جلال ایجادی
در تمام دوران جمهوری اسلامی سیاست در عرصه محیط زیستی جز ویرانگری در طبیعت و نابودی فزاینده ثروت های طبیعی و افزایش بحران چیز دیگری نبوده است. دولت های گوناگون با مدیران و تکنوکراتهایشان در زمینه محیط زیست آمدند ولی برای بهبود محیط زیست، نه بودجه جدی داشتند، نه پروژه جدی ارائه دادند، نه گزارش جدی از آسیب ها عرضه کردند و نه اقدامی برای فرهنگ و اقتصاد زیست محیطی کردند. دولت حسن روحانی مانند دولت های پیشین جمهوری اسلامی است و کارنامه اش سیاه است.
غارت محیط زیست توسط طبقه حاکم
قدرت سیاسی جمهوری اسلامی و طبقه حاکم از نظر تاریخی، ایدئولوژی مکتبی اسلامی و تربیتی، پیوسته بدور از فرهنگ محیط زیستی بوده است. کسانی که به دوستداران طبیعت و کوشندگان اکولوژی تبدیل می شوند با اومانیسم و خردگرایی نزدیکی دارند و قدرت انتقادی آنها به تولید و مصرف، ذهن هایشان را آماده ساخته است. احترام به حقوق بشر بناگزیر به احترام به حقوق زیست محیطی می رسد. حسن روحانی یک فرد مذهبی امنیتی بوده و هدف او بقای حکومت اسلامی و کسب امتیاز برای خویش است. او در تمام زندگی اش هیچگاه در زمینه زیست محیطی شناخت و دانش و حساسیت نداشته است و مانند همه آخوندها از فرهنگ مدرن و متکی بر اومانیسم و دوستداری طبیعت برخوردار نبوده است. اینگونه افراد با روحیه غارت و چپاول و رانتخواری پرورش یافته اند. طبقه حاکم و تمام نمایندگان سیاسی آن با روحیه دزدی و زورگوئی و کلک زدن هستند و همانگونه که به اجتماع نیرنگ می زنند و ثروت های اقتصادی را می ربایند در زمینه محیط زیست دارای رفتار سودجویانه و سوداگرانه هستند و دروغگوئی و پنهانکاری قاعده آنهاست. سرکوب فعالان محیط زیست، قتل کاووس سیدامامی در زندان، اتهام فعالان محیط زیست از «جاسوسی» تا «فسادفی الارض» و «تجزیه طلبی» و دادگاه های اسلامی پشت درهای بسته، سیاست طبقه حاکمه ای است که «مزاحمی» برای انجام غارت خود نمی خواهد. دولت روحانی مجری این سیاست تخریب و سرکوب بوده است.
طبقه حاکم پیوسته کارگزاران تکنوکرات ویژه خود را بوجود آورده است. تکنوکراتهای اداری که در سازمان محیط زیست حکومتی مسئولیت دارند فاقد درک عمیق و فاقد شایستگی لازم بوده و بیشتر زندگی شغلی خود را مدیریت می کنند و هرگز توانایی مقابله با مافیای زمینخوار و خاک خوار و جنگلخوار و متخلفان اقتصادی در عرصه محیط زیست را ندارند. بطور مسلم در دستگاه سازمان محیط زیست انسانهای دلسوز و متخصص وجود دارند ولی در نظام سیاسی فرسوده و بوروکراتیک انرژی های مثبت به هدر می رود. مسئولانی مانند کلانتری و ابتکار و زنگنه هیچ پروژه مهم و حساسیت جدی در زمینه محیط زیست نداشته و جزو تبهکاران محیط زیست بشمار می آیند. زنگنه بهعنوان وزیر نفت در راس وزارتخانه ای بوده که بیشترین آلایندههای صنایع وابسته به این وزارتخانه را در سراسر ایران پخش نموده است و تالاب های عسلویه و خوزستان و گچساران و بوشهر و مسجد سلیمان را به آلودگی و بحران کشانده است.
معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست در دولت یازدهم یک سلسله اقدامهای قانونی در باره محیط زیست را اعلام نمود. ولی او در دوران مسئولیت خود بطور مشخص در باره بحران خشکسالی، آلودگی هوا و تخریب منابع طبیعی، کاهش آلودگی هوا در تهران و کلانشهرها، مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا، حفاظت از تالابها، طرح تنفس جنگلهای هیرکانی، تقویت اقتصاد سبز، ساماندهی باغ وحشها و حذف حیوان از سیرکها، تقویت دیپلماسی محیط زیست و غیره چه کرد و کدام دستاورد را به ارمغان آورد؟ در جمهوری اسلامی انجایی که قاعده قانونی تصویب می شود هیچ تضمین اجرایی وجود ندارد. در کنفرانس 2015 پاریس که در مورد مبارزه با گرمایش زمین بود و منجر به امضای پیمانه نامه جهانی شد، خانم ابتکار جز عکس دسته جمعی با آقای اوباما، چه کرد و چه تغییری در سیاست در داخل ایران بوجود آورد؟ او در باره آلودگی های متعدد درکلان شهرها چه اقدامی در نظر گرفت و در مورد خودروهای فرسوده و سوخت فسیلی شرکتهای تولیدی چه کرد؟ پس از معصومه ابتکار، کلانتری وارد صحنه می شود و ویرانگری ها اوج می گیرد. همه کنشگران در داوری خود او را متهم ساختند زیرا تحقیر فعالان درستکار و اقتدارگرایی اش ویژگی اصلی او بوده است. کلانتری همه جناح ها و باندها و گروه های مافیایی را خشنود می سازد و با مدیریت او محیط زیست ناتوان تر می گردد. طبقه حاکمه بیش از چهار دهه بر این کشور مسلط است و رانت خواری او در دوران روحانی تامین شد و در همین دوران مانند دوران احمدی نژاد منابع طبیعی ایران مورد ضربه سیستماتیک قرار گرفت.
سازش کلانتری با خرابکاران محیط زیست
کارنامه عیسی کلانتری چیست؟ در شرایط بحران عمومی اقلیم جهانی، عوانل موثر تخریب در ایران کدامند و تخریب آبهای سطحی و منابع زیر زمینی آبی در ایران چه سیاست ویژه ای در کوتاه مدت و دراز مدت می طلبید و دولت روحانی چه کرد؟ با وجود شعارهای تاکتیکی انتخاباتی حسن روحانی، خانم ابتکار و آقای کلانتری و تکنوکراتها و بوروکراتهای دولت در عرصه محیط زیست ایران وضع را آشفته تر و ناهنجارتر نمودند. آقای کلانتری در دولت رفسنجانی و خاتمی وزیر کشاورزی بود و کارنامه ضدمحیط زیست سنگینی از خود به جا گذاشت. او در دولت روحانی و در ادامه همان بینش و در سازش با سپاه به خرابکاری ادامه داد. او بعنوان رئیس سازمان محیط زیست دولت بیش از همه راه را برای دستاندازی به منابع و سرمایههای طبیعی و حتا حیات وحش هموار نمود. او کسی است که پروژههای ضداکولوژی انتقال آب و سدسازیها را تائید کرد و در برابر نهادهای مذهبی مانند سازمان اوقاف و نهادهای نظامی مانند قرارگاه خاتم پیوسته کرنش کرده و محیط زیست را فدای معامله گری خود نموده است. افزون بر آن گسترش بحران آب دامنه بیسابقه ای یافت. در اوت ۲۰۱۹ برابر با مرداد ۱۳۹۸ برپایه تازه ترین برآورد «مؤسسه منابع جهان» در «اطلس خطرات آبی»، ایران در رده چهارم ارزیابی می گردد و به بیان دیگر وضع ایران نزدیک به «روز آخر»، نزدیک به پایان منابع آبی خود قرار گرفته است.
