبش از چنان توان معنوی متکی به وجدان همگانی و جنبش همگانی برخوردار شود که نظام متصلب همچون چوبی خشک در مقابل این جنبش بشکند و یا همچون نظام پهلوی چون برف آب شود.
چاره راه تنها و تنها تکیه به حضور میلیونی و سراسری هر چه بیشتر جمهور مردم بعنوان صاحبان اصلی این مرز و بوم در جنبش است.
قوتها ی جنبش
3- همه می دانند که نظام ولایت فقیه در راستای برنامه خود برای تحمیل خشونت به جنبش، هم با کشتار مردم مظلوم زاهدان، هم با جنگ افروزی درکردستان و هم در به رگبار بستن بی دلیل مردم شهرستان ایذه در خوزستان و حتی کشتار کودکان 9-10 ساله همچون کیان پیر فلک مظلوم، سعی در براه اندازی دعوای قومی در بین مردم ایران کرد. اما مردم هوشمند و فهیم ایران یکپارچه در کل ایران با شعار “کردستان- بلوچستان چشم و چراغ ایران” این ترفند را خنثی کردند .
4- تا این مرحله، مردم ایران و همه معترضان در خیابان بسیار هوشمندانه رفتار کرده و نشان دادند که هم تمامیت ارضی ایران را حافظند، هم همبستگی قومی ایران را قوت جنبش و فردای میهن می دانند و هم زندگی و آزادی و برخورداری از حقوق را برای آینده ایران هدف اصلی قرار داده اند و با همکاری ایرانیان فهیم خارج از کشور حمایت افکار عمومی خارج از کشور را جلب کرده و جهانی شاهد جنبش متمدنانه، مسالمت آمیز و با فرهنگ ملتی گردید که بر خلاف نظام حاکم برآن که مرگ را نمایندگی می کند، زندگی را برای ایران و ایرانیان نمایندگی می کند و به جهانیان نیز عرضه می کند.
5-آشکار ترین امر این است که کلیت نظام و نیز بازوی نظامی آن، سپاه پاسداران، سود بسیارمی برند که پاشنه آشیلی برای جنبش مردمی بیابند و از همانجا بدان ضربه زنند و این پاشنه آشیل جنبش، خشونت ستا شدن جنبش و رواج انتقام جویی و مقابه به مثل با همان روش جانیان حاکم است. زنهار که بجای ابتکار و ابداع و ایده آفرینی که به جنبش چشم انداز و نگاه مشرف به حال و آینده داده و انطباق بین اهداف و روشها را تا رسیدن به مرحله بعدی و نهایتا پیروزی را میدهد، بالهای آزاد جنبش در دام روشهای بگیر و ببند و زد و خورد و تخریب و تحلیل بر گرفتار شود.
آفت ها و پاشنه آشیل جنبش
1- اما به میزانی که خشونت نظام شدت می گیرد و کشتار مردم علنی و با گلوله جنگی از طرف نظام به پیش می رود، دفاع معترضین جنبش نیز سمت و سوی خشونت بخود می گیرد. واقعیت امری که قابل کتمان نیست، وجود چندین فیلم است که گزارشگر زدن به قصد کشت و حتی کشتن چند تنی از نیروهای سرکوب نظام (اعضای سپاه و لباس شخصی ها و بسیجی و برخی مسئولان بیدادگاه های نظام ) و یا آتش زدن خانه های آنان می باشند. هرچند در مقابل، صحنه تقدیم گل خانمی به نیروهای نظام و نیز بحثهای اقناعی مردم نیز بوفور پخش می شود اما تصور اینکه جوانان معترض در خیابان دست به این قبیل خشونتهای شدید و مقابله به مثل ها زده باشند برای نگارنده سخت است. علت آن نیز سطح بالای شعور دست اندرکاران جنبش است که نمی گذارد باور کنم این نوع خشونتها را مردم معترض در خیابانها انجام داده اند. بقول ظریفی، گویا از ساعات اولیه بامداد تا ساعات 2و 3 بعد از ظهر خیابانها در دست جوانان، بعد از ظهر تا اوایل شب در دست دانشجویان و از حوالی ساعات 10 شب که امکان تشخیص در تاریکیها کم است آتش زدنها و کتک زدنها در برخی خیابانها شروع می شود!
