از انقلاب مشروطیت بیش از یک سد و اندی سال می گذرد و هم میهنان ما هنوز به فرمانروایی و حاکمیت ملی دست نیافته اند. بیش از پانسد سال است که دولت انگلیس در کشور ما دست به هرکاری می زند و روند تاریخ ایران را دیگرگون می کند. همیشه انگلیس ها و نوکرانشان در بسیاری از رویدادهای تاریخی و در ویرانی کشور ما دست داشته اند مانند؛ در برپا کردن حکومت شیعه ی صفوی و فرستادن آخوندهای شیعه از جبل العامل لبنان به اصفهان، در جنگ دولت صفوی با پرتغالی ها در خلیج فارس، در نیرنگ ها و زمینه چینی برای کشتن شاهزادگان صفوی، در جدا کردن افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، بخش هایی از هندوستان و پاکستان از ایران، در جدا کردن آذربایجان و اران و عراق از ایران و در فرستادن برادران شرلی به نمایندگی دربار صفوی به اروپا، در جنگ های ایران و عثمانی، در جنگ های ایران روس، در قحطی بزرگ و کشتار سدها هزار ایرانی از گرسنگی در سال های ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ خورشیدی ( ۱۹۱۹ میلادی )، در جنگ های خانمان برانداز در جنوب ایران، در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی، در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در فرستادن خمینی به پاریس و سپس فرستادن او در سال ۱۳۵۷ از پاریس به تهران، در پیمان های پنهانی با روسیه، در پیمان بیست و پنج ساله با چین که نه پیمان نامه را پخش کرده اند و نه حق و حقوق انگلیس ها را در خلیج فارس روشن کرده اند. چگونه می شود پذیرفت که انگلیس ها پانسد سال در خلیج فارس همه کاره بوده باشند و نفت خلیج فارس را به یغما برده باشند و ناگهان بدون هیچ سر و صدا ناپدید شده باشند؟ چرا چین جانشین انگلیس در خلیج فارس شده است؟ آیا آنچه چینی ها در خلیج فارس انجام می دهند بدون اطلاع و دخالت انگلیس ها است؟
درباره ی آنچه در بالا برشمردم صدها کتاب و هزاران صفحه تاریخ به چاپ رسیده است. محمود محمود در تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم در هشت جلد، دخالت های دولت انگلیس در ایران را با سدها سند تاریخی نشان داده است. نام خانوادگی محمود محمود پهلوی بوده و رضا شصت تیری که نام خانوادگی نداشت این نام خانوادگی را به زور از محمود پهلوی گرفت. جوانان ما از تاریخ ایران به ویژه تاریخ مشروطیت، تاریخ سد سال گذشته و آنچه در سال ۱۳۵۷ روی داد باید آگاهی داشته باشند. شوربختانه دستگاه تبلیغانی حکومت اسلامی جوانان ما را از دانستن تاریخ معاصر هم محروم کرده است. کتاب خواندن و تاریخ دانستن نزد نسل امروزی جوانان ما مسخره شده است. به جوانان میهن ما یاد داده اند که پدرانشان در سال ۱۳۵۷ اشتباه کرده اند. بر چیدن بساط یک پادشاه دیکتاتور که حق دخالت در امور اجرایی کشور را نداشت نادرست نبود. شاه در یک کشور مشروطه برابر قانون یک مقام غیر مسئول و تشریفاتی بوده است. شاه های پهلوی به قانون مشروطیت و ملت ایران خیانت کردند. آن ها با دخالت در کارهای اجرایی کشور از ایجاد حزب های آزاد و فعالیت های سیاسی جلوگیری کردند. روزی که شاه ایران را ترک کرد، نهادهای سیاسی ملی و حزبی نبود که کشور را اداره کند. خمینی که بر امواج نارضایتی ملت سوار شده بود با وعده های دروغ و فریبکاری به بهانه ی دین قدرت را در دست گرفت. آنچه خمینی به دستور اربابان خارجی اش انجام داد نادرست و خدعه بود. پدران همین جوانان امروزی برای آزادی و حق رأی خود بساط حکومت پهلوی را برچیدند. همین جوانان پس از تقلب در انتخابات سال ۱۳۸۸ در خیابان ها فریاد می زدند رأی من کجاست؟ حق رأی و حاکمیت مردم با ولایت فقیه پایمال شد. آخوندها با قران و دین و دروغ انقلاب را به کجراه دین کشاندند. جوانان انقلابی کشور ما را به جرم سَبِ پیامبر ( ناسزا گفتن به محمد یک عرب غیر ایرانی) و سَبِ امامان شیعه تیرباران کردند و می کنند. کسانی که امروز در خیابان ها برای به سرانجام رساندن انقلابی دیگر جانفشانی می کنند باید از گذشته ی انقلاب های پدران خود آگاهی بیابند. با آن که روزگار ما با روزگار انقلاب مشروطیت یکی نیست و شرائط تغییر کرده است، اما آخوندها همچنان همان سخنان سد سال پیش را می زنند و مردمان ما را به بهانه های دینی می کشند. از دوازدهم فروردین ۱۳۵۸ که خمینی با یک همه پرسی ( رفراندوم) کلاه بزرگی بر سر ملت ایران گذاشت تا کنون کشتار جوانان ما به بهانه های فریبکارانه ادامه دارد. کشتار و شکنجه در زندان ها روز به روز بیشتر می شود. در خیابان جنگ بین نیروهای اشغالگر و جوانان بی گناه و بی سلاح ما ادامه دارد. در این جنگ نابرابر نه جنگ افزار در دست جوانان است و نه آن ها آگاهی دارند چرا و چگونه باید بجنگند، آن ها تنها کشته می دهند. هنوز کسی نمی داند که این حکومت ضد ملی و ضد ایرانی کی و چگونه سرنگون می شود و یک حاکمیت ملی چگونه برپا می شود؟
هرگاه ملتی که به گونه ای انبوه و همگانی از حاکم دیکتاتور خود ناراضی باشد، زمان براندازی و تشکیل دولت موقت خود جوش فرارسیده است. زیرا حکومت غاصب چون پشتوانه ی ملی و مردمی ندارد خود به خود محکوم به نابودی است. در چنین حالتی هر گروه اجتماعی معترض با پشتوانه ی ملی می تواند در برابر حکومت غاصب ایستادگی کند و پیروز شود. یک گروه اجتماعی قدرتمند و همه گیر؛ مانند جنبش معلمان چرا در خود نمی بیند که برای براندازی این حکومت پوشالی یک مدیریت برای اداره ی کشور تشکیل دهد؟ زندانیان سیاسی که به جرم براندازی در زندان هستند با تشکیل یک دولت موقت می توانند در زندان کار براندازی را به انجام برسانند. نمایندگان سندیکاها که برگزیدگان صنف های خودشان هستند، شایسته ترین گروه برای تشکیل دولت موقت هستند. هر گروهی از مخالفان حکومت اسلامی اگر در برابر این حکومت به گونه ای خود مختار، دولت موقت تشکیل دهد مورد تأیید ملت ایران قرار خواهد گرفت. در بهمن ۵۷ اگر کمیته ی اعتصاب که از نمایندگان وزارتخانه ها تشکیل شده بود پیش از آمدن خمینی به ایران دولت موقت را تشکیل داده بود می توانست اجازه ی ورود به ایران را به هواپیمای حامل خمینی ندهد. باید با ابتکار عمل کار را یکسره کرد. ملت ایران باید پیش از سقوط این حکومت ضد ایرانی یک دولت موقت برپا کند تا بتواند کار گذار از حکومت اسلامی و برپایی مجلس مؤسسان و انتخابات واقعی ملت ایران را سامان دهد.
منوچهر تقوی بیات
از حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
چهاردهم مهرماه ۱۴۰۱ خورشیدی برابر با ۶ اکتبر ۲۰۲۲ میلادی