دکتر حسین موسویان رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران: اختناق و استبداد راهی جز انقلاب باقی نگذاشت.
اشاره: متن کامل پیاده شدهی گفتوگوی «دکتر حسین موسویان» رئیس شورای مرکزی و رئیس هیأت رهبری جبهه ملی ایران با دکتر جلال ایجادی از تلویزیون اینترنتی رنگینکمان برنامه “با هم گفتگو کنیم”. گفتنی است این گفتوگو چند روز پیش از برگزاری انتخابات درون سازمانی جبهه ملی ایران (در تاریخ ۲۶ آبان ماه) تهیه و پخش شده، بنابراین طبیعی است در مورد عنوان جناب دکتر حسین موسویان از عنوان سمت پیشین ایشان یعنی رئیس هیأت اجرایی استفاده شود. همانطور که میدانید سمت جدید ایشان رئیس شورای مرکزی و هیأت رهبری جبهه ملی ایران است.
*درود بر شما دوستان گرامی، امیدوارم که پیوسته خوش و شادمان باشید. بحثی که امروز در نظر گرفتیم و برای شما عرضه می شود مصاحبه با یکی از شخصیتهای بارز جامعه سیاسی ایران و همانطور که از گزارشاتی که از رسانهها منتشر شده، آقای دکتر حسین موسویان متولد سال 1320 در تهران و رئیس هیئت اجرایی و عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران هستند که رشته تخصصی ایشان در زمینه پزشکی است و با تخصص در زمینه قلب و گوارش، پیوسته و پیوسته فعالیتهای سیاسی خود را در کنار زندگی و شغل خودشان ادامه دادند و بخصوص از دورانی که مرحله جدیدی از فعالیت های جبهه ملی ایران یعنی مشخصا از سال 1356، مجددَ فعالیتهای ایشان گسترش پیدا کرد. از آنجا که حکومتهای مستبد و رژیم های استبدادی از تلاش نیروهای دموکرات و ابراز نظر آنها خوششان نمیآید، ایشان در دوران پهلوی و نیز در دوران جمهوری اسلامی چندبار زندانی شدند ولی علیرغم زندانی شدن، کماکان انگیزه خودشان و تلاششان را نگه داشتند و تا به امروز ادامه دادند. جناب آقای دکتر موسویان از اینکه دعوت ما را پذیرفتید بسیار متشکریم، سلسله محورهایی که مورد توجه بینندگان این رسانه هست را امروز خدمتتان عرض می کنیم.
درود بر شما، بینندگان و هموطنان عزیزم، در خدمتتان هستم
- آقای دکتر همانطور که می دانید جبهه ملی ایران مجموعهای از گروهها و احزاب پرسابقه ایران بوده و وقتی صحبت از جبهه ملی ایران می کنیم، بلافاصله یک شخصیت برجسته که عکس ایشان هم در کنار شما هست، به یاد او می افتیم و ایشان دکتر محمد مصدق است. همانطور که می دانیم این دو اسم با هم عجین شدند و درهم تنیده شدهاند و خاطرم هست که در یکی از سخنرانیهایی که آیتالله خمینی کرده بودند، گفتند که مصدق مسلم نیست و در واقع همان کینه ای که به هر حال جمهوری اسلامی نسبت به جبهه ملی ایران و دکتر محمد مصدق داشتند را مطرح کردند. علیرغم این مجموعه دشنامها که پیوسته به وجود آمده و جبهه ملی ایران در آستانهی انقلاب فصل جدیدی از تاریخ خود را آغاز کرد، نتوانست تمام نیروی خود را در یک چهارچوب متمرکز کند چون دو گرایش متجلی شد؛ گرایشی که همکاری و نزدیکی با آیت الله خمینی و حمایت از جمهوری اسلامی را مطرح میکرد و نگرشی دیگر که مخالفت با چنین نظامی داشتند و خواهان سکولاریزم بودند. به هرحال آن دوران را شما بطور مستقیم تجربه کردید، حس کردید و نظر دادید. لطف کنید و بگویید جبهه ملی ایران از زمان انقلاب اسلامی ایران تاکنون چگونه فهمیدید و چگونه نقش و جایگاهی در مسیر مبارزاتی مردم ایران باز کرده است که ما بتوانیم این خبر را با شکل دقیقتری به بینندگان خود عرضه کنیم.