1/1 –از طرفی می دانیم که برای ضربه زدن به پاشنه آشیل جنبش، نظام می تواند سه ترفند بکار گیرد:
الف: به مصداق این شعر قاآنی “تا نشان سُم اسبت گم کنند/ ترکمانا نعل را وارونه زن “، نیروهای خودی را با لباس معترضین به خیابانها روانه کنند تا دست به خشونت حتی علیه چند تنی از نیروهای سرکوب خود زنند و در واقع چند تنی از ماموران خود را قربانی کنند تا آنگاه ساحت پاک جنبش ضد خشونت مردم را خدشه دار نماید و آنرا جنبشی که به شعار خود “زن، زندگی، آزادی” وفادار نیست و خود نیز یه خشونت آلوده است جلوه دهد.
ب: بخش مقتدر سپاه با حذف برخی از مسئولان منفور نظام حتی خامنه ای، دست به کودتای نظامی بزنند تا هم جنبش را بخوابانند و هم ادامه بهره برداری از سفره گسترده ثروت ایران برقرار باشد زیرا بیاد داریم که مک فارلین در کتاب خود نوشت که آقای داوود تیمچی اسرائیلی به وی گفته است که طرفهای مذاکرات ما افرادی هستند-منجمله خامنه ای و رفسنجانی- که حاضرند به شرطی که آمریکا حاضر به حمایت از ما بشود حتی خمینی را هم بکشند. از آنجا که آقای مهران مصطفوی در مقاله 28 آبانماه خود، تحت عنوان “سناریوی سپاه پاسداران برای خروج از بحران” به درستی به امر احتمال کودتای نظامی سپاه و عواقب آن پرداخته اند، خوانندگان محترم را به مطالعه آن مقاله پر محتوا ارجاع می دهم *1
ج- بر هم زدن اتحاد جنبش را بر تمرکز بر خواست محوری که نبود نظام ولایت فقیه است و بطلان ولایت خامنه ای را سپاه با براه اندازی دستجاتی در خیابانها که هرکدام با لباس مشخص و پرچم خاص و شعار خود (عده ای باشعار رضا پهلوی، عده ای با شعار رجوی و عده ای با شعار تجزیه طلبی و لزوم براه اندازی جنگ مسلحانه و…) را سر دهند و مردم را به اختلاف انداخته و شقه شقه کرده، همبستگی جنبش را بهم زنند.
بر هم زدن هر سه ترفند فوق تنها به هوشیاری همه ما ایرانیان در داخل و خارج از کشور بستگی دارد که تا چه حد در اظهار نظرها، در نوشته ها، در مصاحبه ها، در برنامه ریزی ها، در فضای مجازی، در حضور خیابانی، در بحث درون خانواد ه ها و… بر همبستگی جنبش و تمرکز بر خواست محوری “نه به نظام ولایت فقیه” توجه خاص داریم و از دست یازیدن به خشونتهایی که منجر به قتل و خونریزی می شود اجتناب می کنیم و فرق دقیق بین روشهای خشونت گرایی و عدم خشونت ورزی و نیز خشونت زدایی و دفاع مشروط را می دانیم. ( به این امر در خاتمه نوشتار باز می گردم)
1/2: موقعیت حساس و ژئوپلیتیک ایران و نیز منابع سرشار و نفوذ و تاثیر گذاری موثر ایران بر حوزه فرهنگی خاورمیانه و… همه سبب می شود که بسیاری از قدرتهای بزرگ و نیز قدرتهای منطقه منجمله اسرائیل و عربستان سعودی سود خود را در تجزیه شدن ایران، در بالکانیزه شدن ایران، در عدم توفیق جنبش آزادی و استقلال و دموکراسی خواهی در ایران، در فرسایشی شدن جنبش و هرز نیروهای محرکه سازنده ایران، در تحمیل جنگ داخلی و جنگ قومیتی و مذهبی و در هر آنچه نگذارد جنبشی موفق، پرچمدار ساختن کشوری و برپایی نظامی در منطقه شود که مهدآزادی و استقلال و نماد فرهنگ زندگی و شادی و آبادانی باشد، بینند. از اینرو بایستی بسیار نسبت به توطئه های آنها و عواملشان و نیز تهدیدهای آنها حساس بود و با درایت آنرا خنثی ساخت .
