یادداشتی از شکوه میرزادگی
نوروز دوباره می آید، با آتش عاشقانه ی سرخ اش، با چهره زیبای آفتابی اش، و با پیراهن سبز بهاری اش.
نوروز دوباره می آید و دوباره ایران، این مادر مهربانِ خردمدار بیدار می شود و همگان را برای استقبال از او، این زیبای هزاران ساله اش، فرا می خواند.
حیرت انگیز است! در سرزمینی که، علاوه بر ده ها مشکل ریز و درشت سیاسی و اقتصادی و علاوه بر رنج های ناشی از انواع تبعیض های مذهبی و فرهنگی سال هاست که گریه و اندوه و بر سر زدن «ثواب» معرفی شده و خندیدن و شاد بودن «مکروه»،
در سرزمینی که سال هاست بیشترین آیین های دولتی و مجاز بر اساس ستایش مرگ و شهادت و جنگ است،
در سرزمینی که مهم ترین بودجه ها برای ساختن اماکنی ست که در آن درد و اشگ و ترس به مردم هدیه می شود،
در سرزمینی که عشق ورزیدن، بدون جوازِ یک ملای عشق نشناس، زندان و شکنجه دارد،
چگونه است وقتی که نوروز می آید گویی که ناگهان سایه ی همه ی سیاهی ها و زشتی هایی که بر سر ایران فرو افتاده کنار می رود، همه نیرویی تازه می گیرند، گویی که با بهار دوباره جوان می شوند و عاشق. و گویی که همه ی دردها و زخم هایی که بر تن و جانشان نشسته است، پاک می شود؟
چگونه است که هنوز پس از چند دهه که بیشترین تبلیغات و تلاش و زور حاکمان مسلط بر سرزمین مان برای از بین بردن فرهنگ ایران و جشن های ملی ایرانیان بوده، هنوز و همچنان در آستانه ی بهار تمامی مردمان نیک اندیش، در سراسر ایران به استقبال نوروز، این زیبای هزاران ساله ی فرهنگ ایرانی شان می روند؛ دارا و ندار، با مذهب و بی مذهب، پیر و جوان، زن و مرد.
چگونه است که وقتی بهار می رسد، هیچ کسی جز به صدای شاد و مهربان نوروز گوش نمی دهد؟ هیچ کسی باور نمی کند که آتش چهارشنبه سوری حرام است و سیزده به درِ عطرآگین خرافات؟ گویی هر سال نوروز که می آید دریچه هایی روشن به سوی تاریخ هزاران ساله ما می گشاید، و به ما نشان می دهد آن انسانی ارزش بودن دارد که هیچ گاه امید را از دست نمی دهد، شادی را به اندوه نمی فروشد، و نیک را فدای بد نمی کند. او به ما نشان می دهد چگونه بارها و بارها سرزمین مان در آتش بیدادگری و تهاجم بیرونی و درونی سوخته، اما انسان هایی باورمند به این ارزش ها بوده اند که چونان ققنوسی از خاکستر خویش برخاسته و دوباره پروازی با شکوه را آغاز کرده است. و این همان چیزی ست که نه تنها ایران و ایرانی را تا کنون زنده نگاهداشته، بلکه نوروز را نیز جهانی کرده است.
حسی ایرانی به من می گوید امسال آمدن نوروز حال و هوایی دیگر دارد، گویی چهره اش روشن تر و قدم هایش محکم تر و آهنگین تر است. زیبای هزاران ساله ما امسال شاد تر از همیشه به نظر می آید، زیرا می بیند که پس از چهل سال مردمان سرزمین مادری اش یک صدا مقابل اهریمن تاریکی و اندوه ایستاده اند، و شادمانی و روشنایی را فریاد می کنند، می بیند که زنان سرزمین مادری اش با قامتی کشیده و مغرور گیسو ان در بندشان را رها کرده، بر بلندی ها ایستاده و پرچم آزادی را در هر کوی و خیابانی به اهتزاز درآورده اند.
امسال نوروز با شادمانی به ما می گوید:
اکنون آغاز دورانی تازه است و شما این موهبت را دارید که شاهد این دگرگونی باشید.
مارچ 2018