- به اعتقاد بنده انقلاب سال 1357 از کودتای ننگین 28 مرداد 1332 که پادشاه مملکت دست در دست دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس گذاشت و حکومت ملیگرای دکتر مصدق را سرنگون کرد و دکتر مصدق این شخصیت بزرگ تاریخ را به محاکمه نظامی کشاند و محکوم به زندان کرد و تا پایان عمر در حصر نگه داشت و وزیر خارجه شجاع او یعنی دکتر حسین فاطمی را اعدام کرد و 25 سال پس از کودتا خواست مملکت را با سیاست مشت آهنین اداره کند و دائماً زندانهای پر از زندانیان سیاسی بود، اعدام میکرد و جو اختناق و استبداد در کشور ما حاکم بود و راهی برای وطنخواهان و آزادیخواهان جز حرکت به سوی انقلاب باقی نمیماند. شاه در واقع رهبر منفی انقلاب بود و با عملکرد خود مردم را به سمت انقلاب سوق داد. تمام مملکت حتی در دهاتهایی که صد نفر جمعیت بیشتر نداشتند به حالت اعتصاب و اعتراض و تظاهرات درآمدند. حتی خبر میرسید که در روستاها مردم وقتی از کشتزارها بر میگشتند پرچم دست میگرفتند و بر علیه رژیم تظاهرات میکنند. تمام ملت ایران در انقلاب شرکت داشتند و فقط مسئلهی جبهه ملی ایران، نهضت آزادی، حزب توده، فدائیان خلق، مجاهدین و حتی کانون وکلای دادگستری، اساتید دانشگاه، فرهنگیان و کارمندان دولت نیز در چهار پنج ماه منتهی به انقلاب، در اعتصاب و اعتراض به سر میبردند و هر روز میتینگ و تظاهرات داشتند. و بالطبع جبهه ملی ایران به تأسی از ملت ایران در انقلاب 1357 که آحاد مردم در آن شرکت داشتند، علیرغم اختلاف داخلی برخی شخصیتها که فکر میکردند میتوانند از راه دیگری انقلاب را هدایت کنند، به خیل انقلابیون پیوست. با توجه به وعدههایی که داده میشد که پس از انقلاب به دموکراسی میرسیم و این وعدهها که در قالب بیانیه و اعلامیههایی بود، همگی ثبت شده است. فعلا جای بحث آن اینجا نیست و باید یک روزی در شرایطی دموکراتیک در یک سمینار علمی و پژوهشی عملکرد سه تن از شخصیت های جبهه ملی که در 22 خرداد 1356 بیانیهای را امضاء کردند و هریک بعدها در مسیر متفاوتی رفتند و سرانجامی پیدا کردند، بررسی گردد و زیر ذره بین قرار گیرد و موشکافی شود تا معلوم شود که کدام یک راه و مسیر درستی را طی کردند. به هرحال انقلاب پس از پیروزی به مسیری رفت که مورد نظر جبهه ملی نبود. جبهه ملی طبق اصول اعتقادیاش به دموکراسی، حاکمیت ملی، استقلال و عدالت اجتماعی و جدایی دین از حکومت اعتقاد دارد، ولی روند انقلاب با این اصول جبهه ملی همخوان نبود؛ بنابراین بین کسانی که قدرتمداران انقلاب بودند و جبهه ملی ایران زاویه پیدا شد. در همان روزهای اول که شاید هنوز ده روز از پیروزی انقلاب نگذشته بود، آقای دکتر سنجابی که رئیس هیأت اجرایی جبهه ملی بود و پست وزارت خارجه را قبول کرده بود، استعفاء داد منتها استعفای ایشان پذیرفته نشد و ایشان مجبور شد به رفتن به وزارتخانه و ادامه دهد، و بعد چون اصرار بر استعفاء کرد و چون پذیرفته نشد، تمارض کرد و خود را در بیمارستان بستری کرد؛ تقریباً از همان 15 اسفند 1357 دکتر سنجابی در بیمارستان بود و به وزارت خارجه نمیرفت و بالاخره در روزهای پایانی اسفند به ایشان پیام دادند که اگر شما میخواهید استعفا دهید تا رفراندوم 12 فروردین 1358 صبر کنید و بعد استعفای خود را مطرح کنید و ایشان این مطلب را پذیرفت و در 12 فروردین وقتی آن رفراندوم برگزار شد، پشت سر آن ایشان استعفای خود را علنی کرد و کنار رفت، دیگرانی هم که از جبهه ملی در دولت موقت مهندس بازرگان حضور داشتند از اوضاعی که پیش آمده بود ناراضی و ناراحت بودند و بالاخره هم ده ماه بیشتر آن دولت دوام نیاورد و نخست وزیر و کل کابینه استعفا دادند و کنار رفتند. بنابراین دخالت جبهه ملی در انقلاب 1357 در راستای تحقق خواست ملّت بود؛ شعار مردم اول آزادی بود و میگفتند استقلال، آزادی و اگر میگفتند جمهوری اسلامی در واقع از اسلام به عنوان تضمین دموکراسی و جمهوریت و پدیدهای که معطوف به گذشت، صلح، مسالمتجویی و اعتقاداتی که قشر وسیعی از مردم داشتند را نیز اضافه میکردند. در حقیقت خواسته اصلی استقلال، آزادی و جمهوری بود، جمهوری رد شدن از سلطنتی بود که در واقع به قانون اساسی و حقوق ملت توجه نمیکرد و آنها را زیرپا میگذاشت و اصول مشروطیت را تعطیل کرده بود و بنابراین همراهی به این شکل صورت گرفت. از همان روزهای اول انقلاب که اعدام های خودسرانهای اتفاق افتاد که موازین قانونی و حقوقی و اصول حقوق بشر در آن رعایت نشده بود، جبهه ملی را بسیار متاثر میکرد و بعد از آن مسائلی پیش آمد که حاکی از انحصار طلبی و قدرتخواهی آن گروه خاص بود سبب شد که رئیس هیئت اجرایی جبهه ملی استعفا دهد و کنار بیاید تا دیگران بتوانند ادامه دهند ولی پس از 10 ماه کل دولت بازرگان مستعفی شد. جبهه ملی ایران از آن تاریخ تاکنون به انتقادهایی پرداخت و نسبت به مسائلی که پیش آمد اعتراض داشت، به انتخابات دو درجهای اعتراض کرد و راهپیمایی گذاشت که چرا انتخابات باید دو درجهای باشد و نسبت به مسائل گوناگونی که پیش آمد و نسبت به گروگانگیری که در سفارت آمریکا اتفاق افتاد، انتقاد داشت و خود کسانی که این کار را انجام داده بودند یک پلاکاردی در سفارت آمریکا زده بودند که تنها کسانی که با گرفتن این جاسوسخانه موافقت نکردهاند جبهه ملی ایران و سازمان اصناف و بازار بوده است. جبهه ملی ایران به قواعد بینالمللی و مصونیت دیپلماتیک اعتقاد داشت و میگفت این عمل صحیحی نیست و برای ایرانیان که مشهور به جوانمردی و مهماننوازی هستند درست نیست که افراد یک سفارت به این شکل گرفتار شوند و تبعات آن عمل هم تبعات سنگینی برای کشور ما بود که یکی از آنها جنگ عراق علیه ایران برشمرد، همان گروگانگیری سبب شد که آمریکا چراغ سبزی به صدام نشان دهد و او را برای حمله به ایران تحریک کند؛ صرف نظر از اینکه میلیاردها دلار از ثروت ملت در آمریکا بلوکه شد و بعد هم حسابسازی شد و از میان رفت.