1/3: برخی از گروهها و سازمانهای زور پرست و اعتبار باخته و فاقد زمینه اجتماعی در درون کشور، از جمله فرقه رجوی نیز سود خود را در عدم توفیق و پیروزی یک جنبش دموکراتیک که توانا به برقراری آزادی واستقلال برای ایران و ایرانیان باشد می بینند. آنها از جو پرآشوب و خشونت زده بیشتر بهره مند می گردند و از آنجا که نوکر صفتی و مزدوری را تحت نظام بعثی عراق سالیان سال تجربه کرده اند، و عموما همه ذهنیتهای وابسته و پارازیتی هیچ ابایی در تعویض مرتب ارباب ندارند و خود علنا اعلام می کنند که برای آنان “فرقی نمی کند که از کجا پول می گیرند” و نزد آنان هدف وسیله را توجیه می کند، در نقش ستون پنجم همان قدرتهای منطقه به داخل کشور نیرو گسیل و به قصد بالا بردن جو خشونت و تخریب وجهه جنبش با آلودن آن به خشونت ظاهر می گردند. درشبکه های مجازی (تویتتر ، اینستا گرام و تلگرام و واتس اپ و…) نیروهای طرفدار این گروهکهای بی پایگاه مردمی در درون کشور؛ آتشبیار معرکه شده اند و هر ندای مخالف با روشهای خشونت گرا و دیده بانان تیز بین جنبش را همانند روش مالوف نظام ولایت فقیه، انگ مماشات با نظام و یا انگ سوسول بی تجربه و یا انگ ایده آلیست غیر عملگرا و …می زنند به امید اینکه در گرد و خاکی که از فحاشی و تهمت و تهدید برپا کرده اند، جو را مشوش و شهامت زدن حرف حق را از بقیه بستانند. انصاف نیز باید داد که همواره وقتی جوی غالب می شود، شجاعت خاصی مطلبد وقتی انسانی همرنگ جماعت شدن را فضیلت نمی داند و ملاحظه جو غالب را برای بیان آنچه صحیح می داند نمی کند، و ترس از انگ و تهمت نداشته و یا نگران گم شدن ندای خود در هیاهو نیست. چرا که فریاد یک نفر هر چند ممکن است بگوش بسیاری نرسد، اما در واقع پژواک وجدان بیدار انسان است که نمی تواند در سکوت مصلحت آمیز “ابرو” و “جان” حفظ کن محو گردد. آبروی واقعی را انسانی دارا می باشد که برای بیان آنچه درست می پندارد، هرگونه ناملایمتی و تهمت و افترا و تهدید را به جان میخرد و پا کنار نمی کشد و هرچه تهدید بیشتر، بر میزان کوشش خود می افزاید چرا که می داند موثر تر خواهد افتاد.
در همه این موارد که در خشونت گرایی عریان، دست نظام و سپاه و یا قدرتهای خارجی و یا گروهکهای مزدور آنها در میان است، راهکار مشخص است. جنبش بین اهداف آزادی و استقلال و زندگی بخشیدن و روشهای خشونت زدایی انطباق می بیند و می یابد و در صدد محکومیت و اجتناب و نیز خنثی سازی این توطئه ها بر خواهد آمد. نمونه بارز آن شعاری بود که در 29 آبان ماه دانشجویان فهیم دانشگاه خواجه نصیر در دانشکده برق و کامپیوتر و عمران سر دادند “مردم ما بیدارند ، از رجوی بیزارند” که خود نشان از درایت آنها برای خنثی سازی روش های خشونت گرایانه عوامل این سازمان در درون کشور و نیز خنثی سازی تهمتی است که نظام به جنبش می زند همانا بکار گیری روشهای فرقه رجوی در کشتار نیروهای نظام.