در دوران آقای کلانتری قرارگاه خاتمالانبیا و ثارالله، وابسته به سپاه برای پروژه های «عمرانی» خود به طبیعت ایران ضربه زدند و مافیای آستان قدس رضوی و سازمان اوقاف در ورود به بازرگانی چوب و تغییر کاربری زمینهای جنگلی و انحصار در مالکیت بر چاههای عمیق در مناطق مختلف ایران کار خود را ادامه دادند و دولت روحانی و عیسی کلانتری پیوسته پشتیبان آنان بودند. سپاه نقش مهلکی در تخریب داشته است. تصرف زمین های مرتعی در دماوند، تصاحب مناطقی از جنگلهای ارسباران و هیرکانی برای فروش چوب و ورود سپاه به عنوان مجری یا ناظر در تما م پروژه های سدسازی انتقال آب از چابهار گرفته تا گمیشان، نشان دهنده قدرت انحصاری سپاه و درماندگی سازمان محیط زیست است.
عیسی کلانتری از «منتقدان» بهرهبرداری بیرویه از طبیعت است، با اینحال همیشه او دستورهای ویرانگر صادر کرده است. موافقت با ساخت سد در شمال کشور، دستور انتقال آب کارون به استان کرمان، موافقت با ساخت هتل در آشوراده، دستور ساخت شهرک ویلایی در منطقه حفاظتشده تنگتکاب در خوزستان، موافقت با آب ونک ـ سولگان به دشتهای رفسنجان، بخشی از تصمیمهای ضداکولوژیکی او می باشد که بدون مشورت با کنشگران و با حذف منتقدان انجام داده است. او می گوید ایران «ورشکسته آبی» است ولی هیچ طرحی برای نجات از بحران ساختاری آب ارائه نمی دهد و در همان زمان به پروژههای زیان آور ادامه می دهد. کلانتری این کارها را «معامله» مینامد و خود را «واقعگرا» معرفی می کند. بعنوان نمونه درباره سدسازی در جنگلهای شمال که یک میلیون و ۲۰۰هزار مترمربع از جنگلهای شمال تخریب گشته، او گفته است می توان «در قالب معاملهای با وزارت نیرو» در ازای صدور مجوز ساخت سد، از آنها خواسته شود جنگلهای نابودشده را احیا کنند. به اعتقاد کلانتری اگر سازمان محیط زیست زیاد پاپیچ صنعت شود و بخواهد «تمام قد در برابر اقدامات ضد محیط زیستی بایستد، قطعا قربانی خواهد شد.». ایدئولوژی او اولویت بخشیدن به اقتصاد رانتی و ضدمحیط زیستی است و معامله گری او پیوسته به زیان محیط زیست ایران تمام می شود.
خرابکاری در کار کنشگران محیط زیست ایران و کنارگذاشتن آنها و عدم اعتراض به زندان و شکنجه کوشندگان محیط زیست، از جمله فعالیت های زیان آور او می باشد. او همیشه تابع وزیران صنعت و معدن و شهرسازی و جهاد کشاورزی و سپاه پاسداران بوده است. تخریب پوشش های جنگلی و مرغزارها، خشکاندن رودها و تالابها و دریاچه ها، افزایش آلودگی هوا و خاک، تشدید بحران آب، پخش نگرش امنیتی و اتهام واهی نسبت به کنشگران زیست محیطی، ضربه زدن به کشاورزان، از جمله اقدام های تخریبی است که متکی بر سازشکاری نهادهای دولتی است.
مافیاها و دولت ها
دولت روحانی در محاصره مافیای کوه خواری و مافیای شکار و مافیای جنگل و غیره قرارداشته است. طبق گزارش های دولتی در سال ۹۸ تنها از ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ سالانه ۱۲ هزار هکتار جنگل در ایران از بین رفته است و همین امر یعنی نابودی پوشش جنگلی یکی از عوامل سیل های ویرانگر بوده است. در تمام دوران حسن روحانی مانند دوران احمدی نژاد تخریب های محیط زیستی ادامه یافت و مسئولان کوچک و بزرگ، سیاسی و اداری، به مافیاهای گوناگون چراغ سبز نشان دادند و یا با ناتوانی و بی لیاقتی نظاره گر و گزارشگر تخریب ها شدند. مسئولیت پذیری و بکارگیری پروژه های بهبودی هرگز در منش و سیاست این افراد نبوده و افزون بر آن ایجاد سانسور و توطئه در کار روزنامه نگاران دلسوز و خرابکاری در فعالیت کنشگران محیط زیست ایران، خط اصلی مشی دولتی بوده است.