- جناب آقای دکتر همانطور که بیان کردید و از کلام شما برداشت می شود این است که جبهه ملی ایران و شخصیتهایی که در این مجموعه فعالیت می کردند اساسا داری زوایای گوناگون فکری نسبت به جامعه روحانیت و آیت الله بودند. اگر خاطرمان باشد و شما خوب میدانید که از همان دوران دکتر محمد مصدق و تمام مناسبتهای سوئی که نسبت به دکتر محمد مصدق بود و از جانب آیتاللههایی مانند کاشانی، بهبهانی و فلسفی که چگونه این افراد سنگاندازی و مشکلتراشی می کردند و به زاویه ی روشنی که شخصیت درون جبهه ملی ایران و افرادی که شخصیتهای بارز این نیرو هستند، افراد سکولار هستند و نمی توانند خودشان را در چهارچوب خط دینی آیتالله ها ذوب کنند، ولی به هرحال آنچه در تاریخ اتفاق افتاد این است که برای جامعهی ما این مطلب باقی ماند که همانطور که شما مطرح کردید علیرغم پیامها و گفتارهای آیتالله خمینی که توام با سیاست پنهانکاری بود که بتواند افراد و یا نیروها را تحت تبعیت و حاکمیت خودش قرار دهد، ولی چه بسا از سوی تمام نیروهایی که مخالف آن مکانیزم دینی آیتالله خمینی بودند، چه بسا نواقص و کمبودهایی در تحلیلشان نسبت به نیروی سیاسی و دینی وجود داشت و لیکن همانطور که مطرح کردید شما پیوسته علیرغم نزدیکیهایی که از جانب بخشی از جبهه ملی ایران از جمله آقای سنجابی بوجود آمد و بلافاصله دوری ایشان از سیستم حکومتی ایران، ولی به هرحال لحظاتی بود که این نزدیکیها صورت گرفت و پس از آن شما زمانی که توضیح دادید که این ها اصلا نمیتواند خوانایی داشته باشند، بنابراین راه جدایی ها آشکارتر شد، حالا بحث من با شما در این زمینه است که تاریخی که ما توضیح می دهیم به این خاطر که پس فردا مجددا گرفتار کمبودها و نواقصی که در کار هست نشویم و یک نوعی درس و تجربه از گذشتهای که سپری شده بگیریم. حالا امروز نگاه شما به عنوان مسئولین سیاسی درجه اول جامعهی اپوزیسیون ایران و یکی از افراد نخبه، شما با توجه به بینشی که از جبهه ملی ایران دارید، تحلیل شما از این قدرتی که سرکار آمد، ویژگیهای این قدرت سیاسی یعنی جمهوری اسلامی ایران را چگونه می شود توضیح داد؟ چند دقیقه هم به این اختصاص دهید و توضیح دهید که تحلیل شما از این قدرتی که به وجود آمد و انطباقی با زاویه فکری شما نداشت. چهل سال قدرت
- آقای دکتر ایجادی، ما نسبت به جامعه روحانیت به طور کلی یک دید یکسان نمیتوانیم داشته باشیم. شما اگر به انقلاب مشروطیت نگاه بکنید، در صدر انقلاب مشروطیت روحانیونی مثل آیتالله طباطبائی و آیتالله بهبهانی که پیشقراول انقلاب مشروطیت بودند و روحانیونی هم بودند که در مقابل آنها قد علم کردند؛ جلو که می آییم به همین ترتیب آیتالله کاشانی در یک سال اول دوران حکومت ملی دکتر مصدق کاملاً با ایشان همراهی داشت و بعد روی خصوصیاتی علم مخالفت برداشت و در مقابل مصدق قرار گرفت به ریز جریان ورود نمیکنم چون اسنادی منتشر شده که نشان می دهد چگونه این انحراف پیدا شده است. بعد از کودتای 28 مرداد شما به یاد داشته باشید که آیتالله سیدرضا زنجانی سردمدار نهضت مقاومت ملی شد و با بیانیه «نهضت ادامه دارد» راه مصدق را دنبال کرد و ما در داخل جبهه ملی ایران روحانیون به نامی همچون آیتالله میلانی، آیتالله حاج سیدجوادی، آیتالله موسوی جلالی که اعتقادی به حکومت دینی نداشتند؛ آیتالله زنجانی بعد از انقلاب