اما مسئله حادتر می شود اگر این روشهای مخرب به جوانان معترض در خیابانها نیز سرایت کند.
1/4: ممکن است برخی جوانان کم تجربه با دهها دلیل و دلالت و مدلول که نزد خود موجه جلوه می دهند از قبیل : سرعت بخشیدن به روند جنبش، تحت تاثیر خشم متراکم بودن، بغض ناشی از دیدن صحنه کشتار مردم و کودکان، قصد دست یازیدن به کاری کارستان، میل به ماجراجویی، تحت تاثیر حس انتقام جویی بودن، تسویه حسابهای شخصی با برخی از مسئولین و یا مزدوران نظام، تحت فشارهای عصبی، خونخواهی برای کشته شدگان جنبش و…”از دست یازیدن به خشونت و حتی قتل نفس و بخود نقش قاضی دادن و برپایی دادگاههای چند لحظه ای ابایی نداشته باشند. زنهار که همه مصلحت سنجی های فوق به ضرر جنبش و آینده آن است.
هیچ عقل سلیمی نمی گوید که در زمان مورد حمله واقع شدن، کسی نبایستی به دفاع از خود برخیزد. اما دفاع مشروع با آدم کشی وقتی امکان پرهیز از آن وجود دارد فرق اساسی دارد. در زمان جنگ نیز اراده و وجدان همگانی فرمان دفاع را صادر می کند ولی تا وجدان همگانی آن فرمان را صادر نکند اجازه نیست که افراد قانون جنگل را به اسم دفاع مشروط حکفرما کنند و بکار گیرند. در همان میدان جنگ نیز قانون هایی بر اساس وجدان بشری و اخلاق جهانشمول حکمفرما است. سربازی را که می توان بدون زخمی کردن دستگیر کرد، نبایستی زخمی کرد، سرباز زخمی را که می توان جانش را حفظ کرد، نمی کشند و حتی در جنگ مداوا می کنند. آقای بنی صدر بعنوان فرمانده کل قوا در حمله عراق به ایران، دفاع مشروع ایران را بخوبی فرماندهی کرد اما هر گز حاضر نشد که همچون صدام، مردم عادی عراق را موشک باران کند. وجدان اخلاقی وی و ایرانیان این حکم را صادر نکرد. چرا که ملت انقلاب کرده ما برای آزادی با نظام بعثی صدام در اندیشه راهنما بسیار متفاوت بودند و آقای بنی صدر، منتخب اول تاریخ چنین ملت با فرهنگی بود. لذا خشونت پرهیزی پاسیو با خشونت زدایی که از انسان مبتکر بر می آید، متفاوت است. در روش حیات بخش خشونت زدایی، انسانی مبدع از هر فرصتی برای خنثی کردن خشونت استفاده می کند و نه برهم افزایی خشونت. روشهایی همچون هشدار، ترساندن و اخطار، ابتکار در دعوت نیروها به پیوستن به صفوف ملت، محاصره و خلع لباس و خلع اسلحه، سرگردان و خسته کردن نیروها با روش ابداعی گستردگی سطح تظاهرات تا کنون بسیار موفق از طرف جنبش بکار گرفته شده است و جوانان مبتکر راههای جدید خشونت زدایی را ابداع خواهد کرد. روشهایی که زمینه ساز پیوستن اقشار بزرگ به جنبشند.
قوت جنبش را چگونه حفظ کنیم و راه حل حفاظت از آفت خشونت چیست؟
الف- از آنجا که جنبش با شعار زن، زندگی، آزادی شروع کرده است پس خود نیز بایستی حافظ محتوای این شعار باشد و حیات و زندگی را سر چشمه همه روشهای اتخاذی گرداند و نه مرگ را تا بلکه عفریت خشونت خون با خون شستن یکبار برای همیشه از مملکت ما رخت بربندد.