سرزمین های گسترده ای در ایران به خشکسالی و بیابان زایی کشیده شده اند، منابع آبی بسیاری نابوده شده اند، کشت ها و مراتع گسترده ای ویران شده اند و کشاورزان بیشماری به ورشکستگی افتاده اند. دولتی که ادعای نجات دریاچه ارومیه را داشت، پس از 8 سال چه کارنامه ای ارائه می دهد؟ کارنامه محیط زیست روحانی کاملن فاجعه بار است و ما شاهد حجم عظیم ویرانگری هستیم. کرنش در برابر مافیاهای گوناگون دولتی و خصوصی، حذف پیاپی بودجه زیست محیطی، بی مسئولیتی در مورد افزایش آلودگی ها و ضربه به سلامتی شهروندان، ادامه سدسازی های رانتخوارانه، ادامه آتش در جنگلهای زاگرس، طوفانهای ماسه در سیستان و بلوچستان، آلودگی های نفتی و ریزگردهای خوزستان، سرنوشت سیاه دریاچه ارومیه و زاینده رود و هامون و گاوخونی و رودکارون، هتل سازی در میان جنگلهای شمال، فروش خاک ایران برای تخریب خلیج فارس توسط همسایگان، و غیره جنبه هایی از کارنامه حسن روحانی است.
انحصار سدسازی در اختیار قرارگاه خاتمالانبیاء سپاه پاسداران می باشد و سدسازهای ضداکولوژیکی پیوسته جریان دارد. در کشور برای مدیریت ۷۹ میلیارد مترمکعب آب، شمار زیادی سد ساخته شده در حالیکه همه روانآبهای کشور نزدیک ۴۶ میلیارد مترمکعب می باشد. در حال کنونی ۱۱۰ سد در ایران در حال ساخت بوده که هزینه ساخت آنها به گفته محمد درویش، کنشگر محیط زیست و از مسئولان پیشین سازمان حفاظت محیط زیست ۱۵۰هزار میلیارد تومان است. سود عظیم این سرمایهگذاری ها در سدها و پروژههای انتقال آب بشکل مستقیم و غیرمستقیم به حساب قرارگاه خاتمالانبیا و شرکتهای زیرمجموعه سپاه پاسداران واریز می گردد. حال باید فکر کرد که آیا سرکوب و کشتن کنشگران محیط زیست ایران اتفاقی است؟ فعالیت این کنشگران مانعی در برابر چپاول و تخریب زیست محیطی است. سازمان اطلاعات و سپاه همیشه در حال توطئه گری علیه کنشگران بوده زیرا محیط زیست باید فدای منافع مافیاهای سیاسی و اقتصادی گردد.
در زمان دولت روحانی تکنوکراتهای توسعهگرا می گویند تنها اقتصاد است که جدی می باشد و سپس سپاه جنگل ها را به جاده و پادگان نظامی تبدیل می کند و سدسازی را ادامه می دهد، مسئولیت کنوانسیون تنوع زیستی به وزارت جهاد کشاورزی سپرده میشود، وزارت نیرو آب سدها را برای احیای دریاچه ارومیه رها نمی کند و کلانتری می گوید چون بودجههای مورد نیاز نداریم «دریاچه هم طبق برنامه در سال ١۴٠٢ احیا نخواهد شد».
کارنامه سیاه روحانی
واقعیت اینستکه جمهوری اسلامی فاقد اراده و بینش محیط زیستی بوده و افزون برآن در محاصره یک ایدئولوژی تولیدستا و رانتی و ناشفاف قرار داشته و دستگاه نظامی سپاه در همه زمینه ها خود را به دولت ها تحمیل می کند. پول و تفنگ سپاه حکم آخر را می دهد.