هم اعلام کرد که به حکومت دینی اعتقاد ندارد و آنها روی اصول تفکر خودشان معتقد بودند که حکومت دینی باعث صدمه به دین میشود و روی این اصل موافق اختلاط دین و دولت نبودند و در حقیقت همسویی با اصول جبهه ملی داشتند. جبهه ملی که اعتقاد داشت دین از دولت جداست، این روحانیون بنام نیز همین عقیده را داشتند ولی به هرحال جدایی دین از دولت جز اصول اعتقادی و اساسنامه جبهه ملی ایران است و ما به آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی قلم، آزادی مذهب و عقیده و کلیه آزادیهایی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر برای افراد انسانی پیش بینی شده عمیقا معتقدیم؛ دین مقوله شخصی است بین شخص و خدای خودش، هر عقیدهای که داشته باشد و ارتباطی به روند اداره ی جامعه نمی تواند داشته باشد و این را جزو اصول اعتقادی مان گذاشتیم. داشتیم اشاره می کردیم به روند حرکت های جبهه ملی بعد از انقلاب که حرف پیش آمد و آن مسیر طی شد تا آنکه در 25 خرداد 1360 جبهه ملی مردم را برای چند موضوع فراخوان کرد؛ از جمله بسته بودن دانشگاهها، یکی نبودن و رعایت نکردن آزادی ها و یکی اعتراض به لوایحی که آن موقع دولت به مجلس داده بود؛ این لوایح شامل چند لایحه بود؛ لایحه بازسازی نیروی انسانی بود که هدفشان اخراج تمام کارمندان دولت بود که در نظام سابق خدمت کرده بودند و جایگزین کردن آن ها با افراد جدید، لایحه دیگر مربوط به لایحه احزاب بود که عملا از پا گرفتن یک حزب در جامعه جلوگیری می کرد، لایحه بودجه بود که ما با لایحه بودجه مخالف بودیم و یکی نیز لایحه قصاص بود. ولی قدرتمداران نشسته بر حاکمیت و قدرت فقط لایحه قصاص را مطرح کردند و گفتند که جبهه ملی بر علیه لایحه قصاص فراخوان داده و می خواهد تظاهرات کند و بر آن اساس حکم ارتداد برای جبهه ملی صادر کردند البته عرض کردم فراخوان جبهه ملی منظورهای متعدد داشت و پنج لایحه بود که ما میگفتیم که لایحهای را که دولت به مجلس میدهد اگر قانون شرعی است احتیاجی به بررسی در مجلس ندارد که خب قانون شرع است و اجرا کنید ولی اگر میخواهد قانون شود و به تصویب مجلس برسد افراد حق دارند نسبت به آن اظهار نظر کنند و هم نمایندگان مجلس و گروه های سیاسی و شخصیتهای حقوقی باید اظهار نظر کنند و بنابراین آن ارتداد در حقیقت وجهی نداشت و شخص آیتالله خمینی هم بعدا در ملاقاتی که با سه نفر یعنی آقایان شریعتمداری، جلال فارسی و یک نفر دیگر داشت، برخی از آن ها برای او توضیح دادند که جبهه ملی ضد دین نیست، جدایی دین از دولت را می خواهد ولی ضد اسلام نیست و خیلی از آنها فرایض دینی شان را نیز انجام می دهند از جمله دکتر مصدق که خمس و زکات اش را هم پرداخت می کرده و اسنادش را به او نشان می دهند و ایشان گفت اگر اینطور است که شما می گویید من آن حرف را پس گرفته ام و آن ارتدادی که برای جبهه ملی و دکتر مصدق صادر کرده بود پس گرفت و داستان آن ملاقات منتشر و رسانه ای شد. بعد از 25 خرداد جبهه ملی صدمه ی زیادی خورد، یکی از رهبران جبهه ملی مجبور شدند ایران را ترک کنند، خیلی ها مخفی شدند و زندگی در اختفا را برگزیدند ولی جبهه ملی متوقف نشد، سازمانها باقی ماندند و کارشان را ادامه دادند تا اینکه سال 72 که به دعوت شادروان ادیب برومند دوباره اعضای شورا دورهم جمع شدند و فعالیت نیمه علنی را آغاز کردند.
