دیالوگ به موقع و خوبی بود. بخصوص با محوریترین نکات مشترک این دیالوگ که آن هم رد دولتها و خواهان جامعهای که انسانها سرنوشت خود را بدون دولتها رقم بزنند که از سوی هر دو مناظره کننده بخوبی مطرح شد. اگر درست فهمیده باشم آنچه که موضوع اختلافنظر در این بحث بود انتقاد درست بهرام رحمانی به شاهین نجفی این است که به کشوری رفته و در کنسرتی خوانده است که دولت اشغالگر و سرکوبگری سرزمینی را اشغال کرده و او از کشتار مردم فلسطین و اشغال این سرزمین سخنی به اعتراض به میان نیاورده است و فقط از صلح حرف زده و خوانده است و شاهین نجفی با استناد به اینکه همه دولتها سرکوبگر و متجاوز گرند تلاش بر این داشته است که عدم اعتراض خود را به گونهای توجیه کند اما من هم با موضع رد همه دولتها مانند بهرام و شاهین، ولی با نظر بهرام عزیز بیشتر همراهم که گفته است ما دولت بد و دولت بدتر داریم گرچه درست است که دولت سرکوبگر و دولت اشغالگر در ذات خود یکی هستند اما نحوه برخورد ما با دولتی زمانی که مورد تحریم از سوی آزادیخواهان جهانی قرار میگیرد متفاوت میشود و یکی نمیتواند باشد اما حال اگر با تفکر شاهین نجفی که دولتی بر دولت دیگر ترجیح ندارد و همه دولتها سرکوبگر و اشغال گرند به این اقدام او بنگریم باز هم صورت مسئله عوض نمیشود که چرا شاهین نجفی به دولت اسرائیل و کشتارش هیچ اعتراضی نکرده است!!!؟؟ بهنظر من مقوله از صلح فقط خواندن تا اعتراض کردن بسیاراز هم فاصله دارد و متفاوت است.
دیگر اینکه به شاهین نجفی، انتقاد جدی دیگری که وارد است نحوه برخورد و واکنش اوست که اینگونه با زبان تند و تحقیر با مخالفین حضورش در اسرائیل برخورد کرده است!!؟! در کجای فلسفه آنارشیسم این آمده است که یک آنارشیست از انسانهایی که زبان کشوری را نمیدانند با زبان تحقیر حرف بزند که شاهین گفته است اول بروید زبان کشوری که درآن زندکی می کنید را یاد بگیرید و بعد بیایید انتقاد کنید یادم میأید این حرف را یک رهبر سیاسی دست راستی در کشور سوئد یک بار زد و مورد سرزنش و انتقاد از سوی چپ و حتی راست و هر آزادیخواهی قرار گرفت و مجبور به معذرت خواهی شد. البته این مسئله در گفتگوی دیگری بود نه در این مناظره مورد بحث. آنوقت شاهین یک هنرمند شورشی بجای آنکه به همفکران سیاسی و مخاطبین هنری و یا منتقدین خود گوش دهد که چه میگویند و چرا به او معترض اند، خارج کشوریها و یا پناهندگان را برای زبان ندانستنشان سرزنش و تحقیر میکند !!!!!!!!؟؟ یک هنرمند معترض سیاسی باید بخوبی بداند که این طرز صحبت با مردم صحیح نیست که در صفحات مجازیاش متاسفانه در مورد یادگیری زبان منتقدین خود نوشته است که موجب حیرت برخی از طرفداران و هم اندیشان او هم شده است.
دیگر آنکه در همین دیالوگ هم زبان توهین را بکار میبرد از طرفی از واژههای صمیمی عزیز و جان و شریف برای بهرام استفاده میکند و از سویی بهطور مثال با توهینهایی وحشتناک چون نظرات شما با نظرات اسلامیها یکی است… که در واقع بدترین توهین و فحش به یک فرد سیاسی است را میدهد که به گفته خودش به اندازه سن او سابقه فعالیت سیاسی دارد و در مخالفت با جمهوری اسلای قلم زده و کتاب نوشته است این برخورد در واقع نقطه ضعف شاهین را در این دیالوک میرساند و همچنین شتابزده برخورد کردن او را با مخالفان خود که چشم بسته همه را به یک چوب راندن و هم صف کردن… که این در واقع روشی سنتی و قدیمی است و شاهین که خود را منتقد این فرهنک سنتی میداند نشان میدهد که نه تنها از این سنت افترا فاصله نگرفته، بلکه در دام این فرهنک میافتد که این نگاه و اینگونه برخورد در واقع نشان ازآن دارد که تحمل هیچ انتقادی را ندارد و خود را در راس یک هیرارشی قدرتی میبیند که بری از هر گونه انتقاد است و این حس خوبی را حتی در بین همنظران فکری او که ضد هرگونه قدرتی هستند إیجاد نمیکند…
در همین دیالوک باز هم در جای دیگر میگوید که این نظرات تحت تاثیر چپها و «جوجه کمونیستهاست» و افکار قدیمیست و باز این تاخت و تاز کردن هم یک سبک سنتی و قدیمی ست آنچه که ناروا به آنها نسبت میدهد در واقع این خودش است که از أبزار سرکوب «تحقیر زبانی» متاسفانه استفاده میکند… و سئوال اینجاست که چرا شاهین نجفی موضوعات و اختلافات شخصی خود را با برخی از همکاران و همراهان سابق خود «شرنامه» را به موضوع عمومی بدل میکند و این دشمنی یا اختلافنظر را «جمعی» میکند؟!؟ که این رفتار بسیار جای انتقاد دارد و آننوقت چگونه همین شاهین اصرار بر ان دارد که موضوع «مفاهیم»را باز کند؟؟!!! که چندین بار در این دیالوگ به آن اشاره کرده است که خود را در گیر واژهها نکنیم و مفهوم را در کنسپت خود تحلیل کنیم که واقعا هم موضوع مهمیست و چه خوب که اینکار را بکند و به آن بپردازد و دست به روش توهین و تحقیر نزند که شایسته یک هنرمند شورشی معترض نیست. بهنظر من این واکنشها کدهای نادرستی است که به نام یک هنرمند شورشی ضددولتی به مردم و مخاطبین خود میدهد که یک هنرمند معترض شورشی، به جای اعتراض کردن از برای صلح میخواند که یک هنرمند شورشی تاب و تحمل شنیدن انتقاد را ندارد و متوسل به فرهنک تحقیر و توهین میشود.