حسن روحانی در آغاز چنین گفت: «اگر به محیط زیست توجه نشود توسعه ناپایدار خواهد بود. امروز حفظ آب باد و هوا جزو موارد مهم امر به معروف است. هم در بقای محیط زیست و هم برای متنعم شدن انسان های امروز و بویژه فردا، ما در برابر فرزندان و نسل های آینده مسوول هستیم». حال زمانی که کارنامه 8 ساله او بررسی می شود می بینیم که شعارهای او با واقعیت عملکرد او بسیار متفاوت است. در خرداد ۹۸، صد شخصیت فعال محیط زیست در نامه ای به رئیس جمهور، دولت روحانی را واجد عنوان «محیط زیستی ترین دولت» ندانسته و پارهای از تصمیم های خطا و اشتباه دولت در بخش محیط زیست را اینگونه برشمردند:
موافقت با پروژههای انتقال آب مانند طرح انتقال آب خزر به سمنان، خلیج فارس به یزد و دریای عمان به مشهد،
اظهارنظرهای شعاری و غیر علمی درباره پروژههای انتقال آب و سدسازی بخصوص بعد از وقوع سیلها،
بیتوجهی به شرایط فعالان محیط زیست و فراهم نکردن بستر لازم برای فعالیت سازمانهای مردمنهاد و وجود بوروکراسی،
انتصاب مدیران غیر متخصص در سازمانهای تخصصی «حفاظت محیطزیست» و «جنگلها، مراتع و آبخیزداری»،
بیتوجهی به پژوهشهای علمی و استفاده نکردن از نتایج تحقیقات در برنامهریزی و ارزیابی پروژههای زیستمحیطی،
بلاتکلیفی مدارس طبیعت به عنوان الگویی مناسب برای آموزشهای محیطزیستی به کودکان،
بیتوجهی به دیپلماسی آب و تامین حقابههای کشور، در نتیجه نابودی بیشتر تالابها مانند هامون، انزلی و هورالعظیم،
مهار نشدن ریزگردها در بیشتر استانها و تداوم رشد بیابانزایی در کشور،
زوال اکوسیستم زاگرس و به رسمیت شناخته شدن نسق زراعی اراضی زیرآشکوب زاگرس،
واگذاری مرجعیت کنوانسیون تنوع زیستی به وزارت جهاد کشاورزی،
واردات بیرویه محصولات تراریخته،
کاهش ۷۲هزار هکتار از وسعت مناطق چهارگانه و پایبند نبودن به پیمانهای بینالمللی مانند معاهده ناگویای ژاپن برای افزایش وسعت مناطق حفاظت شده محیط زیست،
تبدیل بخشی از اراضی ملی به قرقهای اختصاصی شکار،
محدود شدن حمایت از محیطبانان و جنگلبانان به انجام اقدامات نمایشی،
واگذاری مناطق حفاظتشده مانند منطقه حفاظتشده لشگردر ملایر به معدن سرمک،
اجرای طرحهای گردشگری بیضابطه در زیستگاههای بکر مانند جزیره آشوراده و منطقه حفاظتشده خاییز،
تداوم روند آلودگیهای هوا در کلانشهرها به دلیل بیتوجهی به توسعه ناوگان حملونقل عمومی و حمایت نکردن سازمان حفاظت محیطزیست از ترویج دوچرخهسواری،
بیتوجهی به مساله مدیریت پسماند در سراسر کشور بخصوص در استانهای ساحلی شمال و جنوب،
ادامه روند سدسازی به ویژه در جنگلهای هیرکانی،
جولان کشتیهای صید ترال چینی در آبهای جنوبی کشور.