- جناب آقای موسویان عزیز، بنابراین با توجه به صحبتهایی که شما در ارتباط با پرسش من می فرمایید که چه تحلیلی می توان از قدرت سیاسی ارائه کرد این است که با توجه به همه مواردی که مطرح کردید، مخالفت با لایحه قصاص، مخالفت با دخالت دادن دین در امور حکومتی بنابراین آیا چنین چیزی را من می توانم این طور جمع بندی کنم که شما ارزیابی تان این است که حکومت جمهوری اسلامی یک حکومت سرپا دینی هست و بنابراین توام با نوعی استبداد؟ و دخالت دادن دین در امور و مسائل مربوط به حکومت و مدیریت جامعه که از طرف این دولت و حکومت صورت می گیرد امری است که در کلیت اش شما در مخالفت با آن قرار دارید؟ آِیا حرف شما را درست فهمیدم؟
- حکومت جمهوری اسلامی صرف نظر از اینکه صبغهی مذهبی برای خودش گرفته در مسائل سیاست داخلی و سیاست خارجی، مسائل فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی اشتباهات بزرگ و کلانی انجام داده است که این اشتباهات باعث شده است که امروز کشور ما دچار بحرانهای متعدد است. از نظر سیاسی داخلی حکومت جمهوری اسلامی بر خلاف وعده هایی که می داد همه ی موازین دموکراسی را زیرپا گذاشت و اجازه نداد که احزاب، گروهها، شخصیتها و اتحادیههای صنفی، NGO ها و گروههای مربوط به جامعه مدنی فعالیت داشته باشند و در ساختن کشورشان بعد از انقلاب فرصتی پیدا کنند. ما کشوری بودیم که پس از انقلاب با توجه به منابعی که داریم، با توجه به موقعیت استراتژیکی که در جهان داریم، با توجه به تنوع آب و هوا و تنوع محصولات و مرز آبی 2700 کیلومتری و دیگر امتیازاتی که داریم میتوانستیم یک جامعه پیشرفته و خوشبخت را داشته باشیم و مردم دچار این گرفتاری های یومیه امروزی نباشند و این اشتباهات بوده است که ما را امروز به اینجا رسانده است که سیاست داخلی اشتباه بوده، عدم رعایت آزادی ها، تشکیل ندادن مجلس مؤسسان در همان آغاز که وعده اش داده شد و رفتند به طرف مجلس خبرگان و یک قانون اساسی که کم و کیفش را همگان آگاهند و بعد نظارت استصوابی برای نمایندگان مجلس درست کردند که هرکسی که توسط شورای نگهبان تائید صلاحیت نشود حق کاندیداتوری ندارد؛ این بدان معناست که تمام طرفداران حاکمیت و تمام کسانی که در دایره قدرت هستند میتوانند کاندیدا شوند و مردم مجبورند فقط به آنها رأی دهند و این انتخابات از اساس ایراد دارد و نمیتوان اسم آن را انتخابات گذاشت و در حقیقت یک انتصابات دو درجهای است. اول شورای نگهبان انتصاب میکند و بعد مردم میروند از بین آن منتصبین انتخاب میکنند که این اشتباهات سیاست داخلی بود. از نظر سیاست خارجی دلیلی نداشت که از آغاز انقلاب دشمن تراشیهای بیهوده بکنند چه در کشورهای همسایه و چه در کشورهای به اصطلاح فرامنطقهای و قدرت های جهانی. ما چه ضدیتی می توانستیم با آمریکا داشته باشیم که سفارتشان را به آن شکل بگیریم و گروگانگیری 444 روز ادامه پیدا کند و آن همه لطمه اقتصادی بخوریم و بعد هم جنگ با صدام حسین. ما سیاست خارجی که از انقلاب انتظار داشتیم سیاست نگاه به جامعهی عدم تعهد و سیاست عدم تعهد بدون وابستگی به قدرتهای جهانی و شرق و غرب، سیاست مستقل ایرانی، همان سیاستی که دکتر مصدق برای مملکت میخواست و پیشبینی کرده بود، ما کشوری بودیم که عقب نگه داشته شده و گرفتار استعمار و استبداد و حالا که رها شده بودیم، باید به سمت آزادی و استقلال میرفتیم، همان چیزی که شعار انقلاب بود، نه وابستگی از آن قدرت به این یکی قدرت، این وابستگی ما را به جایی نخواهد رساند و به هرحال از نظر اجتماعی، اقتصادی شما ببینید الان وضعیت اقتصادی در چه وضع بحرانی است و بعد فسادی که از بسیاری از وابستگان به حاکمیت دیده شد که فکر نمیکنم با این ابعاد و وسعت در تاریخ ما سابقه داشته باشد. به هرحال مسئله فقط صبقهی دینی حکومت نیست و مسئله عملکرد در سیاست داخلی و سیاست خارجی، مسائل اقتصادی و اجتماعی است که این گرفتاری ها امروز ایجاد شده است. به هرحال ما خواستار حاکمیتی هستیم معتقد به آزادی، استقلال و رعایت حقوق بشر و متعهد به رعایت اعلامیه جهانی حقوق بشر و عدالت اجتماعی و حافظ منافع ملی و فرهنگ و زبان ایرانی.
