سخت است، سخت است که ۳۹ سال داغ کشتهشدن فرزند بر دل داشته باشی ولی دل خوش بداری که نوهات را که در زمان کشتن دخترت ربودهاند و در خانوادهای بیگانه زندگی میکند بالاخره پیدا خواهی کرد. گروه حقوق بشری مدافع حقوق امثال خویش ایجاد کنی و این گروه بتواند با همت و تلاش خود سرنوشت ۱۱۹ کودک از ۵۰۰ کودک ربوده شده را روشن کند و به اصل و نسبشان برگرداند و بعد در آستانه کریسمس امسال نویدت بدهند که جستجوها برای یافتن نوه خودت هم به نتیجه رسیده و قرعه صد و بیستمین کودک به نام خودت افتاده.
نوه نویافتهات را ملاقات کنی و در آغوش بکشی و دو روز بعد آزمایشهای دی ان ای دقیقتر روشن کند که زن یافتهشده نوه تو نیست، و در سن ۹۲ سالگی بهت و سرخوردگی وجودت را دربگیرد و دوباره مجبور باشی جستجو را ادامه دهی.
ماجرا البته تا حدی مشکوک است. چرا اسم تا کنونی نوه یافته شده را اعلام نکردهاند؟ صرفا به خاطر حفظ مصونیت خانواده «مقام ارشد» رباینده؟ آیا خانواده «مقام ارشد» نظامی که دختر پیش آن بزرگ شده فرد جعلی دیگری را تحویل دادهاند؟ آیا کاسهای زیر نیمکاسه نتایج اعلامشده دی ان ای است؟
تراژدی حکومتهای جبار و استبدادی بعضا میتواند در اشکال جدیدی ادامه یابد ولی همت خانم ماریانی و مادران میدان مایو و اراده معطوف به روشنگری و حقیقتیابی از بوئنوس آیرس تا خاوران و بارسلون و جاکارتا و … زانو نخواهد نزد.