همه موارد بالا بیانگر کارنامه سیاه حسن روحانی است. انتخاب عیسی کلانتری و ندادن بودجه و بی توجهی به خواستهای کوشندگان محیط زیست و بحساب نیاوردن کارشناسی متخصصان و ادامه سیاست نفتی و معامله گری با سپاه، از جانب روحانی نتیجه دیگری جز همین ویرانگری ها نمی توانست داشته باشد. پوسیدگی ایدئولوژی اسلامی و فساد طبقه آخوند و نظامیان و قدرت رانتخواران طبیعت ایران، هرگونه بهبود در زیستبوم را ناممکن می سازد. درک چالش های زیست محیطی به فرهنگ و بینش و دانش انسان بستگی دارد و حاکمان در ایران از چنین درکی محروم هستند.
دکتر اسماعیل کهرم، بوم شناس و فعال محیط زیست و استاد دانشگاه، از جمله امضاء کنندگان این نامه به حسن روحانی، در اعتراض به عیسی کلانتری می گوید: «حسن روحانی فردی را به ریاست سازمان برگزید که میگوید برای حفظ ۴ تا یوزپلنگ، منابع آبی را به خطر نمیاندازند، حال آنکه متولی آب وزیر نیرو است نه سازمان حفاظت از محیط زیست که باید دغدغه زیست محیطی داشته باشد… عیسی کلانتری فردی است که دیکتاتور مابانه، منتقدانش را عناصر تودهای خطاب میکند، از چنین فردی چه انتظاری می توان داشت… دولت روحانی برای دریاچه ارومیه پول خرج کرد، کمیته احیاء تشکیل داد، ولی این کمیته کاری از پیش نبرد. اخیرا از سفری برمیگشتم، هواپیما از بالای دریاچه ارومیه عبور میکرد، جزایر ۱۰۲ گانه این دریاچه مثل کله قند بیرون زده بودند، وقتی می پرسیم چرا؟ میگویند گرمایش زمین دریاچه را به این روز انداخته است. وقتی میگوییم پس چرا ۷۰ کیلومتر غرب دریاچه ارومیه، دریاچه وان ترکیه مثل فیروزه میدرخشد؟ چرا گرمایش زمین به فاصله ۷۰ کیلومتر چنین تاثیری نگذاشته؟ پاسخی ندارند.»
دورنمای اکولوژیکی برای ایران در بیست اصل
چرخش اکولوژیکی در چارچوب نظام جمهوری اسلامی ناممکن است. نظام دینی و استبدادی دارای درک فرسوده و غارتگرانه است و نفت را رانت استراتژیک خود می داند. چرخش بسوی اقتصاد پایدار مستلزم یک سیاست نوین در صنعت و کشاورزی و تولید است و نیازمند استراتژی گسست با الگوی سوختی کنونی است. در ایران، مدل تصمیم گیری سیاسی کلان اقتدارگرا، وجود شبکه های مافیایی و حذف شهروند و کنشگر از روند گفتگو و رایزنی، در تناقض آشکار با دمکراسی زیستبومگرا می باشد. امر محیط زیست یک امر تکنیکی و فرعی نیست. امر زیست محیطی، یک بینش، یک فلسفه، یک سیاست، یک اقتصاد و یک فرهنگ است. بسیاری از گرایش ها و نخبگان جامعه فاقد چنین درکی هستند و گرفتار درک محدود و سنتی می باشند و در پی لعابی در برنامه خود هستند.(1) ولی بهرحال هر برنامه جدی و جدید سیاسی و فرهنگی و اقتصادی، برای یک حکومت سکولار و برای کنشگران، باید محورهای زیر را در نظر داشته باشد.
