شادی سابُجی
بله درست می شنوید زورق بان ادبی اینک با دلشوره سخن می گوید. دلشوره ایی تاریخی و ادبی. دلشوره ایی برای جان یک نویسنده ی در خطر شدید در شرایط بیماری جسمانی در مرکز غربتگاه تهران.
در خطاب به شمایانم، به شمایان هموطنان و همعصران، به شمایان که پس از مرگ بکتاش آبستن گریسته اید و افسردگی گرفته اید، بله به شمایان که ادبیات و شعر و داستان را دوست دارید.
خطاب ام و روی سخنم با شمایان است:
جامعه ی مدنی استان تهران
اهالی شهر تهران و استان تهران و استان های همجوار
اهالی قلم و ادبیات و نشر ساکن تهران
کلیه ی نویسندگان معاصر کشور ایران
ملت شریف ایران از همه ی آحاد و طبقات
نگذارید تراژدی تلخ مرگ بکتاش آبتین این بار دوباره برای رضا خندان مهابادی تکرار شود !
رضا خندان مهابادی نویسنده و منتقد ادبی که بیش از ۴ دهه برای اعتلای فرهنگ و ادبیات ایران قلم فرسایی کرده، فردا ۱۶ فرودین ماه ۱۴۰۱ راهی زندان است. او مرتکب هیچ جرم قضایی و بزهکاری قانونی و خلاف اجتماعی نشده است و تنها به صرف فعالیت های ادبی و فرهنگی و پرونده سازی سنگین و غیر عادلانه ی قوه قضائیه نظام عدالت کش فقیهان به حبس افتاده است.
این نویسنده ی متعهد پیشتر یکبار در زندان به بیماری کرونا مبتلا شد و تا سر حد مرگ رنج و درد کشیده است و مدت صد روز و اندی در مرخصی استعلاجی بوده و عمل جراحی هموریید هم انجام داده است. اکنون در شرایط نقاهت بیماری با تهدید قوه ی قضائیه و زندان اوین نسبت به شخص وثیقه گذار او دوباره با این شرایط جسمانی باید راهی زندان اوین و سیاه چاله ی پر اندوه ولایت فقیه شود.
زورق بان ادبی از مخاطبان این پیام خواهشمند است این نویسنده را فردا دم درب زندان اوین تنها نگذاشته و با حضور گسترده خود به شکل تجمع اعتراضی دم زندان اوین خواسته ی مدنی خود را مبنی بر عدم باز گرداندن این نویسنده ی فرهنگ ساز به زندان و بخشش او به جرم ناکرده را به گوش مسئولان وقت زندان اوین برسانید. تحرک اجتماعی جامعه ی مدنی در خیابان یکی از راه های نجات این نویسنده از طریق درخواست ملی و مردمی است.
ملت شریف و فرهنگ دوست ایران ! نگذارید رضا خندان مهابادی سرنوشت تراژدی گونه ی بکتاش آبتین را تجربه کند ! پیش گیری را قبل از وقوع فاجعه باید انجام داد.
جامعه در مقابل جان و سلامت نویسندگان خود مسئول است. همان طور که نویسنده در مقابل حیات و زیست جامعه ی خود مسئول است. رضا خندان مهابادی سالهاست تعهد خود را در رسالت دفاع از ازادی بیان و مبارزه با سانسور و تحمیق توده ها نشان داده است. رضا خندان مهابادی سالهاست با دست گرفتن قلم نقد ادبی داستان، تعهد ادبی اش را به جامعه نشان داده است. خواهش می کنم سدای زورق بان را بشنوید و بیایید با کوتاهی و بی اعتنایی جمعی و اجتماعی در حق رضا خندان مهابادی باعث نشویم که او هم به سرنوشت غم بار و تلخ میرزاده ی عشقی، سعید سلطان پور و علی اکبر سعیدی سیرجانی، پیروز دوانی، بکتاش آبتین دچار شود.
من در روزهای اخیر به صورت تنگاتنگ با رضا خندان مهابادی در تماس بوده ام و حتی از این دلشوره ی تاریخی ام بابت جان نازنین او با او سخن گفته ام. می دانم که فردا غریبانه و تنها عازم زندان اوین است تا به ادامه ی حبس پر اندوه و پر رنج خود ادامه دهد. مردی که بیش از ۴۰ سال قلم به دست گرفته و بانوی کلمات را کنار هم چیده است و سالها و سالها هم سخن و هم نشین کلمات زبان فارسی بوده است. رفیق گرمابه و گلستان است کتاب بوده و کتاب.
این مرد اهل ادبیات، فردا در تنهایی بدون مشایعت کلمات، عازم جایی است پر از میله های سربی که روحش و روانش و قلبش سنخیتی با آن ندارد. از کلیه ی مخاطبان این نوشته و این پیام استدعا دارم این مرد نویسنده ی ادبی که از عوارض رنج های زندان سپیده موی هم شده است. آری شاید بیراهه نیست و نباشد که در اثر فشار زندان ناگهان کلاه گیسی از نقره ی داغ را بر سر این مرد ادبی زحمت کش می بینیم.
تنها در پایان این پیام آرزو می کنم که رضا خندان مهابادی را فردا ۱۶ فروردین ۱۴۰۱ این چنین تنها و بدون حامی در مقابل تپه های غمگین اوین بی همراه و بی یاور نگذارید. بگذارید تاریخ معاصر بی معرفت ایران یکبار به یاد داشته باشد که نویسنده ایی غریبانه از طریق معرفت هم عصرانش در تبعید وطن خود و در تبعید پایتخت پر زخم خود این چنین تنها نمانده و نخواهد ماند. نجات این نویسنده ی بیگناه از این مهلکه در دستان جامعه و پافشاری جامعه بر آزادی او است.
فرانسه حومه ی اندوه و غصه
زورق بان پر اندوه زورق ادبیات در آبهای دور
پانزدهم فروردین ماه ۱۴۰۱