ب- از آنجا که یکی از عوامل نپیوستن بخشی از اقشار به جنبش، ترس آنها از گسترده شدن دامنه خشونت گرایی است، بر همه شرکت کنندگان در جنبش (در داخل و خارج از کشور) است که بر این جو دامن نزنند و برعکس، زمینه خنثی سازی آنرا و بالتبع ترس مردم را فراهم آورند. به احساسهای جدید نا امید کننده که در مردم معترض در خیابان با دیدن روشهای انتقام گیری دست می دهد و در ابتدای نوشتار نقل کردم بهای بسیار داده شود.
ج- از آنجا که معنویت و معرف حیات و زندگی شدن جنبش، عامل جلب نظر افکار عمومی جهان و حمایت وسیع آنان از جنبش شده است؛ پسندیده است که از تجربه تاریخی درس بگیریم که در انقلاب 57 طرح برنامه ریزی شده در دولت آمریکا همانا طرح گروگانگیری سفارت امریکا که بدست عوامل داخلی آنها در ایران به اجرا گذاشته شد، بسرعت برق باعث تغییر نگاه افکار عمومی جهان به ایرانیان از ملتی شجاع و با فرهنگ که برای آزادی و استقلال کشور خود بپا خاسته، به ملتی وحشی و خشونت طلب گردید. حال نیز همین خطر از دست دادن حمایت افکار عمومی جهان پیش روی جنبشی است که مرزهایش مخدوش می گردد.
د- جنبش مردم ایران نماد فرهنگ غنی ایرانی و آیینه ادب همواره جاری و ساری در زندگی ایرانی است. لذا جنبش حتی به ناسزا گویی بعنوان شعار که نماد خشونت زبانی است نیازی ندارد. جنبش مردم ایران معرف وطن ما است. لذا یک لحظه در این امر تامل کنیم که شعارهای مبتنی بر شعور، در برگیرنده ادب و عناصر اندیشه ناب هستند از اینرو با میل و طیب خاطر باز پخش و تکرار می شوند ولی شعارهای حاوی ناسزا، حتی در زمان انتشار فیلمش باز نوشته نمی شوند و با نقطه گذاری … و هشدار که حاوی کلمات رکیک است، به قلم نمی آید و نیز بر زبان اکثریتی جاری نمی شود. هر کس احساس ناخوشایندی در تکرار آن دارد و آن شعار را معرف شعور خود نمی داند.
ه – به این قاعده بس مهم بایستی توجه کرد که هرگاه در توازن قوا قرار گرفتیم، همانند میدان جنگ، اسلحه و زور نظامی حرف اول را می زند، آن طرف که در آن توازن، تسلیحات بیشتر و مجهزتر در اختیار داشته باشد، پیروز میدان توازن قوا خواهد بود. با کوکتل مولوتوف و زد و خورد خیابانی نمی توان بعنوان نمونه 2 میلیون بسیجی را کشت و هدف جنبش هرگز براه اندازی دریای خون نبوده و نخواهد بود. چرا که همانگونه که در یکی از سوالهای فوق بدرستی توصیف شده است، قتلهای حاصل از انتقام، کاری با مرتکب آن می کند که دیگر آدم قبل از این قتل نبوده و نخواهد شد. این تغییر حس مخرب، همان احساس اشتراک در روش با جانیان حاکم است. رفته رفته انتقام گیری حد و مرز اخلاقی را از دست می دهد و از کنترل گردانندگان جنبش خارج می شود و این حس ناب که من مبارز از تبار دیگری هستم تا جانیانی که قصد دارند خود را و روششان را بر من تحمیل نمایند، با قتل و کشتار محو می گردد. نباید گذاشت بکار گیری موثر روشهای خشونت زدا بعنوان دلسوزاندن برای رژیم و نیروهای سرکوب انگ بخورد. بلکه اهداف والای روشهای خشونت زدا، بالا بردن کار آمدی، گسترش دامنه و حفظ ساحت جنبش است.