کنشگران محیط زیست ایران و متخصصان اکولوژی پیوسته محورهای کار را بیان کرده اند. در اینجا بطور فشرده درخواست های محیط زیستی در کوتاه و دراز مدت را برای ایران اینگونه میتوان برشمرد:
یکم، طرح همه جانبه اقتصادی فرهنگی و اجتماعی و آموزشی برپایه زیستبومگرایی و گفتمان فلسفی در باره رابطه انسان و طبیعت،
دوم، تخریب سدهای زیان آور و جلوگیری از سدهای جدید، کاهش میزان وابستگی به منابع آبی و خاکی در چیدمان توسعه،
سوم، احیاء دریاچه ارومیه، نجات زاینده رود و تالاب ها، پاکسازی رودها،
چهارم، نگهداری از جنگل ها، مبارزه با جنگل خواری و قطع درختان، مبارزه با ساحل خواری و نگهداری از منابع آب و خاک،
پنجم، تحرک به سیاست بازچرخانی آب، احیای قنات ها و کانالها، افزایش راندمان آبیاری، مطالعه آبهای ژرف، نمک زدایی از آب دریا و کاهش ضایعات بخش کشاورزی،
ششم، مقابله با آلایندهها برای کاهش آلودگی هوا و کاهش آلودگی صوتی و تعطیل کردن کارخانه های آلاینده و پایبندی آنها به رعایت استانداردهای محیط زیستی،
هفتم، سرمایه گذاری در تصفیه فاضلابها و اجرای استانداردهای زیست محیطی زباله ها،
هشتم، ایست پروژههای توسعهای در جزیره آشوراده، تالاب جازموریان، آبشار پونه زار، دریاچههای پریشان و بختگان، زیستگاهها، رویشگاههای جنگلی زاگرس، جنگلهای هیرکانی، سواحل مکران،
نهم، ایجاد دفتر محیط زیست و توسعه پایدار در تمامی وزارتخانهها و گسترش آموزش زیستبومگرایی برای کارمندان و مدیران،
دهم، بررسی همه کتابهای درسی مدرسه و دانشگاه برای گسترش دیدگاه زیست محیطی و توسعه آموزش آموزگاران و استاددان در این زمینه،
یازدهم، گسترش مدرسه های طبیعت و پشتیبانی از سمن های فعال در بخش محیط زیست،
دوازدهم، بهبودی مبلمان شهری، اولویت بخشی به ایمنسازی راه های دوچرخه، توسعه ترابری همگانی به جای ساخت بزرگراه، احیاء و توسعه و ایمنسازی پیاده روها،
سیزدهم، تغییر قوانین با رویکرد محیط زیست، تصویب لایحه مبارزه با حیوانآزاری، تصویب لایحه هوای پاک، دفاع از دنیای وحش ایران، حفظ میراث فرهنگی و اکولوژیکی و نگهداری تنوع زیست محیطی
چهاردهم، ترویج فرهنگ زیست مسالمت آمیز با طبیعت و جانوران، گسترش گردشگری سبز و فرهنگ استفاده از دوچرخه،
پانزدهم، رعایت استانداردهای اکولوژیک در ساختمانسازی و شهرسازی برای کاهش مصرف انرژی،
شانزدهم، توسعه انرژی خورشیدی، کاهش استفاده از خودروهای دیزلی و بنزین سوز و طرح برای خروج از مصرف انرژی فسیلی،
هفدهم، برنامه پاکسازی آلودگی های دریای مازندران و خلیج فارس در همکاری با کشورهای همسایه،
هیجدهم، توسعه پژوهش های اکولوژیکی در همه زمینه ها و پروژه های مشترک با کشورها،
نوزدهم، سنجش سرمایه گذاری در تمام زمینه ها و تجربه اندوزی از پروژه های جهانی،
بیستم، ارزیابی از همه پیمانهای زیست محیطی بین المللی و روشن ساختن مسئولیت های ما در جهان.
جلال ایجادی
جامعه شناس و اکولوژیست، دانشگاه فرانسه
————————————————————-
1- نویسنده بزودی آخرین اثر خود را در باره تئوری های اکولوژیکی و چالش های زیست محیطی در جهان و ایران، در 600 صفحه منتشر می کند. تا کنون از نویسنده کتاب های زیر انتشار یافته است: کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، 310 صفحه، جلال ایجادی، نشر مهری، لندن»، کتاب «جامعه شناسی آسیب ها و دگرگونی های جامعه ایران»، 400 صفحه، جلال ایجادی، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، 380 صفحه و «اندیشه ورزی ها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، 720 صفحه، جلال ایجادی، چاپ نشر مهری.