به خانهی من بیا
تا راه و رسمِ عشق را
تقدیمت کنم
و رویایت را رنگین سازم
مهتاب
راهنماى این جادهی خاکى است
بیا
تا با بادهاى
عاشقت کنم
معبدِ بودایىِ ما دور است
اى دلدادهی شرقىِ من
اما
در خانهی من
مهتاب و عشق هست
و دریچههاى خوشبختى
و چند ابرِ صورتى
رنگِ نازِ عشق
در اتاقِ من
یک صندلىِ خالى است
و انتظار
مانندِ پنجرهاى باز
به روى دریا
انگار زنى در انتظارِ بازگشتِ ماهىگیرها…
و من
زیرِ این کهکشانها
تو را مىجویم
که سرابِ منى