و – آن حس نگرانی که در سوال سوم و چهارم خوانندگان اظهار شده است، شهادت می دهد بر این قاعده که به تدریج که مردم به جنبش میپیوندند، بر شفاف شدن حقوق و ارزشها و حساسیت وجدان اخلاقی افزوده میشود. ارزشهائی از قبیل فداکاری و ایثار و دوستی و دادگری و همبستگی و غمخواری و یاری و بردباری و تسامح و تساهل و استقامت و عهدشناسی و وفای بعهد و پرهیز از خشونت گرایی … بیشتر کاربرد پیدا میکنند. این ارزشها حقوق معنوی انسانند که در جنبش شفافیت بیشتری می یابند. وجدان همگانی این حقوق معنوی را ارزشهائی میانگارد که وجدان اخلاقی را بر مسند قضا می نشاند. جامعه بدینسان داوریهای وجدان اخلاقی همگانی شده را میپذیرند و احکام صادره این وجدان اخلاقی همگانی شده را به اجرا میگذارند .پس نگرانی این هموطنان نشان از شفاف گشتن وجدان اخلاقی بین مردم و نیز میل به همگانی شدن جنبش و نیز ترس بجا و بحق از دست دادن آن ملاط اخلاقی و توسن ارزشهای مشترکی است که همگان را در این جنبش گرد هم آورده و تا مقصد راهبر می شود.
ز- “قهر انقلابی تودهها» رها کننده آنها از سلطه صاحب امتیازان و فقر سیاه است»، مدعائی است که با اندیشه راهنما وقتی بیان استقلال و آزادی است، خوانایی ندارد. وجدان علمی میتواند دو وجدان اخلاقی و همگانی را از این واقعیت آگاه کند که خشونت ویرانگری است و نه تنها در ایجاد رابطه مسلط – زیر سلطه بکار میآید، بلکه از عوامل تعیین کننده بازسازی همین رابطه، بعد از مرحله اول انقلاب، نیز میگردد. چراکه زور تنها با یک هدف که قدرت است، خوانائی دارد و رابطه مسلط – زیر سلطه است که بازسازی میکند. در انقلابها، وجدان علمی فقیر وارونه علم را القاء کردهاند. هرگاه وجدان تاریخی ملتی غنی باشد، یعنی تجربهها را در برداشته باشد و بموقع در اختیار جامعه قرار دهد، میتواند فقر وجدان علمی را جبران کند. چنانکه این امر که خشونت فقر نمیزداید بلکه فقر بهمراه میآورد و سبب بازسازی رابطه مسلط – زیر سلطه میشود را تجربه انقلابهای جهان نیز آموخته اند. لذا نیاز مبرم کنونی جنبش این است که فرهیختگان جامعه با هر وسیله ممکن در نفی خشونت طلبی وخشونت گرایی بکوشند.
راه چاره دفع خشونت گرایی
چاره راه تنها و تنها تکیه به حضور میلیونی و سراسری هر چه بیشتر جمهور مردم بعنوان صاحبان اصلی این مرز و بوم در جنبش است.
بهترین سلاح کار آمد ملت، همان ندای زندگی و معنویت، عشق به زندگی و نوید آینده امید بخش سر دادن است که محرک پیوستن مردم بیشتری به جنبش و ایجاد کننده هراس در دل سران نظام است. در مصاف اسلحه با عشق و امید به ضرس قاطع، اسلحه بازنده است وقتی آن امید به حق زندگی، امید به بازسازی ایران بعنوان مامن زندگی برای همه ایران، جمهور مردم ایران را به خیابانها به پشتیبانی جنبش بکشاند، هیچ اسلحه ای و تانک و توپی جلودار حرکت و اراده و توانایی یک ملت 85 میلیونی نخواهد بود.
به این شعار، از بن دندان و صمیم دل باور بیاوریم که وقتی ایران یکپارچه بپا می خیزد و اراده حیات می کند:
توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد
+1- مقاله آقای مهران مصطفوی :سناریوی سپاه پاسداران برای خروج از بحران