خود کرده را تدبیر نیست

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

 

در ابتدای انقلاب بنام پاک سازی و انقلاب فرهنگی تعداد زیادی از استادان دانشگاه را اخراج کردند و کارها را بدست کسانی سپردند که دانش اداره این موسسات آموزشی را نداشتند.

یک نمونه از این افراد مسعود پزشکیان بود که به گفته خودش در زمان دانشجویی اش در دانشگاه تبریز عاملی بود که روسری را در دانشگاه تبریز ،پیش از بقیه دانشگاه ها اجباری کرده بود و باز به گفته خودش باعث تعطیل بخش زنان دانشکده پزشکی دانشگاه تبریز شده بود.

حالااین متوهم سابق متوجه غلط بودن حجاب اجباری و فیلتر کردن اینترنت شده و حتی غیر علمی بودن سیاست های اقتصاد رانتی را هم درک کرده و می‌خواهد به عنوان رئیس جمهور سوبسید ها را که باعث تورم پنجاه درصدی و مالیات پنهان است بردارد.

منتهی سیستم فاسد اقتصاد رانتی ای که خودش و امثال خودش در ساختن آن شرکت داشته بودند به او اجازه این کار را نمی دهد.

این نمونه فقط مشتی از خروار است و کشور ما در زمان انقلاب پر بود از این گونه افراد توهم زده و ناآگاه.

چرا ما ایرانی ها باید از ابتدای جوانی این چنین خود رای و مغرور باشیم که تصور کنیم که همه مردم دنیا اشتباه می کنند بغیر از ما ایرانی ؟

چرا ما همیشه باید چرخ را از نو اختراع کنیم و در این پروسه زندگی چند نسل و اقتصاد یک کشور چندهزار ساله را به باد دهیم؟

چرا نمی توانیم از تجربیات دیگر کشور ها استفاده کنیم و مدل‌های موفق اقتصادی و اجتماعی کشورهای پیشرو را سر مشق قرار دهیم؟

این کله شقی ها در جامعه ایران چگونه بوجود آمد؟

برای پاسخ به این پرسش بهتر است به عقب برگردیم و شرایط اجتماعی زمان پهلوی ها را زیر ذره بین قرار دهیم.

شاه پس از جنگ جهانی دوم و اخراج و تبعید پدرش از مملکت بوسیله غربی ها به حکومت منصوب شد، او در تمام دوران حکومتش هیچ سیاستمدار داخلی را قبول نداشت و فقط از اربابان خارجی اش دستور میگرفت،

در انتها این امر به خودش مشتبه شده بود که از درایت و دانش ویژه ای بهره می‌برد و دست امام زمان را در پشت سر خود دارد، ناگهان خود را در شرایطی می بیند که به اربابانش هم درس مملکت داری بدهد و به همه دنیا فخر بفروشد و خود را شاه شاهان بخواند.

کسی که هیچ پایگاه اجتماعی در کشور خودش نداشت و قدرتش فقط متکی به نیروهای اطلاعاتی و پلیسی و انتظامی ای بود که آنها هم دستوراتشان را مستقیما از اربابان خارجی می گرفتند، ناگهان خواب نما می‌شود که علت اصلی مشکلات اقتصادی دنیای غرب تنبلی آنهاست و باید آنرا به رهبران غربی تذکر بدهد و راه و رسم کشور داری را به آنها بیاموزد.

در درازای زمام داری این پدر و پسر مرتبا تبلیغات برتری نژاد ایرانی از رادیو و سپس از تلویزیون پخش می‌شد و عده ای جوان خام هم بدین ترتیب مغز شوئی شده بودند. در انتها نیمی از این جوانان که شدیدا گرفتار خود فریبی و خود محوری شده بودند بسوی اسلام ناب محمدی رفتند و نیمی دیگر به سمت برنامه های مارکسیستی و چه گوارا و فیدل کاسترو را مدل خود قرار دادند.

نتیجه این شد که ملغمه ای از مارکسیسم اسلامی بوجود آمد که در ابتدای انقلاب اموال تمام سرمایه داران را مصادره کرد و خود آنها را یا اعدام کرد و یا فراری داد . کارخانه های صنعتی در ایران در اختیار کارگزاران دولتی ای که هیچ چیز از صنعت و تکنولوژی و اداره آن نمی دانستند قرار گرفت و نتیجه آن شد که می بینید.

دکتر فرزاد وحید

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.