- جناب آقای دکتر عزیر به هرحال همه مطالبی که بیان کردید بیانگر مجموعه شرایط کنونی ایران هست که در حوزه های داخلی و خارجی و آنچه مربوط به داخل می شود در زمینه های اجتماعی، اقتصادی و در این همه مباحث اگر نتیجهگیری کنیم در واقع یک دوران توام با بحران در داخل و بحران در مناسبات خارجی و بین المللی هستیم. یکی از مسائلی که مطرح شده بود در واقع در رابطه با تحریم هاست. نگاه شما بطور خلاصه و با توجه به محدودیت زمانی ما در ارتباط با مسئله تحریمها یعنی بعد از مسئله برجام و پس از آن بیرون آمدن آمریکا و پس از آن آغاز تحریمهای جدیدتر شما نگاه تان چیست؟ و برای جامعه ایران این تحریمها را در چند کلمه چگونه توضیح میدهید، در اینجا حق با کیست؟
_ این تحریمها در حقیقت یک شمشیر دو دم است و تنها به حاکمیت صدمه نمیزند این تحریمها به ملت ایران هم صدمه میزند و شما اگر قیمت ارز و پولهای جهانی را از شش ماه پیش تاکنون مقایسه کنید می بینید که قیمت ارزهای معتبر جهانی حدودا سه برابر و گاهی بیشتر از سه برابر شده و این مسلما روی زندگی مردم ایران تاثیر می گذارد چون تمام قیمت ها با قیمت این ارزها و پول های معتبر جهانی تعیین و تکلیف میشود. شما الان اگر بخواهید در ایران میوه و مایحتاج اولیه را تهیه کنید می بینید که نسبت به شش ماه پیش سه برابر شده و همه صبحت از این میکنند که دلار سه برابر و چهار برابر شده و این در حقیقت اثراتی است که روی زندگی مردم دارد، حالا حاکمیت هم زیرفشار قرار میگیرد مسئله دیگری است و این که چرا اصلاً سبب شدند که این تحریمها پیش بیاید مسئله مهمتری است شما بعد از این که مذاکرت دولت جمهوری اسلامی با کشورهای پنج به علاوه یک انجام شد و به یک توافقنامه برجام رسیدند خب پولهای ایران هم که مسدود شده بود آزاد شد، دولتمردان دولت آقای روحانی آمدند صحبت از برجام دو و برجام سه و چهار کردند منظورشان از این برجام های دو و سه و چهار چه بود؟ قطع تنش با جامعه جهانی شاید در حقیقت آشتی کردن و کنار آمدن با آمریکا و جامعه جهانی منظورشان بود ولی فورا در مقابل این برجام دو و سه و چهار موضعگیری شد و به اینها گفتند نخیر برجام فقط همان یکی و راجع به انرژی هستهای بود و دیگر دنبالهای ندارد و البته این آقایان هم کاملا کوتاه آمدند و دنباله تز و برنامه قبلیشان را نیز نگرفتند و وضع به این صورت درآمد که دولت آمریکا تغییر کرد و دولتی آمد که همان قرارداد برجام را هم نپذیرفت و شرایط خوبی را که برای تفاهم وجود داشت و دولت اوباما در آن شرکت کرده بود و برجام را پذیرفته بود و پولها را آزاد کرده بود، ایران از دست داد و نبایست دوباره مسئله به این شکل برمیگشت اینها اشتباهاتی است که حاکمیت جمهوری اسلامی مرتکب شده و هم صدمه به معیشت و زندگی مردم ایران و هم صدمه به خود حاکمیت و دولت مستقر است که واقعاَ قابل توجیه نیست. تحریمها در زندگی مردم ایران اثر گذاشته و اثر آن از همان پنج شش ماه قبل که آمریکا از برجام خارج شد شروع شد و کاری به این 13 آبان هم نداشت و همچنان هم ادامه دارد و معلوم نیست ما به چه جایی خواهیم رسید.
جناب آقای موسویان همانطور که نظر شما را در رابطه با تحریمها شنیدیم این هست که بیمسئولیتی جمهوری اسلامی را شما رویش انگشت گذاشتید و اینکه به هرحال این تحریم ها فشارش را روی مردم و جامعه ایران وارد می کند ولی به هرحال بازهم یکی از مسائلی که مطرح هست این هست که در ارتباط با امر تحریمها که می توانیم نگاه های گوناگونی نسبت به سیاست آمریکا داشته باشیم آیا شما به عنوان نماینده جبهه ملی ایران نگاه تان در رابطه با حضور ایران در خاورمیانه در ارتباط با مسئله سوریه، عراق و یمن در چند کلمه بفرمایید نگاهتان در اینباره چیست؟ آیا ایران باید حضور پیدا کند یا اینکه این امر در جهت منافع ملت ایران قرار ندارد؟ در چند کلمه نظرتان را بفرمایید.
_ بله ما قبلا بارها اعلام کردیم که با دخالت خارج از مرزها و هدر دادن مقداری از منابع مالی کشور در این مناطق درگیری به هیچ وجه موافق نیستیم و معتقدیم این هزینه ها می تواند در داخل کشور برای سامان دادن زندگی مردم و بهبود معیشت هزینه بشود مسلم است که ما موافقت نداریم. ما کشوری هستیم که برای استقلال و آزادی انقلاب کردیم ولی پیش از انقلاب از نظر اقتصادی مردم خیلی وضع بدی نداشتند و رفاه نسبی بود و برای استقلال و آزادی و کرامت انسانی و عدالت انقلاب کردند. امروز روی آن سوءِسیاستها آن استقلال و آزادی که تأمین نشده وضعیت معیشیتی مردم در اثر هدر دادن منابع مالی در جاهای غیرضروری نگران کننده شده که تطبیقی با منافع ملی مردم ایران ندارد و ما با درگیری و دشمنتراشی موافق نیستیم. این گفتهی چرچیل است که بریتانیای کبیر یک دوست یا دشمن ابدی ندارد و هرجا که منافع ملی ما ایجاب کند در باب استیفای منافع ملیمان ما با افراد دوست هستیم. ما هم کشوری هستیم که باید منافع ملی مان را دنبال کنیم.
متشکر، نگاه شما بسیار روشن است دکتر عزیز، بنابراین و به هرحال در این بخش پایانی صبحت ما، هرچند ما فرصتهای دیگری برای گفتگو و تبادل نظر خواهیم داشت و پیشاپیش در این زمینه از شما تشکر می کنم. ولی اجازه دهید در این چند دقیقه ای که ما هنوز در پیش داریم از شما سوال کنم این که به هرحال جبهه ملی ایران چه نوع آلترناتیوی برای امروز و فردای ایران می بیند؟ یعنی مشخصا جبهه ملی ایران معتقد است که باید از جمهوری اسلامی ایران گذر کرد؟ آیا فهم من درست است؟ باید گذر کرد؟ خواسته ها و تقاضاهای شما در چهارچوب این نظام نمی تواند قابل اجرا باشد؟ و بنابراین باید گذر کرد و به این دوره پایان بخشید؟ اگر باید گذر کرد و پایان داد شما چه آلترناتیوی را برای فردای ایران در نظر میگیرید؟
جناب دکتر ایجادی ما در یک بیانیه ای که در 5 مرداد بعنوان سرمقاله پیام جبهه ملی ایران در شماره 192 منتشر کردیم، پیشنهاداتی را به هیئت حاکمه جمهوری اسلامی دادیم، پیشنهاد کردیم که اگر کشور و خود حاکمیت جمهوری اسلامی این بحران ها را بتوانند به صورت آرام بدون این که خساراتی متوجه کشور شود، باید سه گام بردارند؛ گام اول باید با مردم آشتیجویانه برخورد کنند و دست از خشونت نسبت به مردم و اعتراضات مردمی بردارند و برای شروع این آشتی جویی در گام اول زندانیان سیاسی در سراسر کشور را آزاد کنند و خانوادههایی که نگران فرزندانشان در داخل زندانها هستند از نگرانی برهانند. در گام دوم آزادیهایی که خواستهی اول انقلاب بود از جمله آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی تظاهرات، آزادی تشکیل سندیکاها و اتحادیهها، آزادی بیان، قلم و مطبوعات و … را لحاظ کنند که این آزادی ها در خود قانون اساسی جمهوری اسلامی هم آمده و مورد توجه قرار نمیگیرد و درگام سوم گفتیم که تحت نظارت یک هیأتی که مورد قبول همگان باشد یک مجلس مؤسسان تشکیل شود و این مجلس مؤسسان نظم و نسق آینده کشور را مشخص کند، آنچه که این مجلس مؤسسان واقعی و بدون دخالت حکومت و هیچ سیاست دیگری در نظر بگیرد صلاح ملت ایران است، مسلما مصلحت برقراری حاکمیت ملی و دموکراسی در یک نظام مبتنی بر رای مردم و به صورت جمهوری است. حکومت دیگری به غیر از جمهوری بعد از این همه خساراتی که سال ها ملت ایران خورده است، پذیرفتنی نیست. حکومت باید جمهوری باشد که ملت در زمان معین بتوانند رئیس قوه مجریه کشور را با رای خودشان انتخاب کنند، اگر بعد از چهار سال راندمان و طرز کار او را نپسندیدند او را برکنار کنند و کس دیگری را جای او بگذارند. نظامی که بر اساس توارث و ژن باشد امروز دیگری پذیرفته نیست. من فکر می کنم سوال شما را پاسخ داده باشم.
مسلما و خیلی متشکرم. راجع به این جمعبندی که مطرح کردید با نوعی آلترناتیو بعدی که گفتید و در یک کلمه می شود گفت که طرفداری از جمهوری واقعی متکی بر جدا بودن سه قوه، آزادی احزاب و آزادی بیان و دموکراسی و این ها از جمله ویژگی هایی هست که برای حکومت بعدی در نظر می گیرید و به هرحال فکر می کنم که این خواستهها که بخش عظیمی از خواستههای مردم ایران هست هیچ خوانایی با مدل قدرت کنونی ندارد. خب یک نکته ای هم که میخواستم از شما بپرسم در حالیکه قبلاَ نظرتان را شنیدم و باز میخواستم دقیقتر بشنوم و آن اینکه بارها تکرار کردید که در آن مدل قدرت جدید باید از امر دین جدا باشد یعنی جدایی دین از حکومت. و همانطور که خودتان خوب میدانید در قانون اساسی ایران به اسلام و فقه شیعه رجوع داده می شود و بنابراین در مجموعه ای از قوانین در ایران تکرار می شود، از جمله مسئله قصاص که گفتید و حقوق زنان و مسائل مربوط به ارث را می شود مطرح کرد. خب اگر شما تاکید می کنید که این جدایی باید صورت بگیرد، ضرورت اش به چه خاطر هست؟ این ضرورت را شما مجددا برای ما توضیح بفرمایید!
_ ضرورت در درجه اول و مهم این است که هیچ ایدئولوژی نمیتواند با دموکراسی و حقوق بشر کنار هم قرار بگیرد و تطبیق کند؛ ایدئولوژی یعنی یک فکر قبلی و جاافتاده که همان باید اجرا بشود و این در حقیقت با آزادی، دموکراسی و حاکمیت ملی منافات دارد بنابراین ضروری است که دین از دولت جدا باشد صرف نظر از اینکه بسیاری از کسانی که خیلی متدین و دین باور هستند اعتقاد دارند که این اختلاط باعث صدمه به دین هم شده است و می شود. اختلاط دین و دولت به دین هم صدمه میزند و خیلی از افراد متدین الان به این مسئله اعتقاد دارند.
پس بنابراین با توجه به این تاکیدی که شما می کنید مدل حکومتی مدنظر شما اگر این جدایی را تجویز و بر آن تاکید می کند شیوه ی حکومتی بر پایه ولایت فقیهی نمی تواند باشد؟ قانون اساسی ایران آینده جدای از مبانی دینی باید باشد؟ و بنابراین عقل انسان ها و عقل شهروندان باید بر اساس حقوق شهروندی و یک مجلس واقعی است که تصمیم گیرنده ای برای آینده ایران باید باشد؛ با توجه به مجموعه تجربیات بین المللی و عقل سلیمی که ما باید از آن استفاده کنیم. و برای آخرین نکات می خواستم این دو مورد را از شما سوال کنم که به این ترتیب جناب آقای دکتر موسویان عزیز آیا در نگاه شما مسئله محیط زیست در حکومت بعدی چیست؟ آیا این امر یکی از مسائل مهم برنامه دولتی شما قرار می دهید یا نه؟
_ مسلما محیط زیست یک مطلب خیلی مهم برای ملت ایران و شهروندانی که در کشور زندگی میکنند، میباشد و یکی از اشتباهات جمهوری اسلامی این بوده است که اقدامات غیر کارشناسی روی سد سازیها و تغییر مسیر آب رودخانهها و از این دست کارها که صورت گرفته باعث شده است که خیلی به محیط زیست ایران صدمه خورده. محلی که برای یکی از سدهای ایران یعنی سد گتوند اگر [… (ناخوانا] خوزستان ما دچار آب شور نمی شد و این محل سد را بیست کیلومتر بالاتر قرار دادند و در نتیجه دریاچهای پر از نمک که هزاران تن نمک بود در این دریاچه حل شد و تمام خوزستان را شوره زار کرد و همینطور اشتباهاتی که در مورد محیط زیست در جاهای دیگر صورت گرفته و خشکیدن رودخانهها و تالابها را در بر داشته و اینها چیزهایی است که قطعا باید به آن رسیدگی شود و محیط زیست زیستگاه انسان و اولین شرط برای زندگی مرفه برای مردم داشتن آب و منابع طبیعی سالم و صحیح است که باید در اختیارشان باشد و این چیزی است که حتما باید روی آن کار کارشناسی زیادی بشود و این اشتباهاتی هم که شده در حقیقت تصحیح شود که بیشتر از این گرفتاری ها محیط زیستی نداشته باشیم.
و بالاخره به عنوان پرسش آخر خدمتتون عرض میکنم. همانطور که می دانید جامعه ایران یک جامعهای است که در بالا و پایین با بحران مواجه است و انتظارات مردم و شهروندان جامعه ایران بسیار بالاست؛ هم در ارتباط با حکومت آینده و نوع کیفیت زندگی برای آینده ، رفاه و آسایش مردم در آینده و به این خاطر هم هست که نگاه میکنند و به احزاب و نیروهای سیاسی که پیشنهادی برای آینده ایران دارند، توجه میکنند و صحبت از نوعی ائتلاف بزرگ میکنند اگر چنانچه این رژیم تصحیحپذیر نیست که در این چهل سال نشان داده که نیست پس بنابراین ریز تاکتیکها را باید در روند بعدی دید ولی به هرحال شما نگاه تان در این زمینه چیست؟ آیا نیروهای اپوزیسیون که انتظار زیادی نسبت به آنها وجود دارد و در میان این نیروها جبهه ملی ایران. شما رابطه خودتان را به عنوان جبهه ملی ایران با بخشهای دیگر اپوزیسیون چگونه تعریف میکنید؟ چگونه اینها می توانند همساز شوند؟ چگونه می توانند مسیر ثابتی را حرکت کنند که به آن آیندهای که مورد نظر جامعه ما هست نزدیک شویم؟ بفرمایید
_ من تصور میکنم تمام نیروهایی که به آزادی، استقلال، تمامیت ارضی، عدالت اجتماعی و حاکمیت ملی مبتنی بر رأی مردم در چهارچوب جمهوری پارلمانی اعتقاد داشته باشند میتوانند با هم همراه و همفکر حرکت کنند و کسانی که غیر از این چهارچوبهای ذهنی فکر دیگری دارند نمی توانند در این مجموعه حرکت کنند. هدف و مقصد باید یکی باشد تا افراد کنار هم قرار بگیرند. من اگر میخواهم از تهران حرکت کنم به طرف شمال خب با کسی که میخواهد از تهران به سمت اصفهان حرکت کند چگونه می توان همراه باشیم؟ مقصد او جای دیگری است و مقصد من جای دیگر که درست مخالف اوست و بنابراین نیروهایی که معتقد به آزادی، استقلال، تمامیت ارضی و عدالت ارضی و جمهوری پارلمانی با رای مردم باشند میتوانند باهم حرکت کنند و ائتلاف داشته باشند و برای آینده کشور کوشش کنند.
بالاخره بنابراین با توجه به نکاتی که مطرح کردید جناب آقای دکتر موسویان ما متوجه میشویم که در نگاه شما به عنوان رهبر جبهه ملی ایران نکتهای که تاکید می شود ضرورت این همگرایشی و همسویی بین اپوزیسیون ولیکن ترجیحی که شما می دهید روی آن اپوزیسیونی است که معتقد به جمهوریخواهی، آزادی، سکولاریزم و پلورالیزم است هرچند در پیشنهادات شما هم مطرح کردید که خواهان برگزاری یک مجلس مؤسسانی باشید که آن مجلس در واقع فرم و شکل قطعی حکومت را در آتیه مشخص کند. بنابراین از این فرصتی که به ما دادید بسیار بسیار متشکرم و امیدوارم که فرصت دیگری هم باشدکه حتما راجع به مسائل اساسی جامعه ایران با شما صحبت کنیم و به هرحال برای روزهای بهتر برای جامعه ایران. و نکتهی آخر و یا شاید خداحافظی اگر نکتهای هست بفرمایید که ما به این ترتیب به برنامه خودمان پایان میدهیم.
_ خیلی متشکرم از شما و امیدوارم در کوشش های میهنخواهانهای که میکنید پیروز باشید.
متشکرم.